به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 98 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,969
    سطح
    40
    Points: 3,969, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    165

    تشکرشده 137 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    باید بازم در مقابل شوهر عصبیم کوتاه بیام ؟

    سلام دوستان عزیز همدردی ، این دومین تاپیک منه ، توی تاپیک اولم اطلاعات کلی درباره مشکلاتم داده بودم که بیشترش به عصبی بودن شوهرم مربوط بود . من 20 سالمه و شوهرم 27 سالشه ، یک ساله ازدواج کردیم و یک سالم عقد بودیم . بچه ندارم . از 16 سالگیم با شوهرم دوست بودم . از همون اول هم میدونستم پسره عصبی ایه .
    من قبلا به خاطر یه دعوا که کتکم زده بود اومدم اینجا و راهنماییای خوبی بهم شد ، در حدی که به وضوح دعواهامون کم شد ، بیشترشم به خاطر این بود که من دیگه به هیییییچ وجه جوابشو نمیدادم و میذاشتم خودشو خالی کنه حسابی هرچند اونم انصافا کمتر ایراد میگرفت ازم . الان حس میکنم این کار به خودم اسیب میزنه ، نمیتونم همیشه وایسم و سکوت کنم تا اون هرچی دلش خواست بگه . ما دیشب دوباره دعوا کردیم ، بگم سر چی خندتون میگیره :
    قضیه از این قرار بود که شوهرم حدودا ساعت ده شب اومد خونه خیلی خسته و کوفته ، چون از هشت صبح تا نه شب سرکارشه . من سریع شام بهش دادم ، ولی شامم مرغ بود که دوست نداره ( البته خدایی یکم بی مزه ام شده بود) کلی دعوام کرد که یه غذا هم بلد نیستی ، اصن تو به چه دردی میخوری ، من از صبح جون میکنم اونوقت این وضع زندگیمه ، عقل تو کلت نیست ، بچه ای (تا اینجا ساکت بودمو فقط اخم کردم ) من همش میخواستم مثل حرفایی که شما قبلا بهم زدین ساکت باشم و جواب ندم ولی واقعا حس کردم الان سکته میکنم از شنیدن این حرفا و باید خودمو خالی کنم . اخرش نتونستم و جوابشو دادم . بهش گفتم من بچه ام یا تو که انقد لوس بازی درمیاری ، این بدغذاییا از سنت گذشته . یهو زد زیر بشقابش و پرتش کرد اونور ، سرمم داد زد گفت یه بار دیگه بلبل زبونی کنی حالیت میکنم . منم بغضم گرفت ، بهش گفتم خودت تمیزش میکنی به من ربطی نداره . اونم اومد طرفم زد تو گوشم گفت کاری نکن بلایی سرت بیارم که مث اون دفعه التماسم کنی (منظورش یه بار بود که دعوا کردیم و خیلی کتکم زد) بعدش من نشستم گریه کردم ، اونم رفت خوابید (البته توی اتاقمون ، چون از قهر و جدا کردن جاهامون متنفره ، حتی نمیذاره من جامو جدا کنم بعد دعوا ) باورم نمیشه انقدر بی رحم بود ، قبلا اگه میزد بعدش عذرخواهی میکرد ولی اون شب رفت با خیال راحت گرفت خوابید و اصلا هم کاری به گریه ام نداشت ! امروز صبح زودتر بیدار شده بود و صبحانه درست کرده بود درحالیکه هر روز صبح من حدود نیم ساعت زودتر بیدار میشم و همه چیو اماده میکنم . من اصلا باهاش حرف نزدم حتی خدافظی هم نکردم و فقط اخم کرده بودم . وقتی داشت میرفت اومد بوسم کرد گفت خانم کدبانوی من اخمو نباشه . به نظرتون من بازم باهاش اشتی کنم و تسلیم شم ؟؟؟ اخه بعد اون حرفی که اخر دعوا بهم زد حس میکنم همه ی عذرخواهیاش الکیه و اصلا شرمنده نیست . به نظرم نباید دیگه به راحتی ازش بگذرم . خواستم برم خونه ی برادرم قهر کنم ولی اونا الان اینجا نیستن مجبورم بمونم . فقط نمیخوام غرورمو دوباره بشکونم که دیگه خالی کردن اعصابش رو من واسش عادی شه .


    به نظرتون چکارکنم ؟؟؟ خواهشا بازم راهنماییم کنین

  2. کاربر روبرو از پست مفید آوای بهشت تشکرکرده است .

    باغبان (جمعه 29 مرداد 95)

  3. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 1956 نمایش پست ها
    بگم سر چی خندتون میگیره :
    قضیه از این قرار بود که شوهرم حدودا ساعت ده شب اومد خونه خیلی خسته و کوفته ، چون از هشت صبح تا نه شب سرکارشه . من سریع شام بهش دادم ، ولی شامم مرغ بود که دوست نداره ( البته خدایی یکم بی مزه ام شده بود)
    سلام

    واقعا جای تعجب داره ! همسر شما از صبح تا نه شب سرکار هست و وقتی می آد خونه خانمش غذایی را که دوست نداره براش درست کرده ، تازه بدمزه هم شده
    ایشون از بی توجهی شما به خودش و نادیده گرفته شدنش ناراحت شده و ..........

    شما چرا نهار که تنها هستی مرغ درست نکردی؟ وقتی ایشون مرغ دوست نداره می خواین بعد از یه روز کاری سخت، عادت غذاییش را تغییر بدین؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (جمعه 29 مرداد 95), آوای بهشت (پنجشنبه 28 مرداد 95), بانوی آفتاب (جمعه 29 مرداد 95), باغبان (جمعه 29 مرداد 95)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 02 [ 02:24]
    تاریخ عضویت
    1395-4-03
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    6,162
    سطح
    51
    Points: 6,162, Level: 51
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 188
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 92 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام واحترام
    ابتدا باید تعریف صحیحی از افراد به اصطلاح عصبی داشته باشیم:
    مشکل شما با همسرتون همونطور که خودتون فرمودید عصعبی بودن ایشون هست. عصبی بودن هم علل مختلفی داره که از شیوه های نادرست تربیتی و محیطی(محیط خانوادگی، کار و ...) تا خصوصیات ژنتیکی و ساختار مغز افراد میتونه گسترش پیدا کنه.
    یکی از بارزترین تفاوت های مردان و زنان چه از لحاظ رفتاری و روانی و چه از لحاظ ژنتیکی در شدت خشم و آستانه تحریکات عصبی خلاصه میشه. شرط بقای انسان ها در طول تاریخ در گرو همین حس خشم بوده. با بروز خشم احساس ترس کمرنگ تر شده و فرد دست به کارهایی میزنه بدون اینکه خطرات جانبی و احتمالی اون کار رو در نظر بگیره. پرداختن کامل به مساله خشم و ریشه شناسی آن از حوصله این بحث خارج است و توضیح و تفصیلی بیش از یک کتاب قطور دارد. اما اینکه چرا اینها رو براتون نوشتم به این دلیل بود که بدونید خشم و عصبانیت یک حس و گاهی موهبت طبیعی است که در مردان به طور عموم بسیار بیشتر از زنان شدت دارد.
    اما مشکل همسر شما در مدیریت این خشم است. اگر با قهر کردن قصد دارید به ایشان بفهمانید که شما شایسته این رفتارها نیستید و حاظر به تحمل اینگونه تحقیر نمیباشد باید بدانید که ایشان در حالت عادی از همه این موارد آگاه است. اما در مواردی که خشمگین میشود همه این داده ها و اطلاعات کنار میرود و فرد از لحاظ مغزی و روانی همه چیز را جور دیگری تفسیر میکند. شما باید همسرتان را متقاعد کنید که اولا مشکل خود را بپزید. دوما برای رفع آن نزد مشاوره رفته و دوره مدیریت و کنترل خشم را بگذراند. و حتی اگر درمان رفتاری به تنهایی کافی نباشد از درمان دارویی در کنار درمان رفتاری استفاده کند. متاسفانه امروزه مشکلاتی از این دست به دلیل فشار های اقتصادی و اجتماعی زیاد است ولی اینکه فرد چگونه فشارهای عصبیو خشم خود را مدیریت کند یا بوسیله نوعی از بلوغ عقلی و فکری حاصل میشود یا از طریق درمان و جلسات مشاوره. همسر شما در زمان خشم به این نمیاندیشد که رفتارش با شما چه پیامدهایی دارد و اندازه موجب تخریب شما میشود. با ایشان به آرامی و با سیاست صحبت کنید و در مورد نگرانی هایتان از رفتار ایشان در هنگام خشم وی آگاهشان کنید. اگر بپزیرند و تن به روند درمان بدهند گامی بسیار بلند برای بهبود زندگیتان برداشته اید.


