به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 65
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 خرداد 96 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1395-4-18
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 60.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نامزد قبلیمو بی رحمانه از زندگیم بیرون کردم و الان خانممو دوست ندارم

    سلام
    من اصلا شرایط خوبی ندارم و حس میکنم واقعا نیاز به کمک دارم... به طور خلاصه میگم...


    من یه مرد 35 ساله هستم که شغل خیلی خوب و پردامد دارم و از لحاظ اجتماعی و مالی تو وضعیت خوبی هستم (البته بودم)... 4 سال پیش برای اولین بار در تمام عمرم خانمی رو دیدم که واقعا حس کردم همونیه که برای ازدواج همیشه دنبالش بودم. یه خانم محجوب. مهربون. حرف گوش کن. متین و البته زیبا. عاشق این خانم شدم. به خاطر بعضی مسائل، خونواده دختر خانم موافق به این ازدواج نبودن (دلایل منظقی نبود و مادر خانم خیلی ایده آل گرا بود ولی خود دختر خانم اهل زندگی و باشعور بودن).

    دختر خانم اوایل بخاطر نظر خونوادشون و برخلاف میل خودشون چندین بار جواب منفی دادن اما وقتی اصرارهای منو دیدنن و دیدن که من برای بدست آوردنشون با پدرشون صحبت کردم تصمیم گرفتن مقداری صبر کنن تا شرایط مساعد بشه.

    من از اونجایی که آدم خیلی احساسی هستم (و به ظاهر بسیاررر خشک) نتونستم جلوی ابراز علاقه شذیذمو به خانم بگیرم و این شد که خانم هم با وصف مقاومت های اولشون به شدت به من علاقه پیدا کردن و عاشقم شدن. بهم قول دادن که صبر میکنن که شرایط درست شه.

    اعتراف میکنم بخاطر من خیلی سختیا کشیدن. بخاطر مقاومتشون آبروشون تو فامیل رفت و از خونوادشون کتک خوردن. کار و درسو بخاطر من ادامه ندادن. حتی بر خلاف میل دخترخانم، چون من بی اندازه عاشقشون بودم ، چندین بار تماس های بدنی صورت گرفت (تماس عاشقانه).

    چند مدت بعد خونوادشون راضی شدن ولی کار من اجازه نداد که برم. توقع خونوادشون بالا بود و من میترسیدم که اگه برم جواب منفی بگیرم. این قضیه کش دار شد تا رسید به 4 سال.

    ذختر خانم هم خیلی اصرار داشت که من دیکه برم خونشون ولی نمیشد. بالاخره یه بار دختر خانم که خیلی از کش دار شدن قضیه ناراحت بودن یه قضیه خواستگاری غیر واقعی راه انداختن که منو وادار کنن کع حرکتی بکنم. قبول دارم خیلی ادیتش کردم. اما وقتی دیدن که من باز هم حرکتی نزدم و نتونستم برم یه عکس خیالی از اینترنت پیدا کردن و بعنوان خواستگارشون به من معرفی کردن ولی بازهم چون خیلی مهربون بود و نمیخواست منو ادیت کنه گفت به هیچ عنوان به کسی بغیر از شما جواب مثبت نخواهم داد.


    بعد از چند روز دختر خانم تاب نیاوردن و اعتراف کردن که دروغ گفته، که فضیه خواستگاری رو فقط برای این راه انداخته چون از بی تفاوتی من و کش دار شدن قضیه خسته شده، التماس کرد گریه کرد زنک زد و لی من جواب نمیدادم.

    من به حدی دیوانه شده بودم و حس خلا عاطفی پیدا کرده بودم که بی فکرانه و از سر لج رفتم سراغ آخرین دختری که مادرم از قبل بهم معرفی کرده بودن. رفتم باهاشون رستوران و شاید 2 هفته بعد، از سر لج و اینکه مغزمو از دست داده بودم با این خانم جدید عقد کردم (چون خونوادشون هم بسیار منو تحویل گرفتن حس اعتماد به نفسم برگشت).

    تو این فاضله دختر خانمی که عاشقش بودم فقط گریه و التماس میکرد که 4 سال به پات منتظر موندم... بی آبرو شدم، سختی کشیدم... اینکارو نکن! اما من کور و کر شده بودم.

