به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اردیبهشت 96 [ 21:09]
    تاریخ عضویت
    1395-5-06
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    760
    سطح
    14
    Points: 760, Level: 14
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    زودرنج بودن وعدم توانایی ارتباط شوهرم با خانوادم

    سلام دوستان من تازه عضو شدم زندگی خوبی دارم ولی این مشکل هرچند وقت یکبار آرامش زندگیمو بهم میزنه .
    من توی یک خانواده پرجمعیت بزرگ شدم که طبیعتا ارتباطاتشون زیا ه البته بنظر خودم در حد معقول وهمسرم در یک خانواده کم جمعیت وکلا خیلی کم اهل رفت وآمدن با کل فامیلشون وخیلی حساس وزودرنج هستن خانوادگی ومدام هم بین خودشون دعواست .
    من از مشکلم وقتی باخبر شدم که برای معمونی های پاگشا دعوت میشدم همسرم به اکراه میومد وبعدش هم که میومدیم خونه همش از دست یکی دلخور بود واین برای من خیلی عجیب بود چون آن از آدمهایی انتقاد میکرد که من دوستشون داشتم وخلاصه این قضیه ادامه پیدا کرد تا اینکه ما منتقل شدیم به شهر دیگه واقعا لطف خدا بود .
    حالا یک نمونه از دعوای جدیدمون
    هفته پیش که به شهرستان رفتیم برادر ازدواج کرده من خونه پدرم بود وخواب بود ما که رسیدیم ایشون بیدار شد و باما سلام واحوال پرسی خیلی رسمی داشت خلاصه شوهرم اینو بهونه کرد و بعد ده دقیقه رفت بعدش مث همیشه زنگ زد ومن برخلاف همیشه که میگفتم اشتباه میکنی بهش گفتم آره حق باشماست ولی کاش یکم بیشتر میشستی شاید ....ولی ایشون گفت من دیگه خانه پدرت جایی که بهم بی احترامی بشه نمیام ...پدرم بهش زنگ زد وباهاش حرف زد و گفت ما دوستتداریم و من که بی احترامی نکردم اینجا منزل من هستش بیا این هم نیومدو.....حالا من نمیدونم چه کنم ؟

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اردیبهشت 96 [ 21:09]
    تاریخ عضویت
    1395-5-06
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    760
    سطح
    14
    Points: 760, Level: 14
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بعد قرار شد پدرم پیگیری بکنه حالا برادرم میگه من قصدی نداشتم و...حالا من نمیدونم چکار کنم شاید بهضی وقتها حق باهمسرم بوده ولی مسایلش آنقدر بزرگ نبوده ولی رفتار همسرم همیشه ترک منزل ما وبعدش تلفن به من وداد وبیداد وبی احترامی به من وخانواده ام ...بقول خودش یک سیکل معیوب ....فقط نکات بد آدمها تو ذهنش میمونه ؟ باصمیمی ترین دوست چند ساله اش ارتباطش رو کامل قط کرد کلا دوست صمیمی خیلی کم داره یعنی ارتباطاتش خیلی کمه باهمه ....راستش من یک مدت مشاوره حضوری رفتم ولی چه فایده وقتی همسرم نمیاد ولی اینجا احساس میکنم بهتره .منتظرتون هستم

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اردیبهشت 96 [ 21:09]
    تاریخ عضویت
    1395-5-06
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    760
    سطح
    14
    Points: 760, Level: 14
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دیروز باهمسرم خیلی حرف زدیم ولی بی فایدس همسرم میگه من از بیشتر اعضای خانوادت دلخورم ونمیبخششمشون و دیگه هم تمایل ندارم ارتباط باهاشون داشته باشم ولی تو میتونی بری وبیایی و من دوستت دارم و....فکرکن دیشب شام درست کرد قورمه سبزی ولی حاضر نشد بپذیره که زود رنج هستش . راستش دیروز بهش ایمیل زدم واولش بهش گفتم پدرم پی گیری کرده و...بعدم ازش تعریف کردم وبعدش بهش گفتم این زود رنجی شما باید درمان بشه بعد جوابمو داد ولی خیلی عصبانی شده بود وهی میگفت من باز مقصرشدم وعیب از منه ....وداد بیداد کرد وبازم بی احترامی به خانواده ام ....میگفت تو وجدان نداری و...
    بعدش گفتم بهش گه من نمیگم بی احترامی نبوده و...ولی تو هم زود رنجی گفتم ما با کی ارتباط داریم ؟ و...خلاصه سعی کردم قانعش کنم که نشد ولی بلند شد برام شام درست کرد و میوه وچایی آورد خوردیم و کمی آروم شد ولی دوباره آخر شب بهش گفتم بابا ومادرم ناراحتن که دامادشون با آنهانمیخاد بره وبیاد ؟گفتم وقتی بیا که کسی نیست ولی بازم قبول نمیکنه میگه بی احترامی شده و....آخرش بهش گفتم من دوستتدارم ولی میترسم این کارهات باعث بشه زندگیمون از هم بپاشه آخرش گفت ازهمتون دلخورم وحلالتون نمیکنم و منم بهش گفتم پس من باید فکرهامو بکنم شاید نتونم اینطوری زندگی کنم ....

