به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 41

Hybrid View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 96 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1395-6-06
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,405
    سطح
    21
    Points: 1,405, Level: 21
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    New همسرم من را دوست ندارد.

    سلام لطفاً كمك كنيد ديگه صبري برام نمونده من الان درست يك ساله ازدواج كردم و يه هفته پيش سالگرد ازدواجم بود.. اما چه ازدواجي... دختر ٢٥ ساله تحصيل كرده دندون پزشكي هستم كه به خاطر كار پدر و اوضاع مالي و رفاهي و جايگاهمون و البته بر و رو و هيكل و رفتارم خواستگار هاي زيادي داشتم ( تعريف از خود نيست ولي واقعيته) تا اينكه يه روز مادر شوهرم اون وقتا هنوز مادر شوهرم نبود ازم خواستگاري كرد واسه پسرش. خونواده هاي ما چيزي حدود بيست ساله كه همو مي شناسن و رفت و امد داريم؛ ما ( من و خواهرم و شوهرم و خواهرش ) از بچگي باهم بزرگ شديم و ناگفته نماند كه من تو جووني شوهرم رو دوست داشتم و عشق يك طرفه بهش داشتم ولي اون اصلاً متوجه نشد واسه همين بي خيال شدم و سرمو با درس و دانشگاه گرم كردم و ارتباطمون همونطور گرم و صميمي مثل خواهر و برادري ادامه پيدا كرد. همسرم ٥ سال از خودم بزرگتره و دانشجوي دكتراست... اخلاق و رفتار و همه چيمون مثل همه... خلاصه وقتي اسمش اومد بي چون و چرا قبول كردم چون واقعاً دوستش داشتم خونواده ها هم از خداشون بود اين وصلت سر بگيره به خاطر همين خيلي زودتر از چيزي كه فكرشو بكنيم تو كمتر از ٢ ماه رفتيم زير يه سقف چون از نظر خودم و خونواده ها هم ديگه چقدر شناخت ما از بچگي همو مي شناختيم. وقتي مجرد بودم خبر داشتم كه اون موقع ها يه دختر خانمي رو دوست داشته و حدود يه سالي هم باهم بودن ولي رابطه شون به هم خورده .. اينو من از قبل مي دونستم همسرم بهم نگفته بود. شب عروسيم ازم عذر خواست كه نمي تونه فعلاً رابطه داشته باشه چون هنوز اون حس خواهر برادري براش از بين نرفته و ازم وقت خواست منم بهش فرصت دادم اما اوضاع كه بهتر نشد هيچ بدتر هم شد.... دير اومدن هاش ... كم حرفي ها ش ... بي محبتي و بي مهري هاش ... حدود يه ماه گذشت به همين اوضاع( ما يكسال از ازدواجمون مي گذره و رابطه اي نداشتيم با اين كه من شديداً بهش نياز دارم) يه روز نشستم در كمال ارامش و خوشرويي باهاش صحبت كردم و دليل رفتار هاشو پرسيدم كه بهم گفت اصلاً دوست داشتني در كار نبوده و از بچگي هم ازم خوشش نيومده چه برسه به اينكه باهام ازدواج كنه و حسابي داد و بي داد كرد و از خونه زد بيرون.. من طبقه پايين خونه پدرشوهرم مي شينم و خونه پدرم هم پهلومونه و همه باهم همسايه هستيم تو اوج ناراحتي و غصه نذاشتم هيچ كدوم بويي ببرن جلو خونواده ها خوب رفتار مي كنيم اما تو خونه مثل هم خوابگاهي ها... كم كم خونواده ها بو بردن و خصوصاً پدر شوهرم شكايت كرد كه چرا همسرم دير بر مي گرده خونه چرا اصلاً با هم بيرون نمي رين منم درس و كار رو بهونه كردم ...حالا متوجه شدم تو تموم اين يكسال با اون خانم ارتباط داشته ... خيلي دندون رو جيگر گذاشتم خيلي اروم و با ارامش باهاش حرف زدم ولي اصلاً انگار نه انگار باهاش دارم حرف مي زنم... انگار نه انگار زنشم .. هزارتا مقاله و چي و چي خوندم و عمل كردم ولي جواب نداد بدتر هم شد اين اخر ها. مثل شب يلدا و جشن تولد و ععيد و اينا براي شب سالگرد ازدواجمون برنامه ريختم ولي دير برگشت خونه و گفت اين مسخره بازي ها چيه كدوم ازدواج من تو رو دوس ندارم و منم طاقتم تموم شد و جوابش رو دادم و حسابي دعوا كرديم و من اومدم حونه. بابام ... ولي فكر مي كنن يه دعواي ساده است و مادر شوهرم مي گفت بچه بيارين سرتون گرم بشه درحالي كه من اصلاً روم نمي شد بگ هنوز. باكره ام... به اين نتيجه رسيدم. اگرهمه اينايي رو كه نوشتم رو به بزرگتر ها بگم حتماً مي گن طلاق بگير ولي من. دوستش دارم. زندگيمو دوست دارم...تورو خدا كمك كنيد
    ویرایش توسط z.f : شنبه 06 شهریور 95 در ساعت 15:03

