به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 آذر 96 [ 22:40]
    تاریخ عضویت
    1395-6-21
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    916
    سطح
    16
    Points: 916, Level: 16
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Unhappy دعواهای مادر و پدرم

    سلام من یه دختر 14 ساله هستم.از یک ماه پیش دعواهای مامان و بابام شروع شده.ما تازه اومدیم توی یه خونه جدید و قبل از اون مامان و بابام 24 سال زندگی مشترکشون پیش مامان و بابای بابام زندگی میکردن یعنی همسایه بودن.همه دردسرها از وقتی اومدیدیم توی خونه جدید (بدون اونا ) شروع شد.بابام سر هر چیزی از مامانم ایراد میگرفت مثلا سرش غر میزد چرا سالاد درست نکردی با غذا بخوریم.چرا لباسامو اتو نکردی؟هر وقتم میخواستیم بریم مهمونی،عروسی یا مثلا بیرون غذا بخوریم.بابام دنبال بهونه میگشت که اعصاب خودشو خورد کنه و داد و بیداد کنه.من یه خواهر و یه برادر بزرگتر از خودم دارم خواهرم 22 سالشه و برادرم 21 سالشه.هردوشون مجردن و دانشجوان.یک ماه پیش بابام دیدیه بود یه مردی توی تلگرام برای مامانم پیام فرستاده مامانم هم حالا وسوسه شده یا ...نمیدونم من از دعواهاشون اینارو فهمیدم.جوابشو داده.بابام وقتی اونو دیده خیلی عصبانی شده .ما تازه از مسافرت برگشته بودیم و روز بعدش با بقیه فامیل توی یه باغی جمع شده بودیم.اونروز مامانم همش توی یکی از اتاقا دراز کشیده بود و بابام هم خب اصلا نمیخندید و کلا یه گوشه نشسته بود.شب که برگشتیم خونه.صدای جیغ و گرومپ شنیدیم.چون خونمون سه خوابه اس من و خواهرم و مامان بابام توی یه واحدیم و برادرم توی واحد روبروییمون.اونشب خواهرم هم خونه بودیم.فکر کردم مامانم سوسکی چیزی دیده ولی وقتی رفتم تو اتاقشون دیدم مامانم افتاده رو زمین و بابام گوشه تخت نشسته.فکر کنم خواهرم خبر داشت.خواهرم بیماری افسردگی دوقطبی داره و با قرص کنترلش میکنه ولی بعضی رفتاراش دست خودش نیست خواهرم هم بلند گفت نخورده زمین زدیش.بعد از اون من فکر کردم فقط همین یه باره و تموم میشه ولی اونشب همش کابوس میدیدم.روزهای بعد هم دوباره اتفاق افتاد دوباره صدای داد فریاد میشنیدم و یکم بعد صدای جیغ و گریه مامانم.خواهرم خیلی سریع از اتاقش میومد بیرون و جداشون میکرد .من یه بار از اتاقم اومدم بیرون و وقتی دعواشونو دیدم.خیلی احساسا اومدم سراغم ترس،ناراحتی،استرس و...... گریه ام گرفت و خواهرم آرومم کرد.اونا همچنان دعوا میکردن و همینطور نمیخواستن کسی از فامیل بفهمه فقط به زن عموم گفتیم و اون اومد پادرمیونی کرد و یه روز بحث نکردن ولی دوباره شروع شد.خواهرم وقتی دعوا میکردن خیلی زود تمومش میکرد ولی مجبور بود به خاطر کارآموزیش بره کازرون.برادرم هم روزا میرفت بیرون و تا عصر نبود و وقتی میومد یه ساعت میموند ودوباره تا شب میرفت باشگاه .بخاطر همین فقط من میموندم و مامان و بابان که مدام در حال دعوا بودن.من اولش از ترس اینکه دوباره اون صحنه هارو نبینم از اتاقم بیرون نمیومدم تا اینکه چند روز پیش دیگه صبرم تموم شد و اعتراض کردم.بابام هم وقتی دید دارم گریه میکنم قول داد دیگه تکرار نکنه ولی بازم تا میرم تو اتاقم دوباره شروع میکنه.دیگه واقعا نمیدونم چیکار کنم.



    ببخشید خیلی طولانی شد ولی لطفا بهم کمک کنید خواهش میکنم.

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    همونطور که گفتی همیشه بهتر هست که فامیل چیزی از مشکلات داخلی خانواده ندونن.

    سعی کن با هر کدوم که راحت تری ( پدر یا مادرت) صحبت کنی و از نگرانیهات و ترسهات بگی.
    بعد از اون فرد ( پدر یا مادر) خواهش کن که برای حل مشکل با هم یا حتی تنهایی به مشاور خانواده مراجعه کنن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 آذر 96 [ 22:40]
    تاریخ عضویت
    1395-6-21
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    916
    سطح
    16
    Points: 916, Level: 16
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونم که حتی اگه بگم نمیرن.راستش یه چند وقتیه حس میکنم دیگه به من اهمیت نمیدن واسم ارزش قائل نیستن.و خب من روابط اجتماعی خیلی خوبی هم ندارم.

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نیلو جان، می دونم تحمل این شرایط خیلی خیلی سخته و می دونم داری آسیب می بینی ولی سعی کن تا جایی که می تونی درگیر دعواهای پدر و مادرت نشی چون کاری از دست تو اصلا ساخته نیست و بیشتر اذیت می شی. به جای اینکه انرژی ات رو برای اونا بذاری خیلی خیلی سخت درس بخون. به آینده ات فکر کن و زندگی خودت. هر وقت می بینی دارن دعوا می کنن تو گوشت هدفون بذار تا صداشون رو نشنوی. اگه می تونی برو خونه ی مادربزرگی، خاله ای، عمه ای و... تا کمتر در معرض دعواهاشون باشی. یادت باشه که تنها راه نجاتت از شرایط فعلی درس خوندنه.

    این رو هم یادت باشه که پدرت به هیچ وجه حق نداره مادرت رو بزنه. نذار رابطه ی مریض و ناسالم پدر و مادرت به الگوی تو برای روابط بین دو همسر تبدیل بشه.

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 آذر 96 [ 22:40]
    تاریخ عضویت
    1395-6-21
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    916
    سطح
    16
    Points: 916, Level: 16
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون Amina جان.یادم میمونه


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  2. دعوای مادر شوهر - چطور با مادر شوهرم کنار بیایم (دخالت های مادر شوهر)
    توسط عسلک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 29 دی 91, 23:48
  3. دعواهای همیشگی وحل نشدنی
    توسط ghamar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 91, 00:32
  4. عواملی که موجب پایان یک رابطه می شوند
    توسط keyvan در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 10 شهریور 91, 23:56
  5. نامزدم عوض شده !
    توسط melisaa در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 آبان 90, 13:31

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.