    الان با خانم جدید عقد هستم در حالیکه قرار بودن تابستون پارسال با دختری که عاشقش بودم عقد کنم. خانم جدیدم خیلی به من محبت میکنه ( اصلا با معیارام مطابقت نداره...) منم نمی خوام به احساسش آسیب بزنم اما واقعا هیچ حسی بهش ندارم. 1 سالی از این قضیه میگذره و من حتی رغبت ندارم عروسی کنم.

    دختری که عاشقش بودم بعد از عقدم تا 1 ماه هیچ پیامی بهم نداد و خودشو از زندگیم کشید کنار اما بعد از 1 ماه یه پیام نفرین برام فرستاد.

    بعد از اون هم با فاصله های 2 هفته 1 بار بهم پیام میداد (اما نه محبت آمیز). تمام احساس 4 سالشو 2 هفته ای تموم کردم و کاری ازش ساخته نبود. نمیتوست یه دفعه تموم کنه. خودمم الان داغونم و خیلی دلم میخواست برگردم و باهمون عشقی که داغونش کردم ازدواج کنم. الان اون دختر هنوز که هنوزه هر شب گریه میکنه و منم خیلی دلم میخواست اینکارو نکرده بودم اما الان کار از کار گدشته.


    تو پیاماش میگه دلم برای اون دختری که باهاش عقد کردی میسوزه و میدونم نباید پیام بدم اما دارم خفه میشم نمیتونم زندگی کنم... میگه نمیخوام زندگی اون دختر رو هم مثل خودم خراب کنم اما انگار فقط برای دردودل داره پیام میده و حاضر نیست زندگی با خانم جدیدمو بخاطر اون بهم بزنم. (میفهمم داره تلاش میکنه پام نده اما نمیتونه)

    تو این مدت به خانمی که عقدم هست دست نزدم چون واقعا هیچ میلی نداشتم بهشون و فقط برای فرار از فشار روحی این کار احمقانه رو کردم و باهاشون عقد کردم...و ایشون شک کرده که شاید من هنوز با دختری که عاشقش هستم حرف میزنم ( از قضیه عشق من خبر داشت کمابیش و من روز اول بهش یه چیزایی گفتم)...
    گوشیمو چک کرد و دید پیامایی ردو بدل شده و به اون خانومی که دوستش داشتم فحش داد... البته این خانم هم حق داره.



    الان میخواستم ازتون کمک بگیرم که یه راهی بهم بدین که کمی به آرامش برسم. از طرفی عهچ حسی به خانمم ندارم (حنسی) ولی برای احساسش ارزش قائلم... اصلا به هیچ وجه معیارای منو نداره... از طرفی زندگی اون دختر قبلی رو هم خراب کردم و دلش خونه.
    خودمم آرامش ندارم. برای ایجاد آرامش چیکار کنم؟ این رو میدنم که عدم آرامشم بخاطر تصمیمای آنی و بی فکرانه خودمه و زندگی 2 نفرو خراب کردم...

    خانمم با اینکه این چیزارو میدونه حاضر نیست منو از دست بده

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 خرداد 96 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1395-4-18
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 60.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منتظر صحبتاتون هستم... واقعا کمک فوری میخوام اصلا نمیدونم چیکار باید بکنم برای ارامش و اصلا بهترین راه برای این زندگی که ساختم چیه

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-05
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    13,113
    سطح
    74
    Points: 13,113, Level: 74
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,148

    تشکرشده 151 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دلم میخواست فقط بهتون بدوبیراه بگم،همین
    حقتونه
    نتونستم چیزی نگم و برم

  4. 5 کاربر از پست مفید بارن تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (شنبه 19 تیر 95), maryam240 (یکشنبه 20 تیر 95), پریا 66 (شنبه 19 تیر 95), مهرآیین (جمعه 18 تیر 95), ارغنون (پنجشنبه 22 مهر 95)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    42
    Array
    به نظر من کار عادلانه اینه که از همسرتون جدا بشین و مهریه اش رو تمام و کمال پرداخت کنید. بعد یه مدت برین و روی خودتون کار کنید و ببینید چرا انقدر خود محور هستین و خودتون رو مرکز دنیا می بینید. چرا آدم ها رو مهره هایی می بینید که می تونید به دلخواه خودتون بازیشون بدین و بعد از صفحه ی زندگی دور بندازینشون. توصیه ای جز این ندارم.

