سلام
چرا گاهی همسران دوست ندارند همسرشان بدون اونا خیلی بهشون خوش بگذره!؟
چیکار میشه کرد که از شادی و خوش گذروندن های سالم همسر نه تنها ناراحت نشد که از اون استقبال کرد؟
همونطور که من گاهی دوست دارم با دوستام برم بیرون یا باهاشون کلاس ورزش برم همسرم هم این حق رو داره،اصلا برای رشد رابطه خیلی مفیده...
اما چرا گاهی هیجان زده به قضیه نگاه می کنم؟
نمی دونم شایدحس مالکیت یا از سر بیکاری یا وابستگی یا... !؟
الان توی دوران عقد هستیم.
وقتی همسرم با فامیلاش میره استخر هر ازچندگاهی من یکم ناراحت میشم،حس میکنم بدون من رفته کلی خوش گذرونده اما من دائم توی فکرشم ...
می رنجم که داره بدون من شادی میکنه.اما سعی میکنم اینجور به قفضیه نگاه نکنم چند باری هم موفق بودم .
--------------------------
سوال دوم:
گاهی همسرم منو در جریان جزئیات امورش نمی زاره.
با وجود صمیمیت و عشق زیادی که بینمون هست و یک روز عالی که کنار هم داشتیم ، فرداش یهو
میبینم زنگ می زنه که قراره با دوستام برم استخر...
من ولی دوست دارم دیروز عالی رو با زودتر برگشتن به خونه و دیدار دوبارش تکرار کنم.هیچ دوستی رو
نمی پذیرم و به هیچ چیزی فکر نمی کنم جز دیدار دوبارش
--------------------------
ایت تفاوت رو میشه راحت تر پذیرفت؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)