به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 43
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1395-4-13
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    355
    سطح
    7
    Points: 355, Level: 7
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    24

    تشکرشده 16 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon17 قهر همسرعجیبم

    سلام
    اولین باره تویه محیط مجازی می خوام مشکلم رو مطرح کنم لطفا اگر کمکی از دستتون بر میاد من رو کمک کنید.
    من 25 سال دارم و شوهرم 26 سال هر دو دارای مدرک فوق دیپلم هستیم
    5ماه صیغه بودیم دوران شناخت همچی خوب و عالی بود
    از لحاظ فرهنگی مالی شخصیتی کاملا هم کفو هستیم
    تا اینکه عقد کردیم الان 6ماه است که عقد کرده ایم اوایل عقدمون دعوایی سرگرفت من بخاطر کار بدکوچکی که کرده بود ناراحت شدم و حرفهای بدی زدم
    گفتم تو مرد نیستی و مسولیت پذیرنیستی...
    البته اون هم بدتر ازینها جواب داد خلاصه پشیمان شدم عذرخواهی کردم و قضیه تمام شد
    تااینکه چندروز پیش بیرون بودیم همسر گفت روسریت بکش جلو کشیدم جلو چنددقیقه بعد گفت گردنت بیرونه
    باز درست کردم لباسمو چند دقیقه بعد گفت مانتوت کوتاهه...
    خیلی عجیب غریب داشت بهم غر میزد چون من همیشه اینطور بودم همیشه هرچیزی میگفت راجب ظاهرم قبول میکردم حتی بعضی از لباسام گذاشتم کناربخاطرش اصلابرام مهم بوداون چی دوست داره تابپوشم
    تااینکه توجوابش گفتم چقدرگیر میدی امروز(بااینکه هرچیزی گفت گوش کردم)
    یهو عصبی شد گفت فقط بگوچشم منورسوند خونه البته تمام وقت دستم رو گرفته بود!!
    رسیدم خونه کلی بهم پیام داد که شاخ دراوردم از خوندنشون
    نوشت چندنفر داشتن نگاهت میکردن باید همونجور باشی که من می خوام وگرنه طلاقت میدم
    من گفتم ملومه که همونجور هستم که تومی خوای ولی تهدیدم نکن با لحن خوبم میتونی بگی خلاصه شروع کرد فحشای بددادن گفت حالم ازت بهم می خوره!!!!و هزارتاحرفای بدوزشت اخرشم نوشت یه چندوقتی کاردارم گوشیم خاموش میکنم بعدش میام میبرمت بیرون تکلیفمو باهات مشخص میکنم من نیستم اگه بخوای توروم وایسی گفت دارم با بغض این حرفابهت میگم!!!!!!!!!!!!!
    تو جوابش فقط گفتم من قبول میکنم حرفهاتو اگر اون لباسم دوست نداری دیگه نمیپوشم ولی حق نداری اینطوری بهم توهین کنی
    و دیگه هیچ جوابی ندادم
    اما اون دست برنداشت و ادامه داد بی احترامیاشوهزاربار تهدید کردوگفت ولت میکنم خودسری و...
    هنگ کردم! این همه فحش و بدوبیراه فقط بخاطر جمله من که گفتم چقدرگیر میدی امروز!!!
    من دیگه حرفی نزدم بهش!!
    الان واقعا نمیدونم چیکارکنم من مادرم فوت کرده باپدرم هم اصلا راحت نیستم تک فرزند هم هستم
    نمیدونم مثل یه ادم حقیر باید منتظربشینم با فحشایی که دادبالاخره بعد چندین روز بیادو بازم واسم خط و نشون بکشه؟
    داشتم به این فکر میکردم اگر زنگ زد جوابش رو ندم که فکر نکنه هروقت خواست میتونه فحش بده بره و دوباره برگرده منم همون ادم خوب و مهربون میمونم!!!!!!
    دوستان چکاری باید انجام بدم ؟
    من نمی خوام زندگیم از هم بپاشه ولی نمی خوامم عزت نفسم از بین بره
    الان دوروزه موبایلش خاموشه زنگ نزدم ولی اعلام دسترسی گرفتم هیچ تماسی ام با منزلشون نداشتم
    کمکم کنید اگر بهم زنگ زد چطوری باید رفتار کنم ؟
    (قبلا هم دعواهای کوچیک داشتیم یکی دوروز ازش خبری نبود برگشت پیشم و گفت عصبانی بودم باید اروم میشدم منم به دل نگرفتم و پذیرفتمش اما این دفعه با فحشاش و تهدیداش!!!)
    چطور مطمن شم این رفتارهای زشت رو تو اینده نداره؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 13:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-28
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    5,299
    سطح
    46
    Points: 5,299, Level: 46
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    109