  6. 7 کاربر از پست مفید Amina تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (شنبه 19 تیر 95), maryam240 (یکشنبه 20 تیر 95), tavalode arezoo (شنبه 19 تیر 95), مهرآیین (جمعه 18 تیر 95), zendegiye movafagh (شنبه 19 تیر 95), zzzz (جمعه 18 تیر 95), ارغنون (پنجشنبه 22 مهر 95)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1395-1-18
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    1,840
    سطح
    25
    Points: 1,840, Level: 25
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 37 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ببخشید این حرف رو می زنم:
    به نظر شما زندگی یه آدم دیگه اونم یه دختر وسیله ی لج و لج بازی و ترمیم اعتماد به نفس شماست؟؟
    تا زمانی که اینطوری فکر می کنید و برای شریک زندگی تون به عنوان یک انسان ارزش قایل نیستید هرگز در ازدواج با هیچکس موفق نخواهید شد.

  8. 2 کاربر از پست مفید PersianCat تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (شنبه 19 تیر 95), بارن (جمعه 18 تیر 95)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,480
    سطح
    30
    Points: 2,480, Level: 30
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    111

    تشکرشده 224 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    چقدر از خوندن این تاپیک متاثر شدم.

    من برای شما توصیه روانشناسانه ای ندارم. شاید یک روانشناس الان بیاد و بگه نامزد قبلیتون باید منطقی باشه و شرایط جدید رو قبول کنه و از این حرفها.... ولی من یک دخترم و چقدر خوب احساس یک دختر رو درک میکنم.
    واقعا تعجب میکنم از آدمهایی که به راحتی دل میشکنند، دلی که حرم خداست و اونقدر حرمت داره که در تصور ما نمیگنجه. شما حق نامزد قبلیتون رو ضایع کردید و بالاخره یه روزی یه جایی به شدت نتیجه عملتون رو می بینید.

    الان کاری که می تونید بکنید اینه که دیگه بیشتر از این گندکاری بالا نیارید و حداقل دل خانم جدیدتون رو نشکنید. اون بنده خدا این وسط چه تقصیری داره؟ زندگی با خانم جدیدتون رو باید قبول کنید و به تعهدتون پایبند باشید.

    و برای نامزد قبلیتون هم به دنبال جبران باشید.

    به پیامکها و زنگهاش اصلا جواب ندهید.

    از خدا طلب خوبی و خیر براش بکنید و در توانتون نذر و نیاز براش بکنید و ثوابش رو نیابتا به پای ایشون بذارید.

    اگه دوستی آشنایی که شرایط مناسبی برای ازدواج داشت و دنبال مورد مناسبی بود، به ایشون دختر خانم رو معرفی کنید.

    اما به هیچ وجه هیچ تماس تلفنی و صحبتی با اون دختر خانم نداشته باشید و بذارید حداقل شما در ذهنش به عنوان یک فرد خائن باقی بمونید تا بتونه راحتتر شما رو فراموش کنه.

  10. 6 کاربر از پست مفید مهرآیین تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (شنبه 19 تیر 95), maryam240 (یکشنبه 20 تیر 95), zzzz (جمعه 18 تیر 95), ارغنون (پنجشنبه 22 مهر 95), اعجاز عشق (جمعه 18 تیر 95), بارن (جمعه 18 تیر 95)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام



    برادر من لطفا هوشيار باشيد كه به اسم عذاب وجدان يا پشيماني از رابطه ي گذشته رابطه ي شرعي و رسميتون با همسرتون را خراب نكنيد.


    درست است كه شما ونامزد سابق هر دو در حق ايشان ظلم بزرگي مرتكب شديد ... اما حتما اگاه هستيد كه اين موضوعي نيست كه توسط شما با بازگشت به گذشته قابل جبران باشه...... جبران گذشته بهترين تصميم براي زمان حال شماست كه كمترين اسيب را به همه ي شما خصوصا همسرتون در بر داشته باشه.



    لطفا در مورد اون خانم فقط يه كار انجام بدين ...... اينكه كاملا فراموش كنيد كه ايشون زماني با شما دوست بودند و از ته دل براشون دعا كنيد كه با مورد مناسبي رو به رو بشوند و ازدواج كنند تا مهر همسرشون را در دل داشته باشند .... اين براي خدا اصلا سخت نيست .


