به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 بهمن 95 [ 22:32]
    تاریخ عضویت
    1395-6-03
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    288
    سطح
    5
    Points: 288, Level: 5
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دلسردی... بی هدفی...بی انگیزگی... دلمردگی... انصراف از درس...چه کنم؟؟؟

    با سلام... بنده یه دختر 25 ساله هستم ک دانشجوی فوق لیسانس از یه دانشگاه دولتی خوب در تهران هستم. محل زندگی خانوادمم تا تهران فاصله زیادی داره و ترمی 1 بار میتونم برم خونه.
    شرایط مالی خونوادم اصن خوب نیس
    تا چندماه پیش کار هم میکردم
    دوسال گذشته برای من پر از مشکلات ریز و درشت بود
    مشکلات خیلی زیادی توی خابگاه برای من به وجود اومد که روح و روان منو بهم ریخت
    الان تبدیل شدم به یه ادم بی هدف... که فقط صبح تا شب میخابه... دلم میخاد انصراف بدم از ارشد.. وقتی فکر میکنم دوباره باید برم تهران برای درس تن و بدنم میلرزه نا خوداگاه بهم مبریزم
    زحمات خیلی زیادی توی زندگی کشیدم وبخاطر همونا انتظار کار خوب و باب طبعمو تو محل زندگیم دارم ک برام محیا نشده هنوز
    خسته ام... یه چشمم اشکه یکی خون..تنهای تنهام...از این حس و حالم خسته شدم... تا قبل از این یکی دوساله ک بهم خیلی سخت گذشت دختر شاد و پرانرژی ای بودم ک دوس داشتم کلی پیشرفت کنم و.. ولی الان شدم یه ادم دلمرده ی افسرده ... مدتهای زیادی زیاد رفتم بیرون ک حال و هوام عوض شه ولی کوتاه مدت بود تاثیرش. از فامیلامون که ادمو سوال پیچ میکنن بیزار شدم.ازدوستایی ک فقط برا منافعشون منو میخاستن بیزار شدم...نمیدونم چجوری حال و هوای بدم رو از خودم دور کنم... اگه میتونید کمکم کنید لطفا...

  2. کاربر روبرو از پست مفید fatemesh71 تشکرکرده است .

    danger (سه شنبه 09 شهریور 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 مهر 95 [ 09:21]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    605
    سطح
    12
    Points: 605, Level: 12
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 59 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برام واقعا سواله
    چطور از دانشگاه دولتی خوب انصراف میخواین بدین؟چطور حتی فکرش به سرتون میزنه؟
    تا حالا چند نفر و دیدم اینجوری
    من تو 28 سالگی الان ارشد غیر انتفاعی یه شهرستان قبول شدم تازه .فکر میکنم یه دانشگاه خوب یه خوشبختی کامله .

    تو 25 ساله ارشد یه دانشگاه خوب این عالیه حداقل از هفتاد درصد دخترهای هم سن و سال خودت وضعت بهتره

  4. کاربر روبرو از پست مفید نهال :) تشکرکرده است .

    danger (سه شنبه 09 شهریور 95)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 بهمن 95 [ 22:32]
    تاریخ عضویت
    1395-6-03
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    288
    سطح
    5
    Points: 288, Level: 5
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نهال :) نمایش پست ها
    برام واقعا سواله
    چطور از دانشگاه دولتی خوب انصراف میخواین بدین؟چطور حتی فکرش به سرتون میزنه؟
    تا حالا چند نفر و دیدم اینجوری
    من تو 28 سالگی الان ارشد غیر انتفاعی یه شهرستان قبول شدم تازه .فکر میکنم یه دانشگاه خوب یه خوشبختی کامله .

