به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 شهریور 95 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1395-6-03
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    62
    سطح
    1
    Points: 62, Level: 1
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    11 ماه زندگی مشترک و ترک منزل توسط زوجه

    سلام
    مشکلی دارم که نمیدوم چرا این کار کردم و چرا اینجوری شد و یا چرا همسرم این کار کرد یا چراهای دیگه که من زمین زد.
    ابتدای مطلب و صحبتم عذرخواهی کنم اگر مطالبم طولانی باشد ولی از دوستان و کارشناسان محترم خواهش میکنم و درخواست دارم مطالب بخونید و کمکم کنید.
    31 سالمه ، شغلم آزاد و کار اداری است. (نمایندگی یکی از شرکت های موجود در کشور) ، بدلیل تشنجی در سالهای قبل دارو هم مصرف میکنم.
    از نوجوانی علاقه خاصی به یکی از دخترخاله هایم داشتم که دو خواهر داشت و بچه وسط خانواده بود. 4 سال از من کوچکتر بود. خیلی دوسش داشتم. رابطه در حد زنگ زدن بود ، همش به من میگفت صبرکن دست میشه ، بزار زمان همه چیز درست کنه و از اینجور حرفا ، فامیل و خویشاوندان از موضوع ما باخبر شدن ، تا سال 90 مادر و پدرم رفتم واسم خواسگاری ، آزمایشات ازدواج فامیلی دادیم خوب بود ، مادرم گفت باید باهم برید بیرون صحبت کنید ، بار اول رفتیم ، بار دوم که رفتیم خانم چهرش ناراحت بود ، بهش گفتم چیزی شده گفت ببین من اصلا به تو هیچ علاقه ای ندارم.
    نمیدونید من چی شدم (الان سال 91 هست) سریع برگشتم پیادش کردم ، تا اومدن به خونه خودمون پشت فرمون همینجوری گریه میکردم.
    موضوع دخترخالم خیلی سعی کردم فراموش کنم ولی نمیشد ، بدجور عاشقش بودم ، مادرم چندتا دختر دیگه برام پیدا کرد و هر چی کیدیدم میگفتم نه تا یکسال و سه ماه گذشت.

    - شهریور سال 92 از طریق یه سایت زوجیابی با یه دختر آشنا شدم ، 5 سال از خودم کوچکتر و خانواده پرجمعیت بودن. به مادرم گفتم این دختر هست. مادرم گفت بار اول خودت قرار بزار برو ببین خوشت اومد بار دوم من میام باهم میریم. بار اول رفتم ، دختر خانم تنها اومد مثل خودم ، خوشم اومد ازش ، چادری ، با حجاب و ... و موضوع مصرف دارو من را هم قبول کرد.
    به مادرم گفتم و بار دوم با مادرم رفتیم. شماره منزل ازش گرفتیم تا برای دیدن خانواده و خواستگاری بریم. رابطه ها برقرار شد ، یکبار همراه پدر و مادرم رفتیم و دو بار هم با مادر و خواهرم.

    - آبان 92 شد بله برون تشکیل شد و نامزد شدیم ، نامزدم گفت من دوست دارم بریم مشهد و تو حرم امام رضا خطبه عقد و محرمیت بخونیم. ما قبول کریم چون کار جالبی بود.

    - دی ماه 92 شد رفتیم. توی راه آهن اولین داد نامزدم را شنیدم ، رفتیم فروشگاه یه چیزی بخریم من یه اشتباه کوچیک کردم و جلو همه سرم داد زد و به مادرم گفتم ، مادرم باهاش صحبت کرد و خانم ناراحت شدن با من قهر کردن ، این موضوع با پوزش من تو قطار حل شد ، مشهد خطبه خوندیم و پس از زیارت چند روز برگشتیم.

