سلام توروخدا یکی کمکم کنه...
هفت ساله تو یه محله هستیم و با چندتا از هم محله ای های قدونیم قد بازی میکنیم دوسه ماهی هست که بشدت عاشق یکی از بچه ها شدم که حدود5سالی هست هرروز باهاش بودم ولی یه چهار پنج سالی ازم کوچیکتره نمیدونم چیکارکنم کارم شده فک کردن بهش واقعا عاشقش شدم صبح که بیدار میشم جلو چشمامه تا شب دیگه کنترلمو از دست دادم یه روز که نبینمش میرم درخونه شون میشینم تا بیرون بیاد وقتی نیستش قلبم داغ میشه تا اینکه میبینمش وقتی پیششم دیگه از خدا هیچی نمیخوام نه اینکه فکر بدی داشته باشما ولی الان تمام زندگیم شده اون حتی از پدرمم بیشتر دوستش دارم تا حدی که بخدا حاضرم هرکاری که بگه بکنم حتی حاضرم بین زندگی خودمو اون اونو انتخاب کنم دوست ندارم اتفاقی براش بیافته...حتی برادرمم بهش حسودیش میشه و همه دوستام متوجه شدن به شدت هم آدم اجتماعی هستم وهمه رو میخندونم تقریبا هم تمام شهرو میشناسم و باهام دوستن اما این پسر با یه پسر دوسته که دوسال از خودش بزرگتره و اصلا دوست خوبی نیست ومیدونم عاقبت یه بلایی سر عشق من میاره هرشب میبردش دعوا و دنبال دخترا میافتن هرچی هم بهش میگم نگرد باهاش گوش نمیکنه چون من چندسال بزرگترم به عنوان دوست صمیمی قبولم نمیکنه دارم دیوونه میشم یهراهی برام بگید که یافراموشش کنم یابتونم کاری کنم که ارتباطشو بااون پسر قطع کنه....بدون اون نمیتونم زندگی کنم دارم دیوونه میشم شبا تاساعت4وپنج بیدارم و به اون فکر میکنم کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)