به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 95 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,108
    سطح
    27
    Points: 2,108, Level: 27
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array

    احساس میکنم همسرم حامی خوبی نیست

    سلام دوستان
    من مشکلی دارم که میخوام شما بهم نظر و راه حل بدید
    من ۵ ساله ازدواج کردم. از همسرم راضی ام. البته اختلاف داریم که الان این مورد خیلی حالمو بد کرده
    خانواده همسر من با من رابطه ندارن، اونا (مادر شوهر و ۳ تا خواهر شوهرم) بدون هیچ دلیلی و با بهانه الکی کلا رابطشونو با من قطع کردن. از ۲ سال پیش نه جواب تلفنامو دادن ، توی تلگرام بلاکم کردن و به همسرم گفتن حق نداری زنتو بیاری خونه ما.
    من فکر کردم شاید من مشکل دارم اما دیدم با دو تا عروسای دیگشون(جاریای من) هم این کارو کردن. حتی یکیشونو از خونه بیرون کردن. هرچی هم که به همسرم میگم بابا مگه من چه کار کردم خوب بگید که معذرت خواهی کنم جبران کنم هیچی نمیگه ، قبول داره که من کار بدی نکردم. کلا فهمیدم که خانواده سرد و بی محبتی هستن.
    همسر من دفاع خاصی از من نمیکنه(البته خودش میگه پشت سرت دفاع میکنم) ولی رابطه شو با خانوادش خیلییییی عالی حفظ کرده میره و میاد. چند بارم من که سر کار بودنم مادر و خواهرش اومدن خونه ما.
    اعصابم داغونه خدا شاهده که من به خانوادش بد نکردم اون موقع که با هم رابطه داشتیم همش به من متلک میگفتن اما من سرمو مینداختم پایین.
    ۲ تا برادرشوهرام از وقتی مادرشون گفته زناتونو نیارین اینجا خودشونم نرفتن. یعنی گفتن اگه مارو میخوای باید زنامون رو هم بخوای.
    اما همسر من هیچچچچچچ دفاعی از من نمیکنه انگار من کار اشتباهی کردم.
    برادر شوهر من حتی وقتی واسه کاری تنها بیاد خونه ما حتی یه چایی هم نمیخوره و میگه من بدون زنم جایی مهمونی نمیرم.
    اونوقت همسر من ۲ ـ۳ بار رفته خونه برادر شوهرم(البته کاری پیش اومده که رفته و مثلا تایم ناهار بوده) ۳ تایی نشستن ناهار خوردن منم سر کار بودم
    بعد من ناراحت شدم که بابا یه ذره واسه من ارزش قایل باش. وقتی من نیستم توام واسه ناهار نمون
    اما ناراحت میشه و اصلا به من حق نمیده
    احساس تنهایی شدیدی میکنم. حرصم گرفته از مادر و خواهراش از خودش که انقدر بی انصافن.
    شما میگید من چکار کنم؟؟؟؟؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید nodelit تشکرکرده است .

    nardil (پنجشنبه 04 شهریور 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 98 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,969
    سطح
    40
    Points: 3,969, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    165

    تشکرشده 137 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم چرا انقدر خودتو ناراحت میکنی اخه ؟؟؟؟