    تو 25 ساله ارشد یه دانشگاه خوب این عالیه حداقل از هفتاد درصد دخترهای هم سن و سال خودت وضعت بهتره
    همه چی که دانشگاه نیس... وقتی من کارشناسیمم از همون دانشگاه داشتم میگررفتم فک میکردم خیلی کار میتونم باش کنم ولی وقتی بفهمی همه جا با پارتی و.. است و تو هیچ نقشی تو سر یه کار رفتن نداری... یا حداقل برا کار خوب نقشی نداری دردناکیش بیشتره...
    مشکل من الان درس نیس... مشکلاتم اونقد بهم چیره شده که دیگه از درس خوندن سیر شدم
    وقتی 5 سال توی تهران هرروز دنبال این باشی واسه یکی کار کنی پول بت بدن بتونی زندگی کنی باهاش و بتونی خرجیتو بدی.... وقتی نمیخای ب درست لطمه بخوره و در عین حال خرجیم لازم داری باید صب و شب جون میکندم... ک این کارم کردم ... فقط ب این امید ک از این زندگی پر از مشکل مالی بتونم ب کمک مدرکم بیرون بیام! نمیدونم تعریف شما از مدرک چیه یا هدفتون چیه میخاین بگیرینش ولی من ب چشم این نشستم شب و روز کارکردم وو خوندم و.. ک یه روز نتیجشو تو کار ببینم نه بخام فقط بگم ارشد دارم از فلان جا!
    من 1 سال خوابگاه خوب بهم نمیدادن چون ارشد بودم نمیدونی کجاها میخابیدم تو محیط خابگاه... تا شب تا ساعت11 بیرون میموندم ک لحظه اخر برسم خابگاه فقط بخابم باز صبح زود بزنم بیرون...
    و...
    فکری ک رو دوشم بوده این سالها از خوده مشکلاتم بیشتر سنگینی میکرده.. شاید توان من کمتر از بقیه است یا هرچی.. فقط میدونم الان بریدم...بدجورم بریدم... دست ب هرکاری میخام بزنم برام چیزی جز بدبیاری نمیاره
    ببخشید طولانی شد و ممنون از جوابت نهال عزیز....

  6. کاربر روبرو از پست مفید fatemesh71 تشکرکرده است .

    danger (سه شنبه 09 شهریور 95)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 بهمن 95 [ 22:32]
    تاریخ عضویت
    1395-6-03
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    288
    سطح
    5
    Points: 288, Level: 5
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی نیس کمکم کنه؟

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    6,561
    سطح
    53
    Points: 6,561, Level: 53
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 120 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    اینکه الان اوضاع وخیم هست و شایسته سالاری فقط یه جکه، شکی نیست!
    من پسرم و 28 سالمه و تو این سن باید یک کار درست درمون با حقوق مطمئن و پس انداز باید جور می کردم که متاسفانه شغل آینده داری ندارم و همینی هم که الان مشغولم به مو بنده.
    اکثر هم سن و سال هام هم تقریبا برای کار تقلا می کنن.
    خیلی ها رو دیدم و شنیدم که بواسطه رانت یا پارتی تونستن به مواردی از قبیل شغل، پول، دور زدن سربازی، بورس تحصیلی و... برسن و در مقابل افراد خیلی شایسته تر از اونا دستشون به جایی بند نیست. ولی در هر حال اینها نباید مانع سعی و تلاش برای برای بهتر کردن اوضاع بشن.

    به نظرم شما باز می تونید از دانشگاه که مورد خوبی میتونه تو رزومه تون باشه استفاده کنید. تدریس خصوصی مخصوصا تو تهران درآمد خوبی داره اگه حوصله اش رو داشته باشید.

    این فقط یه همدردی بود :)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 بهمن 95 [ 22:32]
    تاریخ عضویت
    1395-6-03
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    288
    سطح
    5
    Points: 288, Level: 5
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Wishbone نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    اینکه الان اوضاع وخیم هست و شایسته سالاری فقط یه جکه، شکی نیست!
    من پسرم و 28 سالمه و تو این سن باید یک کار درست درمون با حقوق مطمئن و پس انداز باید جور می کردم که متاسفانه شغل آینده داری ندارم و همینی هم که الان مشغولم به مو بنده.
    اکثر هم سن و سال هام هم تقریبا برای کار تقلا می کنن.
    خیلی ها رو دیدم و شنیدم که بواسطه رانت یا پارتی تونستن به مواردی از قبیل شغل، پول، دور زدن سربازی، بورس تحصیلی و... برسن و در مقابل افراد خیلی شایسته تر از اونا دستشون به جایی بند نیست. ولی در هر حال اینها نباید مانع سعی و تلاش برای برای بهتر کردن اوضاع بشن.