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آذر 96 [ 09:06]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    3,315
    سطح
    35
    Points: 3,315, Level: 35
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 225 در 72 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام خیلی متاسفم منم تجربه مشابه شما دارم
    یکسال زمان زیادیه
    کاشکی خودشون بهتون میگتن که علاقه ای بهتون نداشتند
    خیلی میفهممت با تمام وجودم
    سخته خیلی حتی از انتظار از مرگ
    این اوج بی انصافیش بوده که گذاشته کار به اینجا برسه
    حس ترد شدن حس نخواسه شدن

    کاشکی با اون خانوم قطع رابطه میکرد
    انسانیت انگاری مرده
    چرا باید بذاره به اینحا بریه و تلاشی نکنه


    دیگه از تموم پسرهایکه سی سال بالا ازدوج میکنند میترسم

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 96 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1395-6-06
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,405
    سطح
    21
    Points: 1,405, Level: 21
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عروس خوشبخت نمایش پست ها
    سلام خیلی متاسفم منم تجربه مشابه شما دارم
    یکسال زمان زیادیه
    کاشکی خودشون بهتون میگتن که علاقه ای بهتون نداشتند
    خیلی میفهممت با تمام وجودم
    سخته خیلی حتی از انتظار از مرگ
    این اوج بی انصافیش بوده که گذاشته کار به اینجا برسه
    حس ترد شدن حس نخواسه شدن

    کاشکی با اون خانوم قطع رابطه میکرد
    انسانیت انگاری مرده
    چرا باید بذاره به اینحا بریه و تلاشی نکنه


    دیگه از تموم پسرهایکه سی سال بالا ازدوج میکنند میترسم
    شما چي كار كردين؟!

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    شرایط خیلی سختیه! اگر به شما علاقه ای نداشت چرا باهاتون ازدواج کرد؟این ازدواج منفعت خاصی براش داشته؟اگر اون دختر رو میخواست چرا باهاش ازدواج نکرده؟اگر اون عشقشه چرا مردونه پای عشقش نمونده؟از دید من اشتباه میکنید که از بزرگترها مخفی میکنید این موضوع رو! باید هر چه سریعتر تو جریان گزاشته بشن هر 2 خانواده تا ببینن درد این اقا چیه!!! شما از دید من هر چه سریعتر ابتدا با پدر و مادرتون و بعدش با پدر و مادر همسرتون قضیه رو در میون بزارید. حتما این وسط اتفاقای زیادی هست که شما ازشون بی خبرید!!!