    تو که میگی خانواده ی شوهرت بدرفتارن پس چه بهتر که باهات قطع رابطه کردن . خوب بود که هنوزم در ارتباط میبودین و تو همش ازار میدیدی و متلک میشنیدی ؟
    واسه خودت راحت توی خونه ی خودتی ، نه کسی چیزی بهت میگه نه حرفی ؛ چکار داری پشت سرت چه خبره ؟ به نظرم خیلیم شانس اوردی رابطه ندارین . بیشتر دعواهای زن و شوهری سر خانواده اس . شوهر خودم به هیچ وجه با خانوادم صمیمی نیست ولی هر وقت دلش بخواد من باید باهاش برم پیش خانوادش . خب من میدونم اگه شوهرم با خانوادم رابطه داشته باشه ، بابام همش سرکوفتش میزنه و اذیتش میکنه بهش میگم باشه نیا ، خودم میرم .
    + ببین عزیزم اصلا مهم نیست که شوهرت بدون تو جایی بره یا نه ، مهم اینه وقتی با توئه بهش خوش میگذره ؟؟؟ تو تلاشی کردی که با تو بیشتر از هر کسی بهش خوش بگذره ؟؟ درضمن اینکه شوهرت بدون تو بره خونه ی برادرش و ناهار بخوره به این معنی نیست برات ارزش قائل نشده یا کنارت بهش خوش نمیگذره . از این به بعد سعی کن وقتی با همین خوش بگذرونین ، بذار اونم توی روابطش راحت باشه . به نظرم یکمم داری چشم و هم چشمی با برادر شوهرت میکنی ، من که حس میکنم رفتار اون اقا یکم خاصه ، رفتار شوهر شما مورد خاصی نداره . یادتون باشه پنج انگشت یه دست مثل هم نیستن !
    + حامی بودن به این چیزا نیست عزیزم . اینکه بخاطر چار تا حرف بخواد دعوا راه بندازه معنیش حامی بودن نیست . الان بابای من از شوهرم متنفره ، وقتی میرم خونه امون کلی حرف میزنه راجع بهش ، من هیچوقت جوابشو نمیدم . من و شوهرم داریم زندگیمون و میکنیم ، چه اهمیتی داره کی چی فکر میکنه ، مهم من و اونیم که با هم خوبیم . نذار اختلافات مسخره و خاله زنکی بینتونو سرد کنه . حامی یعنی در مقابل مشکلات پشتت باشه ، این حرفای چرت و پرت که مشکلی نیستن ، تو نشنیده بگیر و با شوهرت تو خونه ات خوش باش .

    + آسون بگیر خانم حساس =)

    با ارزوی موفقیت

  4. 2 کاربر از پست مفید آوای بهشت تشکرکرده اند .

    nardil (پنجشنبه 04 شهریور 95), جوادیان (جمعه 05 شهریور 95)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 95 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,108
    سطح
    27
    Points: 2,108, Level: 27
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیز دلم مرسی که جوابمو دادی
    درست فهمیدی من ادم حساسی ام
    شاید به این خاطر باشه که خیلی تنها ام
    راستش من با خانواده خودم ارتباط ندارم( به علت یه سری مشکلات که جاش نیست بگم اصلا باهاشون ارتباط ندارم فقط خیلی دیر به دیر تلفنی). امکان ارتباط هم وجود ندار.ه
    از یه طرف به شدت احساس نیاز میکنم به یه بزرگتر . و حسرت اینکه با پدر مادرم رفت و امدداشته باشم(اما نمیشه) از یه طرف خانواده همسرم که اینجوری میکنن. از یه طرفم خودش.
    من ازش انتظار داشتم به مادرش بگه حق نداری بی دلیل با زن من اینطوری برخورد کنی. نه اینکه انگار نه انگار فقط به خاطر اینکه مادرشه.
    راستش من با هیچ کس رفت و امد ندارم واین داره عذابم میده اما شوهر من با اونا خیلی راحت در ارتباطه
    شاید الان فکر کنید من شاید یه مشکلی دارم که اینطوره ولی خدا میدونه که من اصولا با احترام با همه برخورد میکنم و اصولا در مقابل کارای بد دیگران منفعلم.
    واقعا تنهایی داره اذیتم میکنه

