سلام پسری 25 ساله هستم . متاسفانه 3 سال پیش به طور غافلگیرانه در جریان یک خواستگاری ناخواسته دختری از خودم قرار گرفتم .

غافلگیرانه را از این جهت گفتم که در ابتدا اصلا نمی دونستم جلسه خواستگاری هست ! برای همین به بهترین یا شاید بدترین شکل ممکن به سوالاتی که از من می پرسیدند پاسخ می دادم . چون ظاهرا طرفین قرار گذاشته بودند به طرز غافلگیرانه منو در موارد مختلف امتحان کنند . البته در مواردی که مورد امتحان قرار گرفتم جواب معقولی دادم و به قول معروف سوتی ندادم . که ای کاش تو امتحان رد شده بودم ...

یک مساله ای را در پرانتز بگم من به واسطه مطالعه زیاد در مسائل زندگی مشترک بهترین جواب ها را به سوال هایی که از من می شد می دادم ...


فکر می کنم همین باعث شد طرف مقابل که در آن جلسه حضور داشت و من از حضورش بی اطلاع بودم بر خلاف میل بنده ،‌بیشتر به من رغبت پیدا کند و کار خرابتر شود



ولی من با توجه به شرایط خودم که حداقل شرایط ازدواج را برای شروع زندگی مشترک نداشتم مجبور بودم پاسخ منفی بدهم


به هر سختی بودم پاسخ منفی خودم را به دلیل شرایطم اعلام کردم .


الان مشکل من اینجاست که
بعد از خدمت سربازی مدام خاطرات این خواستگاری و سوال و جواب هایی که دادم جلوی چشمم میاد حتی یه مدت سرکار هم می رفتم و کلا وقتم پر بود ولی بازم خاطراتش توی چند دقیقه مثلا بین خانه و محل کار ناخودآگاه به ذهنم میاد . با اینکه هیچ حسی به اون دختر ندارم و نه ظاهرش را دیدم و نه از شخصیتش خبر دارم یعنی کلا هیچ اطلاعاتی ازش ندارم ولی نمی تونم این خاطره را از ناخوداگاهم پاک کنم