سلام دوست عزیز
امیدوارم حالتون خوب باشه.
اینکه شما به افرادی کمک کنی و خیرخواهشون باشی و بعد در مقابل ازونها بی احترامی ببینی مسلما ناراحت کننده است ازین نظر اینکه دوست نداری خانواده ی همسرت رو ببینی قابل درکه. ولی پیشنهاد میکنم به این ملاقات بری و صبرت رو افزایش بدی ، صبر و تحملی که ناشی از آرامش درونی نه در خود ریختن و منفجر شدن.
اما چند تا نکته ی کوچیک:
با نگاه مختصری که به تاپیک قبلی کردم شما رفتارهایی رو انجام دادی که باعث تحریک شوهرتون و فاصله گرفتنش از شما شده بود و همونطور که در تاپیک قبلی راه کار های صحیحی به شما داده شده لازمه که یه سری اصلاحاتی رو در خودت در طول ماههای آینده پیاده کنی؛ با تمرکز به چیزهای که فرا میگیری به مرور برخورد شما نه تنها با شوهرت بلکه با دیگران هم بهبود پیدا میکنه.
سوال: کمک هایی که به دیگران می کنید چقدرش به خاطر اینه که ازتون تشکر بشه ( یا مثلا اینکه به خاطر رودربایستی با خانواده ی همسر ناچار به انجامش شدید)و چقدرش صرفا از روی کمک به یک آدمیه که احتیاج به کمک داره؟ آیا مهمه که وقتی برای کسی کاری میکنیم ازمون تشکر بشه؟
ببینید در توضیحات شما نه ما و نه خودتون یه چیزی رو نمیتونیم ببینیم و اتفاقا فکر می کنم راه حل شما در همونه. بیاید منطقی نگاه کنیم؛ برای همه ی ما پیش میاد که رفتار یا عمل مثبتی رو از دید خودمون با یا برای دیگران انجام میدیم اما چون لحن گفتارمون صحیح نیست دیگران متوجه خیر خواهی ما نمیشند ، تازه فکر میکنند ما قصد تخریبشون رو داریم. مثل پدری که سر بچش داد میزنه چون بچه نمیتونه تکالیف مدرسشو درست انجام بده؛ پدر خوب بچشو میخواد اما بچه فکر میکنه یه آدم بی ارزشه که پدرش باهاش اینطوری رفتار میکنه و حس بدی پیدا میکنه.
احساس میکنم ناخودآگاه رفتاری دارید که خانواده ی همسرتون رو می رنجونه و بعد اونا با هم گفت و گو می کنند و تازه تفسیر ها دامن میزنه به گسترده تر شدن اوضاع.
پیشنهاد: بهترین کار اینه که با یکی از اعضای فامیل همسرتون که یه مقدار احساس نزدیکتری باهاش دارید در این خصوص صحبت کنید مثلا بگی نظر کلی فامیل در خصوص من چیه ؟ تا حالا شده که کسی از من پیشت بد بگه ؟ و البته دنبال اینکه "کی چی میگه نباشید" بلکه اینکه "چی میگند" باشید تا بتونیم تحلیل بهتری ازتون داشته باشیم. سعی کنید در طول مکالمه آروم باشید و از خود فرد هم نظر خواهی کنید این طوری بهش آرامش روانی می دید تا هر اطلاعاتی که داره رو بهتون بده.
صحبتای دیگه ایم داشتم که متاسفانه خیلی خستم و نمیتونم دسته بندی شده بنویسم. بسته به پست بعدیتون در پاسخ به پستم، اون مطالب و راه کارها رو هم ممکنه بنویسم.
کلا زندگی رو سخت نگیرید و انتظار رفتار ایده آل از دیگران نداشته باشید چون ممکنه خودتون هم رفتار ایده آل یا دسته کم اون طور که بقیه دوست دارند، نداشته باشید.
من دیوانه چو زلف تو رها میکردم / هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود
ویرایش توسط m.reza91 : سه شنبه 15 تیر 95 در ساعت 23:25
دلیل: غلطهای نگارشی متعدد
علاقه مندی ها (Bookmarks)