به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اختلافات کوچک ولی زیاد من با همسرم

    سلام

    چند وقتی هست که میخوام از مشکلاتم بنویسم ولی چون معمولا زود و مقطعی حل میشه منصرف میشم.
    من و همسرم 2 سال پیش عقد کردیم و 15 ماهه اومدیم خونه خودمون، ازدواجمون کاملا سنتی بود و عامل اصلی اختلافاتمون هم به نظرم نبود شناخت کافی قبل از ازدواج هست، من 27 و همسرم 31 سال داریم.

    تقریبا از چند ماه آخر دوران عقد اختلافاتمون شروع شد که اون موقع من اصرار کردم رفتیم مشاوره، متاسفانه همسرم خیلی خوب صحبت میکنه ولی در عمل اینطور نیست، مشاور بهمون گفت مشکلی ندارید و اصلا نیاز به مشاوره ندارید!
    گذشت و ما تا الان با دعواهای ریز و درشت هر 2-3 روز یکبار این دوسال رو گذروندیم! ولی دیگه واقعا خسته شدم، جدیدا پرخاشگر شدم، اعصابم نمیکشه.
    همسرم به هر چیزی ایراد میگیره، از لباس پوشیدن من گرفته تا غذا پختن و صحبت کردن من ، یعنی به هرچیزی که فکرش رو بکنید، من کاری کنم فقط منتظر انتقاد از طرف همسرم میمونم، اعتماد به نفسم خیلی کم شده، غذا که یک مدتیه اصلا نمیتونم درست کنم.
    اوایل چند بار اسم طلاق رو آوردم که به نظرم اشتباه کردم .
    از طرف دیگه با خانواده اش هم مشکل دارم، البته با حفظ ظاهر ولی خودم عذاب میکشم، ایشون هم با خانواده من مشکل داره.
    دعواهای این دو روز اخیر رو تعریف میکنم تا یکم موضوع مشخص بشه چقدر سر چیزای بیخود بحث داریم، دیروز من تلفنی با مادرم صحبت میکردم همسرم مشغول کار خودش بود، چندین بار اشاره کرد به من که آروم حرف بزنم، منم آرومتر کردم،(نه که مزاحم کارش باشم چون کار خاصی نمیکرد و تلوزیون هم روشن بود حتی.) باز اشاره باز اشاره تا آخر واقعا من ناراحت شدم و به مادرم گفتم بعدا صحبت میکنیم که شوهرم سر این ناراحت شد، با خود همسرم که هیچ وقت نمیتونم حرف بزنم چون یا میگه آروم حرف بزن یا ایراد میگیره یا مخالفت کنم میگه بی منطقی و .... کلا تو این دو سال شاید 2-3 ساعت حرف نزدیم باهم، از همون ماه های اول میگه ما حرف همو نمیفهمیم، حرف نزنیم.
    من تاحالا قهر نکردم، یعنی کلا تو زندگیم از کسی قهر نکردم!همسرم هم میگه قهر نیستم ولی از دیروز سر این مساله باهام سر سنگین بود تا سر ناهار امروز ، ما هر دو شاغلیم و باهم ساعت 3 میرسیم خونه، رسیدیم تا غذا گرم بشه من ظرفای دیشب رو شستم، سر سفره همسرم تا توی لیوان اب ریخت بخوره با یک لحن و قیافه گرفته ای گفت بوی مایع ظرف شویی میده که من که هنوز سر پا بودم خشکم زد، از بس لحنش بد بود( واقعا برای اون مورد خیلی زیاد بود اون عکس العمل و انتظارش رو اصلا نداشتم!)، منم خوب رفتار نکردم و با عصبانیت گفتم بلد نیستی حرفتو بزنی و ....
    البته علتش این بود که من تا یکم لحنم ناراحت و عصبانی باشه همسرم اونقدر غر میزنه که تو چرا به جای درست کردن همه چی رو بدتر میکنی و .... ولی خودش همیشه همینه ! بدترین لحن رو انتخاب میکنه!
    بعد این جریان من رفتم خونه پدرم نه که قهر کنم، امروز کلا قرار بود برم، اول دو دل شدم که برم ولی بعد گفتم تنها باشه شاید درست بشه، ولی باز برگشتم باهام سرسنگین بود، تا دهنمو باز کردم گفت حرف نزن تا خواستم بهش نزدیک شم پسم زد.