    در کل فهمیدم اصرارم بی فایدس تا وقتی نخاد متوجه نمیشه بعدم احساس میکنم هم مثل برادر بزرگترش که کلا باخانواده همسرم قط رابطه داره ومثل مادر شوهرم که ارتباط خیلی خیلی محدود با خانواده همسرش داره همسرمنم همینطوره دنبال یک بهونه بود برای قط رابطه که حالا این بهونه رو هم بدست آورد
    من واقعا نمیدونم چه بکنم ؟خیلی شرایط سختی هستش همسرم دیگه نمیاد یا بندرت میاد خیلی بده میدونم بعدشم اگه کم بیادبدتر میشه واقعا درمونده شدم چرا هیچکس یک راهنمایی نمیکنه

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اردیبهشت 96 [ 21:09]
    تاریخ عضویت
    1395-5-06
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    760
    سطح
    14
    Points: 760, Level: 14
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا دوستان کسی جوابمو نمیده وراهنماییم نمیکنه

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اردیبهشت 96 [ 21:09]
    تاریخ عضویت
    1395-5-06
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    760
    سطح
    14
    Points: 760, Level: 14
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگه کسی میدونه بگه چطوری تاپیک بنویسم تا جوابمو بدن

  6. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,370 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام...این اخلاق شوهرت خوشبختانه اونقدرحاد به نظر نمیرسه چون تو رو منع نکرده از ارتباط با خانوادت وسعی کرده به روابط عاطفی بین خودتون هم آسیبی وارد نشه

    اما تا حالا تو در مرحله کنترل بودی یعنی سعی کردی او رو تغییر بدی و رفتاری خاص رو انجام بدهد که این باعث شده او بیشتر به لاک دفاعی فرو بره و متاسفانه او رو هم تهدید به جدایی کردی یعنی ارتباط او با سایرین مهمتر از ارتباط شما دو نفر بوده.

    به هر حال قدم اول پذیرش این مساله ست که شوهرت به هر دلیلی این اخلاق رو داره یا از خانوادش الگو گرفته یا هر ریشه ای که داشته.

    این نباید باعث بشود به صمیمیت شما آسیب وارد شه.

    تو همچنان روابط با خانواده خودت وخانواده او رو انجام بده .گاهی هم از این رفت وامدها پیشش تعریف کن ولی سعی نکن تحریک یا مجبورش کنی.

    بهش تامین عاطفی بده ؛ موقع حرف زدن وارتباط طوری رفتار کن که نشون بدی اون لحظه بدون هیچ شرطی باهاش صمیمی هستی وبرات با ارزشه.

    بعدن میتونی کم کم بهش اعتبار بدی یعنی این حس رو بهش القا کنی که یه فرد قوی هست.طوری که رفتارهای ارتباطیش رو تقویت کنی بدون اینکه مستقیم یا غیر مستقیم وادارش کنی که با خانواده ها ارتباط بگیره یا اینکه سرزنشش کنی.

    اما هر از گاهی این رو بهش منتقل کن که ازدیدارش خوشحال میشن
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : یکشنبه 10 مرداد 95 در ساعت 02:31

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    گاهی ما حرفهایی می زنیم که شاید برای بقیه خط قرمز دلخوری باشه
    اول ببین همسرت کلا به همه حساسه یا فقط به خانواده تو
    و بعد باید بفهمی به چه کلمات و حرکاتی حساسه...
    و مرحله بعدش هم در نظر گرفتم اونهاس
    من خودم خیلی حساسم و چون مراحل بالا در موردم رعایت نشده بیشتر حساس شدم

