به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 36
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 97 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,545
    سطح
    30
    Points: 2,545, Level: 30
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هیچ شوقی برای عروسی ندارم. همچنان سر دو راهی.

    سلام دوستان
    امیدوارم بتونم با کمک شما و راهنمایی های کارشناسان سایت بهترین تصمییم را بگیرم.
    نمیدونم در جریان تاپیک های من هستید یا نه ولی مختصری از خودم و همسرم میگم.
    من 27 سالمه و همسرم 30 ساله. من لیسانس و ایشون فوق لیسانس از یه دانشگاهر دولتی و دارای شغل دولتی خوب می باشد.
    ما سه سال باهم دوست بودیم و بعد سه سال با وجود مشکلاتی که بین خودمون بود عقد کردیم. خانواده من میشه گفت نه موافق ازدواج بودن ، نه مخالف. ولی چون خودم انتخاب کرده بودم راضی بودند.
    دوران دوستیمون دوران خیلی خوبی بود. اما از وقتتی عقد کردیم همه چیز تغییر کرد. ( اینم بگم 4 ماه نامزد بودیم یعنی صیغه بودیم ، بعد عقد دائم کردیم که خانواده من اینطور میخواستند که نامزد بمونیم.) الان 2 ساله عقد کردیم.
    خیلی باهم دعوا کردیم. دعواهای شدید که هر بار به خونشون میکشوند و باعث میشد فحش های خیلی بدی به من و خانوادم بده البته جلوی مادرش که نمیدونم متوجه میشد یا نه . که البته منم کم نمیوردم و یا همون لحظه یا وقتی اروم می شد بهش میگفتم. که بعد از اون بدبختی های من شروع میشد و میشستم فکر کردن راجب اینکه چرا جلوی خانوادش دعوا راه انداخت یا چرا خوداری نکرد که مشکلمونو خودمون حل کنیم. البته من منکر اینکه اخلاق خاصی دارم نیستم ولی به نظرم یه مرد و زن تو هیچ شرایطی نباید مشکلاتشونو به خانوادشون بکشونن. ده ها مورد از این دعواها بوده. که متاسفانه متاسفانه رابطه جنسی کامل داریم .
    9 ماه دیگه عروسیمه اما من حتی یک تیکه جهیزیه نگرفتم.اصلا شوق و ذوق ندارم. دیروز خونه همسرم بودم که حرف از عروسی و خونه گرفتن افتاد ولی من تو دلم خون گریه می کردم .اصلا هیچ نمیگفتم.همسرم به شدت دوست داره که زودتر بریم سر زندگی خودمون ولی من نه.
    تورو خدا کمک کنید.کینه بدی به همسرم و خانوادش گرفتم. تو یه سال گذشته اصلا خانوادشو محل نمیذاشتم یعنی میرفتم خونشون اما به صورت مادرش نگاه نمیکردم و خیلی ساکت میشستم که میشد دعوا.یعنی واقعاً به محلی میکردم. میدونیین چرا چون همسرم تو دعوا جلوی خانوادش پای خانواده منو وسط میکشید که منم اینجوری انتقام می گرفتم.
    از طرفی عروسی را توشهر خودشون میگیرن ما از دوشهر مختلف هستیم و فقط فامیلای خودشون هستن. اما از فامیلای ما 20 نفر هستن. اجه چون شهرستانه زیاد نمیتونیم مهمون ببریم چون اونا جا ندارند و را خیلی دوره. دو خانواده ساکن تهران هستیم ولی فامیلای همسرم شهرستانن .که سر این خیلی ناراحتم .اخه ما رسم داریم عروسی را پسر بگیره که همه فامیلای دختر هم باشند ولی همسرم میگه ما برای خودمون میگیریم شما هم برای خودتون. اگه هم نمیخواید شما برای خودتون نگیرید. اخه این درسته؟؟؟؟
    من خیلی احساس تنهایی می کنم. دلم میخواد مجرد باشم. واقعا نمیتونم دعواهای گذشته رو از یادم ببرم.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 فروردین 98 [ 13:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-29
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    3,392
    سطح
    36
    Points: 3,392, Level: 36
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 108
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    142

