نوشته اصلی توسط
golehamishebahar
سلام .من همسرم تهرانه.من شهرستان.یکساله عقد کردیم. اون 28و من 25سالمه .من 12روز رفتم تهران ببینمش .روزای اول ک خونشون بودم باهم خوب بودیم .نمیدونم از کجا تعریف کنم .
روز اخر با خواهرش دعوام شد و شوهرم و برادر شوهرم زنگ زد ن به پدر و مادرم که بیان منو ببرن .من خیلی تحقیر شدم حالم اصلا خوب نیست .مدام قرص ارام بخش میخورم .نمیتونم اعصابمو کنترل کنم .تفکر اینکه جلوی جاریهام و برادر شوهرام منو عملا بیرون کرد داره منو اتیش میزنه .من دختر مغروری هستم اصلا نمیتونم با این مسیله کنار بیام.
دعوام با خواهر شوهرم ازین قرار بود .با شوهرم بحث می کردیم تو تلگرام و اون یهو اومد منو نصیحت کرد و گفت پیاماتو خوندم تو تلگرام ب شوهرت دادی.گفت یا باهم بسازین یا جدا بشبن ما مسخره شما نیستیم .منم داغ کردم گفتم من ب مشاوره شما نیاز ندارم اونم داد زد که برادرمه و حق دارم تو زندگیش دخالت کنم.شوهرم داد میزد منم ی داد میزدم بعدش شوهرمم زنگ زد ب مامانم گفت بیاین دخترتونو ببرین .اخر شبم پدر مادرم از شهرستان اومدن تهران بردنم.البته مثلا اشتی کردیم و صحبت کردیم ولی بعدش شوهرم پیام داد ک من ازت متنفرم و برو تقاضای طلاق بده و منوتو تلگرام بلاک کرد .حالا نمیدونم 4روز گزشته بهش زنگ بزنم یا نع ولش کنم خودش بزنه ک مطینمم هیچ واکنشی نشون نخواهد داد .
مشکلات قبلی بین شما و همسرتون که باعث شده در مورد جدایی شما صحبت بشه چی هست؟
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)