سلام دوستان. مدتهاست خاننده این تالارم رمز عبور یوزر قبلیم یادم رفته بود امشب یه یوزر جدید ساختم و اومدم. ممکنه پستم یکم طولانی بشه خاهشن وقت بذارین خیلی به راهنماییاتون نیاز دارم.
حول و حوش سه سال پیش خاستگاری داشتم که خیلی اتفاقی باهم آشنا شدیم و من چون یسری از ملاکهامو نداشت ردش کردم اما بواسطه شغلی که داره(راننده) از سال پیش مرتب میدیدمش و همین باعث شد کم کم مهرش بدلم بشینه و دوباره زمزمه خاستگاری توسط اون مطرح بشه و درآخر به خاستگاریم اومد و عید امسال عقد کردیم.
ایشون 35سالشه و من26. دیپلمه است ومن لیسانس دارم. این چیزا شاید سه سال پیش برام مهم بود اما امسال بخاطر اینکه روابطمون نزدیکتر شده بود کمرنگ شدن و من بهش دل باختم وجواب مثبت دادم.
مشکل اینجاست که من چون زیاد با ایشون آشنا نبودم نمیدونستم قبلن چه روابطی داشته و بعد از عقدمون تو گوشیش پی امهای مختلف از زنا و دخترا رو میخوندم و با توجیه اینکه برای قبل از ازدواجمونه وبعداز ازدواج سربراه شده خودمو قانع میکردم. اولین بار یک شب که باهم بودیم و اوکنارمن خاب بود توی گوشیش دیدم که عکسای عقدمونو برای یه زنی فرستاده و تمام چتشونو خوندم همونجا از خاب بیدارش کردم وگفتم این کیه چرا عکسای منو براش فرستادی که در کمال تعجب او گفت شخص خاصی نیست و قضیه تموم شده و تازه باهام قهر هم کرد و پشتشو به من کرد و خابید!! تا صبح گریه کردم وفردا صبحش او با حالت قهر رفت سرکار و من کلی بهش پیام دادم و ازش گله کردم اما او جوابمو نداد ظهر اومد سرکار دنبالم و گفت که تواولین و آخرین زنی هستی که دوست داشتم زنم باشه واون قضیه تموم شده ومنم چون دوسش داشتم دنبالشو نگرفتم و تمام شد.
حدودن یکی دو ماه بعدشم متوجه ارتباطش با یه شماره دیگه ای شدم که باعث شد چندسری باهم قهر کنیم و آخرشم دوباره دعوا و بحث ولی چون دوسش داشتم بازم نادیده گرفتم و برگشتم.
تااینکه چندشب پیش توی گوشیش دیدم با اون شماره تماس گرفته منتها فقط یکبار و اصلن از طرف اون زن جواب داده نشده بود.. بهش که گفتم کلی قسم خورد که اشتباهی گرفتم شمارشو!! و من بازهم بیخیال شدم ...
دیروز برای گوشی همسرم یه بسته اینترنتی گرفتم و امروز که داشت منو میرسوند سرکار توی گوشیش دنبال یچیزی بودم که دیدم شماره اون زنو سیو کرده و اون زن هم بلاکش کرده بود... جرووبحث بالا گرفت و من با دلخوری پیاده شدم... تا الان نه اون زنگ زده نه من. اومدم خونه بابام و هیچ خبری ازهم نداریم.
سری های قبل خودم کلی تو دلخوری بهش پیام میدادم اما این سری به خودم عهد کردم هیچی نگم ...
ما مشکلات دیگه ای هم داریم مخصوصن از جانب خونواده هامون. اما خودمون دوتا رابطه خوبی باهم داریم من بینهایت دوسش دارم کلن همه جا معروفم به اینکه عاشق شوهرمم و اوهم منو خیلی دوست داره هیچوقت ازش گله ای ندارم مهربون و دوست داشتنیه به فکرمه کنارمه من واقعن عاشقشم و راستش نمیدونم خوبیهاش منو عاشقش کرده یا از بس عاشقشم فقط خوبیاشو میبینم ...
اما این قضیه رو نمیتونم هضم کنم. اگه عاشقمه اگه دوستم داره پس چراا با بقیه هم میپره چرا اینجوری میکنه من باید چیکار کنم تا شوهرم فقط و فقط مال خودم باشه... دلم داره میترکه از غصه. قرار بود قبل محرم عروسی بگیریم .... اما دارم به جدایی فکر میکنم...
علاقه مندی ها (Bookmarks)