به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 58
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array

    با خيانت، سردى، بى تفاوتى و بدرفتاريهاى همسرم چيكار كنم؟!

    سلام دوستان
    تاپيك قبليم بنا مصلحت مديريت سايت بسته شده. يك توضيحات مختصر ميدم خواهش ميكنم كمكم كنيد.
    همسرم ٣٩ سالشه و من ٣٢ ساله، همسرم پزشك و من مدرس دانشگاه هستم. البته همسرم وضع مالى خيلى خوبى داره و بسيار خوشتيپ، من ولى از بك خانواده معمولى با چهره معمولى هستم. ما در دوران عقد هستيم و چون همسرم تنها زندگى ميكنه من از همون ماه دوم عقدمون اومدم پيشش و باهم داريم زندگى ميكنيم، شش ماه دوست بوديم و الان ده ماهه كه عقد كرديم. من و همسرم رابطه خيلى سردى باهم داريم كه البته با توصيه هاى دوستان من كمى تغيير كردم و الان بهش محبت كلامى ميكنم. همسرم اوايل اخلاقش خوب بود ولى رفته رفته عصبى شد و الان سر هر موضوع كوچكى فحش ميده و داد ميزنه و حتى دو بار هم منو كتك زده. همسرم بهم خيانت ميكنه و من هر روز شاهد بعضى نشونم ها و رفتارهايى هستم كه نشون دهنده خيانتشه. همسرم هيچ كدوم از نيازهاى منو رفع نميكنه و من و همسرم فقط تو شناسنامه زن و شوهريم. هيچ تمايلى نسبت به من نداره و هميشه ميگه تو واسه خودت زندگى كن و من هم واسه خودم فقط پنجشنبه جمعه ها رو من ميتونم واست وقت بذارم. طول روز اصلا بهم زنگ نميزنه، تو خونه نميذاره كنارش بشينم، منو محل كارش( كارخونه) نميبره و احساس ميكنم از اينكه ديگران منو ببينن خجالت ميكشه،چون حس ميكنم ظاهر منو نميپسنده. هرجا مهمونى دعوت ميكنن رد ميكنه ميگه حالا بعد از عروسى ميريم، بهم ميگه هيچ تمايلى ندارم تا باهات عروسى كنم. ميخوام دستشو بگيرم پس ميزنه. وقتايى كه ميرم خونه مامانم اينا همش فكرم پيششه كه الان با كيه كجاست چيكار ميكنه.خسته شدم ولى طلاق هم نميخوام بگيرم، چيكار كنم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    چه جالب
    پزشک ها تو کارخونه هم کار می کنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    [quote=حیاط خلوت;415378]چه جالب
    پزشک ها تو کارخونه هم کار می کنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟[/quote

    همسرم پزشك عموميه، يه مدت قبلاًها تو بيمارستان كار ميكرده ولى بعدش كارهاى كارخونه رو بدست ميگيره كه كارخونه توليد مواد بهداشتى و آرايشى و به صورت شريكى مال پدر و برادراشونم هست، از خواهرشوهرم شنيدم كه دوست دختر همسرم هميشه اونجا ميرفته. حتى تو يه قسمتى از دفترش عكساى همكاراش و اون دختر هم هست كه به ديوار زدن. منو هيچوقت همسرم اونجا نميبره فقط روزهاى تعطيل ميبره كه كسى از كاركنان اونجا نباشه. فكر ميكنم خجالت ميكشه از ابنكه من همسرشم. ديشب يه جا مهمونى دعوت بوديم به من گفت تو با من نيا زنگ بزن مامانت اينا بيان دنبالت با اونا بيا. پرسيدم كه اگه با تو بيام چى ميشه مگه، داد زد سرم و فحش داد. اون خودش تنها رفت منم با مامانم اينا، اونجا ولى باهم بوديم و كنار هم نشستيم ولى اصلا با من حرف نميزد، خونه هم كه رسيديم حرف نزد باهام و رفت خوابيد.
    همه ميگن درست ميشه ولى من هيچ اميدى ندارم، طلاق هم نميخوام بگيرم
    چيكار كنم