    تشکرشده 177 در 70 پست

    Rep Power
    22
    Array
    شاید خواسته به این بهونه بره سفر یا جایی!! قبلا سابقه داشته اینجوری بیخبر بذاره بره؟؟؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1395-4-13
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    355
    سطح
    7
    Points: 355, Level: 7
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    24

    تشکرشده 16 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشاورین محترم لطفا راهنماییم کنید چه واکنشی باید نشون بدم وقتی که بدیدنم اومد

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام.. اینجور که از شواهد بر میاد واکنش شوهرتون ماله اون لحظه نبوده و یه جورائی تلنبار شده بوده و در اون ان منفجر شده و نمیخوام پیش داوری کنم ولی حس میکنم شما اونجوری که باید به شوهرتون حس مردانگیشو القا نکردین که اینجوری میخواد به رختون بکشه ..البته نظر منه..
    همونطور که گفتین عصبی بود ولی دستتونو گرفته بوده یعنی دوستون داره ولی میخواد جایگاهشو حفظ کنید و تابع ایشون باشید..

    بهترین کاری که میتونید براش انجام دهید اینکه از بحث کردن باهاش خودداری کنید و حرفهائی در موردش بزنید که مردونگیشو قلقلک بده و عصبانیتش فروکش کنه و بجاش حس مفید بودن و شوهر بودن بهش دست بده..

    و اگه خونتون اومد ازش پذیرائی خوبی بکنید و براش زیبا لباس بپوشید و اگه راجبه اتفاقات قبلی خواست حرف بزنه سوری بگید حق با شما بوده.. البته یه مدلی باید ازش معذرت بخواید که لوسش نکنه ..

  5. 5 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (دوشنبه 14 تیر 95), saeeded (یکشنبه 13 تیر 95), نارجیس (یکشنبه 13 تیر 95), نازنین2010 (دوشنبه 14 تیر 95), ستاره زیبا (یکشنبه 13 تیر 95)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1395-4-13
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    355
    سطح
    7
    Points: 355, Level: 7
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    24

    تشکرشده 16 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام.. اینجور که از شواهد بر میاد واکنش شوهرتون ماله اون لحظه نبوده و یه جورائی تلنبار شده بوده و در اون ان منفجر شده و نمیخوام پیش داوری کنم ولی حس میکنم شما اونجوری که باید به شوهرتون حس مردانگیشو القا نکردین که اینجوری میخواد به رختون بکشه ..البته نظر منه..
    همونطور که گفتین عصبی بود ولی دستتونو گرفته بوده یعنی دوستون داره ولی میخواد جایگاهشو حفظ کنید و تابع ایشون باشید..

    بهترین کاری که میتونید براش انجام دهید اینکه از بحث کردن باهاش خودداری کنید و حرفهائی در موردش بزنید که مردونگیشو قلقلک بده و عصبانیتش فروکش کنه و بجاش حس مفید بودن و شوهر بودن بهش دست بده..