    سلام

    واقعا جای تعجب داره ! همسر شما از صبح تا نه شب سرکار هست و وقتی می آد خونه خانمش غذایی را که دوست نداره براش درست کرده ، تازه بدمزه هم شده

    ایشون از بی توجهی شما به خودش و نادیده گرفته شدنش ناراحت شده و ..........

    شما چرا نهار که تنها هستی مرغ درست نکردی؟ وقتی ایشون مرغ دوست نداره می خواین بعد از یه روز کاری سخت، عادت غذاییش را تغییر بدین؟
    شیدای عزیز انتقاد شما درست است. اما فکر میکنم شما هم با من موافقید که هیچ مردی نه تنها به این دلیل بلکه به دلایلی حتی بزرگتر از این هم حق ندارد همسر خود را کتک بزند و اینگونه پرخاشگری کند. مشکل ایشان با همسرشان ناشی از عدم توانایی همسرشان در کنترل خشم و عصبانیت است نه بی توجهی ایشان در همسرداری. در صورت عدم درمان ممکن است در آینده حتی به بهانه های کوچکتر رفتارهایی اینگونه و حتی بدتر از جانب ایشان سر بزند.
    از این پس به جای نام psychologist با نام زندگی بهتر به فعالیت ادامه میدم.

  6. 4 کاربر از پست مفید زندگی بهتر تشکرکرده اند .

    saeeded (پنجشنبه 28 مرداد 95), آوای بهشت (پنجشنبه 28 مرداد 95), باغبان (جمعه 29 مرداد 95), شیدا. (جمعه 29 مرداد 95)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم متاسفم حرفهای زندگی بهتر خوبه اما بشرطی که همسرت رو راضی کنی پیش مشاوره بره که اکثر مردا بعلت غرورشون و عالم دونستن خودشون زیر بار نمیرن اما در این شرایط چه باید کرد؟؟؟؟
    همونطور که خودت دیدی با تغییرات خودت همسرت رو تغییر دادی اما چی شد که اونطور شد دلیلش ناقص انجام دادن تغییرات بود!!!!!!!!
    دختر خوب مردا بخصوص اونها که کار سنگین انجام میدن شکمشون بسیار مهمه چون دلشون میخاد بعد اونهمه خستگی بیان خونه زنشون باروی خوش با یه غذای دلخاه ازشون پذیرایی کنه تا خستگی از وجودشون دربره
    تا اونجا که شما سکوت کردی کار خیلی خوبی کردی اما همون لحظه که تحملت تموم شدورق هم به ضرر شما برگشت اینکه شما اون لحظه فقط باید کاملا تا ته سکوت کنی اما بعد اون باید سرسنگین بشی و سرد تا همسرت پی به اشتباهش ببره و اینطوری نه ایشون دست رو شما بلنده کرده و بعدشم خودش میومد نازت میکشید
    همونطور که دیدی فرداش خودش اومد منت کشی اما با این تفوت که دست رو شما بلند کرده بود و جری تر شده بود که به مرور بعدها همین منت کشی را نخاهد کرد اگر تو روش بایستی
    یادت باشه مردها اون زمان کاملا عمدا حرفهایی رو میزنن که زنشون بشکنن چون عصبین اما اگه شما مقبله به مثل کنی بدتر خاهند کرد چون مرد ترس ازدست دادن مردانگیش رو احساس خاهد کرد
    اما اگر به سکوتت ادامه بدی زشتی کار خودش بیشتر برایش واضح میشود
    اما منظور از سکوت این نیست بعدش بیای بگی بخندی بلکه خیلی سرد و سنگین برخورد کن که مردا بشدت ازین حالت زن میترسن و منت کشی میکنن
    اما در موقعیت عشقولانه حتما بهش بگو که اون حرفها اصلا در شان تو نیست بگو من اگر چیزی نگفتم برا این بود که میدونم به حرفات اعتقادی نداری و از عصبانیت گفتی چون خوب میدونم زنت که انتخاب خودته اگه بد بود انتخابش نمیکردی و من بخودم و تواناییهام مطمینم یعنی یه مقدار اعتماد بنفس خودت نشون بده
    نتیجه دیدن داره البته با گذشت زمان پس صبور باش
    یادت باشه تحت هیچ شرایطی خونه رو ترک نکن مگر اینکه قصد جدایی داشته باشی

  8. 3 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    آوای بهشت (پنجشنبه 28 مرداد 95), باغبان (جمعه 29 مرداد 95), شیدا. (جمعه 29 مرداد 95)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 98 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,969
    سطح
    40
    Points: 3,969, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    165

    تشکرشده 137 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    واقعا جای تعجب داره ! همسر شما از صبح تا نه شب سرکار هست و وقتی می آد خونه خانمش غذایی را که دوست نداره براش درست کرده ، تازه بدمزه هم شده
    ایشون از بی توجهی شما به خودش و نادیده گرفته شدنش ناراحت شده و ..........

    شما چرا نهار که تنها هستی مرغ درست نکردی؟ وقتی ایشون مرغ دوست نداره می خواین بعد از یه روز کاری سخت، عادت غذاییش را تغییر بدین؟
    سلام دوست عزیز مرسی که مطلبمو خوندی و نظرتو گفتی .
    ببینین منم بهش حق میدم که توی ذوقش بخوره و ناراحت شه ولی واقعا اینکه توی یه سال فقط یه بار شامی که دوست نداره رو بخوره میارزه به اینکه من چند ساعت گریه کنم و اونقدر تحقیر شم ؟؟؟؟
    من واقعا زن تنبلی نیستم ، خیلیم بهش میرسم . شنبه ها و چهارشنبه ها باشگاه میرم که اونم به خاطر همسرمه و اینکه همیشه جذبم بشه ، اونروز بعد باشگاه با یکی از دخترایی که همونجا اشنا شده بودیم قرار گذاشته بودم برم خرید ولی به شوهرم نگفتم ، چون اگه میگفتم نمیذاشت و خودمم خیلی دلم میخواست حال و هوام عوض شه ولی به خاطر گیردادنا و زورگوییاش من توی این یه سال شاید فقط دوبار با دوستام بیرون رفته باشم ! من به شوهرم گفتم بعد باشگاه میرم خونه ی مادرم ، اخه اکثر مواقع زنگ میزنه خونه ببینه در چه حالم . اونم گفت باشه برو . تا شیش با دوستم بودم بعدش هم واسه اینکه مامانم لو نده رفتم پیششون و حدودا هشت و نیم رسیدم ، خب من توی یه ساعت و نیم غیر مرغ چی میتونم درست کنم ؟؟ میمرد یه بار به خاطر من مرغ میخورد ؟
    شوهر من خیلی روی خورد و خوراک حساسه و من ناهار رو هم باید به سلیقه ای اون درست کنم ، اخه عالیجناب خوششون نمیاد غذایی که شب خوردنو ظهر سرکار بخورن ، غذای محل کارشونم بد مزست =////// البته امروز براش ناهار نذاشتم ، نگاه کردمم به خودش زحمت نداده بود ظرفشو پر کنه .