    نامزد سابق شما بايد با اين حقيقت كنار بيان كه رابطه ي شما به اتمام رسيده و به خودشون كمك كنند و بيش از اين به پاي شما زندگيشون رو تلف نكنند ..... زماني كه هر دو مجرد بوديد در حق ايشون جفا كرديد الان ديگه شما متاهليد و هر گونه برگشتن به گذشته زندگي سه نفر شما رو تحت الشعاع قرار ميده ........



    شما هم اصلا براي ازدواج عجله نكنيد اما نه به خاطر رابطه ي گذشته بلكه براي همسرتون كه بيش از هر كسي استحقاق يك زندگي خوب و سالم رو دارند بايد تلاش كنيد .......


    در واقع بايد از خودتون اطمينان حاصل كنيد كه ايا بعد از قطع رابطه كامل مي تونيد براي همسرتون خانه اي امن و با صفا بدون سايه ي نفر قبلي بنا كنيد يا نه....... حتما براي گرفتن مشاوره حضورا به مشاور مجربي مراجعه كنيد.


  12. 3 کاربر از پست مفید اعجاز عشق تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (شنبه 19 تیر 95), zzzz (جمعه 18 تیر 95), بارن (جمعه 18 تیر 95)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 خرداد 96 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1395-4-18
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 60.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بارن نمایش پست ها
    دلم میخواست فقط بهتون بدوبیراه بگم،همین
    حقتونه
    نتونستم چیزی نگم و برم
    میدونم واقعا استحقاق هرچیزیو که بگید دارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amina نمایش پست ها
    به نظر من کار عادلانه اینه که از همسرتون جدا بشین و مهریه اش رو تمام و کمال پرداخت کنید. بعد یه مدت برین و روی خودتون کار کنید و ببینید چرا انقدر خود محور هستین .
    واقعا فکر میکنید بهترین کار اینه که خانم جویدمو طلاق بدم بعد به فکر خودسازی باشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط persiancat نمایش پست ها
    سلام
    ببخشید این حرف رو می زنم:
    به نظر شما زندگی یه آدم دیگه اونم یه دختر وسیله ی لج و لج بازی و ترمیم اعتماد به نفس شماست؟؟
    تا زمانی که اینطوری فکر می کنید و برای شریک زندگی تون به عنوان یک انسان ارزش قایل نیستید هرگز در ازدواج با هیچکس موفق نخواهید شد.
    نه واقعا نیست اما من اینقدر عاشق نامزد قبلیم بودم که حتی تصور ینکه خواستگار داشته باشه منو روانی کرده بود. از انصاف هم نگذریم بخاطر خلا عاطفی و فشا روحی ناشی از اون شب خواستگاری کذایی صحبت با خانم جدیدی... هرکسی گه میخواست باشه... میتونست آرومم کنه و اینکه خونواده خانم جدیدم خیلی از من استقبال کردن و برخلاف خونواده نامزد قبلیم حس میکردم خیلی به وجود من افتخار کردن باعث شد التماسای نامزد قبلیمو نادیده بگیرم

    [quote=مهرآیین;415013]چقدر از خوندن این تاپیک متاثر شدم.

    من برای شما توصیه روانشناسانه ای ندارم. شاید یک روانشناس الان بیاد و بگه نامزد قبلیتون باید منطقی باشه و شرایط جدید رو قبول کنه و از این حرفها.... ولی من یک دخترم و چقدر خوب احساس یک دختر رو درک میکنم.


    مهرایین عزیز اون دختر خانمی که من عاشقش بودم به اندازه ای خواستگار داشت و مطمءنم دارن که خود منو ناراحت میکرد. ایشون میگن دیگه نمیتونن به کسی فکر کنن چون خط قرمزشون این بود که من باهاشون تماس بدنی برقرار کردم و به همین دلیل کسیو نمیتونن بپذیرن. و اینکه هر کسی باهاشون ازدواج کنه من از غصه داغون میشم نمیتونم خودم کسیو معرفی کنم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط اعجاز عشق نمایش پست ها


    سلام



    برادر من لطفا هوشيار باشيد كه به اسم عذاب وجدان يا پشيماني از رابطه ي گذشته رابطه ي شرعي و رسميتون با همسرتون را خراب نكنيد.