    تشکرشده 43 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم . من و شما بعضی شرایط مون خیلی شبیهه. مثلا در مورد دعواهای زیاد و کشیده شدن به خانواده ها.
    ولی اگر میتونستیم دریادل باشیم و کینه به دل نگیریم اونوقت رابطه مون با شوهرمون بهتر بود. خب طرف مقابل اختیارش دست ما نیست و حداقل الان نمیخواد تغییر کنه و بیخیاله و خودشو بی تقصیر میدونه. اونوقت ما میتونستیم بدی های اونا رو فراموش کنیم خوبه. دل منم کوچیکه هی سر چیزایی که ناراحتم کرده به شوهرم گیر میدم. اونم نه تنها رفعش نمیکنه بلکه میگه تو بهانه گیری. خب چی کار کنیم از فراموشی بهتر؟ طلاق بگیریم؟ که اصلا معلوم نیست بعدش چی بشه سرنوشت مون اونم با جامعه ما برای زن مطلقه . اگه یادمون بمونه موقع ناراحتی از بدی هایی که قبلا در حق مون شده خوبی های شوهرمون را هم به یاد داشته باشیم شاید کمک کنه ولی اگر یادمون بمونه....
    در مورد عروسی هم خب شما به جای خرج یک عروسی جدا ، جایی رو فراهم کنید برای یک شب که مهموناتون بیان. مثلا خانه معلم یا مهمانسرا یا خونه بقیه اقوام شون یا جای دیگه و .... . بالاخره یه جا پیدا میشه. بعد هم خب بیشتر منم همینو دیدم که توی شهر خونه داماد میگیرن عروسی رو. مثلا ما یه عروسی رفتیم که طرف پسر توی شهر خودشون گرفته بودن و ما طرف دختر بودیم. بعد شبش ما رو بردن خونه دایی داماد و ... . اونام خیلی خوب برخورد کردنو .. .

  3. 3 کاربر از پست مفید شادی ظهوریان تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (چهارشنبه 23 تیر 95), بارن (چهارشنبه 23 تیر 95), شیدا. (پنجشنبه 24 تیر 95)

  4. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    بیشترتایپیکهای قبلی شما رو نگاه کردم.

    وقتی همسرت رو دوست داری ومیخواهی با او زندگی کنی نیاز هست به اولویت های او هم توجه کنی همانطور که تو خانوادت رو دوست داری ومایلی همسرت به اونها احترام بگذارد متقابلا اون هم همین انتظار را از تو دارد اگر همیشه این مساله رو رعایت کنی به احتمال خیلی زیاد بسیاری از دلخوری ها وتنش ها از بین می رود مهم نیست در گذشته مادرش با ازدواج شما مخالف بوده یا خیر.این باعث میشود که شما نسبت به مادر او ذهن خوانی کنی ومدام فکر کنی مخالف توست.این ذهن خوانی وپیشدواری ها به روابط آسیب میزند.


    مساله مهم بعدی ناتوانی شما در فراموش کردن دعواها وحرفهای گذشته ست.با وجودی که خودت گفتی معمولا شروع کننده دعوا ها تو بوده ای.میشود دلخوری وناراحتی شما را درک کرد اما توی دعوا وعصبانیت وتنش حرفهای گفته میشود که فقط برای تخلیه روحی فرد در اون لحظه ست نمی شود خیلی جدی گرفت.اگر الگوی ذهنی شما از رابطه زن وشوهر این باشد که شوهر مدام کوتاه بیاید وهمه رفتارها راتحمل کند خود این تفکر باعث می شود در عمل هرگونه مخالفت یا بدزبانی به شدت بیش تر از حد معمول شما را بیازارد.هر دو شما اشتباهاتی داشته اید.وهر کدام مسئول اصلاح سهم خود از اشتباه هستید تا کم کم ببینید اثر اون در طرف مقابل چی هست.