    نقل قول نوشته اصلی توسط زندگی بهتر نمایش پست ها
    با سلام واحترام
    ابتدا باید تعریف صحیحی از افراد به اصطلاح عصبی داشته باشیم:
    مشکل شما با همسرتون همونطور که خودتون فرمودید عصعبی بودن ایشون هست. عصبی بودن هم علل مختلفی داره که از شیوه های نادرست تربیتی و محیطی(محیط خانوادگی، کار و ...) تا خصوصیات ژنتیکی و ساختار مغز افراد میتونه گسترش پیدا کنه.
    یکی از بارزترین تفاوت های مردان و زنان چه از لحاظ رفتاری و روانی و چه از لحاظ ژنتیکی در شدت خشم و آستانه تحریکات عصبی خلاصه میشه. شرط بقای انسان ها در طول تاریخ در گرو همین حس خشم بوده. با بروز خشم احساس ترس کمرنگ تر شده و فرد دست به کارهایی میزنه بدون اینکه خطرات جانبی و احتمالی اون کار رو در نظر بگیره. پرداختن کامل به مساله خشم و ریشه شناسی آن از حوصله این بحث خارج است و توضیح و تفصیلی بیش از یک کتاب قطور دارد. اما اینکه چرا اینها رو براتون نوشتم به این دلیل بود که بدونید خشم و عصبانیت یک حس و گاهی موهبت طبیعی است که در مردان به طور عموم بسیار بیشتر از زنان شدت دارد.
    اما مشکل همسر شما در مدیریت این خشم است. اگر با قهر کردن قصد دارید به ایشان بفهمانید که شما شایسته این رفتارها نیستید و حاظر به تحمل اینگونه تحقیر نمیباشد باید بدانید که ایشان در حالت عادی از همه این موارد آگاه است. اما در مواردی که خشمگین میشود همه این داده ها و اطلاعات کنار میرود و فرد از لحاظ مغزی و روانی همه چیز را جور دیگری تفسیر میکند. شما باید همسرتان را متقاعد کنید که اولا مشکل خود را بپزید. دوما برای رفع آن نزد مشاوره رفته و دوره مدیریت و کنترل خشم را بگذراند. و حتی اگر درمان رفتاری به تنهایی کافی نباشد از درمان دارویی در کنار درمان رفتاری استفاده کند. متاسفانه امروزه مشکلاتی از این دست به دلیل فشار های اقتصادی و اجتماعی زیاد است ولی اینکه فرد چگونه فشارهای عصبیو خشم خود را مدیریت کند یا بوسیله نوعی از بلوغ عقلی و فکری حاصل میشود یا از طریق درمان و جلسات مشاوره. همسر شما در زمان خشم به این نمیاندیشد که رفتارش با شما چه پیامدهایی دارد و اندازه موجب تخریب شما میشود. با ایشان به آرامی و با سیاست صحبت کنید و در مورد نگرانی هایتان از رفتار ایشان در هنگام خشم وی آگاهشان کنید. اگر بپزیرند و تن به روند درمان بدهند گامی بسیار بلند برای بهبود زندگیتان برداشته اید.



    شیدای عزیز انتقاد شما درست است. اما فکر میکنم شما هم با من موافقید که هیچ مردی نه تنها به این دلیل بلکه به دلایلی حتی بزرگتر از این هم حق ندارد همسر خود را کتک بزند و اینگونه پرخاشگری کند. مشکل ایشان با همسرشان ناشی از عدم توانایی همسرشان در کنترل خشم و عصبانیت است نه بی توجهی ایشان در همسرداری. در صورت عدم درمان ممکن است در آینده حتی به بهانه های کوچکتر رفتارهایی اینگونه و حتی بدتر از جانب ایشان سر بزند.
    سلام دوست محترم مرسی از وقتی که گذاشتی و مطلب کاملت :
    درباره ی عصبی بودن همسرم : میدونم که بچگی از مادرش کتک میخورده و متاسفانه پدرش هم توی سنین پایین فوت شدن ، از طرفی برادر یا خواهر شوهرام به هیچ عنوان عصبی نیستن ( مادرشون فقط شوهر منو که بچه ی اوله میزده ) ولی مادر شوهرم خودش عصبیه . همچنین پرخاشگریاش فقط مختص به من نیست و حتی توی خیابونم زیاد دعواش میشه که الان کتک کاری نمیکنه ولی قبل ازدواجمون میکرد ( وقتی دوست بودیم و بیرون میرفتیم دوبار پیش اومد ) . من میدونم مردا کلا عصبی ترن ولی خب شوهرم که تنها مردی نیست که من دیدم ، هیچکدوم از مردای اطرافم اینجوری نبودن !
    ما دوران عقدمون رفتیم مشاوره و به همسرم گفت به شدت عصبیه و باید قرص مصرف کنه ولی همسرم بعدش حسابی با من دعوا انداخت که چرا منو بردی بهم توهین کردن گفتن روانیم و دیگه حاضر نشد بریم ، بعد اخرین دعوامون بهش گفتم بیا بریم که دوباره عصبانی شد و گفت کور که نبودی من همینم ، دیگه ام حرف نباشه و اینا . به نظرم میتونم راضیش کنم چون کلا همسرم خیلی سروصدا میکنه ولی اخرش کوتاه میاد . منتها وقت میبره و باید دو سه تا دعوا بگذرونم تا راضی شه.
    دقیقا من هم حس شما رو دارم که اعصابش داره بدتر میشه چون حداقل قبلا سر چیزای گنده تری دعوامون میشد نه مزه ی غذا !