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اردیبهشت 96 [ 21:09]
    تاریخ عضویت
    1395-5-06
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    760
    سطح
    14
    Points: 760, Level: 14
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون که بهم جواب دادید .میشه یکم تو مثال وواضح تر راهنمایی ام بکنید. راستش الان یک عروسی دعوتیم میگه من نمیام تو هم نباید بری اگه بری دیگه نباید بیایی پیش من ،منم بهش گفتم چه حرف احمقانه ای میزنی اصلا اینها که باهم قابل مقایسه نیست خوب من تو رو به یک عروسی ترجیح نمیدم من تورو دوستدارم ولی خب دوستداشتم عروسی هم برم حالا اگه نمیخای نمیرم .
    در مورد اینکه گفتید من به روابطم ادامه بدم اتفاقا بهم میگفت توهم اگه میخای نیا خونه مامان وبابای من ...میگه دوست ندارم منت بزاری که من میام ولی تو نمیایی منم بهش گفتم من آنها رو دوستدارم ومنتی نیست .
    از طرفی هم بهم میگه من نمیام دیگه خونه هیچکدوم از فامیلات ولی بعدش هم میگه بزار ببینم اینهایی که رفتم میان خونمون
    حیات خلوت
    بنظرمن همسرم واقعا حساسه چون از این چیزهایی که آن ناراحت شده ازش برای من بدتر ش تو خونه خودشون اتفاق افتاده فقط وقتی من بهش میگم بهم میگه من تایید میکنم کمبودهایی هست ولی من هیچگدوم از رفتارهایی که آن انجام میده رو نمیکنم انقدر خودخوری میکنه هی تند تند راه میره وتند نفس میکشه بعدهم میره حرف بزنه فحش میده ولی من اگه ناراحتی هم داشته باشم خیلی ریلکس میگم .
    مثلا یک ناراحتیش این هست که کسی به حرفاش گوش نمیده یا توحرفش می پرن شاید اینطور باشه ولی چون تو جمع بوده قانونهای توجمع رو بلد نیست . من خودم وقتی میدونم جمعی چه عقایدی دارند مخالف نظرآنها صحبت نمیکنم ولی همسر من خیلی تند وسیاسی حرف میزنه بعدهم دوستداره تایید بشه یا خیلی براش مهم هست که همه زود به زود خونه ما بیان در حالی که ما شهردیگه هستیم و خانواده من دوستدارن بیشتر ما بریم بعدشم نمیتونم بهش چطوری بگم وقتی خودت جایی دعوت میشی ساعت 9 شب میری و11 برمیگردی وکم حرف میشی چه توقعی داری بقیه زود به زود بیان خونه ات ...البته بگم برعکسش وقتی مهمون میاد خونه خیلی گرم وصمیمی هستش ولی موقع مهمونی رفتن همش معذبه ساعتشو هی نگاه میکنه سوال ازش میپرسن یک کلمه جواب میده .

    - - - Updated - - -

    ما عاشقانه شروع کردیم الان هم واقعا همدیگه رو دوستداریم اگه تهدیدش کردم الکی بود واسه اینکه بخودش بیاد وبترسه ولی بی فایده بود بهم محبت میکرد ولی بازم راضی نشد دست برداره .....واقعا نمیدونم چی کار کنم بهتر بشه خیلی بهش گفتم تو اینترنت سرچ کن راجع به زود رنج بودن و....میگه توهمش روی من عیب میزاری ولی من بهش گفتم توهم به من عیبهامو بگو هدف ازدواج به کمال رسیدن هستش ...راستش ما قبل ازدواج تست مشاوره دادیم مشاوره گفت همسرت انعطاف پذیریش کمه ودرونگراو ایده آلی هستش وبه من هم گفت خصلتهای زنونگیت وخلاقیتت کمه قرار بود اگه خواستیم ازدواج بکنیم بازم پیشش بریم ولی آنموقع ما عاشق هم بودیم و مهم بهم رسیدنمون بود اما حالا این فحش دادنش و این زود رنجی که یکدفعه جمعو ول میکنه میره و اینکه من بخاطرهمسرم نمیتونم بیشتر مهمونی ها رو برم ناراحتم میکنه