    من سعی میکنم به پیام ها و تماس های نامزد قبلم اهمیتی ندم. اما ایشون دوستم نبودن ایشون به معنای واقعی نامزدم بودن. حتی تمام فامیلشون میدونستن و دیگه به خاطر حضور من کسی از فامیل خواستگاری نمیکرد از ایشون.
    من راستش جدا از قضیه نامزد قبلم و حتی اگه ایشون تو زندگی من نبود میلی به خانمم ندارم و فقط دلم برلش میسوزه. اصلا نمیدونم عروسی کنم خوب میشه یا نه.
    به نظر شما اگر عروسی کنم میلم به خانمم برمیگرده. واقعا به لحاظ معیار ظاهری و محجوب بودن خیلی با چیزی که من در نظر داشتم متفادت هستن.

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-05
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    13,113
    سطح
    74
    Points: 13,113, Level: 74
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,148

    تشکرشده 151 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هیچکدوم از ما نمیتونه نسخه ای براتون بپیچه که خوشبخت بشین، ولی تایپیکای مشابه رو بخونید، به نظر من دارید با ادامه این زندگیه جدید(همسر عقدیتون) یه نامردیه دیگم تکرار میکنید.

  15. 4 کاربر از پست مفید بارن تشکرکرده اند .

    cheshmakk (چهارشنبه 06 مرداد 95), fahimeh.a (شنبه 19 تیر 95), maryam240 (یکشنبه 20 تیر 95), ارغنون (پنجشنبه 22 مهر 95)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام
    من نصیحتتون نمیکنم چون به قدر کافی بزرگ شدین! فقط دارم به تصمیم خودم برای نه گفتن به مردان 32 سال به بالا اطمینان حاصل میکنم که اگر اینا انسان های نرمالی بودن تا اون سن یه سر و سامونی گرفته بودن!!!! بماند....
    اقای محترم احساس چیزی نیست که با رویداد عروسی ایجاد بشه!!! اگر شما حستون درگیر همسرتون نیست الان، با احتمال زیاد بعد عروسی هم اینچنین خواهد شد!!! من فقط موندم شما که میگی احساست درگیر همسرت نیست چطوری باهاش پای سفره ی عقد نشستی؟ چطوری باهاش رفتی ازمایش قبل ازدواج؟خرید؟ چطور میتونستین قدم زدن و ایستادن و نشستنش ایشون در کنار خودتونو قبول کینن وقتی دوسش نداشتین!!! در هر صورت من فکر نمیکنم اون خانوم و خانواده ش حتی در صورت متارکه ی شما با همسرتون دیگه شما رو قبول داشته باشن!!! شما یک بار بی کفایتی خودتونو نشونشون دادین و همین کافیه! اون دختر خانوم از دید من باید یکم عاقل باشن و شما رو خیلی راحت فراموش کنن چون به واقع شایستگی ایشونو ندارین، از دید من شما همین الانم به اون دختر خانوم خیلی فکر نمیکنی چون ایشون فرصت دارن یه عشق جدید و زیبایی رو باز هم تجربه کنن در کنار کسی که بینهایت دوستشون داشته باشه و بهشون متعد باشه، شما بیشتر دلت برای خودت میسوزه که با همسرت خوش نیستی که اگر بودی نانوثانیه ای هم به نامزد قبلیتون فکر نمیکردید!!! شما بمون و زندگی ای که ساختی برای خودت و همسرت که البته ادامش از دید من جهنمیه که تا اخر عمر توش میسوزی اما چون خودت زمین افتادی نمیتونی گریه هم بکنی و از کسی بنالی!!!! و قطعش ازش یه مرد 35 ساله ی با سابقه ی طلاق میسازه که خب هر دختر خانمی قبولت نمیکنه!!!!
    ویرایش توسط nardil : جمعه 18 تیر 95 در ساعت 23:59

  17. 4 کاربر از پست مفید nardil تشکرکرده اند .

    maryam240 (یکشنبه 20 تیر 95), کایا (جمعه 25 تیر 95), ارغنون (پنجشنبه 22 مهر 95), بارن (شنبه 19 تیر 95)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.