    به نظرم شما باز می تونید از دانشگاه که مورد خوبی میتونه تو رزومه تون باشه استفاده کنید. تدریس خصوصی مخصوصا تو تهران درآمد خوبی داره اگه حوصله اش رو داشته باشید.

    این فقط یه همدردی بود :)
    ممنون از وقتی که برام گذاشتید
    من تهران تدریس خصوصی میکنم و پروژه انجام میدم ... درامدش خوبه ولی تدریس برا من ک مکان ندارم و خونه مردمم نمتونم برم همیشه کم مشتری بودم...من 1 سال هم که دانشجو ترم 1و2 ارشد بودم تا دوسه ماه پیش یه کار پیدا کرده بودم که بخاطر به مو بند بودن تا 10 ماه تونستم بمونم تو اون شرکت
    بحث من الان پول یا کار یا... نیس... من الان حس خستگی و سرخوردگی شدیدی پیدا کردم ک همین داره آزارم میده نه شرایطی که توشم
    من با نداری شرو کردم... بی هیچ امکاناتی رتبه 2 رقمی کنکور شدم چون انگیزه داشتم برا خارج شدن از این وضعیت خانوادگیمون...حس میکردم تنها راهی ک میشه با بی پولی ب شرایط خوب رسید تحصیلات خوب و ب دنبال اون کار خوبه... و همیشه با این فکر راهمو ادامه دادم... ولی اونقدر توی این یکی دوسال اخیر مشکلات داشتم ک واقعا بریدم و باعث شده به اهدافم بی توجه بشم... اینی ک الان تن و بدنم میلرزه به رفتن دوباره و شروع ترم جدید توی تهران فک کنم...
    نمیدونم چرا این حس ازم دور نمیشه... مشکل من الان اینه... نه کار و تحصیل و...
    ممنون از همراهیتون

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام. هنگامی که شادمانی و خرسندی ما به منابع بیرونی وصل باشه و محیط و شرایط تعیین کننده میزان رضایت از زندگی ما باشه، دور از انتظار نیست چنین حال و احوالی پیدا کنیم.
    البته گاهی عواملی مانند خواب و تغذیه و سلامت موثر هستند، گاهی هم زندگی تحت فشار موجب خستگی و کلافگی هست و این طبیعیه، اما بی هدفی و دل مردگی معمولا به خاطر این هست که مسیر رو با مقصود اشتباه میگیریم و به جای اینکه آرامش رو در خودمون جست و جو کنیم، در دستاورد هامون جست و جو میکنیم. در حالی که آرامش حقیقی هرگز متکی به شرایط و ضوابط نیست. توصیه میکنم:
    1. عزت نفس و اعتماد به نفستون رو افزایش بدین
    2. به دنبال معنا و مفهومی برای تلاشتون باشید. ترجیحا معنایی که فراگیر و جاودانه باشه و بهش اطمینان داشته باشید.
    3. کمتر به آینده و گذشته فکر کنید و بیشتر زمان حال رو دریابید
    4. کمالگرا نباشید. (بد نیست مقالات کمالگرایی رو مطالعه بفرمایید)
    5. وقتی برای تفریحات خودتون در نظر بگیرید که خستگی هاتون یکجا رو هم تلنبار نشه و یکباره اینچنین خودشو نشون بده.
    6. به سلامتی، تغذیه و خوابتون اهمیت بیشتری بدین.
    7. هر کاری که انجام میدین علاقه شرط اول اونه. حتی با درآمد کمتر به تحصیل و شغلی بپردازید که علاقه مندین.
    8. روابط اجتماعیتون رو بیشتر کنید.
    9. جای تاپیکتون تو انجمن اعتقادی اخلاقی نیست، عوضش کنید.
    موفق باشید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
    ویرایش توسط عشق آفرین : چهارشنبه 10 شهریور 95 در ساعت 23:20

