من ونامزدی وخیانت وسردی

[شیرییین]

باسلام خدمت همه ی دوستای گلم ,من تازه تواین سایت ثبت نام کرده ام ,خواستم برا بهبودزندگیم ازراهنمایی های شما مهربوناهم استفاده کنم,من ٢٢سالمه,نامزدم٢١,ایشون پسرعموم هستن ,تویه شهردیگه ان ,مشکلم اینه که خیلی سرده ,نه ماهه نامزدیم ,دوماه اول خیلی خوب بود ,اون موقع هم قدرت بیانش ضعیف بود اما همه سعی وتلاششو میکردکه پیشم باشه,حرف بزنیم ,البته ماه پنجم نامزدی بهم خیانت کرد درحداس ام اس ,اما هیچ وقت به گردن نگرفت وگفت سوتفاهمه,الان هم خوبه ولی سرده ,البته بامامان وخواهرشم اونطوره,اینم بگم که چهارسال بودمنومیخواست ,منم سعی میکنم باهاش خوب باشم وهمسرایده الش باشم ,ولی فکر خیانتش هیچ وقت ازقلبم نمیره,بعضی وقتا ازش متنفرمیشم وقتی کارش یادم میفته,اما به روش نمیارم,به نظرتون چیکارکنم مثل اول باهام بشه,نکنه دیگه دوسم نداره؟

[Eram]

سلام عزیزم

چنتا سوال:

منظورت از نامزدی دوران عقد هست؟ با هم محرمین؟ رفت و امدهاتون باهم در چه حدی هست؟ و شهرهاتون چقدر باهم فاصله داره؟ هرچندوقت همدیگرو میبینید ؟

چطور به خیانتش پی بردی؟

[شیرییین]

[QUOTE=Eram;418633]سلام عزیزم

چنتا سوال:

منظورت از نامزدی دوران عقد هست؟ با هم محرمین؟ رفت و امدهاتون باهم در چه حدی هست؟ و شهرهاتون چقدر باهم فاصله داره؟ هرچندوقت همدیگرو میبینید ؟

چطور به خیانتش پی بردی؟[/QUOTE

سلام,ممنون از توجهتون,بله عقدهستیم,هربیست روزیه باریه یه ماه یه بار همومیبینیم ,دوسه ساعت میشه فاصله شهرمون,خیانتش به این شکل متوجه شدم که یه روز تاشب به گوشیش ج نداد که منم نگران شده بودم بعد عموم زنگ زدگفت که نگران نشونامزدموگرفته ان ,پلیس برده توبازداشته پنج روز توبازداشت مونده بود ,یعنی شوهره زنه به نامزدم وخانومش شک کرده بود ,نامزدم اونومیبرداین ور اون ور ,مثل اژانس,بعد بعضی وقتا بچشم میبردمیگردوند چون بچش خیلی شیرینه,براهمین به هم زنگ اینا میزدن,که شوهرش شک کرده وبه نامزدم زنگ زده ایشونم رفته خونشون,بعد خودش رفته بیرون وزنگ زده به پلیس,البته خودمم توصفحه تلگرام نامزدم عکس کلمه ی nرو دیده بودم قبل از این جریانا,که کلمه ی اول اسم اون خانوم هم nهست,ومن حس ششمم میگفت که اون اینکارو کرده,زنه رو هم دو روز تو زندان نگه داشته بودن,وتوپروندشون نوشتن رابطه نامشروع ازطریق مادون قرمز,یعنی اس ام اس شون رو گرفته ان,منم البته یه بار خودکشی کردم تواین جریان,چون بابام هم منوتحت فشار گذاشته بود,ویه معیاری که باعث شده بود ب
انا

[خادم رضا]

سلام. مگه مجبورىد با همچىن شخصى ازدواج کنىد

[روياي آبي]

عزيزم فكر مي كنم قضيه از اس ام اس معمولي فراتر بوده. دليلي نداشت كه همسر شما به منزل ايشون بره.تازه بازداشت هم شده. در اين مورد بيشتر فكر كنيد.همسرتان چه ويژگي هاي مثبتي داره. غير از سرد بودنش كه مي گيد با خانواده اش هم همين طور است چه چيز ديگري شما رو اذيت مي كنه.