    - - - Updated - - -

    ما عاشقانه شروع کردیم الان هم واقعا همدیگه رو دوستداریم اگه تهدیدش کردم الکی بود واسه اینکه بخودش بیاد وبترسه ولی بی فایده بود بهم محبت میکرد ولی بازم راضی نشد دست برداره .....واقعا نمیدونم چی کار کنم بهتر بشه خیلی بهش گفتم تو اینترنت سرچ کن راجع به زود رنج بودن و....میگه توهمش روی من عیب میزاری ولی من بهش گفتم توهم به من عیبهامو بگو هدف ازدواج به کمال رسیدن هستش ...راستش ما قبل ازدواج تست مشاوره دادیم مشاوره گفت همسرت انعطاف پذیریش کمه ودرونگراو ایده آلی هستش وبه من هم گفت خصلتهای زنونگیت وخلاقیتت کمه قرار بود اگه خواستیم ازدواج بکنیم بازم پیشش بریم ولی آنموقع ما عاشق هم بودیم و مهم بهم رسیدنمون بود اما حالا این فحش دادنش و این زود رنجی که یکدفعه جمعو ول میکنه میره و اینکه من بخاطرهمسرم نمیتونم بیشتر مهمونی ها رو برم ناراحتم میکنه

  9. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اردیبهشت 96 [ 21:09]
    تاریخ عضویت
    1395-5-06
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    760
    سطح
    14
    Points: 760, Level: 14
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاش به من بیشتر کمک میکردید ....دیروز همسرم یک زنگ به باجناقش زده بد تاالان که یک روز گذشته ناراحته وهی تف میکنه وراه میره توخونه وعصبی هستش بعدش هم به من میگه حالم بهم میخوره از همشون هروقت هم که باهاشون ارتباط برقرار میکنم ذات کثیفشون رو بهم نشون میدن حروم زاده ها ...حالا فکر میکنید باجناقش چی بهش گفته جز سلام واحوالپرسی فقط چون از لحن صداش چیز بدی حس کرده از دیروز هزارتا فحش داده شاید فکرکنید من غلو میکنم ولی این نیست بخدا به میل خودش زنگ زده وبعد ۲ دقیقه حرف زدن ۲۴ ساعت منو سیاه کرده با بدخلقی هاش میگه اگه بمیره هم نمیرم توهم حق نداری بهشون زنگ بزنی و باهاشون بری وبیایی اجازه نمیدم بچه آیندمون روهم به خانه های کثیفشون ببری ....من فقط سکوت کردم بعدش میگه تو درحق من ظلم کردی که به من نگفتی اینها چه اخلاقی داشتند؟ آخه ما قبل ازدواجمون باهم دوست بودیم .بعدش رفت حمام ویک دل سیر گریه کردم واقعا نمیدونم چه کنم ؟ خسته ام ودرمونده براش نامه نوشتم که من دوستتدارم ونمیخام اذیت بشی بخاطر خانواده من ، برای من سخته ولی نمیتونیم هم اینطوری ادامه بدهیم و....بعدش میگه من دوستتدارم وبه آنها کاری ندارم یعنی خانوادت..‌ میگه ولی این روند هر هفته هرماه هی تکرار میشه ودوباره خودش حرفشون رو پیش میکشه وفحش میده ومنو هم درگیر میکنه . تو روخدا به من کمک کنید

    - - - Updated - - -

    حالا شاید فکر کنید من احمقم من میدونم چیزی نبوده ولی مجبورم اینطوری بهش بگم من میدونم خانوادم مقصر نیست من میدونم این ریشه در کودکی همسرم داره ولی درمونده شدم کافیه یک چیز خیلی کوچیکی بشه دیگه زندگی نمیزاره واسه من ....مادر وپدرش هم به گفته خودش وچیزهای مشاهده شده همش سر این چیزها بحث ودعوا داشتن ودارن وبرادر بزرگترش هم دیگه باخانواده همسرش ارتباط نداره و حتی باوجود دوتابچه زن و شوهر هرکدوم تو دوتا طبقه جدا زندگی میکنن .منم بهش گفتم تو الگوت داداشت هست میگه نه ولی راه آن رو داره میره من میدونم زندگی منم همین راه رو میره .....:

  10. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اردیبهشت 96 [ 21:09]
    تاریخ عضویت
    1395-5-06
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    760
    سطح
    14
    Points: 760, Level: 14
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان کسی هیچ نظری نداره من از مقالات خوب سایت استفاده میکنم تشکرولی خب به نظر دوستان هم احتیاج دارم .


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 11:43
  2. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 اسفند 92, 01:37
  3. راهنمایی تو خواستگاری 3(موضوعات جدید+کمی مشکل)
    توسط بی وفا در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: شنبه 25 خرداد 92, 16:48
  4. بیش فعالی من درکودکی وعدم توجه خانواده
    توسط خودساخته در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 26 بهمن 89, 04:24

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.