  5. 2 کاربر از پست مفید nardil تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 15 شهریور 95), بارن (شنبه 04 دی 95)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 96 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1395-6-06
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,405
    سطح
    21
    Points: 1,405, Level: 21
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nardil نمایش پست ها
    شرایط خیلی سختیه! اگر به شما علاقه ای نداشت چرا باهاتون ازدواج کرد؟این ازدواج منفعت خاصی براش داشته؟اگر اون دختر رو میخواست چرا باهاش ازدواج نکرده؟اگر اون عشقشه چرا مردونه پای عشقش نمونده؟از دید من اشتباه میکنید که از بزرگترها مخفی میکنید این موضوع رو! باید هر چه سریعتر تو جریان گزاشته بشن هر 2 خانواده تا ببینن درد این اقا چیه!!! شما از دید من هر چه سریعتر ابتدا با پدر و مادرتون و بعدش با پدر و مادر همسرتون قضیه رو در میون بزارید. حتما این وسط اتفاقای زیادی هست که شما ازشون بی خبرید!!!
    بارها با خودم به اين فكر كردم كه شايد ازدواج با من براش منفعتي داشته ولي از لحاظ مالي هر دو خونواده در يك سطح هستيم البته همسرم كاملاً استقلال مالي داشت و براي هزينه ازدواج و مراسم پول ذخيره داشت وفقط يه كم پول كم اورد كه اون هم به عنوان قرض از پدر شو هرم گرفت...پدر و مادر من براي همسرم ارزش زيادي دارن به جرئت مي تونم بگم حتي كه پدرم رو مثل پدر خودش دوست داره اين مربوط به بعد ازدواج نيست بلكه از بچگي اين محبت و لطف وجود داشته .... تو دوران عقد هم اصلاً رفتارش مشكوك و سرد نبود هرچند كه خيلي عاشقانه هم نبود... هرچند اصلاً دوست ندارم به طلاق هم فكر كنم ولي يكبار بهش پيشنهاد كردم از هم جدا بشيم كه گفت اصلاً فكرش رو هم نكن خونواده ها پوستمونو مي كنن گفتم خب تكليف من چيه گفتهميني كه هست !! اصلاً جواب نداد ... باخواهر شوهرم خيلي دوستم و سعي كردم از زير زبونش بكشم كه خواستگاري از من به خواست همسرم بوده يا به اجبار مادر شوهرم كه گفت معلومه به خواست خودش پا پيش گذاشتيم... واقعاً گيج شدم اگر به خواست خودش اومد خواستگاري اگر واقعاً منو مي خواسته اگر اجباري در كار نبوده پس اين رفتار ها چيه؟! من خودم فكر مي كنم اون خانم برگشته تو زندگيش و به همش ريخته چون يه هفته قبل از عروسي به هم ريخته بود و حسابي عصبي وقتي ازش پرسيدم گفت فشار كار ها و عروسي اينجوري شده و چيزي نيست... تورو قران من نمي خوام از دستش بدم

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    میتونم بپرسم دقیقا چی رو نمیخوای از دست بدی؟؟؟تعریفت از زندگی مشترک چیه؟؟؟
    هدف کلی از ازدواج چیه؟؟؟

    هدف شخص خودت از ازدواج چیه؟؟؟
    راستی چرا ما خانومها قدر خودمونو نمیدونیم؟؟

    یه کم به خودت بیا لیاقت شما خیلی بیشتر ازین حرفهاست
    من اگر جای شما بودم محال بود یکساااااااااااااااال صبر کنم اصلا همین صبر کردنه بیشتر سردش کرده
    شما اقدام نکن تا شوهرت که رفت همه کاراشو کرد یه روز دست دوست دخترشو بگیره بیاره بگه این زنمه و اینو دوس دارم و شما اونوقت چکار میکنی؟؟؟

    شما چطور تا الان به خونوادتون حرف نزدی؟؟؟
    وقتی میگه دوست ندارم و نمیخوامتو یکساله دست بهت نزده منتظر چی هستی؟؟؟

    هرچه سریعتر موضوع باکره بودنتونو به مادرتون اطلاع بدین و بگین این مدت ابروداری کردم دیگه نمیتونم
    منم جای همسرتون بودم میگفتم به کسی نگو چون صددرصد مقصره
    در ضمن اینکه خودش خواسته یا خودش نخواسته در هر صورت شرایط شما در حال حاضر همینه که ایشون علاقه ای به شما نداره
    دنیا همینه خیلی وقتها ادم چیزیو میخواد که نمیتونه به دستش بیاره قرار نیست بریم خودمونو نابود کنیم

    هرچه زووووووووودتر با خونوادتون حرف بزنید و به فکر جداشدن باشید به نظرم مورد شما تنها گزینه ای هست که به راحتی میشه این پیشنهادو داد چون نهایت مجبورشم کردی اتفاقی بینتون افتاد مطمین باش با این اوضاع تغییری ایجاد نمیشه فقط راه خودتو برا اثبات خیلی مسایل سخت میکنی به هر قاضی بگی بعد یکسال هنوز باکره ای مطمین باش خیلی سریع به نفعت رای صادر میکنه
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  8. 4 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    Amina (شنبه 06 شهریور 95), نیکیا (شنبه 06 شهریور 95), بابک 1369 (شنبه 06 شهریور 95), بارن (شنبه 04 دی 95)