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام عزیزم متاسفم حرفهای زندگی بهتر خوبه اما بشرطی که همسرت رو راضی کنی پیش مشاوره بره که اکثر مردا بعلت غرورشون و عالم دونستن خودشون زیر بار نمیرن اما در این شرایط چه باید کرد؟؟؟؟
    همونطور که خودت دیدی با تغییرات خودت همسرت رو تغییر دادی اما چی شد که اونطور شد دلیلش ناقص انجام دادن تغییرات بود!!!!!!!!
    دختر خوب مردا بخصوص اونها که کار سنگین انجام میدن شکمشون بسیار مهمه چون دلشون میخاد بعد اونهمه خستگی بیان خونه زنشون باروی خوش با یه غذای دلخاه ازشون پذیرایی کنه تا خستگی از وجودشون دربره
    تا اونجا که شما سکوت کردی کار خیلی خوبی کردی اما همون لحظه که تحملت تموم شدورق هم به ضرر شما برگشت اینکه شما اون لحظه فقط باید کاملا تا ته سکوت کنی اما بعد اون باید سرسنگین بشی و سرد تا همسرت پی به اشتباهش ببره و اینطوری نه ایشون دست رو شما بلنده کرده و بعدشم خودش میومد نازت میکشید
    همونطور که دیدی فرداش خودش اومد منت کشی اما با این تفوت که دست رو شما بلند کرده بود و جری تر شده بود که به مرور بعدها همین منت کشی را نخاهد کرد اگر تو روش بایستی
    یادت باشه مردها اون زمان کاملا عمدا حرفهایی رو میزنن که زنشون بشکنن چون عصبین اما اگه شما مقبله به مثل کنی بدتر خاهند کرد چون مرد ترس ازدست دادن مردانگیش رو احساس خاهد کرد
    اما اگر به سکوتت ادامه بدی زشتی کار خودش بیشتر برایش واضح میشود
    اما منظور از سکوت این نیست بعدش بیای بگی بخندی بلکه خیلی سرد و سنگین برخورد کن که مردا بشدت ازین حالت زن میترسن و منت کشی میکنن
    اما در موقعیت عشقولانه حتما بهش بگو که اون حرفها اصلا در شان تو نیست بگو من اگر چیزی نگفتم برا این بود که میدونم به حرفات اعتقادی نداری و از عصبانیت گفتی چون خوب میدونم زنت که انتخاب خودته اگه بد بود انتخابش نمیکردی و من بخودم و تواناییهام مطمینم یعنی یه مقدار اعتماد بنفس خودت نشون بده
    نتیجه دیدن داره البته با گذشت زمان پس صبور باش
    یادت باشه تحت هیچ شرایطی خونه رو ترک نکن مگر اینکه قصد جدایی داشته باشی
    سلام عزیزم مرسی که وقت گذاشتی و پستمو خوندی و خوشحالم که توی این تاپیک هم میبینمت !
    دقیقا حرف دل منو گفتی البته فکر میکنم شوهرم راضی شه ولی کار خیلی سختیه و حوصله میخواد (تضمینیم نیست اگه بریم مثل دفعه ی پیش نکنه) راستش راهنماییایی که توی اون تاپیک شد همون طور که گفتم واقعا کارساز بود ولی اخه واسه طولانی مدت خیلی سخته من همش هیچی نگم ، هرچند توی این مدت خیلییییی کمتر حرفمون شد و اگه میشد هم مدت دعوا کمتر بود .
    من واقعا بهش میرسم ولی خب دلیلشو گفتم که دیشب چی شد . اخه من جواب بدیم بهش ندادم ، هرچند قبول دارم که قشنگ نفت رو اتیش ریختم با جواب دادنم ، خصوصا که میدونم بیشترین ویژگی من که از اول ازارش میداد حاضرجوابی بود ( به قول خودش خیلیم مصیبت کشید تا زبونم کوتاه شه ، نمیدونه همدردی زبون منو کوتاه کرد نه اون ) دوباره سعی میکنم بهش جواب ندم ، فقط اینجوری خودم از دست نمیرم ؟؟؟؟
    اخه خداییش شما نگاه کنین حرفای من یک صدم حرفای اون میشه که اینجوری کرد ؟؟؟؟؟؟ با این که میگین میترسه مردونگیش از دست بره خیلی موافقم ، دقیقا شوهرم ادمیه که روی جایگاه مرد توی خونه خیلی تاکید داره و کلا خیلی خوشش میاد کنار من جذبه و اقتدار داشته باشه ولی نمیفهمه این شکلی من فقط ازش میترسم . یه بارم راجع به این داشتیم حرف میزدیم من بهش گفتم که بهتره زن ادم به خاطر احترامی که به شوهرش میذاره رو حرفش حرف نزنه نه به خاطر اینکه ازش میترسه . اونم منظورمو گرفت گفت اره ولی تو یکی فرق داری ، اگه از کسی حساب نبری نمیشه کنترلت کرد .
    متاسفانه شوهرم توی حالت عادی به هیچ عنوان حاضر نیست درباره ی مشکلات و اختلافا حرف بزنه و بهم میگه تو باید یاد بگیری انقدر حرف دیروز نزنی ، فقط اگه توی دعوا زده باشتم یا خیلی حرف زده باشه و من جواب نداده باشم تا وقتی که اشتی کنم هر چی بگم میگه اره حق با توئه من تند رفتم ، ببخشین اخرین باره و اینا ولی دفعه ی بعدم همون اش و همون کاسه . من یه مشکلی دارم اینه که شوهرم اصلا قهر نمیکنه و بدش میاد منم قهر کنم ، معمولا هم یک یا دو روز بعد دعوا درخواست رابطه میده که نذاره من قهر باشم واسه همین بخوام قهر کنم بهتره خونه نباشم تا حالا یه بارم قهر کردم رفتم خونه ی داداشم ولی الان نیستش . به نظرت هیچ وقت نباید خونه امو ول کنم ؟ اخه توی خونه خودم نمیذاره قهر باشیم .

    امروز پنج بار زنگ زد به خونه که بار اخر برداشتم ، اصلا هم تحویلش نگرفتم و فقط گفتم الو ، اونم کلی نمک ریخت که به هیچکدوم نخندیدم ، اخرش گفتم شب شام نداریم ، خواستی واسه خودت چیزی بخر ، اونم گفت هیچی دست پخت تو نمیشه ولی رو چشمم .خانوم گلم چی میخوره بگیرم واسش ؟ (درحالیکه میدونه کلا شام نمیخورم) منم لجم گرفت که انقدر راحت وانمود میکنه هیچی نشده گفتم خدافظ قطع کردم . شوهرم پنج شنبه ها زودتر میاد احتمالا تا نیم ساعت دیگه خونه است ، میخوام وقتی اومد اصلااااا تحویلش نگیرم . کارم درسته ؟؟

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 تیر 01 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    118
    امتیاز
    8,291
    سطح
    61
    Points: 8,291, Level: 61
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    150

    تشکرشده 170 در 75 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام گلم

    به نظر من خودت بشین سخنرانی ها و کتابهای تکنیکهای مدیریت خشم رو براش دانلود کن و باهم گوش بدید

    شرط آشتی کردن باهاش رو گوش دادن به اون سخنرانیها و عمل بهشون بذار...

    بهشون یادآوری کنید اینکه ایشون از اول اینطوری بودن و شما هم میدونستید دلیل نمیشه که همیشه همینطور بمونند...اصولا همه باید سعی کنیم ویژگیهای که طرف مقابلمونو اذیت میکنه رو تو خودمون از بین ببریم....

    خوشبخت باشی

  11. 3 کاربر از پست مفید cheshmakk تشکرکرده اند .

    آوای بهشت (شنبه 30 مرداد 95), باغبان (جمعه 29 مرداد 95), شیدا. (جمعه 29 مرداد 95)

  12. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,819 در 2,405 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام

    خانم 1956 شما این قضیه را باید از دو دیدگاه نگاه کنید :

    1 ) کارها و و ظایفی که شما در مدیریت زندگی در قبال همسرتان به عهده دارید
    2) کارها و و ظایفی که همسرتان نسبت به شما در مدیریت زندگی به عهده دارد


    خب در مورد خودتان ، شما خوب کار کردید روی خودتان ،،، ولی باید بیشتر کار کنید و همسرتان را بیشتر کشف کنید !
    همسرتان هم همین طور .


    یکی از دلایلی که کارشناسان می گویند که وقتی همسرتان عصبانی هست – اول خودتان را کنترل کنید و با مهربانی برخورد کنید این هست !

    یعنی مورد اول را حل کنید : "" کارها و و ظایفی که شما در مدیریت زندگی در قبال همسرتان به عهده دارید """"


    اگر قرار باشه همسر ما عصبانی باشه و نتونه خودش را کنترل کنه – و از طرفی ما هم عصبانی باشیم و همان رفتار را انجام دهیم - معلوم چی میشه !!! - پس شما از جانب خودتان OK باشید !!!


    ..................................


    اگر به مفهموم پارچه ابریشم و قیچی توجه کنیم می بینیم که پارچه ،،،، قیچی را کند می کند !!
    و برای مدیرت قیچی ،،، حتما لازم نیست قیچی را با سنگ از بین ببریم !!
    بلکه باید قیچی را کند کنیم و مدیریت کنیم .


    فرعون خیلی حضرت موسی (ع) را اذیت می کرد - ولی خداوند به موسی (ع) فرمود تو ابریشم باش و کندش کن !!!
    یعنی با مهربانی باهاش برخورد کن !!

    حتی در غرق شده فرعونیان هم حضرت موسی (ع) تا جایی که تونست با مهربانی برخورد کرد و لذا خودشان نخواستند
    یعنی معجزه را می دیدند و حضرت موسی (ع) می گفت بیان رد شید غرق می شید !
    باز گور به گور شده ها می گفتند باید یه معجزه دیگه به ما نشون بدی - ما نمی یایم !


    یعنی اگر همسرت داره عصبانی میشه ، کندش کن !!

    با سنگ نزن سرش - بنده خدا گناه داره .


    خب برای اینکه بتونی کنترل بیشتری از مدیرتت در زندگی داشته باشی یه کاغذ بردار و نقشه رفتاری خودت را در زندگیت بکش !!
    یعنی چی ؟

    یعنی من سعه صدر هم اینه - مهربانیم اینه – خشم من اینه – ظرفیت من اینه و .....
    سعی کنید هر روز خودتان را توسعه بدید !!