    و اگه خونتون اومد ازش پذیرائی خوبی بکنید و براش زیبا لباس بپوشید و اگه راجبه اتفاقات قبلی خواست حرف بزنه سوری بگید حق با شما بوده.. البته یه مدلی باید ازش معذرت بخواید که لوسش نکنه ..
    سلام
    نکته ای در گذشته نبوده که بخواد روی هم تلنبار بشه و عصبیش بکنه
    کلا ادم عصبیه
    من کار اشتباهی مرتکب نشدم که بخوام عذر بخوام توی صحبتش هم گفتم که همونطور که تو بخوای من لباس میپوشم و همیشه ام گوش خواهم کرد..
    اون شروع به فحاشی کرد و من کوچکترین بی احترامی نکردم
    الانم دروزه ازش خبری نیست
    فکر کنم شما متوجه نشدید
    به من کلی فحش و بدوبیراه گفته تهدید به طلاق کرده و فعلا خبری ازش نیست
    من نمی خوام انقددددر که شما بیان کردید منفعل عمل کنم!!
    پس عزت نفس من چی میشه...
    ادم مغروری نیستم و وقتی اشتباهی میکنم سریع عذرخواهی میکنم ولی این مورد کاملا ناجوانمردانست!
    من اجازه نمیدم کسی بهم توهین کنه حتی اگر اون شخص همسرم باشه
    من خواستم راهی رو بگن مشاورین که نه لجبازی باشی نه انقدر منفعلانه!
    یعنی جوری رفتار کنم بفهمه که دیگه نمیتونه بهم توهین کنه و اینکه من تابع سلیقش هستم

  7. 3 کاربر از پست مفید الیزابت تشکرکرده اند .

    bitabi man (یکشنبه 03 مرداد 95), بارن (یکشنبه 13 تیر 95), ستاره زیبا (یکشنبه 13 تیر 95)

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام دوست خوب...
    نگران نباش ایشالا به زودی مشکلت حل میشه.

    من چند تا اشتباه در مورد رفتارهات به ذهنم رسیده که شاید بد نباشه بهت بگم:

    1- با شوهرت از همین ابتدا در مورد پوششی گه داری صحبت کن... عزت نفس شما بخشیش برمیگزده به اینکه خودت جوری که دوست داری زندگی گنی... بله نظر شوهرت هم باید برات مهم باشه ولی به نظرم باید بهش نشون بدی که تو اذم منفعلی نیستی وبرای خودت ارزش ها و باورهای باارزشی داری که هیچ کس نمیتونه اونو تغییر بده...در مورد اصل حجاب نظرت رو بهش بگو و بگو که نظر ان در مورد انتخاب رنگ روسری و مدلی که سرت میکنی میتونه برات مهم باشه ولی اون نمیتونه نظر تو رو مجبور کنه به اینکه چه مدل حجابی داشته باشی...البته باز هم میگم نظر شخصی منه

    2- اینکه تو دعواهای قبلتون شوهرتو به عدم داشتن مسئولیت و .... متهم کردی و اقتدارشو زیر سوال بردی که به احتمال زیاد میتونه این نوع رفتار شما هم دلیل رفتارهای نادرست اون باشه... هیچوقت دست روی نقطه شعف شوهرت نذار عزیزم... مقاله های این سایت رو در مورد اقتدار مردان بخون تا شناختت رو بالا ببری و همیشه درست برخورد کنی

    3- با خودت روراست باش... اگر فکر میکنی اون مقصره و بهت توهین کرده همین الان خیلی جدی برخورد کن... اصلا زنگ نزن و بذار اون پیش قدم بشه.... وقتی هم که اومد بهش بگو میخوام باهات حرف بزنم...
    بهش بگو من نمیگم رفتارم درست بوده من اشتباهاتی داشتم از جمله اینکه در مورد حجابمدرست باهات حرف نزدم.. عزیزم من حجاب رو در حد.... بهش اعتقاد دارم برای همین هم لزومی نمیبینم شما هر ذفعه اینو به من تذکر بدی... نظرت هم برام مهمه تا جایی که بر خلاف اعتقادات خودم نباشه...
    اما در مورد حرفهایی که بهم زدی و اینطوری چند روز منو بی اطلاع گذاشتی فکر میکنم منتظر شنیدن حرفهات هستم.... بعد از اینکه حرفهاشو شنیدی بهش بگو من باید کمی فکر کنم....
    یه فرصتی دوباره بهش میدی تا بفهمه که نمیتونه تو زندگی هر طور که بخواد باهات برخورد کنه....