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    چطور شما 6ماه باهم دوست بودین و همسرتون اون زمان از چهره شما ناراضی نبودن و شمارو برای ازدواج انتخاب کردن و خواستگاری اومدن؟مگه اتفاقی بین شما افتاده بود که ایشون مجبور باشن بیان خواستگاری
    عجب خواهری دارن خوب کمک میکنن به بهبود روابط شما
    سوال من از شما اینه:جسارتا در حال حاضر شما دوشیزه هستین یا خیر؟
    دوم اینکه اگر دوشیزه هستین چه دلیلی برای ادامه زندگی با ایشون دارین؟
    از زندگی مشترک چه تصوری داشتین و الان به 5تا ازون خواسته هاتون رسیدین؟چرا وقتی روابط اینجوریه افردا خصوصا خانما اصرار دارن این زندگی رو حفظ کنن؟
    شما خودتون رو خیلی دست کم گرفتین و عزت نفستون رو پایین اوردین و تا زمانیکه برای این مسائل حرکتی نکنین ایشون بهتر نخواهند شد
    میتونید به مشاور مراجعه کنین.میتونین با همسرتون صحبت کنین و در اخر از چندتا بزرگتر کمک بگیرین و اگر دیدین فایده ای نداره و همسرتون قلبا شمارو نمیخوان و تنوع طلبی و داشتن رابطه با خانمها از ویژگیهای ایشونه خیلی ساده ازشون جدا شین.ایشون معایب متعدد و برجسته ای رو به عنوان مرد زندگی دارن.اگر ممکنه از ویژگیهای خوبشون هم بگین برامون تا بهتر بتونیم راهنماییتون کنیم
    ویرایش توسط ZENDEGIBEHTAR : چهارشنبه 23 تیر 95 در ساعت 12:58

  5. 2 کاربر از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده اند .

    بانوی آفتاب (چهارشنبه 23 تیر 95), شیدا. (پنجشنبه 24 تیر 95)

  6. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    رابطه جنسی که ندارید
    به شما نزدیک که نمی شه
    با شما در جمع ظاهر نمی شه و ازتون دوری می کنه
    صب تا شب بهتون می گه برو خونتون
    عقد هستید و هنوز عروسی نکردید
    این همه از شما دوری می کنه و پستون می زنه

    رفتین خونه اش بست نشستین که چی؟
    خودت را شکنجه روحی بدی؟ دلت توهین می خواد؟

    خب پاشو بیا خونه خودتون!

    راستش من هیچی از تاپیکها و رفتار شما نمی فهمم
    یا دروغه
    یا شما به شدددددددددت آدم ضعیفی هستی که غرق شدی تو ضعف و عدم اعتماد به نفس و عزت نفس و درماندگی و ...


    اگر دومی هست، اولین کاری که باید بکنی این هست که برگردی خونتون تا کمتر بهت توهین بشه و کمتر از این ضعیف و درمونده بشی تا بعد بتونی قدمهای بعدی را برداری .

    در ضمن آقای این داستان هم فضا می خواد برای فکر کردن و تصمیم گرفتن. هر چی بیشتر بچسبی بهش و بیشتر آویزون بشی کلافه تر می شه. ولش کن بذار نفس بکشه ببینه می خواد چیکار کنه.

    هر چند به نظر من کل ماجرا و رفتارها از یک مرد چهل ساله و یک خانم سی ساله بعیده.

    ----------------
    چطور شد دفعه قبل آشتی کردین؟ تاپیک قبلی؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  7. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 23 تیر 95), she (شنبه 02 مرداد 95), بانوی آفتاب (چهارشنبه 23 تیر 95), بارن (پنجشنبه 24 تیر 95)

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    یعنی واقعا میشه مرد سالمی دست به زنش نزنه؟رابطه با زن دیگه واقعا دلیل میشه که بزن جوان و تازه عروس خودش دست نرنه؟ شیدای فهمیده میشه برا من توضیح بدی ؟اول رابطه اشون که دلخوری نبوده که میتونستن رابطه داشته باشن، من همیشه فکر میکردم مرد سالم اگر میدون داشته باشه همون روزای اول محرمیت رابطه جنسی رو شروع میکنه!