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    سلام. وقتی توی زندگی تون واقعا مشکلی ندارید چرا برای خودتون دنبال مشکل می گردید؟
    این که مشخصه مادر شوهر و خواهرشوهر هاتون مشکل دارن و مریض روانی هستند. وقتی با هر سه عروس شون این رفتار رو دارند معلومه سالم و نرمال نیستند. شما از این افراد انتظار برخورد منطقی دارید؟
    باید درک کنید همه در دنیا که آدمای خوب یا آدمای سالم و منطقی ای نیستن. بعضی آدما بیمار هستن از ناراحتی دیگران لذت می برن دوست دارن به بقیه ضربه بزنن حسودن و ... . اما روی سکه هم هست آدمای خیلی خوب و پاک نیت هم زیاد وجود دارند.
    اما وظیفه ما در زندگی باید این باشه که از اون آدمای بیمار و حسود و منفی دوری کنیم و در عوض با آدمهای سالم و مثبت معاشرت کنیم.
    اصلا به نظر من شانس اوردید خانواده شوهرتون ارتباطشون رو باتون قطع کردند. اگر هر بار می رفتید اونجا کلی متلک و زخم زبون و حسادت بارتون می کردن که تا چند روز اوقات تون تلخ میشد خوب بود؟
    من پیشنهادم اینه عوض تمرکز بر این افراد غیرمعقول ، روی رابطه خودتون و همسرتون تمرکز کنید و سعی کنید از دوران جوانی تون لذت ببرید

  7. 3 کاربر از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده اند .

    نیکیا (پنجشنبه 04 شهریور 95), آوای بهشت (جمعه 05 شهریور 95), جوادیان (جمعه 05 شهریور 95)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 95 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,108
    سطح
    27
    Points: 2,108, Level: 27
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از شما و صحبتهای مفیدتون
    راستش شاید مشکلم اینه که یه خلا و کمبود دارم حس میکنم
    من تو زندگیم نسبتا موفقم. کار ، درامد، تحصیلات، شان اجتماعی ، رابطه خوب با همسر و ... در حد متوسط رو به بالا دارم.
    ادم حسودی هم نیستم. اما یه سری چیزا اذیتم میکنه. اینو تا حالا به هیچ کس نگفتم ولی حسودیم میشه همسرم با خانوادش بدون من خوش و خرمه. حسودیم میشه خانم های هم سن و ساله من با پدر مادرشون رفت و آمد خوب دارن. اما من تنها ام.
    ما با هیچ کس(جز یکی دو نفر دوست) رفت و امد نداریم. میخواستم دوستای بیشتری رو به زندگیمون اضافه کنم که احساس کردم شاید خوب نشناسمشون و آدمای واقعا خوبی نباشن
    نمیدونم با این خلا چکار کنم که اذیتم نکنه

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 00 [ 22:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    7,024
    سطح
    55
    Points: 7,024, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 169 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    خوب فرض کنیم رابطه مجدد برقرار بشه, با این مادر شوهر و خواهر شوهری که گفتین اصولا باید مدام منتظر دعوا باشید, خوشتون میاد؟؟؟
    اینکه یک مرد رو بین مادر و همسرش بذارن و بگن انتخاب کن یعنی فشار روحی روانی بهش وارد کردن, اصولا هم انتخاب براشون سخته, حتی اگر شما برنده باشید با هر بار دعوا بین خودتون تو سرتون میخوره که تو باعث دوری من از خانوادم شدی, دوست دارین اینو بشنوین؟؟؟
    آیا از اینکه همسرتون یک آدم مستقل هست و اونقدر توانایی داره که بدون شما هم خوش بگذرونه ناراحتید؟دوست داشتید همیشه به شما بچسبه و بابت کوچکترین دلخوشیهای زندگیتون شما رو چک کنه؟؟؟ مثلا بگه نرو آرایشگاه, نرو خرید و به اینها حسودی کنه! بگه حق نداری بری سرکار؟ اون اتفاقا یه آدم کامله که اشتباه مادرشو به پای همسرش ننوشته و اونقدر پخته هست که باشما و بی شما میتونه خوش بگذرونه!
    از نظر من همسرتون مرد رویایی برای زندگیه.
    در مورد دایره دوستیهاتون که میخواین وسعتش بدین ولی نمیتونین, از ساعتهای کوتاه شروع کنید, مثلا اول باهاشون قرار سینما بگذارین,اگر خوب بودن بعد با هم برین پارک و زمان بیشتری باهم باشین و... اگر در نهایت راضی بودین رفت و امد رو خانوادگی کنید, ببینید دوست من, این درست نیست که ما تو زندگی هیچ ریسکی نکنیم چون ممکنه خطری باشه
    ویرایش توسط esm : جمعه 05 شهریور 95 در ساعت 09:51