    شما در مورد نوع پس انداز واختیارات مالی خودت هم نگران بودی. این مساله به روحیات وارزشها وخلق وخوی دو طرف بستگی دارد که یکطرفه در اختیار یکی قرار بگیرد یا اینکه اشتراکی باشد و.... همین حالا تکلیف این قضیه را با روشهای درست مشخص کنید که در آینده تولید مشکل نکند.


    در مورد رسم ورسوم عروسی هم حداقل میتوانید این مورد را به عهده خانواده ها بگذارید تا تصمیم میانه ای در این زمینه بگیرند.


    معمولا تغییر واصلاح رفتاری خاص ظرف سه هفته اثر خودش رانشان میدهد.به شرطی که در آن ثبات واستمرار داشته باشید‌.

    اگر خودتان با شناخت چند مشکل تکرارشونده گذشته و جایگزین کردن رفتارهای اصلاح شده توانستید در اینده ای نزدیک روابط ودلخوری ها رو بهبود بدهید که چه بهتر.در غیر این صورت حتما به مشاور حضوری مراجعه کنید

    زندگی مشترک نیاز به مهارتهایی دارد که هردو شما از آن غافل بوده اید


    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : چهارشنبه 23 تیر 95 در ساعت 18:13

  5. 7 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (چهارشنبه 23 تیر 95), saeeded (چهارشنبه 23 تیر 95), نیلوفر:-) (چهارشنبه 23 تیر 95), ارغنون (پنجشنبه 22 مهر 95), بانوی آفتاب (چهارشنبه 23 تیر 95), شیدا. (پنجشنبه 24 تیر 95), شادی ظهوریان (پنجشنبه 24 تیر 95)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 97 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,545
    سطح
    30
    Points: 2,545, Level: 30
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون از آقای ammin و شادی جان
    حرفای شما کاملاً متین و درسته . همیشه خواستم مشکلمونو حل کنیم. یا با محبت ازش خواستم ولی همش حرف خودش و مادرشو قبول داره. واقعاً نمیدونید چقدر دارم عذاب می کشم. در ظاهر میگه من حرف مادرمو قبول ندارم ولی در عمل براش میمیره. مثلا تو رابطه باهاش حرف میزنم که شاید تأثیر گذار باشه ولی میگه از موقعیت دای سوء استفاده میکنی.
    نمیدونم چرا اصلا دلم نمیخواد عروسی بگیریم. دلم میخواد همین طوری عقد بمونیم. میترسم از این همه جهیزیه که باید بگیرم ولی زندگی خوبی نداشته باشم و دست از پا درازتر برگردم.
    شاید هر دختر دیگه ای جای من بود واقعاً احساس خوشبختی می کرد. ولی من نه. همش مقایسه می کنم با دامادمون که 14 سال بزرگتر از همسرمه . به شدت انسان خوبیه و خانواده ما براش ارزش زیادی قائلیم. خودش میدونه دامادمون خیلی خوبه .داماد ما ادم ثروتمند و دست و دلبازیه ولی همسر من رو حساب کتاب خرج میکنه که میشه گفت خسیسه ولی برای من کم نگذاشته .( رابطه دو باجناق بسیار خوبه و همسرم مدام ار دامادمون تعریف می کنه) نمیدونم دارم چیکار میکنم. اصلا نمیتونم تصمیم بگیرم.
    خوصییات بدشو بزارید بگم تا بیشتر در جریان موضوع قرار بگیرید:
    به خانوادش به خصوص مادر و برادش وابسته است . دهن بینه. 10بار بخاطر ماردش دعوا کردیم .با اینکه برادشو زنش اخلاق مضخرفی دارن ولی مدام میگه رابطتتو باهاشون خوب کن منم تا دلتون بخواد پیش شوهرم به همهشون توهین میکنم اخه نمیدونید چقدر حرفاش بارم سنگینه. حرف زور میزنه اخه. نمیدونم چرا برادرش به خودش نرفته.
    خسیسه مخوصاً کنار خانواده من قرار میگیره. همش میخواد از آدم بکنه. منم اصلاً بهش رو نمیدم. رک گوست.حرفاشو خیلی نسنجیده میزنه.
    روی حقوق من حساب میکنه که این خیلی ناراحتم میکنه همش میخواد خیلی وضع مالی خوبی داشته باشه. شاید من اصلا دلم نمیخواد برم سرکار.
    کلاً مادرش روش خیلی تأثیر میزاره.
    خصوصیات خوبش : درس خونه. روزی چندبار بهم میزنگه. دلش میخواد همش باهاش برم مسافرت.بدون من جایی نمیره. مدام پیگیرمه. همش میخواد باهام رابطه داشته باشیم که من حسی ندارم و از این موضوع ناراحته.ازم تعریف میکنه خیلی.کلاً میگه خیلی دوستت دارم ولی کارایی میکنی که ادمو میسوزونی. میدونم دوستم داره ولی ........
    لباسامو از اول نامزدی تا الان اون برام خریده و طلا اینا هم بران زیاد خریدن.
    ماهی یه مقداری بهم پول میده. اینم بگم من یک ریال هم براش خرج نکردم چون دلم نمیاد. با اینکه خودم حقوق دارم ولی یک ریال هم خرج نکردم براش.حتی نزاشتم خانوادمم بهش چیزی بدن. که یکی دو بار به شوخی گفته منم گفتم وظیفه مرده که برای زنش چیزی بخره اونم گفته شوخی کردم. کلا پول ارایشگاه و لباس و کفش و همه چیزو میده.
    در کل به خانوادم خیلی احترام میزاره .چندبار خانوادمو اصرار کرده بریم مسافرت با ماشین خودش که برده و خوش سفر هم هست.
    نمیدونم بهش وابسته شدم .اخه در طول روز خیلی میزنگه حالمو میپرسه.میرم خونشون به غیر موردایی که گفتم دعوا بوده ، مدام پیشم میشینه.سر غذا همش حواسش هست که بخورم به حدی که باباش شاکی مشه.
    تورو خدا بگید چیکار کنم.من با آدم خسیس و حسابگر نمیتونم زندگی کنم. وای خیلییییییییی خسته ام. خیلی ببخشید مطالبم پراکنده شد .

