با سلام
خیلی ناراحتم و نمیدونم تا چه حد میتونم مشکلم رو خوب برسونم.
حدود 2 سال پیش با آقایی آشنا شدم، ایشون خیلی ابراز علاقه میکردن و عنوان میکردن که درس خوندم و کار دارم و .... بارها از من شماره ی تماس خواستن اما من این کار رو انجام ندادم و رابطه مسکوت موند تا این که نهایتا شماره بین من و ایشون مبادله شد.
بعدها متوجه شدم این شماره یه خط اعتباریه الکیه که به من داده و شماره ی اصلیشون نیست که شماره ی اصلیشون رو هم با یه ترفندی گرفتم چون ایشونم تنها شماره و شماره ی اصلی منو داشتن و این حق من هم بود. با این تبادل شماره ها ما فقط تماس داشتیم به صورت اس ام اس بعد هم زنگ زدن به هم تا این که طی رفتاری که این اقا از خودشون نشون دادن باز رابطه قطع شد. و بعدا گفتم اصلا یادم نمیاد فلان جمله رو گفته باشم و اگرم گفتم من باب شوخی بوده.
رفتارشون به هیچ عنوان با گفته هاشون همخوانی نداره، تضاد زیادی بین حرفاشون و حرفاشون با عملشون وجود داره.
1. یادمه از زمان 2 سال پیش همیشه به من میگفت ماشینمو میخوام عوض کنم و فلان مدل رو بخرم (در حالی که اصلا به من مربوط نبود و مهم هم نبود) ولی تا الان همون آر دی یشمی که داشتن همونه و میگن توان تعویضشم ندارن! من برام سواله ایا من بهت میگفتم که ماشینتو عوض کن؟ یا میپرسیدم کی عوض میکنی؟ یا ... دلیل این دروغ بی دلیل چیه؟
2. زمان اشنایی گفتن که مدرکشون لیسانسه و بعدها که دیدن من دانشجوی دکترام گفتن که ایشونم ارشدن و من نمیدونم که این امر صحت داره یا نه!!!
3. همیشه میگه ما از اول همه چی دیدیم و پول داریم و درامد من خوبه و اینا بعد یه مدت میگه من نمیدونم ملت چطوری زن میگیرن تو 28 سالگی (خودش 30 سالشه، اما اینم مطمعن نیستم چون یه بار گفت متولد 66 هستم ولی تو شناسنامه م 65 زدن، یه ارم گفت نه کلا 66 هستم، دروغگو حافظه نداره!!!)
3. چند روز پیش به من گفتن که فلان جا آپارتمان خریدم و قبلی رو هم فروختم به دوستم! میخوای بریم ببینیم! ولی گچ بری و ایناش مونده، منم فکر کردم کارگرا اونجا دارن کار میکنن چون ناتمومه فعلا گفتم باشه بریم ببینیم، راه که افتادن دیدم مسیر فرق کرد پرسیدم گفت میریم اپارتمان قبلی که به دوستم فروختم ولی کلید دست خودمه!!! این چه مدل فروختنه که واحد رو بفروشی ولی کلیدش دست خودت باشه!!! تازه با ورود به اپارتمان متوجه شدم که اونجا یه زیرو یه روتختی، یه لیدوکایین، یه کرم نرم کننده، یکی 2 تکه مبل راحتی به درد نخور، چنتا میز داغون وجود داره که ادعا مکینه برای دوستشه!!!! این ور اونورو دیدم و گفتم بریم دیگه حالا یکی چاره ای نداشته باشه مجبوره بیاد بشینه به پسندیدن من و شما نیست که نزاشتن و به زور رابطه میخواستن درسته کار بدون برگشتی نزاشتم انجام بده چون جیغ میزدم و واحدا خبردار میشدن اما خب یه کارایی انجام داد که نباید انجام میشد. از وقتی برگشتیم من سر این که اونجا کلی گرد و خاک و اشغال و اینا بود پوستم حساسیت گرفت و جوش زد چون نه تا حالا رابطه ی تماسی با کسی داشتم و نه به اون شرایط غیربهداشتی عادت دارم، با این که اتفاق خاصی نیافتاد اما وسواس باعث شد به صورت اورژانسی جلوگیری از بارداری داشته باشم که همین مصرف قرص اچ دی حالت تهوع شدید در من ایجاد کرد که مجبور شدم به متخصص زنان برم، خارشی هم که بابت شرایط غیربهداشتی داشتم مجددا باعث مراجعه ی من به متخصص زنان شد، و نهایتا باید به متخصص پوست مراجعه میکردم که این اقا اصلا خودشو متعهد نمیدونست که باعث این شرایط فیزیکی من ایشونن و موظفن برای پزشک همراهیم کنن!!! یه تعارف خشک و خالی کرد و همین! خودم رفتم به همه شون، موقعی هم که بهش گفتم دیگه با من تماس نگیر چون اعصابمو خورد میکنی راحت گفت "اکی بابای" اما فرداش یه بار زنگ زد که منم برنداشتم. چون از دید من ایشون یه ادم فوق العاده بی مسئولیته که منو صرفا برای خوش گذرونی میخواست نه بیشتر
الان من راه های ارتباطیشون رو بلاک کردم، اما اگر احیانا با شماره ی دیگه ای زنگ زدن به نظرتون راه حل صحیح چیه؟
مرسی
علاقه مندی ها (Bookmarks)