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 بهمن 95 [ 22:32]
    تاریخ عضویت
    1395-6-03
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    288
    سطح
    5
    Points: 288, Level: 5
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها
    سلام. هنگامی که شادمانی و خرسندی ما به منابع بیرونی وصل باشه و محیط و شرایط تعیین کننده میزان رضایت از زندگی ما باشه، دور از انتظار نیست چنین حال و احوالی پیدا کنیم.
    البته گاهی عواملی مانند خواب و تغذیه و سلامت موثر هستند، گاهی هم زندگی تحت فشار موجب خستگی و کلافگی هست و این طبیعیه، اما بی هدفی و دل مردگی معمولا به خاطر این هست که مسیر رو با مقصود اشتباه میگیریم و به جای اینکه آرامش رو در خودمون جست و جو کنیم، در دستاورد هامون جست و جو میکنیم. در حالی که آرامش حقیقی هرگز متکی به شرایط و ضوابط نیست. توصیه میکنم:
    1. عزت نفس و اعتماد به نفستون رو افزایش بدین
    2. به دنبال معنا و مفهومی برای تلاشتون باشید. ترجیحا معنایی که فراگیر و جاودانه باشه و بهش اطمینان داشته باشید.
    3. کمتر به آینده و گذشته فکر کنید و بیشتر زمان حال رو دریابید
    4. کمالگرا نباشید. (بد نیست مقالات کمالگرایی رو مطالعه بفرمایید)
    5. وقتی برای تفریحات خودتون در نظر بگیرید که خستگی هاتون یکجا رو هم تلنبار نشه و یکباره اینچنین خودشو نشون بده.
    6. به سلامتی، تغذیه و خوابتون اهمیت بیشتری بدین.
    7. هر کاری که انجام میدین علاقه شرط اول اونه. حتی با درآمد کمتر به تحصیل و شغلی بپردازید که علاقه مندین.
    8. روابط اجتماعیتون رو بیشتر کنید.
    9. جای تاپیکتون تو انجمن اعتقادی اخلاقی نیست، عوضش کنید.
    موفق باشید.
    ممنون از پاسخ زیباتون
    ولی حرفای شما یه سری شعار هس از نظر من... من زندگی حال حاضرم چیزی نداره ک بخام ازش لذت ببرم... من از یه خونواده فوق فقیر تو یه شهر کوچیک به دنیا اومدم با تعداد فرزند زیاد...وقتی 3 سالم بود پدرومو از دست دادم وو اوضاع بدتر شد... اگه میبینی الان برخلاف 15 سال پیشم که گاهی غذا برا خوردنم نداشتیم شرایطم عوض شده به واسطه این بوده ک سختیامو انگیزه ای برای رسیدن به زندگی بهتر کردم... چیز جاودانه از نظر شما چیه؟ گشنگی کشیدید؟ ادمی ک تو نیازهای اولیه زندگیش مونده باشه نمیتونه راجب اهداف متعالی وو رشد و کمال وو اینجور شعارها فک کنه
    من اعتماد ب نفسم زیاده... اونقدری توی دانشگاه ارتباطاتم با بقیه زیاده ک بعد 5 سال موندن توی دانشگاه تهران کل دانشکده منو خووب میشناسنو همیشه باهام هم صحبتن.. اگه اعتماد ب نفس نداشتم از گشنگی وو فقر خودمو نمیتونستم بکشم بالا...روابط اجتماعی بالایی دارم با دسته ها و گروه های مختلفی ک باهاشون در ارتباطم بیرون زیاد میرم و... معنا و مفهومی که تلاش من برام داره اینه ک از یه زندگی پر از فقر خودمو بکشونم بالا ک محتاج کسی نباشم برا نون شب.... که نخام صب تا شب واسه مردم کلاس خصوصی بذارم پروژشونو انجام بدم ک بتونم با پولش خرج لباس و غذا وو... ام رو دربیارم....زمان حال من چیز خوشایندی نداره... برا اینده هم چیز بزرگی نخاستم هیچ وقت ک بخام بهش نرسم.ولی چون اونقدر زجر کشیدم تو زندگی و انقد جوون دادم ک الان به زندگی معمولی راضی نیستم...نمیدونم وقتی میگم گشنی وقتی میگم فقر ازش چی به ذهنتون میاد ولی من الان مشکلم شرایط حالم نیس... مشکلم این نیس ممکنه چندسال طول بکشه ک بتونم یه کار عالی پیدا کنم... کار عالی از نظر من ینی اندکی امنیت شغلی و اندکی درامد متناسب با زحمتی ک برای مدرکم کشیدم...
    خیلی تهاجمی جوابتونو دادم... عذر میخام... ولی از شعتر بیزارم.... نمیدونم معنا و مفهوم زندگی از نظر شما چیه وقتی ادم نون نداره بخوره... معنا و مفهوم زندگی زمانی کاربرد داره ک ادم نیازهای اولیه زندگیش براش غوز بالاغوز نشده باشه ....
    نمیدونم شاغلید یا نه ... نمیدونم شرایط شما چیه... ولی اگه یخورده زجر کشیده باشید تو این مملکت برا بالا بردنسطح زندگیتون یا کارتون و... میفهمید این مملکت علاقه داشتن به چیزی و دنبالش رفتن برا قشر خاص پارتی داری هس ک راحت با زد و بند میتونن برن جلو تو زندگیشون..
    فرض کنید وقتی من تو شرایط بحران مالی هستم و علاقه دام برم گیتار بزنم این علاقه ارزشی نداره چون نه پولی برا اون گیتار دارم نه ساز زدن براش نه هیچ چیز دیگه ای
    من نمیتونم کار نکنم.... نمیتونم برم روزی 15 ساعت بخابم وقتی 1000 تا دغدغه دارم برا زندگیم.. زمانی این حرفاتون قشنگه ک من الان رااحت نشسته باشم تو خونه افسرده شده باشم....ولی یه زندگی سخت ادمو از پا درمیاره... خوشی زندگی الان من اینه ک گشنه نمیخابم مث چند وقت پیش.. ک الان خونمون اینترنت داره!! که الان میتونم ماهی یه ذره ب مامانم کمک کنم ک اونام گشنه نخابن
    خوشبختی الان من ایناس... اینا نیاز اولیه زندگیه ها...اینا علایق نیس... حتی علاقه به غذای خاصی هم میتونه برا ما گرون تموم شه و نتونیم یه دل سیر از اون غذا بخوریم!!
    من میخام تو شرایط فعلیم ک الان بهم سخت داره میگذره... سختتر از همیشه ... یه راهنمایی بشع بهتر بشم...همین....
    ممنون از شما

