به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 41
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دعوا و درگیری با شوهرم به دلیل اس مس بازی مشکوک

    سلام دوستان
    من 31 سالم هست و شوهرم 32 سال
    هر دو کارمندیم
    یکسال هم هست ازدواج کردیم
    یکم مختصر راجع به خودم و شوهرم بگم :
    ما هر دو از خانواده های مذهبی هستیم و به هم علاقه مندیم ، اما قبل از عقد متوجه شدم با ی خانم مطلقه ارتباط جنسی داره و همین باعث شد که عقدمون کنسل کنم اما شوهرم حدود دو ماه با من مشاوره اومد و پا به پای من و ول کن قضیه نبود و ابراز پشیمونی کرد و نهایت منو راضی به ازدواج کرد
    مشاوره به من گفت که پسره خوبی هست و تنهایی مجردیش باعث این قضیه شده بوده و با قاشق چاه نکن و بهش اعتماد کن اما من نتونستم
    خلاصه ما عقد کردیم و اما من خیلی کنترلش می کردم ، بعد ازدواج هم همین طور ، چیز خاصی ندیدم تا چند روز پیش خیلی اتفاقی متوجه شدم تازگیا گوشیشو از من مخفی میکنه هنوز متوجه نشدم کیه اما دیشب با هم دعوامون شد و اون خطش که مشکوک بود رو خاموش کرد و به من داد
    دوستان من حالم بده
    دلم داره میلرزه
    چه رفتاری از خودم نشون بدم
    دیشب رفتیم بیرون و وقتی اومدیم خونه ، اون دم در ماشین پارک میکرد و من از روی نرده ها اومدن بالاش یواشکی نگاه کردم و دیدم سر پله ها تند تند داره اس مس میده
    قلبم شکست
    همش پیش خودم می گفتم کاش باهاش ازواج نمی کردم و حرف مشاوره ها رو گوش نمیکردم
    وقتی اومد بالا متوجه شد من داشتم نگاش میکردم
    خیلی عصبانی شد و سرم داد میزد
    این چندمین باره که توی این هفته سر این قضیه داره داد و بی داد می کنه
    ی شبم رفتیم پارک و متوجه شدم که داره اس مس میده رفتم کنارش نشستم و هول شد و سریع پاک کرد (خیلی ساده است ) تابلو میشه زود
    من مطمئنم این قضیه ی هفته بیشتر نیست رخ داده
    از پارک اومدیم تو ماشین و با حالت بغض بهش گفتم کی بود بهش اس مس میدادی
    محکم زد تو دهنم و دهنم پر خون شد
    ماشین عین دیونه ها برد جلوی خونه مادرم اینا و منو محکم پرت میکرد بیرون و میگفت برو گمشو خونه بابات ، تو خیلی به من شک داری و ... منم نرفتم و محکم سر جام نشستم
    البته چند ساعت بعد ازم عذرخواهی کرد
    دوستان ذاتا پسر خوبیه اما این مشکوک بودن خیلی اذیتم میکنه
    هر روز میاد خونه و کلی به خودش میرسه و با هول میره بیرون و چند ساعت بعدش میاد خونه
    دیروز همین که رفت منم رفتم و بهش گفتم منم تو خیابونا میگردم تا تو بیایی
    سریع برگشت خونه و زنگ زد گفت بیا ببرمت خونه بابات با این رفتارات که به من شک داری
    خلاصه منم نفسم بند اومد خیلی گریه کردم و اونم دلش به حالم سوخت و منو برد بیرون و خوش گذروندیم اما موقع برگشت دیدم سر پله ها دوباره داره اس میده
    اومدم خونه بهش گفتم پاشو بریم خونه بابات اینا ، من قضیه رو بگم و بعدش منو بزار خونه پدرم و تکلیف مشخص کن که گوشی خاموش کرد و سیم کارت داد دستم
    اون باید دلش با من صاف باشه
    سیم کارت به چه دردم میخوره
    وقتی میره بیرون دلم هوری میریزه
    دوستان کمکم کنید
    زندگیم مریضه