    هیچ وقت اجازه نمیده صحبت کنیم تا شاید مشکلمون حل بشه میگه تو برا خودت زندگی کن من برا خودم، کاری به کارم نداشته باش!

    مشکل اصلی اینه که همسرم همیشه فقط و فقط خودش رو حق میبینه و هرچیز مخالف اون رو به بدترین شکل ممکن پس میزنه، تا حدودی با خانواده خودش هم اینجوریه.

    اگه نیاز باشه مشکلاتمون با خانواده های طرف مقابلمون رو هم میگم.

    امیدوارم کمکم کنید رفتار درستی داشته باشم چون واقعا خسته شدم. البته اینم بگم که ما یک دعوای خیلی شدیدی داشتیم فروردین راجع به خانواده هامون که من گفتم اون گفت و خیلی به جاهای باریک کشیده شد! ولی بعد اون تا حدود یک ماه پیش سعی کردم صبرمو بالا ببرم و دعوا نشه تو زندگیمون که با اون وجود همسرم تغییر خاصی نکرد تا که باز من طاقتم تموم شد.
    مشاوره هم دیگه نمیاد میگه هر چیزی که اون میگه رو من میدونم برای چی برم!

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 اردیبهشت 96 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1395-3-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    2,234
    سطح
    28
    Points: 2,234, Level: 28
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 156 در 94 پست

    Rep Power
    30
    Array
    یکی از مشکلات شما شاغل بودن هست چون باعث میشود خسته شوی به زندگیت نرسی به غذا درست کردن اون قدر که بایستی اهمیت نمیدهی

    و عامل دوم عدم داشتن یک گفتگو ی سالم با همسرت
    بر چسب زدن به همسرتون
    همسر شما ادم ریز بین و حساسی هست و شما به این نکته دقت نکردین من نمیگوینم رفتار ایشان صحیح هستش
    ولی عزیز م شما با رفتار درست و با صبر کردن و محبت کردن بدوم چشمداشت میتوانی ایشان را تغییر دهی
    ببین یک اصلی برای همه اقایون وجود دارد که وقتی مورد تایید خانم باشند حاضرند هر کاری را برای خوشحال کردنشان انجام دهند
    پس از امروز سعی کنید در اکثر اوقات ایشان را تایید کنید بدون انتقاد کردن حتی اگر اشتباه کرد
    باید ایشان متوجه شود که شما باورش داری ان وقت تمام مشکلاتت حل میشود
    با دادن حس تامین به اقا و حفظ اقتدارش زندگیت پایدار میشود
    لطفا کلید مرد و اقتدار مرد و روابط جنسی از صوت دکتر حبشی را دانلود کنید و بادقت چندین بار گوش کنید
    این لینکhttp://www.hamdardi.net/thread-21813.html
    را هم با دقت بخون و بکار ببر بدون شک موفق میشوی
    خاستن توانستن هست هر انسانی که سواد خاندن ونوشتن داشته باشد بدون شک هییییییچ گونه مشکلی ندارد

  3. کاربر روبرو از پست مفید اسما@ تشکرکرده است .