  12. کاربر روبرو از پست مفید fatemesh71 تشکرکرده است .

    عشق آفرین (پنجشنبه 11 شهریور 95)

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    عزیزم متاسفم اگر حال شما رو خوب درک نکردم. بابت این تلاش شایسته تون بهتون تبریک میگم. این نشون میده که شما توانایی های والایی دارید.
    شما از اعتماد به نفس قسمتی رو دریافتید که مربوط به مهارت های ارتباطی هست. اما اعتماد به نفس ابعاد دیگری هم داره مانند:
    عشق ورزیدن به خود، احساس شایستگی، لذت از زندگی و مواهب آن، ذهنیت مثبت، توکل به خداوند، سپاسگزاری و ... (بقیه اش یادم نیست) در این زمینه مطالعه بفرمایید.

    باور کنید فاصله تا شعار های من تنها یه تغییر دیدگاهه، نیازی به پول نداره. ساده است، تلاش کن، اما هدفت رو بذار برای تلاش و پویایی زندگی، نه پول، کسی نمیگه پولدار نشو! کار کن، اما نگو مجبورم صبح تا شب واسه مردم کلاس خصوصی بذارم و پروژه اون آدم های مرفه بی درد رو انجام بدم که از گرسنگی نمیرم. دقیقا همین کار رو انجام بده بگو سپاس خدایی که مقرر داشت روزانه دانشم رو با چندین نفر به اشتراک بگذارم و کار چندین نفر رو رواج بدم. کار شما خیلی مقدسه، همان کار رو با عشق انجام بده. از الان دغدغه دارید که کار گیرتون نیاد؟ شایدم کار گیرتون بیاد! شاید استادی کسی شد پارتی شما، شاید یکی از این افرادی که صبح تا شب بهشون آموزش خصوصی میدین فردا شغلی ایجاد کرد و گفت شما بفرمایید سر کار، من نمیدونم شغل مورد نظر شما چیه، اما میدونم آینده چیزیه که بهتره در کنار تلاش امروز براش توکل کرد، نه اینکه دغدغه اش رو داشت. مطمئن باشید تو اوج ثروت و رفاه هم همیشه دغدغه ای هست که زندگی رو پر تنش کنه.