    منتظر شنیدن حرفهات هستم... امیدوارم تونسته باشم کمکت کنم عزیزم

  9. 4 کاربر از پست مفید نارجیس تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (دوشنبه 14 تیر 95), الیزابت (دوشنبه 14 تیر 95), بارن (یکشنبه 13 تیر 95), ستاره زیبا (یکشنبه 13 تیر 95)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 مرداد 97 [ 15:46]
    تاریخ عضویت
    1395-3-30
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,628
    سطح
    23
    Points: 1,628, Level: 23
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام . من حرفاتو خوندم . باید خیلی برات سخت باشه که شوهرت باهات اینطوری رفتار کنه و تو ندونی دلیلش چیه . می دونم احساس بدی داری . اما چند تا نکته میخوام بهت بگم .
    با اینکه خیلی ناراحتی میخوام فکرتو بزاری رو حل مشکل و مساله .. ببینی چطوری میشه حلش کرد ؟
    به خانواده خودت و اون در مورد مساله ای که دارین چیزی نگو . همیشه مرز رابطتو نگه دار. الان سخت نیاز داری با کسی درد و دل کنی اما گفتن این دعوا به دیگران همیشه باعث بدتر شدن مشکل میشه .
    همیشه اختلاف و تعارض بین زن و شوهرا هست . همیشه . همیشه . همیشه . حتی بین بهترین و عاشق ترین زن و شوهرا ... مهم اینه که چطوری به این اختلافا و ناراحتی ها واکنش نشون بدیم ...
    از خودت مرتبط بپرس چطور به این اختلاف واکنش نشون بدم ؟ با قهر ؟ با دعوا ؟ محلش نذارم ؟ از این به بعد باهاش سرد باشم ؟ ... بعد از خودت بپرس تاثیر این رفتارام چی هست ؟ پیامدش تو کوتاه مدت چیه ؟ تو بلند مدت چیه ؟ ایا تو بلند مدت به بهبود رابطم کمکی می کنه ؟
    موقعیتی که پیش اومده بد و دردناکه و من واقعا درکت می کنم چه حسی داری و تو چه شرایطی هستی . اما می خوام تمرکزت باشه به این که چطور رابطت رو بهتر کنی ؟ چطور واکنش نشون بدی که رابطت بهتر شه نه بدتر ؟
    از خودت دائم بپرس که رفتاری که دارم یا میخوام داشته باشم یا تصمیمی که میخوام بگیرم به بهبود رابطم کمکی می کنه ؟
    حتما به خودت میگی اون مقصره و اون باید بیاد معذرت خواهی و اون باید تغییر کنه . خیلی دقت کن که الان ممکنه خیلی راحت از کوره در بری و سریع دعوا راه بندازی و یه دعوای دیگه به دعوای اولت اضافه شه یا چیزی بگی که اون باز از کوره در بره ... پس 1 دعوا بهتر از 10 تا دعواست .
    تله ای که الان ممکنه توش بیفتی اینه که اونو بخاطر رفتارش سرزنش کنی ، تحقیر کنی و خورد کنی ... که همه این رفتارا ممکنه باعث بدتر شدن رابطتون شه ... با اینکه دلت ازش پره اما دائم به خودت بگو سرزنش ممنوع ، تخریب ممنوع ، خورد کردن ممنوع ... روزی چند بار به خودت اینو بگو
    خواستت و نیازت رو خیلی با ارامش و خیلی صمیمانه بهش بگو . بگو من دوست دارم ، نمیدونم چی شده که ناراحت شدی ولی رابطم باهات برام مهمه ، باهاش همدردی کن و احساسش رو درک کن و بهش برسون که درکش می کنی ... بگو نمیدونم چی شده و چرا این کارو کردی اما از این به بعد بیا تلاش کنیم رابطمونو خوب کنیم ...
    الان این احساسو داری که قربانی هستی و حق با توهه ... درگیر این فکر و احساس نشو و تمام تمرکزت رو بزار رو بهبود رابطه
    مجبورش نکن ، بجاش بهش گزینه بده و خواستت رو بگو
    یادت باشه هیچ وقت نمیتونی دیگرانو مجبور کنی مطابق میلت رفتار کنن و اونی باشن که تو میخوای ...

