به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 12 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 113
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array

    اعتمادم به همسرم از بين رفته

    سلام دوستان خوب و عزيزم
    بعد از اون همه كشمكش و ناراحتى و غصه از راهنمايى دوستان و مدير محترم استفاده كردم و رابطه من و همسرم بهتر شده و تقريبا هيچ بحث و ناراحتى به وجود نيومده. ولى متاسفانه هيچ آرامشى ندارم و يه چيزى مثل خوره روح و روانم رو ميخوره و دائم نگرانم كه همسرم الان كجاست و چيكار ميكنه. تقريبا يك ماه بود كه زير نظر داشتم هر روز صبح يواشكى ميرفتم خونه و چيزى پيدا نكردم. تا اينكه چند شب پيش بهم زنگ زد و گفت كجايى؟ مياى اينجا؟ گفتم اگه بخواى ميام كه يكدفعه منصرف شد و گفت نميخواد نيا چون من دارم ميرم پياده روى، گفتم باشه. فردا صبح رفتم خونش ديدم يكى هم به غير از خودش خونه بوده، با هم شام خورده بودند، ميوه و چايى خورده بودن، همسرم خواسته بود همه چى رو سر جاش بذاره كه متوجه اومدن كسى نشم ولى از اونجايى كه خيلى خيلى مرتبم كاملا واضح بود كه خواسته بعضى چيزها رو مثل من سر جاش بذاره و نتونسته. من اون روز حالم واقعا خراب بود، براش ناهار آماده كردم ولى انقدر حالم خراب بود و استرس و ناراحتى داشتم كه حالت تهوع نذاشت نه صبحونه بخورم نه ناهار. اومد غذاش رو دادم خورد و رفتم تو اتاق تا شب خوابيدم. حالم واقعا بد بود و تا شب با شكم گرسنه گريه كردم. همسرم چند بار اومد و بهم سر زد برام غذا و ميوه آورد ولى نخوردم. اونم نميدونست چى شده فكر ميكرد سرما خوردم. ازش پرسيدم ديشب رفتى پياده روى، گفت آره. ديگه نشستم زار زار گريه كردم چون اصلا نرفته بود پياده روى و كفشاش همونطورى تو كمد بود. يواشكى گوشيش رو چك كردم ديدم شماره دوست دختر قبليشو كه چند وقت پيش بلاك كرده بودم، از بلاكى در آورده. رفتم نشستم تو حموم كلى گريه كردم.
    شب همسرم اصرار كرد و منو برد بيمارستان اونجا بهم يه سرم زدن. حالم بد بود همش گريه ام ميومد ولى نميتونستم پيش همسرم گريه كنم. بعدش برد يه رستوران اونجا برام غذا گرفت. گفت به خودت برس خيلى ضعيف شدى.
    الان دو شبه چادر ميكنم سرم و يه عينك ميزنم ميرم جلو در خونش تا ساعت ١٢ ميشينم ببينم كسى ميره يا نه؟!!!
    آخه من با اين وضعيت چطورى زندگى كنم؟! چيزيم دستم نيست كه به مامان بابام بگم من به اين دليل ميخوام طلاق بگيرم. تو بد وضعيتى گرفتار شدم. چيكار كنم؟ دردمو به كى بگم؟
    حالم انقدر بده كه نميتونم از جام تكون بخورم. همش ميخوام گريه كنم، سرم درد ميكنه، حالت تهوع دارم، شك به همسرم داره منو ميكشه كمكم كنين