    مثلا به خودتان بکید اگر همسرم این کارها کرد ( خشم - مهربانی - و ....... ) باید چگونه مدیریت کنم !!


    ....................................


    در مورد همسرتان :

    همان طور که دوستان فرمودند باید به صورت بالینی بررسی بشند
    یعنی هم رفتار درمانی و هم اگر در صورت نیاز دارو درمانی


    من یکی از دوستانم میگفت باغبان من به ندرت دکتر می رم - ولی یه بار دیگه خیلی مجبور شدم !

    چطور؟

    گفت آنفولانزو گرفتم + چند تا بیماری دیگه - تقریبا 10 روز داشتم درد می کشیدم – دیگه مجبور شدم برم !!


    ما رفتار خودمون را نمی تونیم تغییر بدیم ،،، مگر اینکه اون تغییر را لازم بدونیم !!

    چیزی که میشه تفکر کرد از حرف های همسرتان این هست که همسرتان رفتن پیش روانشناس و روانپزشک را توهین میدونه !
    باید این نگاه عوض بشه !
    چطوری ؟


    ما وقتی ماشینمان خراب میشه ،، کجا میریم ؟
    میریم پیش روانشناس؟
    نه ! میریم پیش میکانیک !
    خب وقتی ما بریم پیش مکانیک کار ، یعنی داریم توهین تحمل می کنیم ؟


    خب حالا اگر روان ما ، ذهن ما مشکل پیدا کرد کجا بریم ؟
    بریم پیش مکانیک ؟
    نه باید بریم پیش متخصصین اون حوزه !!

    این جوری صحبت کنید باهاش !!


    تبعات برخورد همسرتان ،،،، با خودتان


    به نظرم یکی ا ز چیزهایی که باعث میشه زن وشوهر در زندگیشان موفق باشند اینکه با هم همدردی کنند !!

    شما هم باهاش همدردی کنید و بگید خب شما عصبانی هستید من خیلی ناراحت میشم و حالم بد میشه – و ....

    نیاز خودت را باید به کی بگی ؟
    چه کسی به همسر به آدم نزدیک تر ؟

    سعی کنید برا ش نامه بنوسید و از دغدغدهای خودتان به ایشون بگویید .
    صبور باشید و با مدیرت زندگی زیبایی برای خودتان بسازید .
    ان شالله .


    یا حق .

    .................................................. .................................................. ........



    توی باغ ، هر چیز را می شود کاشت ولی هر چیزی را نباید کاشت،

    چیزی باید کاشت که فایده داشته باشد و سرمایه باشد.

    دل مثل باغ است توی باغ دلت هم هرچیزی نکار، صفا و صمیمیت و یکدلی بکار، نه کینه و دشمنی و عداوت .

    همان که حافظ می گفت: درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد.


    این کلام امام سجاد(ع) است:

    «اغرس فی افئدتنا اشجار محبتک» خدایا در دل های ما درخت دوستی بنشان.


    -----------------


    کنار چای تلخ همیشه یا قند است یا شکر به همین خاطر هم هست که گوارا می شود.

    یادت باشد بعضی ها مثل چای اند یعنی تلخ اند پس با آنها شکر باش یعنی شیرین حرف بزن، شیرین رفتار کن به قول سعدی شیرین حرکات باش.

    یعنی اگر دیگران تلخ بودند شیرین باش.


    این سفارش خداست:
    «ادفع بالتی هی احسن» بدی های دیگران را با خوبی های خود دفع کن.



    ویرایش توسط باغبان : جمعه 29 مرداد 95 در ساعت 12:22

  13. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    nardil (جمعه 29 مرداد 95), آوای بهشت (شنبه 30 مرداد 95)

  14. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 1956 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز مرسی که مطلبمو خوندی و نظرتو گفتی .
    ببینین منم بهش حق میدم که توی ذوقش بخوره و ناراحت شه ولی واقعا اینکه توی یه سال فقط یه بار شامی که دوست نداره رو بخوره میارزه به اینکه من چند ساعت گریه کنم و اونقدر تحقیر شم ؟؟؟؟
    من واقعا زن تنبلی نیستم ، خیلیم بهش میرسم . شنبه ها و چهارشنبه ها باشگاه میرم که اونم به خاطر همسرمه و اینکه همیشه جذبم بشه ، اونروز بعد باشگاه با یکی از دخترایی که همونجا اشنا شده بودیم قرار گذاشته بودم برم خرید ولی به شوهرم نگفتم ، چون اگه میگفتم نمیذاشت و خودمم خیلی دلم میخواست حال و هوام عوض شه ولی به خاطر گیردادنا و زورگوییاش من توی این یه سال شاید فقط دوبار با دوستام بیرون رفته باشم ! من به شوهرم گفتم بعد باشگاه میرم خونه ی مادرم ، اخه اکثر مواقع زنگ میزنه خونه ببینه در چه حالم . اونم گفت باشه برو . تا شیش با دوستم بودم بعدش هم واسه اینکه مامانم لو نده رفتم پیششون و حدودا هشت و نیم رسیدم ، خب من توی یه ساعت و نیم غیر مرغ چی میتونم درست کنم ؟؟ میمرد یه بار به خاطر من مرغ میخورد ؟
    شوهر من خیلی روی خورد و خوراک حساسه و من ناهار رو هم باید به سلیقه ای اون درست کنم ، اخه عالیجناب خوششون نمیاد غذایی که شب خوردنو ظهر سرکار بخورن ، غذای محل کارشونم بد مزست =////// البته امروز براش ناهار نذاشتم ، نگاه کردمم به خودش زحمت نداده بود ظرفشو پر کنه .
    مطمئنا کتک زدن و حتی خشونت و آزار کلامی رفتار درستی نیست ...

    ولی به هر حال ایشون (خانم 1956) خودش اونقدر تحت فشار بوده که شرایط را به این سمت هل داده.
    وقتی به همسرت دروغ بگی، بعد در ادامه اش مجبور باشی به مادرت هم دروغ بگی و سعی کنی این همه دروغ را در برنامه فشرده بعد از ظهرت پنهان کنی،
    نتیجه اش می شه تحت فشار بودن و خراب کردن !

    واکنشهای این خانم احتمالا تحت تاثیر اضطراب و شرایط خودشون هم بوده ... مبادا شوهرم بفهمه دروغ گفتم
    کاش زودتر بخوره و بخوابه تا امروز تموم شه

    در واقع خود ایشون هم نتونسته شرایط اضطرابش را کنترل کنه و موضوع را به دعوا نکشونه.
    اگه حالش خوب بود و در شرایط خوبی بود روی موضوع به این سادگی کنترل بهتری داشت.


    اینجا دو تا مساله هست
    1- اون آقا عصبانی و ناراحت شده
    2- عصبانیتش را با کتک زدن و ... بیان کرده

    من در مورد قسمت اول صحبت کردم ... این که چرا اون آقا عصبانی شده و می شد که اینطور نباشه

    چون این خانم می گن من چهار سال با همسرم دوست بودم و می دونستم زود عصبانی می شه و ... با آگاهی به این مسائل باهاش ازدواج کردم و الان هم بعید می دونم به خاطر عصبانیت قصد جدایی داشته باشن.