    - بهمن 92 در دفترخانه شهرمون سند و قباله ثبت شد.
    من تو این دوران عقد دانشجو بودم و خانمم فارغ التحصبل ، مشکلاتی داشتیم ، مثلا اینکه چرا هفته ای یکبار میای خونه ما ، خانمم انتظار داشت من دو بار یا سه بار در هفته خونشون برم. من کارم آزاد بود دانشگاه هم میرفتمو تازه مادرش به مادرم میگفت پسرت باید هر هفته جمعه شب بیاد خونه ما بمونه. ( مشکلات از این دوران شروع شد و ادامه داشت ) من میخواستمش و گرنه طلاقش میدادم.

    - اردیبهشت 94 شد ، کمی مشکلات بیشتر شد رفتیم مشاوره و حتی جلسه ای گذاشتیم با بزرگترهای فامیل خانمم و خانواده خودم. جفتمون رضایت دادیم و قول دادیم باهم خوب باشیم. دو ماه بعد تیرماه دنبال خرید خونه بودم که خانمم راحت باشه ، یه خونه پیدا کردیم.
    تو مهریه خانمم یکی از بندهاش مبلغ 300.000.000 ریال بابت خرید خانه هست. یک دانگ پدرش پول داد 300.000.000 ریال پدرم پول داد و مهریه این بند را بخشید. قیمت خونه 1.350.000.000 ریال بود که سه دانگ خانمم با این توصبفات 150.000.000 ریال بیشتر شد که به پدرش گفتم ولی قبول نکردن منم بخاطر زندگیم چیزی نگفتم.

    - شهریور 94 شد و ما عروسی کردیم.
    از شهریور تا تیرماه 95 ، 11 ماه زندگی مشترک بود. اوایل ماه های زندگی خرجم بالا شد ، اجاره خونه 9.800.000 ریال ، اجاره دفتر کار 5.000.000 ریال ، دو تا وام دیگه ازئواج و بانک مهر 4.500.000 ریال باید پرداخت میکردم. به خانمم گفتم تو که نمیری سرکار ( خانمم اصلا حاضر نمیشد بره سرکار و لیسانس گرافیک داره ) بیا برو دفتر من ، من میرم جای دیگه کار میکنم.
    خانم حاضر نمیشد تا با کمی بحث گفت باید 2.000.000 ریا ماهانه حقوق بدی ، گفتم ندارم ، گفت پس وام ازدواج من باید بدی گفتم بخدا ندارم ولی باشه.
    از آبان تا اسفند 94 اومد دفتر ولی بعدش گفت دیگه نمیام.

    از فروردین من دیگه سرکار دوم نرفتم و رفتم دفتر خودم و خانمم خانه دار شد ولی متاسفانه قسط وامش من باید میدادم (چون ضامنش من جور کرده بودم متاسفانه از این موضوع سواستفاده کرد و پولش نمیداد)

    مشکلات ما تو این 11 ماه کم کم بیشترمی شد ، نمیگم من مشکل نداشتم ولی خانمم توی بحث ها جیغ میزد تو خونه ، فحش های بسیار بسیار رکیک میداد ، وقتی بحثمون بود غذا درست نمیکرد ، خونه تمیز نمیکرد.
    من همه این مشکلات ریختم تو خودم تا آبروم نره .تیر 94 مشکلمون به راه پله ها و فرار من از خونه شد. شب خانمم تهدیدم کرد مجدد برگشتم خونه ولی تصمیم گرفتم خودکشی کنم ، قرص ها ریختم تو شربت ، خوردم ، دو روز میگفتن بیهوش بودم و عصر روز دوم دیدم بیمارستانم.

    خانمم مدام توی بحث ها حرف از مهریه میزد. من از پدرم اول عروسی واسه کارم پول قرض کردم و گفتم پول پاتختی بهت میدم. این پول پاتختی یکی از مشکلات اساسی ما بود که خانمم زیر بار نمیرفت.