  9. کاربر روبرو از پست مفید آخیش تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (چهارشنبه 23 تیر 95)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    گل گندم عزيز، من هنوز باكره هستم و هيچ رابطه اى با همسرم نداشتم يعنى اون نخواسته. چند بار مشاور رفتيم ولى نتيجه نگرفتيم، يعنى يه مدت خوب بود مهربون بود ولى بعدش باز عوض شد. من تو اين زندگى به هيچ كدوم از خواسته هام نرسيدم ولى واقعا ميترسم از اينكه تو ابن سنم، الكى اسمم مطلقه بشه و آش نخورده و دهن سوخته بشم و مطمئن نيستم اون نفر بعدى كه ميخواد بعد از همسرم وارد زندگيم بشه بدتر از اين نباشه. همونطور كه تو تاپيك اولم توضيح دادم معيار اصلى همسرم تو انتخاب من پاكى و سالم بودنم بوده كه بعدش ميخواسته اون خواستن ايجاد بشه كه نشده، ولى دوران دوستى يادم مياد كه هميشه ميگفت تو خيلى خوشگلى و خيلى ازت خوشم مياد. ولى بعدش نميدونم چرا نظرش كلاً تغيير كرد.
    عزيزم اينا ويژگى هاى مثبت همسرمه، همسرم قبل از پيدا شدن دختر خيلى خوب و مهربون بود، خيلى هوامو داشت، اگه مادرش ناراحتم ميكرد از من طرفدارى ميكرد، وقتايى كه ميبرد مسافرت نازمو ميكشيد و ميگفت هر چى تو بگى همون كار رو ميكنيم. ماه به ماه به حسابم پول ميريزه، هر ماه برام چندتا چندتا لباس و مانتو و... ميخره. احترام خانوادمو خيلى نگه ميداره، دست و دلبازه، از نظر همه خيلى آدم باشخصيتيه، آدم زرنگ و كارى هستش، وقتايى كه مريضم ميگه اصلا كار نكن ميبره دكتر، تميز و خوش لباسه، خيلى به خودش ميرسه، اهل سيگار و مشروب نيست، احترام پدرمادرش رو خيلى خيلى زياد نگه ميداره،
    شيدا جان ممنون كه جواب دادين
    باور كنين و قسم ميخورم كه عين واقعيته و اين زندگى منه و من يازده كيلو از عقدم به اينور لاغر شدم. قبول دارم آدم خيلى ضعيفى هستم ولى نميدونم چيكار بايد بكنم تا قوى بشم.
    دفعه قبل بعد از اون همه مسائل و درگيرى كه ماه رمضون بود ما رو هرشب فاميلا واسه افطار دعوت ميكردن، هر شب مادرش اصرار ميكرد برم خونه كه نميرفتم، يه شب همسرم پرسيد مياى خونه گفتم نه، شب بعدش كه داشتيم برميگشتيم گفت من نمازم قضا ميشه، من برم خونه نمازمو بخونم، منم ديدم غيرمستقيم داره ميگه بيا خونه رفتم، و شب رو موندم و آشتى كرديم و تعطيلات عيد فطر رفتيم مسافرت. من سعى كردم خيلى بهش محبت كنم و رابطه مون خوب بود، تا اينكه برگشتيم و همسرم كاملا عوض شد و اصلا انگار همون آدم توى مسافرت نبود. باز هم رفتارهاى مشكوكش شروع شد باز هم بى محلى كرد و منو تحقير كرد و گفت برو خونتون كه فقط پنجشنبه جمعه باهم باشيم.
    راستش همسرم صبح ها ميره سركار عصرها ساعت ٨ مياد، وقتى مياد من دوست دارم بغلش كنم و پيشش بشينم دستشو بگيرم ولى اون كلافه ميشه ميگه خيلى مبچسبى بهم و خيلى اذيتم ميكنى. من نميدونم رفتارهاى من غيرعاديه يا همسرم؟!

    آخيش محترم، همسرم چون نيازش جاى ديگه رفع ميشه معلومه كه ديگه كارى با من نداشته باشه، منم اگه (زبونم لال) واسه خودم دوست پسر داشتم هيچ حال و حوصله اى واسه همسرم نداشتم.

    من يه سئوال داشتم از دوستان، من به همسرم گفتم كه امشب ميريم باغ و شب نميام خونه، يعنى بهش دروغ گفتم، ميخوام تعقيبش كنم و ببينم كجا ميره و با كى رابطه داره. فقط موندم كه اگه خيانتش رو گرفتم بعدش چيكار بايد بكنم؟! يعنى برم و دوستانه باهاش حرف بزنم و زندگيمو ادامه بدم يا همه چى رو تموم كنم و طلاق بگيرم؟ اصلا گرفتن خيانتش به صلاحم هست؟
    به نظرتون اين زندگى رو ادامه بدم تا يك روزى از اون دختر خسته بشه و به زندگى با من برگرده يا اينكه فايده اى نداره و هر چه زودتر تموم كنم به نفعمه؟!!!!!
    لطفا زود جواب بدين وقتم كمه، امشب بايد برم تعقيبش كنم

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 فروردین 03 [ 18:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    168
    امتیاز
    12,793
    سطح
    73
    Points: 12,793, Level: 73
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,836

    تشکرشده 281 در 127 پست

    Rep Power
    39
    Array
    عزت نفس و اعتماد به نفس نداری..

    خودتو دست کم بگیری به وضوح دست کم گرفته می شی.

    قاطعانه با نامزدت صحبت کن بگو من دوستت داشتم و دارم. بگو از چیا ناراحتی و چی می خوای. تمام حرف دلتو رک و واضح بهش بزن. بعد بگو یکماه بهت فرصت می دم خوب فکراتو بکن و سنگاتو با خودت وا بکن. یا میای قرار عروسی و... می ذاریم یا از هم جدا می شیم.

