درست ترین رفتار در مقابل بی ادبی یک فرد غریبه چیه؟

[نیکیا]

سلام...
من چند ماه دیگه یه آزمون شغلی سرنوشت ساز دارم و برای مطالعه هر روز به کتابخونه ی تقریبا نزدیک به خونه مون میرم... دو تا از دوستانم هم به اون کتابخونه میان... و هر روز یکی دوبار میان و با من صحبت میکنن...من چند بار بهشون گفتم بچه ها توی کتابخونه صحبت نکنیم اما اونا با بهونه هایی مثل اینکه صدامون به گوش بقیه نمیرسه و ولشون کن به صحبتاشون ادامه میدادن...
من میزم روبه سالن اصلی کتابخانه است و اونا وقتی میومدن روبه روی من و پشت به کل سالن مینشستند و طبیعتا افراد توی کتابخونه چهره ی من رو میدیدن(توضیحش یکم سخته متوجه شدید؟)
امروز یکی از همون دوستام دوباره سرمای کولر رو بهانه کرد و اومد روبه روی من نشست و شروع کرد به صحبت کردن منم لحظه شماری میکردم حرفش تموم بشه و من به درسام برسم که در همین حین یک خانومی اومد رو به من کرد و با لحن فوق العاده بد و بی ادبانه ای بهم گفت میشه سوال کنم چرا انقدر حرف میزنید؟ اگه بیکارید و برای خوشگذرونی میاید کتابخونه ما مثل شما بیکار نیستیم ودرس داریم!!!! من با لبخند بهش گفتم حق با شماست اما میتونستید مودبانه تر تذکر بدید منم رعایت میکردم... اون خانوم دوباره صداش رو بلندتر کرد و گفت اگر یکبار دیگه حرف بزنید میرم به مسوول کتابخونه اطلاع میدم !!!!
من گفتم همین الان هم اگر دوست دارید برید اطلاع بدید
یهو با صدای بلند به من گفت بیشعور احمق و رفت...
همه ی ادمهایی که اطراف من بودن اومدن و از من دلجویی کردن و یکیشون گفت من که نزدیک شما نشسته بودم صدای شخص شما رو نمیشنیدم...
من الان خیلی ناراحتم و حس میکنم فردا اگر برم کتابخونه و اون خانوم بی ادب رو ببینم تمرکزم به هم بریزه و نتونم درس بخونم و فکر میکنم باید جواب بی ادبیش رو بدم...
راه های پیش روی من سه تاست...
1. با توجه به اینکه اون خانوم فحش داده و چندین شاهد هم دارم میتونم به جرم فحاشی ازش شکایت کنم و با اطلاعات حقوقی زیاد و نفوذی که به واسطه ی یکی از نزدیکانم توی دادگستری دارم ادبش کنم اما اسم و فامیلش و آدرسش رو ندارم و خیلی کار فرسایشی هست و وقت و تمرکزم رو برای آزمون کمتر میکنه
راه حل دوم: کتابخونه ی دیگری ثبت نام کنم و دیگه اون خانوم رو نبینم مشکل این راه حل اینه که مسیر اون کتابخونه از خونه ی ما خیلی دور تر میشه اما دیگه نمیبینمش که یاد بی ادبیش بیفتم
راه حل سوم: از فردا دوباره به همون کتابخونه ی نزدیک خونمون که اون خانوم هم هست برم اما میدونم که اگر ببینمش نمیتونم بیخیال باشم و یا بابد خودخوری کنم که چرا جوابش رو ندادم(البته میدونم جواب فحش رو نباید داد) و یا اینکه در صدد انتقام باشم...
چیکار کنم؟

[ammin]

سلام

واقعا بعضی درگیری های ذهنی کلافه کننده ست.اما واقعیت اینه گاهی تنشها وبرخوردها بین انسانها مثل تصادفات رانندگی هست که ناخواسته وبدون عمد رخ میدهد .بنابراین باید گذشت وعبور کرد ودنبال چرایی اون اتفاق نبود.

اگر فردا رفتنت به آن کتابخانه واجب هست مثل بقیه روزها عادی ومعمولی برو و سعی کن اون خانم رو رصد نکنی.وظیفه ایجاد نظم هم به عهده مسئولین کتابخانه هست.بهتره از خط ارامش خودت خارج نشوی

[sara 65]

سلام نیکیا جان
گزینه ی یک جدی بود؟ الان عصبانی هستی، ولی بعدها بخونیش کلی میخندی :))
به نظرم به عنوان راه حل چهارم به مسئول کتابخونه بگو که بهش تذکر بدن و تهدید کنن که عضویتشو باطل میکنن. شاهدهات رو هم ببر که تایید کنن تو مقصر نبودی و بیخود فحش داده.
شما داری وکیل میشی و باید صبر و تحملت بیشتر از این حرفا باشه، حتما تو کارت در آینده از این رفتارها زیاد میبینی، اصلا کتابخونه رو عوض نکن. نهایت یکی چند روز اون غریبه تمرکزتو بهم بزنه و بعد عادی میشه، اگه کتابخونه رو عوض کنی هم همینقدر طول میکشه تا به محیط جدید عادت کنی.

[zolal]

سلام نیکیاجان، عزیزم یه نکته ای رو بهت بگم و اون اینه که بهتره حتی قبل از برخورد با اون خانم که فحاشی کرده، مودبانه اما با جدیت به دوستات نشون بدی که نمیخوای با حرف زدن، تمرکز خودت و بقیه رو از درس بگیرن.
اگر زمانی برای استراحت داری، میتونی بهشون بگی من از ساعت فلان تا ساعت فلان استراحتمه اگر حرفی یا کاری داشتید اون موقع بگین. و حتی المقدور خیلی کوتاه و یا بیرون از کتابخونه برید. چون واقعا کتابخونه جای صحبت کردن نیست و بسیار آزاردهنده است.
با فحاشی اون خانم بی ادبی خودشو نشون داده. یادت باشه باید هوشیار باشی و نذاری هر چیزی مانع تمرکز و درس خوندنت بشه.
به نظر من دنبالشو نگیر و فقط کار درست رو بکن که درس خوندن و حرف نزدن در فضای کتابخونه است.
موفق باشید.