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 96 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1395-4-17
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,850
    سطح
    25
    Points: 1,850, Level: 25
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام هانلی عزیز وقتی گفتی اعتماد کردن خییلی سخته و نمیتونی به همسرت اعتماد کنی فک کردم از رو خودخواهیه که نمیخای یه فرصت دیگه بهش بدی اشتباه من در حد اشتباهی ک همسرت داشته نبوده من فقط متنی با کسی که مجازی بود صحبت کردم و دیگه هیچ وقت بعد از یک سالم اشتاهمو تکرار نکردم، حتی خییلی سعی کردم جبران کنم ولی همسر شما واقعا خیانت کرده پس برات خیییلی سخت تره، اما ی سوال از کجا میدونی اون دختره خونش بوده؟ اینکه دلیل نمیشه چون اونو از بلاکی دراورده حتما اون اومده خونش میخام بگم خیلی به فکرو خیالات پروبال نده تا وقتی به چشم خودت ندیدی،از کجا تشخیص دادی یکی دیگه هم بوده؟ خب شاید خودش دوباره کفشاشو گذاشته کمد یا با اون کفش نرفته یا ... بخدا هر جور فکر کنی همون میشه اگه همش تلقین کنی بهت خیانت میکنه واقعا همونطوری میشه یکم مثبت فکر کن همش فکر کن که اون اشتباه نمیکنه

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط کایا نمایش پست ها
    سلام هانلی عزیز وقتی گفتی اعتماد کردن خییلی سخته و نمیتونی به همسرت اعتماد کنی فک کردم از رو خودخواهیه که نمیخای یه فرصت دیگه بهش بدی اشتباه من در حد اشتباهی ک همسرت داشته نبوده من فقط متنی با کسی که مجازی بود صحبت کردم و دیگه هیچ وقت بعد از یک سالم اشتاهمو تکرار نکردم، حتی خییلی سعی کردم جبران کنم ولی همسر شما واقعا خیانت کرده پس برات خیییلی سخت تره، اما ی سوال از کجا میدونی اون دختره خونش بوده؟ اینکه دلیل نمیشه چون اونو از بلاکی دراورده حتما اون اومده خونش میخام بگم خیلی به فکرو خیالات پروبال نده تا وقتی به چشم خودت ندیدی،از کجا تشخیص دادی یکی دیگه هم بوده؟ خب شاید خودش دوباره کفشاشو گذاشته کمد یا با اون کفش نرفته یا ... بخدا هر جور فکر کنی همون میشه اگه همش تلقین کنی بهت خیانت میکنه واقعا همونطوری میشه یکم مثبت فکر کن همش فکر کن که اون اشتباه نمیکنه
    ممنون كه جواب دادى عزيزم. اينكه كسى اون شب خونش بوده شكى نيست ولى اينكه دختر بوده يا از دوستاى پسر مطمئن نيستم. مهم الان اون اعتماديه كه از بين رفته و منو مريض و داغون كرده. وقتى اعتمادم از بين رفت ديگه يواش يواش و به مرور زمان همه حركات و رفتار و حرفاش برام شك برانگيز شد، الان ديگه به درجه بيمارى رسيدم، ديگه همه چيزش آزارم ميده. شايدم اون اصلا خيانت نميكنه ولى ديگه نميتونم بهش اعتماد كنم و همه زندگيم، افكار و تمركزم رفته رو رفتارهاى همسرم. الان كه ما دوران عقد بوديم و داشتيم پايه هاى زندگيمون رو محكم ميكرديم رفت و خيانت كرد، شناختم رو خدشه دار كرد،اعتماد رو گرفت الان ديگه اطمينان خاطر ندارم، از زندگيم موندم، ازدواج ميگن مايه آرامشه ولى واسه من مايه دردسره، آرامشم رو گرفته.
    اگه ازدواج اينه، اگه با هر قهر و دعوايى قراره زن و شوهرها خيانت كنن، واقعا چرا بايد ازدواج كنيم؟ چرا بايد آرامش و راحتيمون رو بهم بزنيم؟؟؟؟؟