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستی دوستان من سه سال پیش ی نامزدی ناموفق خیلی کوتاه 2 ماهه داشتم اما صیغه بودم و خیلی زود به دلیل اختلاف خانواده ها و دوری مسیر تموم شد . همسرم این قضیه رو پذیرفت و هیچ وقت هم به روم نیاورد
    اما الان مشکلی که وجود داره اینه که من دیگه خانواده امو نمیخام بیارم وسط
    چون بالاخره توی اون نامزدی ناموفق دیدم که خیلی خیلی اذیت شدن و من تا تونستم جبران اون روزای بد رو براشون کردم و خیلی محبت کردم و الان نمیخام دوباره درگیر زندگی من بشن
    یعنی ی جورایی خسته شدم از تکرار میترسم
    میترسم دوباره این زندگیم هم به سرانجام نرسه
    روزی ده بار پیش خودم فرایند طلاق رو مرور میکنم و ...
    اعضای فعال همدردی ، من توی اون دوران نامزدی ناموفق هم توی این سایت کلی راهنمایی گرفتم و تونستم تصمیم درست بگرم خدا رو شکر
    مدیر محترم همدردی حتی خود شما هم با من صحبت کردید و راهنماییم کردید و یادمه نوشتید خیلی آدم متزلزلی هستم و این یک کلمه مثل آب یخ روم تاثیر گذاشت
    حالا بازم میخام راهنماییم کنید
    من دچار وسواس فکری شدید شدم ، هر لحظه احساس میکنم همسرم داره به من خیانت میکنه
    خیلی دوسم داره و خیلی دوسش دارم
    صبرش زیاده
    نمیخام زندگیم از هم بپاشه
    به نظرتون چه کنم ؟
    ویرایش توسط masomeh2016 : سه شنبه 19 مرداد 95 در ساعت 10:59

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 خرداد 96 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    6,293
    سطح
    51
    Points: 6,293, Level: 51
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    312

    تشکرشده 273 در 107 پست

    Rep Power
    38
    Array
    دوست عزیز بهتره با نام کاربری قبلی خودتون بیایید تا بهتر بشه به شما کمک کنند
    وقتی سابقه شما و روحیاتتون مشخص بشه شناخت شما راحت تره و بهتر میشه راهنمایی کرد.

  4. کاربر روبرو از پست مفید Shadi2 تشکرکرده است .

    شیدا. (پنجشنبه 21 مرداد 95)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اون نام کاربری و پسورد و حتی ایمیلی که باهاش وارد میشدم یادم نمیاد
    زندگی حال حاضرم برام مهمه و توی این زندگی میخام تصمیم درست داشته باشم

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خیلی متاسفم اما شما دوراه داری اول بهش بگی من دیگه تحمل ندارم و جدایی
    دوم باید با کمک دوستان زندگیت رو از نو بسازی ان شاالله
    ببین عزیزم با توجه به اینکه خودت میگی همسرت مرد ساده ای هست شما خیلی راحت میتونی ایشون به سمت خودت برگردونی که بهت میگم اگه همسرت ازون مردا بود که اعتیاد به این روابط پیدا کرده بود اصلا نمیشد کاری کرد اما چون ایشون تو مدت ازدواج با شما کاری نکرده وهمین یه هفته شروع کرده پس جای امیدواری هست
    اما علت اینکه چرا یه مرد خیانت میکنه چیه؟؟؟؟
    مردا مثل یه پسر بچه میمونن که همیشه نیاز به یه زن داشتن از بچگی تا پیری
    مردا از چندتا چیز فرارین کسی استقلالشون رو بگیره ، دایم بهش گیر بدن، بهش شک کنن،
    که متاسفانه شما این کارها رو داشتی باید کاری کنی کههمسرت باهات حالت دوست و رفیق رو کنارت احساس کنه رابطه دوستی
    یعنی چه؟ یعنی اینکه همسرت وقتی میاد باهاتحرف بزنه درد دل کنه باهات راحت باشه نترسه ازاینکه الان نصیحت میشه تحقیر میشه ویا بعدا سرکوفت میشنوه و.......
    مردی که میره سمت زنی یکی از مهمترین علتهاش خلا عاطفی هست با زنش احساس راحتی نمیکنه میتونه با یکی دیگه دردل کنه از کسه دیگه قزبون صدقه بشنوه تایید شدن رو از کسه دیگه میگیره تعریف تمجید رو از او میشنوه خلاصه باهاش احساس ازادی میکنه
    اما همسر خودش :دایم گیر میده غر میزنه طعنه تعریف تمجید که اصلا همش دعواو....
    خوب خودت بگو شما باشی کدوم سمت کشیده میشی؟؟؟؟
    هرچند کار همسرت اصلا درست نیست امابه هرحال بخودش حق داده
    رابطه جنسی شما چطوره ؟؟؟ایا ایشون و شما راضی هستی ؟؟؟؟؟؟ ایا رضایتت رو بیان میکنی؟؟؟؟
    حتما حتما حتما حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد ایشون و اقتدار مرد دکتر رو گوش کن ایشالله زندگیت زیر رو میشه