    اگر این آقا برای کنترل خشم اقدام به درمان کنند که عالیه !!
    و البته رفتارهای بعدش نشون می ده که به شدت پشیمونه ...
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  15. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    آوای بهشت (شنبه 30 مرداد 95), زندگی بهتر (شنبه 30 مرداد 95)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 مهر 97 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1392-7-30
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 125 در 66 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام من جاي تو بودم ١٠٠٪‏ اين كارو ميكردم وقتي تو ميدوني از مرغ خوشش نمياد و عصبي هم هست قبلش وقتي غذا رو مياري بگو واي عزيزم تو دوست نداري ولي من خيلي حوص مرغ كردم نميدونم چرا دلم هواي مرغ كرد و ... يا هيچي نميگفت و ميخورد يا هم اعتراض ميكرد اگه اعتراض ميكرد هيچي نگو حتي اگه نونستي همون لحظه تاييدش كن با سرت يا كلمات كه حق با تو هستش بعد يك ساعت بشين بگو درسته من نبايد مرغ ميزاشتم چون تو دوست نداري ولي به خاطر فلان دليل گذاشتم در ضمن اين باعث نميشه تو اعصباني شي و من ناراحت كني تواگه با زبون خوش بكي من كل دنيا رو به پات ميريزم اگه باورنميكني امتحان كن بهش تشويق كن تا خوب حرف بزنه يه كلماتي بگو كه خودش مايل باشه تا اعصباني نشه وگرنه به زور اون دست از اعصبانيت نميكشه.
    شوهر منم يه ادم فوق العاده عصبي بود و حتي پدرش سر يه اختلاف به من گفت كه پسر من خيلي اعصبي و در مقابلش واينسا چون له ميشي در مقابل اعصبانيتش ولي باورتميشه الان همون مدر فوق العاده اعصبي با چشم خواهش حرفش ميزنه اونم فقط يه راه داره
    ١- وقتي اعصبي شده هيچي نگو و حتي تاييدش كن چون اون الكي اعصبي نميشه يا دليلي داره يا سوتفاهمي پيش اومده. بگو اره راست ميگي همين يه كلمه
    ٢- بعد نيم ساعت جريان توضيح بده اين بعد نيم ساعته خيلي مهم چون اگه نگي اون فكر ميكنه حق با خودش و رفتارش درسته . بهش توضيح بده كاملا و در آخر حتما اين حرف بگو . بگو كه (اگه با زبون خوش و مهربوني بگي كل دنيا رو به پات ميريزم اگه باور نميكني امتحان كن)
    ٣- اصلا قهر نكن حرفت بزن و رفتار عاديت نشون بده توي چهارچوب خاصي حرفت حتما بزن فكر نكن كه اون نميفهمه يا تو كتش نميره نه اصلا تو بزن.
    ٤- اگه روزي با روي خوش بهت چيزي گفت با آغوش گرم استقبال كن مثلا سر همين قضيه مرغ اكه روزي اومد گفت جرا مرغ گذاشتي با مهربوني بكو واي ببخشيد فدات شم الان يه چيز ديگه درست ميكنم . تا اون ببينه با زبون خوش اگه بگه تو دنيا رو ميدي و به مرور زمان تغيير ميكنه

  17. کاربر روبرو از پست مفید negad تشکرکرده است .

    آوای بهشت (شنبه 30 مرداد 95)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 98 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,969
    سطح
    40
    Points: 3,969, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    165

    تشکرشده 137 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همگی .
    شب فردای دعوامون ، وقتی که از سرکار اومد ؛ من رفتم توی اتاق و هندزفری گذاشتم و برعکس هرروز اصلا به استقبال شوهرم نرفتم که خودش اومد و بهم گفت دو پرس جوجه کباب خریده (من خیلی جوجه خورم بدجوووور ) منم کلی خودمو کنترل کردم وسوسه نشم ولی اخرش دیدم چقدر داره خودشو کنترل میکنه که درمقابل لوس بازیای من قاطی نکنه خوشحال شدم که حداقل داره تلاششو میکنه و تقریبا اشتی کردم . بعد شام بهم گفت بیا بریم بیرون خیلی وقته نرفتیم ، وقتی داشتیم قدم میزدیم من بحثشو پیش انداختم و بهش گفتم که این دعوا ها نگرانم میکنن ، اونم گفت تو ناشکری ما زندگی خوبی داریم . بهش گفتم من اتفاقا عاشق زندگیمم ولی ممکنه بعد از چند سال هردومون از اینهمه دعوا و تنش ببریم . خلاصه بعد کلی حرف که ازم معذرتم خواست گفتش که من بهت قول میدم اگه فقط یه بار دیگه دست روت بلند کردم شده پول قرض کنم باهات میام مشاوره!
    وای انگار اب یخ روم ریخته بودن وقتی اینو گفت . اخه همسر من هیچوقت مشکلای بیرون از خونه و خصوصا مالیشو به من نمیگه ، من فقط میدونم در کل تحت فشاره و اوضاع خوبی نداره . از اولشم باهام طی کرد که تو فقط به خونه و من برس حتی سرکارم نمیخوام بری ، اوضاع بیرون از خونه با من ! منم دیگه به کاراش سرک نکشیدم فقط هر ماه مقداری میریزه به حسابم که خرج کلاسایی که میرم به زور میشه و بقیه خرجامو دور از چشم اون از مامانم میگیرم که اگه بدونه خیلی بد میشه . خیلی عذاب وجدان دارم ، حس میکنم با شرمندگی گفت حرفشو و خواست بهم بفهمونه خرج مشاوره رو الان نمیتونه بده .اصلا دلم نمیخواست مجبورش کنم این حرفو بزنه !

    نقل قول نوشته اصلی توسط cheshmakk نمایش پست ها
    سلام گلم

    به نظر من خودت بشین سخنرانی ها و کتابهای تکنیکهای مدیریت خشم رو براش دانلود کن و باهم گوش بدید

    شرط آشتی کردن باهاش رو گوش دادن به اون سخنرانیها و عمل بهشون بذار...

    بهشون یادآوری کنید اینکه ایشون از اول اینطوری بودن و شما هم میدونستید دلیل نمیشه که همیشه همینطور بمونند...اصولا همه باید سعی کنیم ویژگیهای که طرف مقابلمونو اذیت میکنه رو تو خودمون از بین ببریم....

    خوشبخت باشی
    سلام دوست محترم ، مرسی که وقت گذاشتی پستمو خوندی و نظرتو گفتی :
    باتوجه به چیزی که اون بالا نوشتم ، واقعا راهکار شما منطقی و کاربردیه و تصمیم دارم همین کارو کنم تا شوهرمم تحت فشار نباشه هر چند دفعه ی پیش مشاور گفت که باید مصرف دارو هم داشته باشه . من خودم در این باره سرچ میکنم ولی لطفا اگه شما یا کس دیگه ای مطلب خوبی ( ترجیحا مکتوب ، سخنرانی زیاد نمیتونم گوش بدم ) داره بهم بده یا چیزی معرفی کنین که خودم برم پیداش کنم . مرسی از پیشنهاد عالیتون

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها
    با سلام

    خانم 1956 شما این قضیه را باید از دو دیدگاه نگاه کنید :

    1 ) کارها و و ظایفی که شما در مدیریت زندگی در قبال همسرتان به عهده دارید
    2) کارها و و ظایفی که همسرتان نسبت به شما در مدیریت زندگی به عهده دارد


    خب در مورد خودتان ، شما خوب کار کردید روی خودتان ،،، ولی باید بیشتر کار کنید و همسرتان را بیشتر کشف کنید !
    همسرتان هم همین طور .


    یکی از دلایلی که کارشناسان می گویند که وقتی همسرتان عصبانی هست – اول خودتان را کنترل کنید و با مهربانی برخورد کنید این هست !

    یعنی مورد اول را حل کنید : "" کارها و و ظایفی که شما در مدیریت زندگی در قبال همسرتان به عهده دارید """"


    اگر قرار باشه همسر ما عصبانی باشه و نتونه خودش را کنترل کنه – و از طرفی ما هم عصبانی باشیم و همان رفتار را انجام دهیم - معلوم چی میشه !!! - پس شما از جانب خودتان OK باشید !!!


    ..................................


    اگر به مفهموم پارچه ابریشم و قیچی توجه کنیم می بینیم که پارچه ،،،، قیچی را کند می کند !!
    و برای مدیرت قیچی ،،، حتما لازم نیست قیچی را با سنگ از بین ببریم !!
    بلکه باید قیچی را کند کنیم و مدیریت کنیم .


    فرعون خیلی حضرت موسی (ع) را اذیت می کرد - ولی خداوند به موسی (ع) فرمود تو ابریشم باش و کندش کن !!!
    یعنی با مهربانی باهاش برخورد کن !!