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام خانومی
    شرایط سختی داری و کم و بیش من این سختی ها رو گذروندم. واقعا عجیبه که میگید که به خواست خودش اومده خواستگاری و حالا اینطوری؟؟ البته من خودمم سوال های زیادی از گذشت دارم.
    کلا آقایون برای رابطه جنسی خیلی خیلی تمایل دارند و اکثریت تو دوران عقد و قبل عروسی این نیازو ابراز میکنن واقعا متعجبم از همسر شما.
    تو دوران عقد چطور بود؟ رفتاراش؟
    من میگم شما حتما یه مشاور خوب برو
    مطمئنا اولین حرفی که بهت میزنه اینه که اعتماد به نفستو بالا ببر و خودتو دوس داشته باش
    مردا ازخانومای با اعتماد به نفس خوششون میاد.میدونم که سخته اما باید روحیتو حفظ کنی و به ظاهرت برسی و به سرگرمی هات.
    عزیزم در مورد خانواده ها نمیدونم خودت باید بررسی کنی اما اول به کسی که باهاش راحتی بگو
    یه مورد دیگم خواستم بهت بگم شاید الان اکثرن بهت بگن که جدایی بهتره اما تو که زندگیت رو دوس داری پس دنبال راه حل باش
    همه چی چاره داره همه چی
    تو همین سایت میتونی معجزه رو تو زندگی خیلی ها ببینی

  10. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام دوست عزیز،

    من دو تا سوال دارم:

    اول اینکه آیا ایشون کلا از نظر اندام جنسی سلامت دارند؟ آیا اصلا به طور کلی تحریک می شن یا خیر. جز اینکه با شما رابطه ندارند کار دیگه ای انجام نمی دن که شما رو از سلامت قابلیت جنسی ایشون مطمئن کنه؟

    دوم اینکه اطلاع دارید چرا رابطه شون با اون دختر خانم به هم خورده؟ شما از کجا از اون ماجرا اطلاع دارید؟
    ویرایش توسط Amina : شنبه 06 شهریور 95 در ساعت 20:44

  11. کاربر روبرو از پست مفید Amina تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (چهارشنبه 17 شهریور 95)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 96 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1395-6-06
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,405
    سطح
    21
    Points: 1,405, Level: 21
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Amina نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز،

    من دو تا سوال دارم:

    اول اینکه آیا ایشون کلا از نظر اندام جنسی سلامت دارند؟ آیا اصلا به طور کلی تحریک می شن یا خیر. جز اینکه با شما رابطه ندارند کار دیگه ای انجام نمی دن که شما رو از سلامت قابلیت جنسی ایشون مطمئن کنه؟

    دوم اینکه اطلاع دارید چرا رابطه شون با اون دختر خانم به هم خورده؟ شما از کجا از اون ماجرا اطلاع دارید؟
    سلام عزيزم
    بله از سلامت جنسي برخورداره و تحريك هم مي شه تا جايي كه چند بار مي خواست بهم نزديك بشه ولي از اونجايي كه من هيچ ارتباط احساسي و عاطفي ازش نديده بودم احساس يه اسباب بازي رو داشتم وازش پرسيدم كه من برات كي هستم؟ همسرت؟ كلفت؟ سرگرمي يا دست گرمي؟! اونم اعصابش بهم ريخت و گفت من خواستم بهت احساسس زن بودن رو بدم ولي خودت نخواستي و از خونه زد بيرون ... بعد از اون هم هربار كه با فيلمي يا چيزي تحريك مي شد خودش رو سر گرم مي كرد و طرف من نمي يومد.. مي دونم اشتباهه كارم اما حق بدين بدون هيچ محبتي تن به رابطه بدم..
    تو دوران عقد از گذشته اش پرسيدم كه راست و حسيني همه چيزو بهم گفت كه همو دوست داشتن و قصد داشتن باهم ازدواج كنن ولي پدر دختر خانم مخالف اين وصلت بوده..ازش پرسيدم پس هنوز دوستش داره ولي بهم گفت كه اون اولين و تنهاترين دختري نبوده كه باهاش در ارتباط بوده و نبايد زياد روش حساس بشم و اين قضيه مربوط به چند سال پيشه كه تازه وارد دانشگاه شده ... از روابط جنسي هم صحبت كديم كه من بهش گفتم ادم فوق العاده سردي هستم و اون هم اينو مانعي نمي دونست و گفت كه بيشتر اعتماد و احترام و صداقت متقابل براش مهمه و همچنين خودش هم فرد نسبتاً سرديه ... مي دوني حقيقتاً احساس مي كنم اگر يه كورسوي اميد براي بهترشدن اوضاع بود خودمون از بين برديمش.. نمي تونم بگم كاملاً تردم كرده چون اوضاه زندگيمون منهاي زندگي جنسي خوب بود