  7. 3 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    masomeh2016 (سه شنبه 16 شهریور 95), هلیاجون (سه شنبه 19 مرداد 95), بانوی آفتاب (پنجشنبه 21 مرداد 95)

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام
    دوست عزيز بيشتر از پيامك بازي مشكوك همسرت، اخلاق و رفتار شماست كه داره تيشه به ريشه زندگيتون ميزنه.
    شما به شدت بددل و شكاك هستي. به قول خودت حتي به بيرون رفتن شوهرت هم گير ميدي.
    رك و پوست كنده بهت ميگم، ادامه اين رفتارت، ادامه بددليت، ادامه غر زدنات، ادامه بغضها و ناراحتيهاي بيموردت، فقط باعث ميشه تا شوهرت ازت دلزده بشه.
    من با وجودي كه الان مجردم اما به عنوان يه مرد اگه در اينده همسرم بخواد با اين شيوه تجسس كنه و مدام بخواد سرك بكشه و نهايتا زانوي غم بغل بگيره و آينه دق بشه، قطعا ازش جدا خواهم شد!
    چرا فكر نميكنيد مشكل اساسي همسرت و اين كه تا مياد خونه سريع دوست داره بره بيرون، عدم جذابيت شما شايد باشه؟ اين كه همش غر بزنيد و پريشون باشيد و در يك كلام آينه دق باشيد، قطعا هر كسي رو منزجر ميكنه.

    حتي توي نوشتن متنتون در اين پست هم سراسيمگي و آشفتگي شما كاملا مشخصه. بهتره يه نفس عميق بكشي و فكرتو از افكار منفي پاك كنيو شاد و سرزنده به زندگيت و به شوهرت برسي

  9. 3 کاربر از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده اند .

    masomeh2016 (سه شنبه 16 شهریور 95), بانوی آفتاب (پنجشنبه 21 مرداد 95), بابک 1369 (پنجشنبه 21 مرداد 95)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    من توی این چند روز سعی خودمو کردم تا با همسرم مهربونتر باشم ، قبلا خیلی دوست نداشتم با خانوادش بیرون برم و زیاد بهشون نزدیک بشم و اون از این موضوع رنج میبرد ، اما دیشب باهاشون بیرون رفتم و کلی خوش گذشت و خودشم خیلی خوشحال شد از این موضوع
    ضمنا اخلاق و رفتارم رو باهاش خیلی بهتر کردم و مهربون تر برخورد کردم

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 02 [ 02:24]
    تاریخ عضویت
    1395-4-03
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    6,162
    سطح
    51
    Points: 6,162, Level: 51
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 188
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 92 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب الحمدلله مثل اینکه مشکلتون حل شده.
    از این پس به جای نام psychologist با نام زندگی بهتر به فعالیت ادامه میدم.