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام. هانلی جان، قضاوت از روی حدس و گمان روش مطلوب و پسندیده ای نیست. گاهی حتی چیزی که با چشم هم دیدی نباید باور کنی، چون شاید توضیح قانع کننده ای براش وجود داشته باشه. مورد دیگه تجسس شماست. این کار صحیح نیست که شما بخواین یک مرد بالغ رو کنترل کنید. نگرانی شما رو برای همسرتون درک میکنم، اما اینکه استتار کنید قایم بشید و تعقیب و گریز و کنجکاوی در گوشی و غیره ، این کمکی به زندگی شما نمیکنه. اگر مشکلی هست بایستی دو طرفه گفت و گو و حل بشه. چرا باید منفعل باشید و احساستون رو سرکوب کنید و صبح تا شب پنهانی گریه کنید؟ برعکس لازمه از احساستون برای هم شفاف سازی کنید، اما به شرطی که بخواین به هم کمک کنید، نه اینکه همدیگرو متهم کنید.
    به هر حال پیشنهاد میکنم در قدم اول دست از تجسس و قایم موشک بازی بردارید، نگاهتون برای کمک به هم خیر خواهانه باشه و همدیگرو قضاوت نکنید، این یک سیکل بی نتیجه است. یک بار شفاف و صادقانه با هم صحبت کنید و اگر لغزشی از جانب ایشون هست، اگر نگرانی و بی اعتنادی از جانب شما، در تعامل با هم کمک کنید به هم مشکلتون حل کنید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  5. کاربر روبرو از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده است .

    باغبان (چهارشنبه 10 شهریور 95)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها
    سلام. هانلی جان، قضاوت از روی حدس و گمان روش مطلوب و پسندیده ای نیست. گاهی حتی چیزی که با چشم هم دیدی نباید باور کنی، چون شاید توضیح قانع کننده ای براش وجود داشته باشه. مورد دیگه تجسس شماست. این کار صحیح نیست که شما بخواین یک مرد بالغ رو کنترل کنید. نگرانی شما رو برای همسرتون درک میکنم، اما اینکه استتار کنید قایم بشید و تعقیب و گریز و کنجکاوی در گوشی و غیره ، این کمکی به زندگی شما نمیکنه. اگر مشکلی هست بایستی دو طرفه گفت و گو و حل بشه. چرا باید منفعل باشید و احساستون رو سرکوب کنید و صبح تا شب پنهانی گریه کنید؟ برعکس لازمه از احساستون برای هم شفاف سازی کنید، اما به شرطی که بخواین به هم کمک کنید، نه اینکه همدیگرو متهم کنید.
    به هر حال پیشنهاد میکنم در قدم اول دست از تجسس و قایم موشک بازی بردارید، نگاهتون برای کمک به هم خیر خواهانه باشه و همدیگرو قضاوت نکنید، این یک سیکل بی نتیجه است. یک بار شفاف و صادقانه با هم صحبت کنید و اگر لغزشی از جانب ایشون هست، اگر نگرانی و بی اعتنادی از جانب شما، در تعامل با هم کمک کنید به هم مشکلتون حل کنید.
    ممنون از پاسختون عزيزم
    من چند بار نشستم و خيلى دوستانه باهاش خواستم در اين مورد صحبت كنيم، ولى اون هميشه ميگه مشكل خودته و به من مربوط نميشه، گفت اگه يكبار ديگه با من در مورد اين موضوع صحبت كنى ميرم و بهت خيانت ميكنم بعدش هم طلاقت ميدم. گفت اينكه تو بى اعتماد هستى مشكل خودته و به من مربوط نميشه. بهش ميگم من بعضى چيزها از سمت تو ديدم و در من نسبت به تو شك ايجاد شده بهتره كارى كنيم اعتماد قبل من يه جورايى برگرده، اونم عصبانى ميشه داد ميزنه و ميگه تو لياقت زندگى پاك ندارى( در حاليكه من صددرصد مطمئنم همسرم بهم خيانت كرده) ميگه من كارى نكردم و همش ساخته ذهنته و ميگه تو دارى با اين حرفات منو تشويق به خيانت ميكنى. گفتم اگه همچين مشكلى براى تو پيش ميومد من با جان و دل هر كارى از دستم ساخته بود براى اينكه اعتمادت برگرده انجام ميدادم، تو هم يك كارى واسم بكن كه من ازت مطمئن شم، ولى همسرم اصلا منطقى نيست و همش داد ميزنه، دفعه آخر هم كه دو ماه پيش بود كلا باهام قهر كرده بود كه چرا به من اعتماد ندارى. گفت اگه يك بار ديگه از اين بحثا بشه يا متوجه بشم بهم اعتماد ندارى ميرم و بهت خيانت ميكنم. منم مجبورم همش فيلم بازى كنم.
    دليل تجسس و تعقيب من فقط واسه اينه كه يه چيزى دستم بياد و با كسى كه خيانت ميكنه و قابل اعتماد نيست زير يك سقف نرم. من فرصت زيادى براى ادامه نامزدى ديگه ندارم، قبل از اينكه قرار عروسى گذاشته بشه بايد و بايد يه چيزايى دستم بياد. چون اگه واسه عروسى بخوان وقت تعيين كنن اگه بگم منتظر بمونيم كه قبول نميكنن چون دليلى واسه منتظر موندن نداريم، اگه بگم طلاق ميخوام كه باز هم دليلى واسه طلاق ندارم. الان چند وقته همسرم ميگه واسه شهريور يه جشن بگيريم و بريم مسافرت و بيايم زندگيمون رو شروع كنيم من هنوز هيچ جوابى براش ندارم. البته همسرم هم فقط در حد حرفه صحبت هاش، حس ميكنم اونم علاقه زيادى واسه شروع زندگى با من نداره، چون منم اگه مثل اون سرم جاى ديگه گرم بود تمايلى واسه عروسى نداشتم.
    اگه الان زير يك سقف بوديم و بچه داشتم شايد مجبور بودم ادامه بدم و تجسس و تعقيب جز ضرر، هيچى برام نداشت ولى الان اگه بشينم و به كارها و خيانت همسرم چشم بپوشم اشتباه كردم. من شديدا به يه مدرك نياز دارم ولى اون خيلى زرنگتر از اين حرفاست، چون موقعيت هاى خيلى زيادى داره كه من كارى از دستم ساخته نيست واسه مچگيرى. مثلا تو كارخونه يه جايى هست كه در جداگانه داره و ميتونه راحت اونجا هر كارى انجام بده و چون اون محدوده محيطش جوريه كه نميشه رفت و وايستاد نميتونم خيلى تعقيبش كنم يا هزارتا موقعيت ديگه كه توضيحش زياده. فقط من الان مشكلم اينه كه ميخوام يه چيزى از همسرم دستم بياد و ازش جدا بشم ولى متاسفانه هيچ كارى از دستم ساخته نيست.
    شما ميگين من چيكار كنم؟؟؟؟؟؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید Hanli تشکرکرده است .