    قیمت توکل چنده؟ یا واقعا شعار گونه و عجیبه یکی توکل داشته باشه به خدا؟ ندیدین از نزدیک مردمی که توکل کنند؟ تو قصه هاست؟ فقیر و ثروتمند نداره، توکل= آرامش و لذت از زندگی. این نگاه که هرچیز برای من مقدر بشه در کنار تلاش و دعای من، از جانب خدای خیرخواه منه و بهترین اتفاق ممکنه و اینکه نگاهت به هر امری در زندگی نگاه شاکرانه باشه، حتما برای هر کسی امکان پذیره و مخصوص قشر خاصی نیست. اگر توکل نباشه، آینده یک چیز مجهوله و مشخصه که هرچه مجهول باشه اضطراب زا هست.
    اگر اهل لذت بردن از زندگی باشی، لبخند مادرت، شیطنت محبت آمیز دوستت، وزش نسیمی ملایم رو صورتت و واکس زدن کفشت هم میتونه ذوق مرگت کنه. کافیه کمتر نداشته هاتونو ببینید و بیشتر داشته ها. باور کنید این فقط یه تغییر دیدگاه ساده است. تمرکز و زوم بر لذت های کوچک و سالمه. اگر این لذت ها نباشه ذهن بیمار میشه.

    نمیدونم اینجا واقعا انتظار دارید چه چیز جز این صحبت ها بشنوید. آیا چیزی مد نظرتون هست که توان و امکانات انجامش رو ندارید؟

    شما که تلاشت رو میکنی، همان کارها رو با معنا و مفاهیم زیبا انجام بده. جمله منفی ها بشه مثبت، نیمه خالی ها بشه نیمه پر.
    اگر میگم کمالگرا نباشید، چون کمالگرایی نتیجه گراییه. تمرکز به زیبایی های مسیر کنید، انشاءالله که به قله هم میرسید.
    یه ساعت جمعه ها پیاده روی یا کوهنوردی هزینه چندانی نداره. بی استرس بودن به منظور سلامتی هزینه ای نداره. تغذیه متعادل و سالم چیزی به خرج های زندگی اضافه نیمکنه. حتما لازم نیست کلم بروکلی و نان سبوسدار استفاده کنید.

    امیدوارم توصیه های شعار گونه من شما رو نرنجونده باشه، لیکن همین نگاه شاعرانه زندگی رو زیبا میکنه. هدفم آرامش شما بود، نه رنجشتون. اگر گزافه گویی کردم عفو بفرمایید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
    ویرایش توسط عشق آفرین : پنجشنبه 11 شهریور 95 در ساعت 10:28

  14. 2 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    سرشار (پنجشنبه 11 شهریور 95), شیدا. (پنجشنبه 11 شهریور 95)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 بهمن 95 [ 22:32]
    تاریخ عضویت
    1395-6-03
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    288
    سطح
    5
    Points: 288, Level: 5
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها
    عزیزم متاسفم اگر حال شما رو خوب درک نکردم. بابت این تلاش شایسته تون بهتون تبریک میگم. این نشون میده که شما توانایی های والایی دارید.
    شما از اعتماد به نفس قسمتی رو دریافتید که مربوط به مهارت های ارتباطی هست. اما اعتماد به نفس ابعاد دیگری هم داره مانند:
    عشق ورزیدن به خود، احساس شایستگی، لذت از زندگی و مواهب آن، ذهنیت مثبت، توکل به خداوند، سپاسگزاری و ... (بقیه اش یادم نیست) در این زمینه مطالعه بفرمایید.

