سلام
من ۲۵سالمه و نامزدم ۳۴ما یکساله که عقد کردیم نامزدم اوایل زود عصبی میشد وبیشتر دلایلش به خاطره خانواده هامون بود خانواده همسرم تو هیچ کدوم از مراسم وعیدها کاری واسه من نکردن و حتی خونمون نیومدن نامزدم خودش واسم میخرید و من که عروس بودم خودم کادوشون میکردم و میدادم همسرم تو عیدها جولو پدر مادرم بیاره حتی مادر شوهرم وقتی تو رودربایسی موند منو پاگشا کرد و هیچ کادویی بهم نداد خدا شاهده که من اصلا برام مهم نبود ولی مادرم خواهرم همش بهم سر کوفت میزنن با اینکه همسرم خیلی بعده رفتار و تیکه هاشون بازم دوسشون داره و مادرمو میگه مثل مادر خودم دوست دارم حتی بیشتر ولی الان مادرم میدونه وضعیت مالی همسرم یکم بهم ریختس ولی گیر داده که حتما باید تا اخر شهریور عروسی کنید هروز میگه همش میگه تو بیچاره ای نامزدت هیچ کاری واست نکرده تو هیچی حالیت نمیشه خرجه منو از خودشون جدا کردن من برای کوچکترین نیازهام باید به همسرم بگم اونم بهم میده ولی خودم خجالت میکشم حتی احساس میکنم دونه دونه برنجی که دارم تو خونشون میخورمو میشمرن جلویه من به خواهرم میگه تو عروسی نکن از داماده اولم چه خیری دیدم که از دومی ببینم خیلی داره اذیت میکنه تو رویه نامزدم خوبه باهاش ولی تا میره شروع میکنه پشتش بهم تیکه انداختن بخدا همسرم تا اونجا که در توانشه واسم کم نذاشته حتی اخلاقه عصبیشو خیلی کم کرده ولی مادرم ول کن نیست ببخشید اگه طولانی شد خواهش میکنم راهنماییم کنید که چطوری تو این خونه زندگی کنم که همش درده
علاقه مندی ها (Bookmarks)