    nahid-111 (یکشنبه 07 شهریور 95)

  8. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 05:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,158
    امتیاز
    89,695
    سطح
    100
    Points: 89,695, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,757

    تشکرشده 6,793 در 2,394 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها

    الان چند وقته همسرم ميگه واسه شهريور يه جشن بگيريم و بريم مسافرت و بيايم زندگيمون رو شروع كنيم .

    سلام

    جمله بالا ی شما میگه همسرتون به شما علاقه داره !

    ولی امکان داره دید خیانت شما با دید خیانت ایشون با هم فرق کنه !

    یعنی کارهایی که شما خیانت می دونید را ایشون خیانت ندونند !!


    میشه 5 تا ا ز خیانت هایی که از ایشون با چشم مستقیم دیدید بفرمایید ؟ ( ببخشید )


    حتما حضوری مشاوره برید !


    ویرایش توسط باغبان : شنبه 06 شهریور 95 در ساعت 18:46

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مهر 96 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1395-4-17
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,850
    سطح
    25
    Points: 1,850, Level: 25
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الان که شما و رنجی که دارین می کشین بهتر میتونم زشتی کار خودمو درک کنم حرفت کاملا درسته وقتی قرار نیست به ارامش برسیم نباید ازدواج کنیم امیدوارم مشکلت حل شه و خداوند کمکت کنه