    شجاع باش. قاطع باش. عزت نفس داشته باش.

    اون موقعیتش خوبه و خودشو بالا می دونه. زن باکلاس و با اعتماد بنفس می خواد. کسی که مستقل باشه. کسی که اون بتونه بهش افتخار کنه. کسی که همه شیفته شخصیت والای اون باشن نه کسی که اینقد بدبخت جلوه می ده پیش بقیه.


    سوال مهم:

    دلیل انتخاب اون چی بوده؟ کدوم ویژگی های اخلاقی و شخصیتی و کلا ظاهری و همه چیز شما اون رو متمایل به شما کرد؟

    از اول همه چیز خوب بود و یکدفعه همه چیز خراب شد؟
    ویرایش توسط بانوی آفتاب : چهارشنبه 23 تیر 95 در ساعت 14:49

  12. 2 کاربر از پست مفید بانوی آفتاب تشکرکرده اند .

    بارن (پنجشنبه 24 تیر 95), شیدا. (پنجشنبه 24 تیر 95)

  13. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اولین کاری که باید بکنی این هست که برگردی خونتون !!
    هر چی بیشتر بمونی اونجا و بیشتر بهت توهین بشه، ضعیف تر می شی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 23 تیر 95), she (شنبه 02 مرداد 95), ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 23 تیر 95), بانوی آفتاب (چهارشنبه 23 تیر 95), بارن (پنجشنبه 24 تیر 95)

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    تاپیک های قبلیتون رو مطالعه کردم و یادم اومد همه چیز رو. پیرو فرمایشات دوستان با پیشنهادات بانوی آفتاب کاملا موافقم
    اینکه گفتین از زندگی دوم مطمعنن نیستین که بتونین راحت جدا شین.خب بنظر من تنها بودن و عزت نفس داشتن خیلی بهتر از با کسی بودن و تحقیر و تنهایی و نداشتن اعتماد بنفسو ناراحتیه
    خداروشکر که رابطه ندارین حالا یک قدم جلویین و دستتون بازه که هر کاری که به صلاحتونه انجام بدین
    اگر مدت زیادی از ارتباط همسرتون با اون خانم میگذره و در این حد پیش رفتن که نیاز جنسیشون رو اونجا برطرف میکنن و با یه تلنگر ایشون از شما روی برمیگردونن و این خیانت کردن هم جزوی از شخصیت ایشون باشه زندگی با همچین ادمی به هیچ وجه به صلاح نیست
    درمورد ویژگی های مثبتشون هم,اون مواردی که عنوان کردین بیشر جنبه شخصی داره و درمورد شما ویژگی مثبتی نداشتن.
    خب گفتین که به مشاور هم مراجعه کردین پس کاری که میکنید این باشه که از خونه ایشون برگردید خونه پدریتون درست همونیکه شیدا خانم عنوان کردن,یکمی از همسرتون فاصله بگیرین تا هردو نفس بکشید و به همسرتون فرصت بدین که دلتنگتون شن,شما روی عزت نفستون کار کنین روی اعتماد به نفستون.چه همسرتون با شما رفتار درستی داشته باشن و چه نداشته باشن شما یک خانم تحصیلکرده با موقعیت شغلی خوب و ظاهری زیبا و ... هستین.بعد از ازینکه خودتون رو بدست آوردید خیلی جدی با همسرتون صحبت کنین و خواسته هاتون رو بیان کنین
    این مدل زندگی اصلا منطقی و به صلاح نیست البته اگر بشه اسمش رو زندگی گذاشت
    فقط امیدوارم این تاپیکتون هم مثل قبلی طولانی و کم بازده نباشه انشاا.. مشکلتون زودتر حل شه
    ویرایش توسط ZENDEGIBEHTAR : چهارشنبه 23 تیر 95 در ساعت 15:25

  16. 3 کاربر از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 23 تیر 95), بانوی آفتاب (چهارشنبه 23 تیر 95), بارن (پنجشنبه 24 تیر 95)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مهاجرت، خیانت یا فرار
    توسط aas1354 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 خرداد 96, 14:22
  2. شوهرم من و دخترم رو ترک کرد و رفت، لطفاً کمکم کنید...
    توسط سوده 82 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 103
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 شهریور 93, 18:56
  3. پاسخ ها: 42
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 دی 91, 13:13
  4. +بعد از 2 سال میگه نمیخامت، کمک
    توسط Blackman_a_n در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 دی 90, 21:42
  5. وای خداشکرت، دارم مادر میشم
    توسط هاله نو در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 12 آذر 90, 00:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.