سلام به اعضاي همردي اميدوارم حال همگيتون خوب باشه
حال من اصلا خوب نيست
وقتي خوبم كه خواب باشم
وقتي بيدارميشم وياد غم وغصه هام ميفتم تمام دنيا به روم سياه ميشه وبغضم ميگيره
خدايا توخودت يه كمكي بكن
خدايا خيلي ناراحتم
اخه چرا بايد اينطوربشه
من وشوهرم براي وام ازدواج خيلي اين در واون در زديم براي اينكه اشنا جوربشه وبتونيم زودتر بگيريم
ولي موفق نشديم واشنا جور نشد بعد به توصيه يكي ازكارمنداي بانك خصوصي ما در يك بانك خصوصي ثبت نام انجام داديم و بالاخره موفق شديم ظرف دو روز اسم ما دراون بانك پذيرش براي وام
شوهرم روزي كه بايد بريم مداك تحويل بديم بايستي بره شهرستان براي كار(جديدا شوهرم بيرون شهر كارميكنه وفقط پنجشنه وجمعه ميادخونه)بهم مدارك سپرد وبهم گفت تمام كاراش انجام بده تاجايي كه ميتونم مرخصي ميگيرم وميام جهت امضاها...من باكلي اميد وذوق رفتم سمت بانك مدارك دادم ...كارمند مدارك ديد ويه سري عمليات تو سيستم انجام داد بعدازربع ساعت بههم گفت خانم شما فقط ضامن بيار...ولي شوهر شما متاسفانه بعلت داشتن سابقه ازدواج اول نميتونه وام بگيره...بهش گفتم اون فقط يه هفته عقد بود ول= بعدش عقدشون فسخ شد وهيچگونه وامي نگرفتته غيرممكنه...اين چه قانونيه...گفت خانم شمابگيد يك ساعت...بخشنامه ميگه نميتونه....خيلي باشون بحث كردم تااينكه كارمند بهم گفت ببينيد خانم شناسامه شوهر شما سفيده نشاني از ازدواج اول نيست ومامتوجه نشديم كه شوهرتون ازدواج اول داشته ولي متاسفانه صفحه هفت سند ازدواجتون اين چيز روقيد كرده وما ازروي توضيحات متوجه شديم شما اگه بتوني اين رو ازروي سند حذف كنيد ويه جلد ديگه بگيريد وصفحه هفت خالي باشه مشكلي نداره شما برد ياين مشكل حل كنيد
منم سريع رفم دفتر ازدواج بهشون قضيه روگفتم اونا گفتن بخاطر محدوديت جلد سند مانميتونيم اين كارو بكنيم فوقش گواهي ميديم
بانك سر زدم به هيچ عنوان زير بار نرفتن وبهم گفتن اگه اشنا توبنك داري برو يه بانك ديگه بتونه يطوري واست حل كنه
خلاصه به هر دري زدم بسته بود هيچكي محل نميداد شوهرم ازاين ور زنگ ميزد وعصبي شد ازاين قضيه
سردفتر بهم گفت اگه قبل ازعقد شوهرت مي اومد شناسامش عوض ميكرد من توي سند ازدواج قيد نميكردم وشما دچاراين مشكل نميشديد
شوهذم بهم گفت زنگ بزن به خانوادم قضيه روبگو شوهرخالم اشنا داره توبانك شايد بتونه كاري كنه
زنگ زدم به پدرشوهرم وقضيه روبراش تعريف كردم بعدبهش گفتم خب به حاجي بگيد كه اون اشناهه كه اون سري گفت ميتونه كاري كنه؟ پدرشوهرم گفت توزنگ بزن قضيه روبهش بگو ...بهش گفتم من زنگ بزنم؟ اصلا بهش بگم دخترفلاني ام يه ساعت بايد فكركنه ه كدوم فلاني...پدرشوهرم گفت خب باشه حالا تببينم....براي شوهرم تعريف كردم حسابي عصباني شد وگفت توديگه كاري نداشته باش ونميخواد دنبال كاربري نه تو نه خانوادت...منم ميدونم به خانوادم چي بگم...بزار پام برسه خونه
گوشي كه قطع كردم كلي گريه كردم مادرم اومد گفت اصلا به ماچه ربطي داره كه داريم پيگير ميشيم پسرخودشونه وام مال پسرشونه...اونابرن دنبالش به توربطي نداره...درضمن براي وام خودت هيچكي ازماها ضامن نميشه بزارخودشون واز فك وفاميلاشون يكي ضامن بشه...اومديم فردا وام بردن براي پيش خونه...وديگه قسط ندادن اون وقت مابه جاشون قسط ميديم...بهش گفتم مامان اين چه حرفيه الصا اونا اينطورن؟اونا اينقدر بي...نيستن كه بخوان ازاين كارها بكنن...مادرم گفت درهرصورت به شوهرت بگو كسي ازخانواده من ضامن من نميشه ازعموهات كسي ضامن بشه بهش گفتم اونم ميدوني چي جوابم ميده؟بهم ميگه غلط ميكني كه به فكرضامن ازخودتون باشي فكركردي اين حرف براش توهين اميز نيست
خلاصه
خواهرام زنگ زد به مادرش كلي براش توضيح دادبعد مادرش گفت باشه عصري ميايم مدارك ميبريم خودمون ميريم دنبال كاراش شايد اشنايي كسي جوربشه
اينقدر حالم بد بود كه اصلا دل ودماغ هيچي روندارم
به شوهرم اسمس دادم گفتم دلت به ارث بابات وام ازدواج وكادوهاي عروسي خوش بود كه بتونيم خيلي از چيزهارو جمع كنيم ارث بابات كه منتفي شد وام ازدواج هم جريانش اين شد پس اندازت كه هيچه كادوهاي عروسي كه ديگه هيچي...تاماباشيم دلمون به هيچي خوش نكنيم
ولي حالم خيلي بده...بدشانسي پشت بدشانسي
علاقه مندی ها (Bookmarks)