    - بعد از بیمارستان (اواخر تیر بود) یکهفته خونه پدرم موندم و بهش گفتم تو هم خونه پدرت باش تا اودم خونه. تو این مدت مادرم با خانمم بحث داشتن حتی با مادرخانمم.
    تا 11 مرداد که خانمم خونه ترک کرد و من دادخواست عدم تمکین زدم و تا الان برنگشته.
    خانمم از مادرم بخاطر فحاشی شکایت کرد و مادرم به کلانتری و دادسرا فرستاد ولی کارش به جایی بند نشد و پروندش بررسی نشد.

    - میدونید من از سال 91 که دخترخالم جواب رد داد تا الان هنوز ته قلبم عاشق بودم ولی عاشق یه عشق خیلی کهنه و پیر.
    هر وقت با خانمم توی مهمونی ها دخترخالم میدیدم انگار یه جوری بودم یه حس علاقه کهنه شده.

    - خانمم اوایل ازدواج و برخی توی زندگی بهم میگفت من تورو بخاطر بچه میخوام ، ما باهم به توافق رسیدیم شهریور ماه 95 بچه دار بشیم ، 10 مرداد ماه یکروز قبل از اینکه خانومم منزل ترک کنه با بزرگترها جلسه گذاشتیم تمام شرایط هم قبول کریم واسه ادامه زندگی ولی خانومم یکی از شرایط من مخالف بود که من گفتم من فعلا تا سه سال دیگه بچه نمیخوام ولی اگه خوب بودیم شاید همین امسال بچه بیاریم ولی نه شهریورماه و خانمم بلند شد و داد زد به خانوادش گفت بیاین بریم.

    - خانوادم میگن این زن فایده نداره ، من خودم ته دل دوسش دارم ولی خانومم میگه باید با کل خانوادت رابطه نداشته باشی و شهریور بچه دار بشیم تا بیام باهات زندگی کنم.

    - دخترخالم یکهفته ای میشه براش خواستگار اومده ، همیشه توی بحث هامون با خانومم تو این 11 ماه پیش خودم میگفتم اگه اون بود اینجوری نمیشد ، کاش اون بود ، کاش ...

    راستی یادم رفت بگم که پول وام خانومم پدرش به حسابش میریخت و خانومم به من نمیگفت


    ----- ببخشید خیلی طولانی شد ، در حال حاضر تنها هستم ، و یه شب خونه بابام و یه شب خونه خودم با کلی غصه و کلی قرض و وام حتی وام خانومم من باید بدم.
    من نمیدونم چکار کنم ، مطمئنم خانمم درخواست مهریه داده ، مهریه بدم ، این همه وام ، چکار باید بکنم ؟؟؟
    هر شب و هر روز خودم لعنت میکنم ، خودم سرزنش میکنم ، یعنی بدبختی تا این حد.

    فقط لطفا کمکم کنید.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 آبان 00 [ 22:30]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    6,561
    سطح
    53
    Points: 6,561, Level: 53
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 120 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    متاسفانه زندگی مشترک شما رفته رفته وخیم تر شده. کاش وسط کار از یک با تجربه و عاقل مشورت و مشاوره میگرفتین تا وضع بدتر نشه
    به دنیا آوردن یک بچه در این اوضاع نابسمان و ناپایدار اصلا به صلاح نیست.

  3. 2 کاربر از پست مفید Wishbone تشکرکرده اند .