    ماهگل (چهارشنبه 06 مرداد 95)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانومی
    همسرت تا حدی مثل شوهر منه البته ما خیلی باهم صحبت میکنیم
    اما حساسیتهاش حتی به لحن شما به حرکات شما دقیقا مثل همسر منه
    من واقعا درکت میکنم خیلی خیلی خیلی سخته که همیشه آدم مراقب تمام رفتار و حرکاتش باشه
    اما چیزی که من بهش رسیدم تو این سایت با کمک خاله قزی و بی نهایت عززیز
    چکیدش اینه که
    باید دقیق بدونی چه چیزهایی همسرت رو ناراحت میکنه و هرچند از نظز شما کوچک باشه اما نباید دیگه انجامش بدی
    دو اینکه زبان نرم داشته باشی
    سه اینکه غر نزنی
    ظرافت زنانه داشته باشی و موقعیت هارو بخوبی درک کنی
    بطور کامل راه حل هارو میتونی توی تایپیکم بخونی
    توصیه ها ی خاله قزی و بی نهایت رو بااااارها بخون
    و نگران نباش
    کم کم رابطتون درست میشه

    http://www.hamdardi.net/thread41266-4.html

  5. کاربر روبرو از پست مفید پاپیون تشکرکرده است .

    ماهگل (چهارشنبه 06 مرداد 95)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از وقتی که برام گذاشتید.
    امکان کار نکردنم الان وجود نداره و چون دارم طرح میگدرونم ساعت کاریم هم نمیتونم تغییر بدم.

    من خودم حس میکنم یکی از عللی که باعث میشه خیلی نتونم به همسرم نزدیک بشم خانواده شه یعنی از دستشون حرص می خورم به کس چزی نمگم ولی به صورت پرخاشگری بروزش میدم!

    ما با پدرشوهرم اینا تو یه ساختمون زندگی می کنیم. خواهر شوهرم خانه داره ولی مادرشوهرم دائم ناهار و شام دعوتشون میکنه میره کارای خونه ش رو می کنه بچه ش رو هفته ها و ماه ها نگه می داره.
    من کاری ندارم ولی خب مارو هم میتونن هفته ای یه بار دعوت کنن حداقل، کل ماه رمضون درحالی که اکثر افطاری ها رو غذا درست می کردن و شوهر خواهرشوهرم میومد غدا میبرد خونه شون ولی یکبار نشد از ا بپرسن شما غذا دارید یا نه!

    واقعا خودم باورم نمیشه از این کارا ناراحت بشم،چون حس میکنم ناراحتی از ان جور چیزا نشانگر عزت نفس پایینه، خجالت میکشم بگم این کارا ناراحتم میکنه ولی با خودم که تعارف ندارم واقعا حرص میخورم!

    ما یه سال اجاره نشین بودیم تا پدرشوهرم این خونه رو بسازه، 3 ماه پیش که اسباب کشی داشتیم از خانواده شوهرم که اصلا تعارف نکردن بیایم کمک. مادر و خواهر و داداش منم که میخواستن بیان شوهرم نذاشت، واقعا برام سخت بود چون 90% کارا رو هم خودم کردم! روز اسباب کشی مادر و پدرم اومدن که کمک کنن شوهرم نذاشت و منو گفت که دیگه بزرگ شده خودش از پسش بر میاد! ولی من واقعا خسته بودم گریه کردم باز اجازه نداد حتی مادرم یه ناهار درست کنه! بعد الان میبینم خواهرشوهرم 10 ساله شوهر کرده ولی تا میخواد حتی یه آشپزخونه بشوره مادرش میره کمک حرص میخورم از دست شوهرم!


    حالا این یه موردی که باعث میشه من از شوهرم ناراحت باشم و چون هر روز هر روز کمک مادرشوهرم به خواهرشوهرم رو میبینم این زخمه بزرگتر میشه انگار!

    خیل موارد دیگه هست که همه وصله به خانواده شوهرم که باعث میشه ناراحتیم زیاد بشه
    ویرایش توسط ماهگل : چهارشنبه 06 مرداد 95 در ساعت 14:56

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستای خوبم لطفا کمکم کنید. الان از دیروز یکم رابطه مون بهتر شده. حداقل 2 کلمه باهم حرف زدیم! نمیخوام بازم تا این درست نشده دعوامون بشه. دیروز باز با حرفام داشتم کارو خراب می کردم جلوی حرفمو گرفتم! ولی میدونم بازم موقتیه و چند روز یه بهانه دیگه پیدا میشه.