[خادم رضا]

اما اگر دوسش دارىد به خودتون زمان بدىد. اگر اىشون نمىتونن بىان شما برىد پىششون تنهاش نگزارىد مرد که مىاد خونه مخصوصا اگر ازدوا کرده باشه دوست داره زنش با روى باز ازش استقبال کنه کنارش باشه وقتى نىست کم کم اگر وابستگى داشته باشه ساکت مى ماند از درون افسرده مىشه. اگر اىشون حرفى ندارند شما سر صحبت باز کنىد مى تونىد از علاىقشون هم کمک بگىرىد براش هدىه بگىرىد بگىد امروز روز بهترىن دوست. بهش افتخار کنىد بگىد خدا ساىت از سرم بر نداره

[شیرییین]

اما اگر دوسش دارىد به خودتون زمان بدىد. اگر اىشون نمىتونن بىان شما برىد پىششون تنهاش نگزارىد مرد که مىاد خونه مخصوصا اگر ازدوا کرده باشه دوسته زنش با روى باز ازش استقبال کنه کنارش باشه وقتى نىست کم کم اگر وابستگى داشته باشه ساکت مى ماند از درون افسرده مىشه. اگر اىشون حرفى ندارند شما سر صحبت باز کنىد مى تونىد از علاىقشون هم کمک بگىرىد براش هدىه بگىرىد بگىد امروز روز بهترىن دوست. بهش افتخار کنىد بگىد خدا ساىت از سرم بر نداره

من خیلی سعی میکنم بهش نزدیک شم اما وقتی بی تفاوتیشو میبینم عذاب میکشم ,بخاطر این قضیه خیانتش هم یکم حساس وسافسرده شده ام ,راستش میخواستم باهاش تموم کنم اما چون رابطه ج داشتیم باعرض معذرت ,ندونستم باچه رویی پیش خانوادم برگردم ,هرچقدهم سعی میکنم بهش نزدیک شم وناراحتیمو به روم بیارم نمیتونم چون از درون داغونم

[شیرییین]

من خیلی سعی میکنم بهش نزدیک شم اما وقتی بی تفاوتیشو میبینم عذاب میکشم ,بخاطر این قضیه خیانتش هم یکم حساس وسافسرده شده ام ,راستش میخواستم باهاش تموم کنم اما چون رابطه ج داشتیم باعرض معذرت ,ندونستم باچه رویی پیش خانوادم برگردم ,هرچقدهم سعی میکنم بهش نزدیک شم وناراحتیمو به روم بیارم نمیتونم چون از درون داغونم

لطفا یکی جواب بده

[nardil]

سلام
میشه لطف کنین بفرمایین تحصیلات شما و همسرتون چیه؟ایشون سربازی رفتن؟شغلشون چیه؟وضعیت مالی ایشون چطوره؟چه ویژگی های مثبتی داره که حاضر شدید با ایشون ازدواج کنین؟اصلا ایشونو چه قدر میشناسید؟خودتونو چقدر میشناسید؟رابطه ی جنسی داشتین یعنی الان پرده ی بکارت ندارین؟ با خانواده تون راجب رفتارهای ایشون و موضوع خیانتشون صحبت کردین؟من نمیدونم یه پسر 21 ساله واقعا چطوری میتونه تشکیل خانواده بده!!! چرا یه عده اصرار دارن بدبخت شن؟

[saeeded]

برا عنوان اتهام کلی خندیدم ... "رابطه نامشروع ازطریق مادون قرمز"

دورادور نمیشه پایه های یک زندگی مشترک قوی رو پی ریزی کرد. علی الخصوص اینکه شما هنوز سنی ندارین. من واقعا موندم چرا اینهمه اصرار به ازدواج تو سن پایین میکنن ؟ من 10 سال بزرگترم ولی هنوز از بابت روحی و روانی آمادگی لازم برای تشکیل زندگی ندارم اونوخ بعضی ها تو سن بیست سالگی منتظر بچه دومن ...
.
با توجه به شرایط شما که محرم شدین و باکره نیستین بهتره هرچه زودتر ازدواج کنین برین سر یک خونه و زندگی و چارچشمی مراقبش باشی ... شما باید تقریبا 5 سال بچه بزرگ کنی و امر و نهی کنی تازه رو غلتک زندگی بیوفته شوهرتون.
.
زیر فشار و مسئولیت سنگین بندازینش تا وقت و ارژی اضافی برای خل بازی نداشه باشه.
.
به قول مدیری : آخه چرررررررراااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