    danger (چهارشنبه 03 شهریور 95), nardil (چهارشنبه 03 شهریور 95)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    از دید من هم دوست عزیز اولا ارامش خودتونو حفظ کنین! دوما حتما حتما با یک وکیل خوب در زمینه ی خانواده مشورت کنین و لااقل یک جلسه ی مشاوره پیش ایشون برین تا اگر همسرتون شکایتی هم کردن شما بدون آگاهی اقدامی نکنین! طبق نوشته هاتون من حدسم بر اینه که همسر شما ببخشید ولی از جمله خانم های پول پرستن و آبرو و حیا و مقید بودن و خانمی و زندگی زناشویی خیلی براشون معنی نداره لذا هر چیزی که در حال حاضر دارید با مشورت وکیل به نام پدر یا مادرتون منتقل کنین و مطمعن باشید تو دادگاه هم وقتی ببینن شما دارید قسط وام و قرض میدین و هیچ چیزیم ندارین قطعا چیزی دست ایشونو نمیگیره و سوم این که هوشیار عمل کنین نه سرخود!!!!با یک مشاور خانواده هم میتونین صحبتی داشته باشین اما باید زرنگ باشین و کار امروز رو به فردا موکول نکنین! کاش یه سندی از فحاشی خانومتون و داد و بیدادشم داشتین چون از دید من میتونست کمک کننده باشه!
    ویرایش توسط nardil : پنجشنبه 04 شهریور 95 در ساعت 00:02

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 شهریور 95 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1395-6-03
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    62
    سطح
    1
    Points: 62, Level: 1
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی انقدر مشکل من بیخود و بی ارزش بود که هیچ کارشناس دیگه ای نظری یا نصیحتی نکردن !!!!

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام دوست عزیز شما دیگه واقعا حالت بده
    اولین اشکال اینکه عقد شما عجله ای بوده شما از همون دادی که سر شما زد باید تو شناخت کافی داشتن ازش شک میکردی ایشون اشتباه کرده باید عذر خواهی میکرد یعنی چی بخشیدمش
    کلی نامردی کرده و دروغ بهت گفته اگه کمی فقط کمی برای خودت ارزش قائل بودی نمیذاشتی باهات اینطور رفتار کنه و تهدیدت کنه مجبورش کن عذر بخواد و مجبورش کن باهات خوب رفتار کنه
    این عشق کاملا یک طرفه هست ایشون فقط زندگی مستقل میخواست و عروسی و پول همرو گرفته هیچی هم بهت نمیده
    الان انتظار چه حرفی از ما داری همون طور که دوستان گفتان بسپرش به قاضی و کار رو یک سره کن
    بخشش=نه
    تلاش دوباره=بی فایده
    بچه=اهرم فشار و وابستگی برای سو استفاده بیشتر زن شما از شما

  7. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام کلى براتون تاىپ کرده بودم همش پرىد. بر عکس دوستان من نظرم اىن است که اىشون مى خوان با شما زندگى محمد ولى نمىدونن چطورى اگر نمى خواستند از شما بچه نمىخواستند. اولىن نکته اىنکه عشق دختر خاله تون برىزىد دور ادمى که با احساسات شما بازى کنه فرد مناسبى نىست و ارزش فکر کردن ندارهدومىن نکته در مورد مساىل مادى بهتره ىک صحبت جدى اول با خانومتون بعدش با پدر خانومتون داشته باشىد و به اىشان بگوىىد خانم چنىن کارى کرده و من سخت در فشارم.سومىن نکته براى خانمتون در مقابل کار خوبش مثل جلوى عصبانىتشو با اموزش گرفته هدىه بخرىد تا اىشون هم با شما صادق باشد و کارهاى منزل را هم انجام بدهد حتى در قهر هم پول وام که از پدرشون مىگرفتند به شما بدهند.چهارمىن نکته دوست عزىز قهر از طلاق هم بد تر چون تکلىفت مشخص نىست و در اىن اوضاع گرگ هم زىاد شده پس باىد مواظب خانوادتون باشىد. خودکشى چرا کردىد باىد قوى باشىد نکات منفى و مثبت خودتون و همسرتون رو بنوىسىد

  8. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    tavalode arezoo (جمعه 05 شهریور 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 11:43
  2. اهای جماعت من زود زود میگ میگی وابسته میشم.کمکم کنید
    توسط gheryeh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 خرداد 92, 15:29
  3. با شوهر زورگو چه کنم
    توسط maryam_1234 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 21 خرداد 90, 13:12
  4. زود رنج کیست و زود رنجی چیست؟
    توسط keyvan در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 اردیبهشت 88, 15:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.