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1395-4-19
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    4,678
    سطح
    43
    Points: 4,678, Level: 43
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,125

    تشکرشده 159 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز من دوتا ازتاپیکهای قبلیه شمارو خوندم ولی خیلی جاها شما مقصرید ما به همسر شما دسنرسی نداریم لطفا روی اشتباهاته خودتون زوم کنید چون متاسفانه خیلی بیشتر از همسرتون ه باآرزوی موفقیت برای شما

  8. 3 کاربر از پست مفید نیلوفر:-) تشکرکرده اند .

    abs (یکشنبه 27 تیر 95), fahimeh.a (پنجشنبه 24 تیر 95), mohamad.reza164 (پنجشنبه 24 تیر 95)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    من صرفاً همین تاپیک و تیتر تاپیک های قبلیتون رو خوندم،
    خواهر من!
    زندگی کردن مهارت می خواد نه با مقابله به مثل حل میشه و نه با رک گوی چیزی درست میشه، هیچ کس کامل نیست، ولی خصوصیات مختصری که از همسرتون تعریف کردید نشون میده در مرحله اول ایشون یه مرد معمولی ایرانی هستند، جون به جون مردان ایرانی کنی، خانوادشون براشون مهمه، (که اگه مهم نباشه روزی شما هم که خانوادشی براش مهم نخواهی بود)، اینکه خانواده شما هم براش مهمه یعنی از مردان معمولی ایرانی هم یه لول بالاتره، اینکه پیگیرتونه اینکه ابراز علاقه می کنه، اینکه حواسش بهتون هست یعنی خیلی سر تر از مردان معمولی ایرانی هست! به خانوادت احترام میزاره، مسافرت میبرتشون، به گفته خودتون، میدونی که دوستت داره
    اونوقت شما؛
    با داماد دیگتون مقایشس می کنی! (قیاس ویران کننده است)،
    تا حالا ریالی براشون خرج نکردی دلت هم روا نمیده که این کارو بکنی!
    اجازه ندادی خانوادت هم این کار رو بکنن!
    اونوقت به این آقا برچسب خسیس میزنی، به حساب خرج کردن چیز بدی نیست، بی حساب خرج کردنه که بده!
    حسی بهش نداری و احساسی خرجش نمی کنی!
    رک حرف میزنی! (معنی دیگه رک حرف زدن یعنی تلخ حرف زدن)