    باور کنید فاصله تا شعار های من تنها یه تغییر دیدگاهه، نیازی به پول نداره. ساده است، تلاش کن، اما هدفت رو بذار برای تلاش و پویایی زندگی، نه پول، کسی نمیگه پولدار نشو! کار کن، اما نگو مجبورم صبح تا شب واسه مردم کلاس خصوصی بذارم و پروژه اون آدم های مرفه بی درد رو انجام بدم که از گرسنگی نمیرم. دقیقا همین کار رو انجام بده بگو سپاس خدایی که مقرر داشت روزانه دانشم رو با چندین نفر به اشتراک بگذارم و کار چندین نفر رو رواج بدم. کار شما خیلی مقدسه، همان کار رو با عشق انجام بده. از الان دغدغه دارید که کار گیرتون نیاد؟ شایدم کار گیرتون بیاد! شاید استادی کسی شد پارتی شما، شاید یکی از این افرادی که صبح تا شب بهشون آموزش خصوصی میدین فردا شغلی ایجاد کرد و گفت شما بفرمایید سر کار، من نمیدونم شغل مورد نظر شما چیه، اما میدونم آینده چیزیه که بهتره در کنار تلاش امروز براش توکل کرد، نه اینکه دغدغه اش رو داشت. مطمئن باشید تو اوج ثروت و رفاه هم همیشه دغدغه ای هست که زندگی رو پر تنش کنه.

    قیمت توکل چنده؟ یا واقعا شعار گونه و عجیبه یکی توکل داشته باشه به خدا؟ ندیدین از نزدیک مردمی که توکل کنند؟ تو قصه هاست؟ فقیر و ثروتمند نداره، توکل= آرامش و لذت از زندگی. این نگاه که هرچیز برای من مقدر بشه در کنار تلاش و دعای من، از جانب خدای خیرخواه منه و بهترین اتفاق ممکنه و اینکه نگاهت به هر امری در زندگی نگاه شاکرانه باشه، حتما برای هر کسی امکان پذیره و مخصوص قشر خاصی نیست. اگر توکل نباشه، آینده یک چیز مجهوله و مشخصه که هرچه مجهول باشه اضطراب زا هست.
    اگر اهل لذت بردن از زندگی باشی، لبخند مادرت، شیطنت محبت آمیز دوستت، وزش نسیمی ملایم رو صورتت و واکس زدن کفشت هم میتونه ذوق مرگت کنه. کافیه کمتر نداشته هاتونو ببینید و بیشتر داشته ها. باور کنید این فقط یه تغییر دیدگاه ساده است. تمرکز و زوم بر لذت های کوچک و سالمه. اگر این لذت ها نباشه ذهن بیمار میشه.

    نمیدونم اینجا واقعا انتظار دارید چه چیز جز این صحبت ها بشنوید. آیا چیزی مد نظرتون هست که توان و امکانات انجامش رو ندارید؟

    شما که تلاشت رو میکنی، همان کارها رو با معنا و مفاهیم زیبا انجام بده. جمله منفی ها بشه مثبت، نیمه خالی ها بشه نیمه پر.
    اگر میگم کمالگرا نباشید، چون کمالگرایی نتیجه گراییه. تمرکز به زیبایی های مسیر کنید، انشاءالله که به قله هم میرسید.
    یه ساعت جمعه ها پیاده روی یا کوهنوردی هزینه چندانی نداره. بی استرس بودن به منظور سلامتی هزینه ای نداره. تغذیه متعادل و سالم چیزی به خرج های زندگی اضافه نیمکنه. حتما لازم نیست کلم بروکلی و نان سبوسدار استفاده کنید.

    امیدوارم توصیه های شعار گونه من شما رو نرنجونده باشه، لیکن همین نگاه شاعرانه زندگی رو زیبا میکنه. هدفم آرامش شما بود، نه رنجشتون. اگر گزافه گویی کردم عفو بفرمایید.


    ممنون عزیزم بابت حرفای دلنشینت

  16. 2 کاربر از پست مفید fatemesh71 تشکرکرده اند .

    شیدا. (پنجشنبه 11 شهریور 95), عشق آفرین (پنجشنبه 11 شهریور 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 08:09
  2. انگیزه ای برای ادامه ندارم
    توسط zahra93 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 شهریور 92, 02:58
  3. به اين احساس اوليه اعتماد كنم؟؟؟ ... به نظرتون من زود قضاوت ميكنم؟؟؟
    توسط rama25 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 شهریور 91, 09:00
  4. مردایی که می گن دختر باید ریزه میزه و کوچولو باشه ،دروغ می گن؟؟؟؟
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 55
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 تیر 91, 16:44
  5. چرا هر به هر دری میزنم برم سر زندگیم نمیشه؟
    توسط تداعی در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 دی 89, 10:11

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.