  12. کاربر روبرو از پست مفید زندگی بهتر تشکرکرده است .

    masomeh2016 (سه شنبه 16 شهریور 95)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    طی این 20 روزی که گذشت کلی اتفاق برای ما افتاد
    دوستان عزیز کاش قبل از ملامت من یکم به حرفام گوش بدید
    همسر من آدم کاملا دروغگویی هست و خیلی ریز و درشت دروغ میگه ، به همه ، ب دوستاش ، مادر و پدرش و به من ...
    توی این 20 روزی که نبودم سعی کردم مقالاتی که توی این سایت هست رو بخونم و بهشون عمل کنم
    همسرم هم به ظاهر همه چی گذاشته بود کنار و حتی اون سیم کارت که مشکوک بود رو روی اسفند دون سوزوند
    اما راستش من مشکوکم چون مطمئنم ی اتفاقاتی در حال رخ دادن هست ، دیروز وقتی از محل کارش میومد خیلی شیک و تمیز بود و مثل همیشه نرفت دوش بگیره و وقتی ازش پرسیدم گفت شرکت دوش گرفتم و یک ساعت هم دیرتر از همیشه اومد و چون اول ماه بود ازش خواستم تا حقوقش رو بده قسطها رو بدیم و گفت این ماه همه رو به دوستش قرض داده !!
    همیشه وقتی میاد خونه خوش و بش میکنه اما دیروز همین اومد میخاست از عصبانیت منو بکشه در صورتی که من خیلی شیک با دو تا استکان چای منتظرش بودم
    دوستان نمیدونم کسی میتونه درک کنه یا نه
    شرایط سختی هست خیلی سخت
    اونقدر که لحظه لحظه اش داره سخت میگذره برام و چه جوری خودمو و زندگی به آرامش برسونم ؟

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستش دوستان میخام ی مدت منم بزنم به اون ره خودمو ، یعنی ی جورایی قید این زندگی بزنم ولی برای حفظ آبروم فقط اسمی باشم ، میخام دیکه بعد از ظهرها انقدر تند تند از سرکار برگشتم کار نکنم و شام آماده نکنم و منتظرش نباشم ، میخام با دوستام یا خودم برم بیرون یا مسافرت و کلن قیدشو بزنم تا ببینم چی میشه ، ی جورایی دوست دارم اون بیفته دنبالم ، اون به من زنگ بزنه یا اون احساس خطر بکنه تا ببینه چقدر مقوله دردناکی هست
    نمیدونم موفق میشم یا نه ، میدونم تیشه به ریشه این زندگی میزنم ، اما زندگی من درست بشو نیست ، فقط داریم خودمون گول میزنیم ، شوهر من آدم تنوع طلبی هست و متاسفانه منو بیشتر برای موقعیت خوب اجتماعی که دارم و ظاهر موجه ام گرفته تا ی جورایی دهن خودنوادش ببنده و خودش بره سمت دیگه
    من با این مرد نمیتونم زندگی کنم ، مطمئنم که حقوقش جایی دیگه خرج کرده و داره دروغ میگه
    از طرفی مادر من خیلی به این زندگی من دلخوشه و از وقتی من مجدد سروسامون گرفتم خیلی خوشحاله (قبلا افسرگی داشتن ) ، ماردم عجیب به من وابسته است و منو خیلی دوست داره و چون کلن تو زندگیمون و خانوادم و بقیه بچه ها مشکلی نیست الان خیلی سرزنده است و من با این کارم ایشون رو از زندگی ساقط میکنم
    اگه مادرم حساس نبود خیلی با اقتدار جلوی این مرد دروغگو وایمیستادم


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. لجبازی و دعوا
    توسط فاطن در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 11 دی 94, 16:28
  2. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  3. دعوا بین حافظ و صائب و شهریار بر سر "ترک شیرازی"
    توسط بالهای صداقت در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مهر 88, 10:30
  4. دوست مجازی ! احساس مجازی !
    توسط lord.hamed در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 41
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 دی 87, 16:54
  5. سربازی و ازدواج
    توسط omid84 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 04 بهمن 86, 16:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.