    10با به خاطر مادرش دعوا کردی باهاش! (معمولاً مادرها، خط قرمز مردهای ایرانی هستند، کاری با درست یا غلط این موضوع ندارم، اینکه همون مرد در زمان مجردی خون به دل مادرش می کرده و .. ندارم، لطفاً برای آرامش خودتون خط قرمز رو رعایت کنید)

    در کنار شوهرتون به خانوادش توهین می کنید!

    مقابله به مثل می کنی!

    و به قول خودتون اسم اینا رو اخلاق خاص میزارید!


    در صورت ادامه این اخلاق به اصطلاح خاص، منتظر رفتار متقابل نیز باشید، چون ظرفیت افراد محدوده و یه اندازه ای داره، تا زمانی که ظرفیت ایشون پر نشده سعی در اصلاح رفتار و اخلاق خاص خودتون داشته باشید. وگرنه اینهایی که اینجا عنوان کردید بادهایی هستند که کاشتید و در حال ادامه کاشتشون هستید و دیر یا زود مجبور میشید محصولش که همون طوفانه را درو کنید.


    دل آرام گیرد به یاد خدا
    ویرایش توسط به دنبال خوشبختی : چهارشنبه 23 تیر 95 در ساعت 19:39

  10. 7 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    abs (یکشنبه 27 تیر 95), Amina (پنجشنبه 24 تیر 95), fahimeh.a (پنجشنبه 24 تیر 95), kaspian (پنجشنبه 24 تیر 95), mohamad.reza164 (پنجشنبه 24 تیر 95), نیلوفر:-) (چهارشنبه 23 تیر 95), بارن (چهارشنبه 23 تیر 95)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم
    اول ازت معذرت میخام اگه تند حرف میزنم شاید تلنگری بشه
    وقتی همین تاپیکت رو خوندم فقط حررررررررص خوردم
    اخه چرا بعضیا خودشون دو دستی زندگیشون خراب میکنن چرا ادما جنبه این ندارن که کسی بهشون ابراز علاقه کنه وقتی یکی از طرفین زیاده ابراز علاقه میکنه چرا طرف فکر میکنه خبریه
    شما الان با ناپختگیت فقط داری زندگیت رو پاره پاره میکنی یه روزم خدا نکنه برسه که کاسه چه کنم بگیری
    دختر خوب اخه چرا ،وقتی هنوز اماده ازدواج نیستی میخای ازدواج کنی ازدواج بلوغ فکری میخاد گذشت میخاد یه ادم نیم من میخاد
    کاش تو تالار تاپیکای بعضی رو بخونی تا ببینی چرا من اینقدر اعصابم داغان شد
    شما هنوز نمیدونی که یه زن باهوش زنیه که مردش رو پادشاه کنه و خودش بشه ملکه
    شما اگه به همسرت اقتدار بدی احترام بذاری اونوقت ببینم کی با شما اونطور رفتار میکنه
    شما مگه خانوم نیستی پس سیاست زنونه کجاست؟؟؟؟
    بهترین سیاست اینه که هرگز چه پشت سر چه جلو رو همسرت از خانوادش بد نگی برعکسوقتی شما ازونها تعریف کنی اونوقت ببین همسرت چطور با رفتار نادرست اونهامخالفت خاهد کرد تجربه دارم که میگم
    وقتی شما بد اونها رو میگی همسرت میخاد با هر جدلی بگه نه تو اشتباه میکنی خانواده من خیلللللیم خوبند
    حتما حتما حتما حتما حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد ایشون و اقتدار مرد دکتر رو گوش کن زندگیت زیر رو میشه ایشالله