    حتی در غرق شده فرعونیان هم حضرت موسی (ع) تا جایی که تونست با مهربانی برخورد کرد و لذا خودشان نخواستند
    یعنی معجزه را می دیدند و حضرت موسی (ع) می گفت بیان رد شید غرق می شید !
    باز گور به گور شده ها می گفتند باید یه معجزه دیگه به ما نشون بدی - ما نمی یایم !


    یعنی اگر همسرت داره عصبانی میشه ، کندش کن !!

    با سنگ نزن سرش - بنده خدا گناه داره .


    خب برای اینکه بتونی کنترل بیشتری از مدیرتت در زندگی داشته باشی یه کاغذ بردار و نقشه رفتاری خودت را در زندگیت بکش !!
    یعنی چی ؟

    یعنی من سعه صدر هم اینه - مهربانیم اینه – خشم من اینه – ظرفیت من اینه و .....
    سعی کنید هر روز خودتان را توسعه بدید !!

    مثلا به خودتان بکید اگر همسرم این کارها کرد ( خشم - مهربانی - و ....... ) باید چگونه مدیریت کنم !!


    ....................................


    در مورد همسرتان :

    همان طور که دوستان فرمودند باید به صورت بالینی بررسی بشند
    یعنی هم رفتار درمانی و هم اگر در صورت نیاز دارو درمانی


    من یکی از دوستانم میگفت باغبان من به ندرت دکتر می رم - ولی یه بار دیگه خیلی مجبور شدم !

    چطور؟

    گفت آنفولانزو گرفتم + چند تا بیماری دیگه - تقریبا 10 روز داشتم درد می کشیدم – دیگه مجبور شدم برم !!


    ما رفتار خودمون را نمی تونیم تغییر بدیم ،،، مگر اینکه اون تغییر را لازم بدونیم !!

    چیزی که میشه تفکر کرد از حرف های همسرتان این هست که همسرتان رفتن پیش روانشناس و روانپزشک را توهین میدونه !
    باید این نگاه عوض بشه !
    چطوری ؟


    ما وقتی ماشینمان خراب میشه ،، کجا میریم ؟
    میریم پیش روانشناس؟
    نه ! میریم پیش میکانیک !
    خب وقتی ما بریم پیش مکانیک کار ، یعنی داریم توهین تحمل می کنیم ؟


    خب حالا اگر روان ما ، ذهن ما مشکل پیدا کرد کجا بریم ؟
    بریم پیش مکانیک ؟
    نه باید بریم پیش متخصصین اون حوزه !!

    این جوری صحبت کنید باهاش !!


    تبعات برخورد همسرتان ،،،، با خودتان


    به نظرم یکی ا ز چیزهایی که باعث میشه زن وشوهر در زندگیشان موفق باشند اینکه با هم همدردی کنند !!

    شما هم باهاش همدردی کنید و بگید خب شما عصبانی هستید من خیلی ناراحت میشم و حالم بد میشه – و ....

    نیاز خودت را باید به کی بگی ؟
    چه کسی به همسر به آدم نزدیک تر ؟

    سعی کنید برا ش نامه بنوسید و از دغدغدهای خودتان به ایشون بگویید .
    صبور باشید و با مدیرت زندگی زیبایی برای خودتان بسازید .
    ان شالله .


    یا حق .

    .................................................. .................................................. ........



    توی باغ ، هر چیز را می شود کاشت ولی هر چیزی را نباید کاشت،

    چیزی باید کاشت که فایده داشته باشد و سرمایه باشد.

    دل مثل باغ است توی باغ دلت هم هرچیزی نکار، صفا و صمیمیت و یکدلی بکار، نه کینه و دشمنی و عداوت .

    همان که حافظ می گفت: درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد.


    این کلام امام سجاد(ع) است:

    «اغرس فی افئدتنا اشجار محبتک» خدایا در دل های ما درخت دوستی بنشان.


    -----------------


    کنار چای تلخ همیشه یا قند است یا شکر به همین خاطر هم هست که گوارا می شود.

    یادت باشد بعضی ها مثل چای اند یعنی تلخ اند پس با آنها شکر باش یعنی شیرین حرف بزن، شیرین رفتار کن به قول سعدی شیرین حرکات باش.

    یعنی اگر دیگران تلخ بودند شیرین باش.


    این سفارش خداست:
    «ادفع بالتی هی احسن» بدی های دیگران را با خوبی های خود دفع کن.

    وای سلام اقای باغبان ! خیلی خوشحالم توی این تاپیکم میبینمتون ، از دو ماه پیش تا حالا هرچند وقت یه بار سر میزدم و نظرتون توی تاپیک قبلیم رو میخوندم تا یادم نره
    اقای باغبان من یه چیزیو اعتراف میکنم واقعا همسرم دربرابر وظایفی که نسبت به من داره خیلی عالیه و اصلا همین باعث میشه من با وجود این همه فشار عصبی و دعوا نمیتونم از زندگیم دل بکنم . توی این مدت خصوصا اوایل عقدمون که من فقط 18 ساله بودم رفتارهای بچگانه زیادی داشتم که باعث میشد شوهرم عصبی بشه و ما تا همین چندماه پیش حداقل یه روز در میان دعوا داشته باشیم منتها خب من الان دارم سعی میکنم روی خودم و ارامشم کار کنم هرچند قبول دارم هنوزم رفتارای ناپخته دارم . منتها چیزی که برام سواله اینه من اگه مدام توی دعوا خشممو فرو بخورم و فقط حرف بشنوم خیلی داغون نمیشم ؟؟؟؟؟ البته من قبول دارم اون مدتی که سکوت پیشه کرده بودم دعوا ها به شدت کاهش پیدا کرده بودن یا حداقل توی هیچکدوم همسرم دست روم بلند نکرد ولی خب به هر حال واقعا ادم عقده ای میشه همش جواب داشته باشی ولی هیچی نگی
    پریشب واسه اولین بار ما درست درمون حرف زدیم و به قول شما همدردی کردیم که درباره ی پیشنهاد مشاوره گفتم که باهاش صحبت کردم و برخلاف تصورم بسیار اروم جوابمو داد اولش گفت که نامطمئنن ، خوب نیستن . بدتر بینمون دعوا میندازن و... اخه چن وقت پیش دوستش رفته مشاوره با خانمش ( البته اونا رو دادگاه فرستاده بود به مشاوره ) مشاوره ام رفیق اشناشون دراومده بود و همه ی حرفای اینارو گفته بود و خلاصه بماند اوضاع بدی شد . بعد یکم بحث که گفتم خب میگردیم یه خوبشو پیدا مکنیم گفت مشاوره وقت گیره من خودم بهت قول میدم دیگه دعوامون نمیشه منم گفتم خودتم میدونی غیرممکنه با این وضع ، که دیگه اخرش اون حرفو زد که من حسابی شرمنده شدم . برای همین من ترجیح میدیم فعلا که تنور داغه بچسبمو خودمون باهم کار کنیم تا حالا بعدا اگه به قول خودش اوضاع بهتر شد متخصصم بریم .
    واقعا از دیدن نطرتون که بسیار ارامش بخش بود خوشحال شدم .

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    مطمئنا کتک زدن و حتی خشونت و آزار کلامی رفتار درستی نیست ...

    ولی به هر حال ایشون (خانم 1956) خودش اونقدر تحت فشار بوده که شرایط را به این سمت هل داده.
    وقتی به همسرت دروغ بگی، بعد در ادامه اش مجبور باشی به مادرت هم دروغ بگی و سعی کنی این همه دروغ را در برنامه فشرده بعد از ظهرت پنهان کنی،
    نتیجه اش می شه تحت فشار بودن و خراب کردن !

    واکنشهای این خانم احتمالا تحت تاثیر اضطراب و شرایط خودشون هم بوده ... مبادا شوهرم بفهمه دروغ گفتم
    کاش زودتر بخوره و بخوابه تا امروز تموم شه

    در واقع خود ایشون هم نتونسته شرایط اضطرابش را کنترل کنه و موضوع را به دعوا نکشونه.
    اگه حالش خوب بود و در شرایط خوبی بود روی موضوع به این سادگی کنترل بهتری داشت.