    تنها چیزی که می تونی کنترل کنی رفتار و گفتار خودته ... ولی میتونی با رفتار و گفتار خودت ، رفتار و گفتار همسرت رو هم تحت تاثیر قرار بدی

    الان نیاز به یه قطب نما داری و یه هدف بزرگ (بهبود رابطه) ... هدفیه که همیشگیه ... دائم رفتارت رو چک کن ببین این رفتارت و این تصمیمت و این افکارت تورو به سمت بهبود رابطه می بره ؟ یا برعکس ؟ قطب نمات به چه سمتیه ؟
    مهم نیست اون در اینده و چند روز دیگه چی می گه و چیکار می کنه و چه رفتاری داره ... تنها چیزی که می تونی کنترل کنی خود خودت ، تصمیم هات هستش ... پس تمرکزت روی خودت باشه

    به من بگو تو رابطه چی برات مهمه ؟ عشق ؟ صمیمیت ؟ احترام ؟ دوست بودن ؟ .... همه اینا رو تبدیل کن به قطب نمای رفتارت و تصمیمت ... ایا رفتاری که دارم عشق من به همسرم رو بیشتر می کنه ؟ ایا گیر افتادن تو خاطره دعوا صمیمیتمون رو بیشتر می کنه ؟ ایا قهر کردن باهاش دوستیمون رو بیشتر می کنه ؟ ایا سرد بودن باعث احترام بیشتری میشه ؟
    بهترین واکنش و رفتاری که الان می تونم داشته باشم تا صمیمیت ، عشق ، احترام و دوستیمون رو بیشتر کنه چیه ؟

    داستان زندگی متاهلیت رو چطور می خوای بنویسی ؟ اگه ده سال بگذره و من ازت سوال کنم که تو این ده سال تو رابطه با همسرت چطوری بودی به من چی میگی ؟ چه صفاتی رو داشتی ؟ به من بعد ده سال می گی چطور اختلاف هایی که پیش اومد رو مدیریت کردی ؟ چطور هر مساله رو تبدیل به یه موقعیت عاشقانه کردی ؟
    ویرایش توسط hassankhazraee : یکشنبه 13 تیر 95 در ساعت 16:29

  11. 3 کاربر از پست مفید hassankhazraee تشکرکرده اند .

    الیزابت (دوشنبه 14 تیر 95), بارن (یکشنبه 13 تیر 95), ستاره زیبا (یکشنبه 13 تیر 95)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1395-4-13
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    355
    سطح
    7
    Points: 355, Level: 7
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    24

    تشکرشده 16 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نارجیس
    خیلی ممنونازشما دوست عزیز
    ما در دوران خاستگاری راجب حجاب صحبت کردیم مشکلی ام باهم نداشتیم نمیدونم چرا هرباری که احساس میکنه بیرون کسی منو نگاه میکنه عصبی میشه و به من گیر میده!!!
    میدونم با پوششم مشکلی نداشت و وقتی کسی نگاهم میکنه اونقدر عصبی میشه که هیچی جلودارش نیست!یکبار بامن دعوا کرد که چرا فلانی تو مهمونی بهت ذل زده بود سرت رو پایین ننداختی!میگفتم باور کن من متوجه نشدم کسی نگام میکنه چطوری باید میفهمیدمو سرم و مینداختم پایین
    واقعا این رفتارش ازارم میده...اونروز هرچی گفت گوش کردم فقط یه جمله گفتم چقدر امروز گیرمیدی اونم باخنده ها که انقدر فحاشی کرد...