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ببین نیلو من خوندم تایپکت رو
    نیلو چرا میگی جاش نیس اینجا ک راجعه ب پدر و مادرم حرف بزنم؟ حرف بزن
    ب نظرم اصله مشکلت همینه همینه ک میتونی ب خودت کمک کنی....
    نیلو جان مگر نه اینه ک زن و شوهر سعی میکنن همسرشون حس های خوب و شاد و تجربه کنه تا ب دنبالش ی شادی وارد زندگیشون بشه؟

    مگه همین ک خودت با پدر و مادرت ارتباط نداری حسه خوبیه؟ ک اصرار داری اونم ب حمایته از تو ارتباطش کم یا قطع کنه؟ مگر خودت کم داری حسرت میخوری ک میخوای حسرت ب دل اونم بذاری؟

    گیرم ک شوهرت ب حرفت گوش کرد و نرفت فک میکنی دیگه خوشبختی؟خوشحالی؟ نه...اصلا و ابدا...اتفاقا تا همیشه تو از جانب شوهرت مقصری و ب طور غیر مستقیم باهات کج خلقی میکنه و حتی گاهی دعواهاییه بی خودی میکنه شک نکن....

    احساس میکنم ب جایه اینکه بخوای ارتباطا درس کنی بیشتر دنباله اینی ک همسرت در ببرابر اونا ازت حمایت کنه پشتت در بیاد ب خاطرت زهره چش از پدر و مادرش بگیره...چرا؟؟؟؟

    عزیزه من مگه نه میگی من مقصر نیستم و نبودم خوب اکثرا کسی ک تقصیری نداشته پیش قدم میشه.....
    زنگ بزن ب مامان و باباش سلام خوبید چ خبر؟ مامان بابا امشب شام درس کردم مثلا حمید(شوهرت)میاد دنبالتون بیاین دور هم باشیم.و خدا حافظ...
    اگه حتی دلشون از سنگ بود و نیومدن دو هفته بعدش ی تک زنگ بزن بگو با حمید میایم خونتون....غرور چیه مطمین باش شوهرت همییییییشه ممنونته اصلا باهاشم کنکاش نکن فقط بگو مثلا امشب میخوام شام درس کنم و زنگ بزنم مامانینا بیان.....حمید حتی اگه نیومدنم سعی میکنم ناراحت نشم....




    بابا ول کن این ارو ک مثلا اونا بدن،مشکل دارن. ....اگه مشکل نداشتن ک با جاریام مشکل نداشتن....مشکل دارن؟تو ک مشکل نداری فقط و فقط بنایه صلح بذار ب هر قیمتی....چون قیمته تو رضایت و آرامش شوهرته.. چ خوبی ای داشت ک شوهرت قهر باشه با پدر و مادرش.....هیچ پس آشتی کنین بعدش نخواستی یه ماهی ی بار فقط با شوهرت برو یک ساعت بشین و بیا...بذار ک تو مراسماشون تو باشی....دله اونا هم خوش میشه فک نکن ک پیششون جالبه ک عروساش نمیان....اونا بیشتره شما زجر میکشنن
    ....

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نیلو فک نکنی ک من چون تجربه ندارم اینقدر راحت میگم آشتی کن... نه من ده ساله تو زندگیه مشترکم...و همسرمم از خانواده پر جمعیته ...و حسابی تجربه کسب کردم.
    ن

    نیلو چرا میگی اونا متلک میگن و من ساکت میمونم تا بی احترامی نکرده باشم؟

    بابا این حرفا نزن آخه تو ک سکوت کنی تو دلت کینه میشه ناراحت میشی با خودت در گیر میشی...اعصاب شوهرت ناخواسته خرد میکنی...انگیزت برا اینکه تو جمعشون بری کممیشه....یه جا دیگع ی جور دیگه ناراحتیت نشون میدی ...
    اوضاع بدتر ب هم میریزه....