    اینجا دو تا مساله هست
    1- اون آقا عصبانی و ناراحت شده
    2- عصبانیتش را با کتک زدن و ... بیان کرده

    من در مورد قسمت اول صحبت کردم ... این که چرا اون آقا عصبانی شده و می شد که اینطور نباشه

    چون این خانم می گن من چهار سال با همسرم دوست بودم و می دونستم زود عصبانی می شه و ... با آگاهی به این مسائل باهاش ازدواج کردم و الان هم بعید می دونم به خاطر عصبانیت قصد جدایی داشته باشن.

    اگر این آقا برای کنترل خشم اقدام به درمان کنند که عالیه !!
    و البته رفتارهای بعدش نشون می ده که به شدت پشیمونه ...
    سلام عزیزم مرسی از وقتی که گذاشتی و پیگیری کردی و نظرتو نوشتی :
    اره میتونم بگم حق با شماست البته من اون شب خیلی با دقت عمل کرده بودم و شوهرم نمیتونست بفهمه اخه با مادرم اینا ارتباطش کمه و اگه واقعا کاری نداشته باشه بهشون زنگ یا سر نمیزنه . بیشتر آشفتگی من به دلیل اولا خستگی ، دوما روز پر از استرس و تشویش (که نکنه شوهرم به خونه مادرم زنگ بزنه و لو بره) و همچنین اضطراب واسه همون مرغ بود و اینکه حدس میزدم داستان شه ولی فکر میکردم خب نهایتش اخم میکنه و میگه نمیخورم منم نیمرویی چیزی درست میکنم . فکر نمیکردم اونقدر شدید واکنش نشون بده .
    بعله شما درست متوجه شدین من هرگز به گزینه ی جدایی به طور جدی فکر نکردم و هیچکدوم از ما تا حالا به زبون نیاوردیم ، هرچند من اون اوایل فکر میکردم جدا شم ولی خب اونقدر به همسرم علاقه مندم که نمیتونم و ترجیح میدم وایسم ایشالله که بیشتر شه ارامشمون .
    الان راضی شده که واقعا نیاز داریم بهش منتها نمیدونم تحت تاثیر جو اون لحظه بود یا واقعا موافقت کرده !

    نقل قول نوشته اصلی توسط negad نمایش پست ها
    سلام من جاي تو بودم ١٠٠٪‏ اين كارو ميكردم وقتي تو ميدوني از مرغ خوشش نمياد و عصبي هم هست قبلش وقتي غذا رو مياري بگو واي عزيزم تو دوست نداري ولي من خيلي حوص مرغ كردم نميدونم چرا دلم هواي مرغ كرد و ... يا هيچي نميگفت و ميخورد يا هم اعتراض ميكرد اگه اعتراض ميكرد هيچي نگو حتي اگه نونستي همون لحظه تاييدش كن با سرت يا كلمات كه حق با تو هستش بعد يك ساعت بشين بگو درسته من نبايد مرغ ميزاشتم چون تو دوست نداري ولي به خاطر فلان دليل گذاشتم در ضمن اين باعث نميشه تو اعصباني شي و من ناراحت كني تواگه با زبون خوش بكي من كل دنيا رو به پات ميريزم اگه باورنميكني امتحان كن بهش تشويق كن تا خوب حرف بزنه يه كلماتي بگو كه خودش مايل باشه تا اعصباني نشه وگرنه به زور اون دست از اعصبانيت نميكشه.
    شوهر منم يه ادم فوق العاده عصبي بود و حتي پدرش سر يه اختلاف به من گفت كه پسر من خيلي اعصبي و در مقابلش واينسا چون له ميشي در مقابل اعصبانيتش ولي باورتميشه الان همون مدر فوق العاده اعصبي با چشم خواهش حرفش ميزنه اونم فقط يه راه داره
    ١- وقتي اعصبي شده هيچي نگو و حتي تاييدش كن چون اون الكي اعصبي نميشه يا دليلي داره يا سوتفاهمي پيش اومده. بگو اره راست ميگي همين يه كلمه
    ٢- بعد نيم ساعت جريان توضيح بده اين بعد نيم ساعته خيلي مهم چون اگه نگي اون فكر ميكنه حق با خودش و رفتارش درسته . بهش توضيح بده كاملا و در آخر حتما اين حرف بگو . بگو كه (اگه با زبون خوش و مهربوني بگي كل دنيا رو به پات ميريزم اگه باور نميكني امتحان كن)
    ٣- اصلا قهر نكن حرفت بزن و رفتار عاديت نشون بده توي چهارچوب خاصي حرفت حتما بزن فكر نكن كه اون نميفهمه يا تو كتش نميره نه اصلا تو بزن.
    ٤- اگه روزي با روي خوش بهت چيزي گفت با آغوش گرم استقبال كن مثلا سر همين قضيه مرغ اكه روزي اومد گفت جرا مرغ گذاشتي با مهربوني بكو واي ببخشيد فدات شم الان يه چيز ديگه درست ميكنم . تا اون ببينه با زبون خوش اگه بگه تو دنيا رو ميدي و به مرور زمان تغيير ميكنه
    سلام دوست محترم ، ممنون از وقتی که گذاشتین و راهکاری که دادین :
    من اون شب به قول شیدا خانم اونقدر استرس داشتم که الان چی میگه که کلا مخم خیلی خوب کار نمیکرد ولی خب واقعا بعد دوماه که همش سکوت کرده بودم خسته شدم و توی ذوقم خورد که اینجوری نتیجه ی اون همه زحمتمو داد و به خاطر یه شام دعوام کرد .
    1- من میتونم سکوت کنم ، ولی نمیتونم تاییدش کنم ، اخه اکثر حرفاش ناحقن من چجوری بگم اره راس میگی ؟
    2- این کارو معمولا انجام نمیدم ولی از این به بعد تمرین میکنم . من خیلی عادت به توضیح و توجیح ندارم و خوشم نمیاد سعی کنم خودمو به کسی اثبات کنم و به نظرم مثلا اون خودش باید بفهمه منی که همیشه شوهرم اولویتم بوده حتما مشکلی داشتم که اون شب کم گذاشتم . منتها مثل اینکه به ایکیوی مردا خیلی نباید اعتماد کرد =)
    3- شوهرم بی منطق نیست ولی گوش نمیده ، معمولا اینجوریه اگه بخوام درباره دعوا حرف بزنم اصلا نمیذاره حرفمو تموم کنم ، میپره وسط میگه تموم شده رفته ، اعصابمو خورد نکن . من میدونم که به طور کلی ادم منطقی ایه منتها فوق الهاده زورش میاد مثلا به من بگه حق با توئه ، درمقابل من حرف حرف خودشه . کلا خودرای هست ولی با من دیگه میخواد اقتدارم داشته باشه نمیذاره نظر بدم حتی .
    4- اینو معمولا انجام میدم . کلا ما صفر و صدیم ؛ وقتی خوبیم بینهایت مهربونو عاشقیم ولی وقتی چیزی پیش بیاد ...

  19. کاربر روبرو از پست مفید آوای بهشت تشکرکرده است .

    باغبان (شنبه 30 مرداد 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ازسکوت و کوتاه اومدن دربرابرعصبانیت های شوهرم خسته شدم
    توسط azalia در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 13 تیر 94, 17:15
  2. چرا اینقدر عصبی؟چرا اینقدر عصبانی؟
    توسط کاربر19 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 24 مرداد 93, 12:06
  3. کبوتر با کبوتر، باز با باز
    توسط lord.hamed در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 فروردین 92, 16:06
  4. قد کوتاه، درد بی‌درمان یا...
    توسط Mehrann در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 بهمن 90, 16:37
  5. علاقه به کبوتر
    توسط jili4000 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 25 شهریور 90, 01:51

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.