    درسته تو دعوای قبل اینکاره بدو کردم اما فکر نمیکنم چون قبلا هم تو مثالی که بالا زدم عصبی شده بود

    نه من اصلا زنگ نمیزنم حتی اگه تا اخر عمرم زنگ نزده شد سه روز که خبری ازش نیست

    اگر بیاد جدی صحبت میکنم ولی نمیدونم چی بگم...
    اینایی که شما گفتی واسه وقتیه که قبلا راجب حجاب حرف نزده باشیم اما حرف زدیم و میدونم اینا بهونست
    من نمیتونم چشمای همه مردهارو کور کنم که...

    hassankhazraee

    سلام خیلی ممنون از نظرتون
    من به خانواده ام چیزی نگفتم هیچکدوم این عادت رو نداریم مطمنم اون هم چیزی نمیگه و اینکه مطمنن می خوام درستش کنم
    ولی نه به قیمت خورد کردن عزت نفسم
    اگر اشتباه از من بود حاضر بودم هرکاری کنم تا از دلش دربیاد
    اما الان فقط دوست دارم ببینم که پشیمونه همین برام کافیه توقع عذرخواهی ندارم دوستم ندارم مدام عذرخواهی کنه فقط می خوام متاسف باشه
    همین

  13. کاربر روبرو از پست مفید الیزابت تشکرکرده است .

    بارن (دوشنبه 14 تیر 95)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام.. دوست عزیز نظراتی که من یا دوستان براتون میذارن همه نظرات خودشونه و بنده نیز اول نوشتم قید کردم که صرفا نظر شخصی منه و شاید با روحیات شما سازگار نباشه فقط جهت استفاده شما اینارو دوستان مینویسن و فک کنم کمی ملایمتر بحث بکنید بهتره..
    البته من شرایط فعلیتونو درک میکنم و میدونم حالتون میزون نیست .. بهر حال منم تا جائی که تونستم خواستم اینو بهتون بگم که در مرحله اول عصبانیت شوهرتونو کنترل کنید تا خشمش بخوابه بعد برین کم کم علت برخورد غیر طبیعیشونو

    بفهمین.. چون اون مدلی که نوشتین به من این حس و القا کرد که عصبانیتش صرفا ماله حجابتون نبوده.. چون رگه هائی از غرور تو حرفاتون هست که من حس میکنم شوهرتون میخواد اونو بشکنه ولی در هر صورت شوهرتون هم کم و بیش عصبی هستن و برای
    اینکه بخواین باهاشون زندگی کنید باید رفتار ملایمتری داشته باشین تا ایشون هم به مرور زمان تند خوئیشون کاهش بیابه..بعدشم من تو حرفام چیز تحقیر امیزی نگفتم انجام بدین که عزت نفس شما پائین بیاد ..کارهائی که نوشتم باعث

    دلگرمی و ایجاد محبت بینتون میشه ..پذیرائی کردن ..لباس زیبا پوشیدن .. القای حس مردانگی به شوهرتون کردن اینها رفتارهای مثبتیه نه منفی..