  10. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 آبان 95 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1394-12-05
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    424
    سطح
    8
    Points: 424, Level: 8
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین دوستم منم با شما موافقم شما هنوز زندگیت رو شروع نکردی !شاید برای جدایی مجبورشی هزینه ی زیادی بدی <منظورم کلیه>اما زنگی شما عملا جدی استارت نخورده!!!دوران نامزدی هم دوران اشنایی هست فقط روابط نزدیک تره!!!با شرایطی که برای روان شما ایجاد شده و این شک زیاد در مورد همسرتون اگه فقط با سرپوش سعی کنیم خاموشش کنیم بدتر شما رو داغون میکنه!!!!ببین این کار شما الان تجسس نیست بلکه تحقیقه فقط یک مقدار دیرتر که بازم خخخخخوووووبه!!!تعداد خیلی زیادی ادم دیدم و میشناسم که مشکلات عقد رو نادیده گرفتن و گفتن بعد عروسی درست میشه و الان فقط ارزوشون برگشت به دوران عقده که درست تصمیم بگیرن!!!ببین با هر روش منطقی که میتونی سعی کن این شک رو ازبین ببری باصحبت باتحقیق باتعقیب یا هرچی فقط این شک رو ریشه کن کن!!!شک میدونی یعنی چی؟یعنی اینکه وسطی نمیدونی کدوم طرف ترازو سنگین تره .یعنی خیلی بخش های زنگیه نامردت برات نامعلومه که هیچ بلکه به بد بودن متمایله!!!بازم تاکیید میکنم همیشه میگن قبل ازدواج چشماتو باز کن اما بعدش ببند و نبین!!!الان هنوز وقت دیدن شماست پس الان چشماتو باز کن

  11. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام
    همون سری های قبلی که خیانت کرد، مدتها باهات قهر کرد، کتکت زد، مهمونی گرفت و زنگ نزد دعوتت کنه ولی تو رفتی و...
    همون موقع ها من توی تاپیکت گفتم این آدم لااُبالی مرد زندگی نیست. ولی خودتو گول زدی. اصلا مهم نیست این قضیه آخر با پسر تو خونه بوده یا دختر. مهم اینه این آدم سابقه خیانت داره. سابقه کتک زدن داره. سابقه گند زدن به شخصیتت رو داره.
    دنبال مدرکی? مدرک میخوای چکار. برو مهریه تو بذار اجرا مجبور میشه طلاقت بده. این زندگی برا تو زندکی نمیشه حنا

  12. 3 کاربر از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده اند .

    Amina (یکشنبه 07 شهریور 95), danger (یکشنبه 07 شهریور 95), nahid-111 (یکشنبه 07 شهریور 95)

  13. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام. من متوجه نمیشم، اینجا محل بازسازیه، طلاق که راهش مشخصه.
    کار اشتباه در هر صورت اشتباهه. هر انسانی حریم و حقوقی داره، حتی جنایت کار ترین فرد جهان.
    حل هر مسئله ای روش صحیح خودش رو داره که در حیطه تخصص فرد آگاه و مجربه. اشتباه رو با اشتباه دیگر جبران نمیکنن.
    تجسس ، قضاوت ، دستگاه گفت و شنود و ... کار شما نیست.
    اگر میخواین سازش کنید و زندگیتون رو بسازید ، این عمق مشکل شما حلش کار انجمن گفت و گو نیست. لازم هست با هم مراجعه کنید به یه مشاور یا روانشناس مجرب. هر دو وقت بذارید، آگاهی و مهارت کسب کنید و با عملگرایی و تعهد به تدریج مسائلتون رو حل کنید.
    و اگر سازتون کوک جدایی هست و دنبال بهانه اید واسه خلاصی، طلاق هم روش خودش رو داره، ابتدا صحبت و توافقه به روش صحیح، با مصالحه. اگر نشد به روش قانونی و حقوقی.
    و به این منظور هم بهتره به یک مشاور حقوقی مراجعه کنید.
    لطفا برای هر کار در این شرایط حساس آگاهانه عمل کنید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  14. 4 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    Shadi2 (سه شنبه 09 شهریور 95), مدیرهمدردی (جمعه 19 شهریور 95), باغبان (چهارشنبه 10 شهریور 95), سرشار (یکشنبه 07 شهریور 95)


 
صفحه 1 از 12 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.