    اگه میگن لباست نا مناسب بود بگو مامان وای منکه خیلی دوسش دارم.اگه میگن مامانت یا خانوادت بهمون بد کردن بگو من بینتون نبودم ک بدونم.... چی بگم والله خودتون بهتر میدونید...
    اگه میگن نباید فلان جا بری بگو کاش میشد نرفت.... در حقم خوبی کردن نرم بی احترامی میشه
    اگه میگن خوشمزه نشده غذات نمک نداره بگو اخی ما ذاعقمون شده ک نمک کم میکنیم الان نمک پاش میارم.
    جواب بده و نظر خودت و واضع بگو.....


    نیلو غد. نباش. تخس نباش، مغرور نباشغ

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 95 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,108
    سطح
    27
    Points: 2,108, Level: 27
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بچه ها خیلییییییی ممنون که زحمت کشیدید و جوامو دادید
    شما راست میگی : "احساس میکنم ب جایه اینکه بخوای ارتباطا درس کنی بیشتر دنباله اینی ک همسرت در ببرابر اونا ازت حمایت کنه پشتت در بیاد ب خاطرت زهره چش از پدر و مادرش بگیره...چرا؟؟؟؟"
    چون نیاااااااز به حمایتش دارم. چون بهم ظلم شده. چون اگه کار بدی کرده بودم انقدر نمی سوختم.
    من نمیخوام دیگه با اونا ارتباط داشته باشم ، نمیخوامم همسرم با اونا کات کنه. فقط ازش انتظار دفاع داشتم.
    هانا جان اونا اصلا نمیخوان منو ببینن. جوابمو نمیدن اصلا. حتی سال تحویل تماس گرفتیم تبریک بگیم با همسرم کلی صحبت کرد ولی با من حرف نزد. یعنی من گفتم تلفن و بده با مادرت صحبت کنم تبریک عید بگم ، تلفنو نگرفت. همسرمم دید من ضایع شدم ولی اصلا به روی خودش نیاورد.
    در مورد خانوادمم جاش نیست توضیح بدم ولی امکان ارتباط وجود نداره.
    من تا الان فکر میکردم همسرم باید طرفم و بگیره ولی مثل اینکه به نظر شما من اشتباه میکردم

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نودلیت عزیز من جایه تو نیستم و صد در صد نمیتونم درکت کنم ببخش اگه با درک نکردنم ناراحتت کردم.

    فقط میدونم ک هر کی ب هر دلیلی قهر میکنه اعصاب خودش داغون تر میشه و هست...چون قهر با کات کردن یا کم رفت و آمد کردن خییییلی فرق داره.....

    آره واقعا بعضی جاها اگر حمایت همسر نباشه آدم میترکه من خودمم ی زنم دروغ چرا خیلی وقتا حمایتش رو طلب کردم وااگه بلد نبود سعی کردم بهش یاد بدم....

    درسته س ک میگن اینکه دیگران راجع به ما و زندگیمون چ فکر میکنن مهم نیس.... ولی خدایی بی تاثیرم نیس...و خیلی وقتا دوس داریم شوهرمون ی رفتاری کنه ک اطرافیان بگن چقدر زنش و دوس داره.....


    برام خیلی سواله ک چ چیزی توانسته باعث بشه ک تو پدر و مادرت نبینی،......ولی هر چ هست فک میکنم نا امیدی ک ب مشاوره کسی بتونی باز رفت و اومد داشته باشی....کاش می‌گفتی موضوع چیه.....ولی بازم هر جور راحتی
    ....


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میل به ازدواج در کنار ترس از آن ، راه حل چیست ؟
    توسط یه آدم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 تیر 94, 15:02
  2. همسرم پشت من نیست
    توسط hamdard20 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مرداد 93, 09:00
  3. چک لیست بهداشت روانی = چک لیست مسلمانی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن دین و روانشناسی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 خرداد 93, 03:00
  4. در مسابقه ی زندگی گل زدن هنر نیست بلکه گل شدن هنره !
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 10:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.