    بازم میگم اینا صرفا برداشتهائی که من از چن خطر نوشته شما میکنم ..نه چیز دگ.. منتظر حرفای شوهرتون هم هستیم که اینجا بنویسید تا اونارو هم بخونیم..موفق باشید

  15. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    نازنین2010 (دوشنبه 14 تیر 95)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1395-4-13
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    355
    سطح
    7
    Points: 355, Level: 7
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    24

    تشکرشده 16 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام.. دوست عزیز نظراتی که من یا دوستان براتون میذارن همه نظرات خودشونه و بنده نیز اول نوشتم قید کردم که صرفا نظر شخصی منه و شاید با روحیات شما سازگار نباشه فقط جهت استفاده شما اینارو دوستان مینویسن و فک کنم کمی ملایمتر بحث بکنید بهتره..
    البته من شرایط فعلیتونو درک میکنم و میدونم حالتون میزون نیست .. بهر حال منم تا جائی که تونستم خواستم اینو بهتون بگم که در مرحله اول عصبانیت شوهرتونو کنترل کنید تا خشمش بخوابه بعد برین کم کم علت برخورد غیر طبیعیشونو

    بفهمین.. چون اون مدلی که نوشتین به من این حس و القا کرد که عصبانیتش صرفا ماله حجابتون نبوده.. چون رگه هائی از غرور تو حرفاتون هست که من حس میکنم شوهرتون میخواد اونو بشکنه ولی در هر صورت شوهرتون هم کم و بیش عصبی هستن و برای
    اینکه بخواین باهاشون زندگی کنید باید رفتار ملایمتری داشته باشین تا ایشون هم به مرور زمان تند خوئیشون کاهش بیابه..بعدشم من تو حرفام چیز تحقیر امیزی نگفتم انجام بدین که عزت نفس شما پائین بیاد ..کارهائی که نوشتم باعث

    دلگرمی و ایجاد محبت بینتون میشه ..پذیرائی کردن ..لباس زیبا پوشیدن .. القای حس مردانگی به شوهرتون کردن اینها رفتارهای مثبتیه نه منفی..

    بازم میگم اینا صرفا برداشتهائی که من از چن خطر نوشته شما میکنم ..نه چیز دگ.. منتظر حرفای شوهرتون هم هستیم که اینجا بنویسید تا اونارو هم بخونیم..موفق باشید
    سلام من هم نظرم رو راجب صحبتهای شما بیان کردم
    پذیرایی لباس زیبا پوشیدن و احترام گذاشتن به ایشون جلوی بقیه رو همیشه انجام میدم حتی وقتهایی که از هم دلخوریم دستهای همو میگیریم و من بهترین لباسهارو براش میپوشم اونم همینطوره در اوج عصبانیتش از من بازم هوام رو داره و باهام صحبت میکنه این قسمت حرفهای شما 100% درسته
    اون قسمتی که گفتید بگم حق باشماست
    و معذرت خواهی هم بکنم کاملا بیجاست
    ادم هیچوقت نباید وقتی مقصر نیست عذر بخواد
    و اینکه اون به من فحاشی کرد پس من نمیتونم بهش بگم حق باشماست چون به شخصیت خودم توهین کردم در این صورت.
    رگه های غرور ؟ بله همیشه وقتی عصبی میشه من دیگه نگاهش نمیکنم و نمیدونم چرا این قضیه انقدر گرون براش تموم میشه ولی خب باید نشون بدم ناراحتم یا نه ؟ولی در مواقع دیگه نه چون ازون دخترهایی نیستم که انقدر مغرورن که وقتی اشتباهی میکنن قبولش نمیکنن خیلی وقتا شده ناراحتش کردم
    و انقدر منتشو کشیدم که باهام اشتی کرده...تاحالام بهم نگفته مغروری
    یچیز جالب اینکه اگر عصبی بشه من بغض کنم یا گریه سریع کوتاه میاد ولی اگر منم عصبانی بشم و سکوت کنم عصبی تر میشه شاید بقول شما اینجوری حس مردونگیش بوجود میاد
    ولی مسخره نیست واسه هردعوایی من گریه کنم!!!!؟
    معمولا وقتی بحثی پیش میاد و یکی دوروز ازش خبری نمیشه عصبانیتش فروکش میکنه
    الان گه 4 روزه ازش خبری نیست...
    واقعا دیگه کلافه ام از بیخیالیش..
    ویرایش توسط الیزابت : سه شنبه 15 تیر 95 در ساعت 08:47


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.