  12. 7 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 24 تیر 95), mohamad.reza164 (پنجشنبه 24 تیر 95), نیلوفر:-) (چهارشنبه 23 تیر 95), نازنین2010 (پنجشنبه 24 تیر 95), yalda.n (شنبه 26 تیر 95), بارن (چهارشنبه 23 تیر 95), شیدا. (پنجشنبه 24 تیر 95)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام دوست خوبم
    ویژگی های مثبت همسر شما خیلی زیاده اونقد که دیگه اخلاقای بدشو میپوشونه
    بهش اعتماد داری
    دوست داره
    ازت تعریف میکنه
    به فکرته
    مسولیت پذیره
    فقط مورد اینکه گفتی فکر کندن هست بده که اونم با رفتار درست از طرف شما قابل حله
    یه تجدید نظر بکن
    یه مدت به خودت استراحت بده و خوب فکر کن ولی حواست باشه دلشو نشکونی

  14. 4 کاربر از پست مفید زانکو تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 24 تیر 95), mohamad.reza164 (پنجشنبه 24 تیر 95), نیلوفر:-) (چهارشنبه 23 تیر 95), بارن (پنجشنبه 24 تیر 95)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    شما اعجوبه ای هستی برای خودت.من تاپیکهای قبلیتو خوندم.
    شما خوشی زده زیر دلت. توهم برت داشته که برگردم به مجردی و مسئولیت نداشته باشم و راحت و تنها زندگی کنم! برای همین افکار هست که داری زندگیو به فنا میدی.

    دلم برای شوهرت سوخت. مستحق این زندگی نیست. خیلی براش کمی

  16. 6 کاربر از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده اند .

    andrya (شنبه 26 تیر 95), fahimeh.a (پنجشنبه 24 تیر 95), نیلوفر:-) (پنجشنبه 24 تیر 95), نازنین2010 (پنجشنبه 24 تیر 95), بارن (پنجشنبه 24 تیر 95), شیدا. (پنجشنبه 24 تیر 95)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 مرداد 95 [ 16:13]
    تاریخ عضویت
    1395-3-18
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    2,681
    سطح
    31
    Points: 2,681, Level: 31
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 36.0%
    دستاوردها:
    31 days registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,207

    تشکرشده 23 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشین ولی فک میکنم شوهرت تاپیک بزنه و از دست شما شکایت کنه و راه حل بخاد منصفانه تر باشه!!!!

    خوشی نزنه زیر دلت خاهرم پشیمون میشی

  18. 5 کاربر از پست مفید fahimeh.a تشکرکرده اند .

    andrya (شنبه 26 تیر 95), نیلوفر:-) (پنجشنبه 24 تیر 95), نازنین2010 (پنجشنبه 24 تیر 95), بارن (پنجشنبه 24 تیر 95), شیدا. (پنجشنبه 24 تیر 95)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات برگزاری مراسم عروسی
    توسط melalceremony در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 95, 13:43
  2. سه ماهه عروسی کردیم و احساسم به شوهرم سرد شده.فقط تظاهر میکنم حالم خوبه
    توسط nasmas در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 اردیبهشت 95, 20:11
  3. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  4. اختلاف با همسر درمورد محل زندگی بعد عروسی
    توسط بهار67 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 92, 10:29
  5. مشکلات عروسی
    توسط bita65 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 دی 92, 17:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.