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آذر 96 [ 09:06]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    3,315
    سطح
    35
    Points: 3,315, Level: 35
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 225 در 72 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام عزیزم

    من به مرحله ای رسیدم که دیگه واقعا دل کندم شش ماه تمام منو کرد با سردی بی تفاوتی

    مثلا من میرفتم خونشون منو میذاشت و با دوستاش میرفت اخر شب پیداش میشد


    با من هیچ جا نمیومد خیلی خیلی زیاد بهم ضربه زد

    روح و روانم رو داغون کرد شش ماه گریه کردم
    نه راه پس نه راه پیش
    منو به مرحله ای رسوند که تصمیم گرفتم جدا شم تصمیمم دیگه قطعی بود فقط و فقط منتظر بودم یه جرقهه بزنه

    همه چیز رو له میکردم و تمام
    دیدم درست نمیشه تمام اذیت و ازارهاش رو براش رو کردم گفتم

    چرا چرا تو.که منو نمیخواستی چرا عقدم کردی چرا؟؟
    بلاهایی سرم اورد که احساس منو ارزوهامو تمام رویاهای قشنگ منو نابود کرد به معنی واقعی نابود شدم

    اخرش به خودش گفتم اگه میخوای اینطوری باشی و خون به جیگرم کنی من نیستم بیا طلاق توافقی بگیرم برو دنبال عشق و حالت برو دنبال هر کسی که باهاش خوشی دوستش داری
    گفتم منی که تا الان این همه پشتت بودم حمایتت کردم این همه خون به دل من کردی بسه
    دیدم هیچی نگفت یه جواب درست و حسابی نمیداد

    دیدم نه نمیشه
    رفتم به خانوادش تمام اذیت و ازارهاش تمام رفتارهایی که باهام داشت رو دونه دونه گفتم @@@ اشتباه محض@@@
    کردم شما توصیه نمیکنم

    گفتم نمیخوام جونم به لبم رسیده تمام انگیزه زندگیمو ازم گرفته با پسرتون صحبت کنید نمیخوادم باشه من میکشم کنار

    فکر میکنم شما ادم زیاد احساساتی نباشی@@$$ خوشبحالت کاش منم احساساتی نبودم متاسفانه خیلی دل نازک و احساساتی هستم@@@

    باورت میشه عید دیدنی که اصلا تا الانم من چند بار بهش پول قرض دادم خیلی حمایتش کردم پنج ماه بیکار بودم من کنارش بودم
    نه یه چیزی برام خرید و نه تا حالا منو جایی برده هیچ.کاری واسم نکرده منم اصلا رغبت نمیکنم ازش پول بخوام احساس میکنم پولش واسم حرامه چه فایده
    گاهی وقت ها ازظ متنفر میشم به حد مرگ
    نابودم کرد
    من خیلی جاها توی زندگیم نابود شدم
    از خواهرم که رنج هایی بهم داد نذاشت با کسی که
    میخوام ازدواج کنم ابرومو برد دخالت تا چند سال از دست ازار و اذیت های خواهم افسردگی و وسواس فکری داشتم

    ازدواجمون زورکی بود زور بود خدا نخواست واسم جاهایی که دلم میخواست یکی کنارم باشه هیچکسی نبود فقط گناهم زیبایی نسبی چهره ام بود


    رنج هایی کشیدم که مادرم مینشت به حالم گریه میکرد

    الانم خیری از شوهرم ندیدم دلمو سنگ کرده احساسمو کشت

    چه فایده این زندگی
    من به شما کارهامو توصیه نمیکنم چون من مشاور نیستم قضیه من خیلی با شما فرق داره


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.