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 مرداد 95 [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1395-5-04
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    100
    سطح
    1
    Points: 100, Level: 1
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز همسر من هم بسیار ایراد گیره و به همه چیز من کار داره و از همه کاره من ایراد میگیره در حالیکه ۹۰ درصد ایرادش کاملا بیخودیه تا حدی که من شاخ درمیارم!!!! من سعی میکنم بهش بفهمونم که واقعا ایرادی وجود نداره و در واقع اون نظر شخصی خودشه و دلیل نمیشه که آگه نظر شخصی اون با مال بقیه تفاوت داره کار بقیه اشتباه باشه و نظر اون درست باشه!!! مثلا همیشه همه دوست و آشناها منو تو لباس پوشیدن تایید میکردن و خوش سلیقه میدونستن!از روزی که با همسرم زیر یه سقف اومدیم به لباس پوشیدن من ایراد گرفته و گفته بد سلیقه ای!!! یکبار بهش گفتم از کجا معلوم تو بد سلیقه نباشی! اگه از نظر تو این لباس خوب نیست اون نظر تو هست از نظر من خیلی هم خوبه و این دلیل نمیشه من بد سلیقه باشم تو خوش سلیقه!
    عزیزم اینو بدون بیشتر ایرادهای آقایون از خانم هاشون مخصوصا نسبت به ظاهر همش از روی حسادت و غیرت هست چون دوست ندارن ما جلوی دیگران خیلی زیبا به نظر برسیم و چشم دیگران دنبالمون باشه! مثلا میگن رژ لب قرمز نزن ولی یه خانم با رژ لب قرمز توجهشون رو جلب میکنه! در مورد غذا و کارهایی دیگه هم معمولا اون حس رییس بازی و مرد خونه بودنشونه که باعث ایراد گرفتنشون میشه ! همیشه میخوان یه چیزی گفته باشن و یه مخالفتی ولو بیمورد کرده باشند که مثلا بگن ما مردم!!!!یجورایی کمبود توجه!!! سعی کن که صبور باشی و در مقابل ایراد گرفتنش عصبی نشی و با خونسردی قبول کنی ولی در ادامه بگی مثلا اااا من فکر میکردم که این کار درسته ولی اوکی این که تو میگیو انجام میدم و دفعه بعد شما اون که درستتره انجام بده ولی بهش قبلش بگو راستی من اونی که تو گفتی انجام دادم! بعد ایشون دیگه نمیتونه ایراد بگیره!
    در مورد خانوادشون هم آگه زیاد به شما توجه نمیکنن مطمعن باشید که پسرشون نمیزاره. ایشون میخوان که از خانوادش مستقل باشه و نشون بده که همسرش اونقدر زرنگ هست که نیازی به اونا نداره .اونقدر زرنگ هست که با وجود شاغل بودن هم به زندگیش مدرسه هم به خونش و هم به پختو پز!
    ناراحت نباش فقط صبور باش و بجای جبهه گرفتن درست و با سیاست رفتار کن.

  9. 2 کاربر از پست مفید Mahima تشکرکرده اند .

    Pooh (یکشنبه 10 تیر 97), ماهگل (پنجشنبه 07 مرداد 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 تیر 94, 18:47
  2. سرد شدن نسبت به همسر بدلیل مشکلات زیاد
    توسط سناریا در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 94, 18:34
  3. از اینکه خیلی زیاد عاشق شوهرمم خسته شدم چون مشکلات زیادی برام ایجاد کرده
    توسط مهشید93 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 دی 93, 15:23
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 خرداد 93, 10:55
  5. استرس شدید -تنبلی زیاد -بی حوصلگی زیاد باعث شده همه اش بخورم
    توسط پونه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 دی 92, 23:06

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.