[پاییزخزان]

سلام
بچه ها من چرانمیتونم برای خودم تایپک ایجاد کنم
بخش راهنمایی هم رفتم ندیدم چیزی از کجا مشکلمو مطرح کنم بخدا دارم روانی میشم

[حیاط خلوت]

من خودم مسئول کتابخونه ام
این مشکلات هست
حتما تمرکز طرف رو بهم ریختی اعصابش خرد شده همین
فردا قبل از رفتن تو سالن برو کنار دست یکی از بچه های درس خون بشین تا دوستت هوس نکنه بیاد پیشت یه چند روز این کار رو بکن ببین جواب میده یا نه

جالبه بگم من تو چند سال خدمتم همیشه به بچه های سالن تذکر میدم و بهشون سر می زدم اما پارسال یه دخترخانمی با مادرش اومدن کتابخونه و مادرش به من گفت فضولی مگه می خوان حرف بزنن ؟؟؟؟؟؟؟؟
من دیگه نمیرم سر بزنم حتی اگه همدیگه رو تو سالن بکشن هم نمی رم و جالبه بدونین ما هر سال رتبه زیر صد داشتیم دو ساله یه رتبه 10000 هم نداریم
نمیگم به خاطر ماست ولی سکوت و سرکشی و مراقبت خیلی مهمه.

[نیکیا]

سلام نیکیاجان، عزیزم یه نکته ای رو بهت بگم و اون اینه که بهتره حتی قبل از برخورد با اون خانم که فحاشی کرده، مودبانه اما با جدیت به دوستات نشون بدی که نمیخوای با حرف زدن، تمرکز خودت و بقیه رو از درس بگیرن.
اگر زمانی برای استراحت داری، میتونی بهشون بگی من از ساعت فلان تا ساعت فلان استراحتمه اگر حرفی یا کاری داشتید اون موقع بگین. و حتی المقدور خیلی کوتاه و یا بیرون از کتابخونه برید. چون واقعا کتابخونه جای صحبت کردن نیست و بسیار آزاردهنده است.
با فحاشی اون خانم بی ادبی خودشو نشون داده. یادت باشه باید هوشیار باشی و نذاری هر چیزی مانع تمرکز و درس خوندنت بشه.
به نظر من دنبالشو نگیر و فقط کار درست رو بکن که درس خوندن و حرف نزدن در فضای کتابخونه است.
موفق باشید.

قبول دارم که باید به دوستام تذکر میدادم دو سه بار هم این کار رو کردم اما باز هم میومدن و صحبت میکردن فقط نمیتونستم قاطعانه تذکر بدم میگفتن صدامون نمیرسه. از صحبتای دوستام من بیشتر داشتم روانی میشدم تا اون خانوم بی ادب یهو وقتی سر جای مهم و حساس درسم بودم دوستم میومد و تمرکزم رو به هم میریخت من از تذکر اون خانوم ناراحت نشدم اتفاقا دوست داشتم یکی بیاد و به دوستام تذکر بده که به خودشون بیان اما اون خانوم با لحن خیلی بدی اومد و به من که بیشتر شنونده ی حرفای دوستانم بودم فحش داد

[نیکیا]

من خودم مسئول کتابخونه ام
این مشکلات هست
حتما تمرکز طرف رو بهم ریختی اعصابش خرد شده همین
فردا قبل از رفتن تو سالن برو کنار دست یکی از بچه های درس خون بشین تا دوستت هوس نکنه بیاد پیشت یه چند روز این کار رو بکن ببین جواب میده یا نه

جالبه بگم من تو چند سال خدمتم همیشه به بچه های سالن تذکر میدم و بهشون سر می زدم اما پارسال یه دخترخانمی با مادرش اومدن کتابخونه و مادرش به من گفت فضولی مگه می خوان حرف بزنن ؟؟؟؟؟؟؟؟
من دیگه نمیرم سر بزنم حتی اگه همدیگه رو تو سالن بکشن هم نمی رم و جالبه بدونین ما هر سال رتبه زیر صد داشتیم دو ساله یه رتبه 10000 هم نداریم
نمیگم به خاطر ماست ولی سکوت و سرکشی و مراقبت خیلی مهمه.

ممنونم از پاسختون
اما اون خانوم خودش هم گاهی صحبت میکنه و صداش به ما هم میرسید البته نه به اندازه دوستای من...
تکرار میکنم من از تذکرش ناراحت نشدم کما اینکه خودم چند بار به خاطر سر و صدای دیگران و از بین رفتن تمرکزم با خودکار کوبیدم روی میز اما بعدش رفتم و به کسایی که سر و صدا میکردن گفتم بچه ها من درسام خیلی سخته ببخشید اگه گاهی چند بار با خودکار میکوبم روی میز اون لحظه خیلی به تمرکز احتیاج دارم... به نظرم میشه که با گفتگو حل بشه
مشکل من فحش دادن اون خانوم بود نه تذکر دادنش...
امروز صبح هم رفتم و به دوستام گفتم که دیگه به هیچ وجه حتی پچ پچ هم نکنیم و اگر با من کاری دارن حتی توی فاصله ی نیم متری هم هستن بهم اسمس بدن...
اون خانوم هم امروز نیومده بود...