به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 تیر 95 [ 14:24]
    تاریخ عضویت
    1395-4-09
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    29
    سطح
    1
    Points: 29, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکلات زیاد من و همسرم

    سلام

    من تازه با سایت آشنا شدم ، با توجه به مشکلات زیادی که بعد از ازدواج برام پیش اومده تصمیم گرفتم از نظرات و تجریبان و مفید اعضا و همچنین مشاورین عزیز سایت استفاده کنم .

    من 8 ماهه با همسرم که از طریق یکی از آشنایان معرفی شده بود بعد 4 ماه نامزدی ازدواج کردم .

    از هفته اول زندگی درگیری و اخلافات شدید ما شروع شد . هفته اول دیدم با یکی از زنهای فامیلشون اس ام اس میفرستن و هرگز به من توضیحی نداد موضوع به خانواده خودش و اون زن کشیده شد و از اون روز پای اون زن از زندگی ما به ظاهر قطع شد ولی همچنان پسر 5 ساله اون زن نقش زیادی توی زندگی ما داره و همسرم در جواب علت علاقه اش به این پسر میگه من بیش از حد دوستش دارم .

    بعد از اون ماجرا حدود 4 ماه بعد یبار توی گوشیش دیدم با یکی دوستاش توی یه گروه دوستانه که در تلگرام دارن هماهنگی برای اوردن یک زن به خانه مون رو انجام دادن که این موضوع بازم به خانواده ها کشیده شد و باز همچنین من جواب قانع کننده ای دریافت نکردم و اون با گفتن اینکه شوخی بود خودش رو تبرئه کرد و با وساطتت بزرگان باز به زندگی ادامه دادیم .

    یه مشکل دیگه هم که داره اینکه هر هفته یک شب با دوستاش میره بیرون و مست میکنن و ساعت 3-4 برمیگرده تمام تعطیلات هفته از جمعه تا .... هرگز توی خونه نمیمونه و چه من باهاش باشم و چه نباشم به خونه پدرش میره و شب رو هم اونجا میگذرونه .

    بنظر شما ادامه این زندگی میتونه باعث بهتر شدن روابطمون بشه یا تنها جوونی من بپای اون به هدر میره؟

    تو رو خدا راهی جلو پام بذارید خیلی بلاتکلیف و گیجم

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 تیر 95 [ 14:24]
    تاریخ عضویت
    1395-4-09
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    29
    سطح
    1
    Points: 29, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یادم رفت اینو هم بهگ که رابطش با من خیلی سرده

    توی خونه مرتب سرش توی گوشیشه و با دوستاش چت میکنه و شوخی و حرفای ناجور و ... ، تنها اهمیتش به خانوادشه هنوز خریداری خونه پدرش رو خودش انجام میده ولی برای خونه خودمون همش میگه پول ندارم و به سختی خرج میکنه درآمدش خوبه ، اگه چیزی از جایی گیرش بیاد مستقیم برای خونه پدرش و خواهرش میبره و برای من و خانواده من ارزشی قائل نیست .

    تو رو خدا هر کس نظری راهنمایی به ذهنش میرسه بهم بگه .

    زندگیم به نابودی رسیده ، احساس پوچی میکنم ، چه کاری از دستم بر میاد؟

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 اردیبهشت 96 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1395-3-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    2,234
    سطح
    28
    Points: 2,234, Level: 28
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 156 در 94 پست

    Rep Power
    30
    Array
    معمولا میگویند اگر هم چیزی از همسر دیدین مستقیم به ایشان نگویید
    متاسفانه قبح این قضیه ریخته شده اقتدار اقا در این مورد شکسته شده است
    خیانت به هر شکلی سخت هستش ولی از اونجایی که تجربه ای نداشتی و صبر نکردی باعث شده که خانواده ها در جریان قرار بگیرند
    چرا باید همسر شما بعد از 8 ماه ازدواج دست به همچین کاری بزند ؟
    ایا اهل غر زدن هستی ؟
    اختلاف سنی شما چقدر هستش ؟
    ایا فقط زوم میکنی روی بدیها یا سوئ تفاهمها ؟
    ایا اون رابطه احساسی و عاشقی اولیه را حفظ کردی؟
    شما هیییچ وقت همسر و زندگی را ترک نکنید حتی اگر برای دیدن خانوادت باشد چون باعث میشود وقتی نیستی مجالی به همسرت دهید جهت انجام کار ناشایستش
    عنوان کردید وضع مالیش خوب هست خوب شما با دادن حس تامین به همسرتون از این موقعیت استفاده کنید و به خودتان برسید
    اینکه زیر بار نرفته است را در نظر بگیرید مطمئنن خودش هم از این کارش راضی نیست و نمی خواهد شما را از دست بدهد
    سعی کن جو خونه را گرم نگه داری با محبت کردن بی دریغ مهربونی تا شرمنده شما شود
    اصلا دیگر در مورد گوشی نمیدانم خیانت این حرفا صحبت نمیکنی
    عزت نفس خود را نگه دارید شما همان کسی بودی که همسرت از بین همه انتخاب کرد
    در زیبایی خونه داری اشپزی سعی کنید ظرافت را رعایت کنید تا بیشتر جذبت شود و زمانی میتوانی عمل کنی که نقاط مثبت را بیشتر ببینید
    این روزا خیانت مثل نقل نبات شده پس خیلی سخت نگیرید و زندگیت را محکم بچسب بگیر که از دستش ندهی
    فایل صوتی کلید مرد اقتدار مرد و روابط جنسی از دکتر حبشی را دانلود کن و چندین بار گوش کنید تا موفق شوید
    با خانواده همسر ارتباط صمیمی برقرار کنید تا همسرتون بیشتر شیفته شما شوند
    ویرایش توسط اسما@ : چهارشنبه 09 تیر 95 در ساعت 13:47

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 تیر 95 [ 14:24]
    تاریخ عضویت
    1395-4-09
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    29
    سطح
    1
    Points: 29, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آره اهل غر زدن هستم ، آخه توی هفته یه شبش که کلا با دوستاش میگذرونه ، دو سه شب دیگش هم با دوستاش میرن تفریح حالا یا استخر یا ورزش یا ... ساعت یک و نیم دو شب برمیگرده ، این باعث میشه خیلی بهش غر بزنم و کمی سرد برخورد کنم از طرفی خودش کوچکترین نشانه ای از اینکه بخواد منو از این حالت بیرون بیاره نداره
    هیچ رابطه فیزیکی باهام برقرار نمیکنه بارها بهش گفتم نیاز دارم دستمو بگیری میگه خوشی زده زیر دلت
    اختلاف سنیمون 5 سال هست
    اینکه باهاش برم فقط باعث بدتر شدن رابطمون میشه چون هیچ توجهی به من نمیکنه ، از طرفی ممکنه پسر اون زن بیاد و چنان سرگرم اون بشه که من نتونم توی صورتم ناراحتیمو نشون ندم
    درسته وضع مالیش خوبه اما حاضر نیست حتی پولی بابت آرایشگاه به من بده حتی شده من مجبور شدم پول از کسی قرض کنم

    توی خانوادشون خواهرش و بردارش هر کدوم توی دوران عقد طلاق گرفتن خودش هم همینطور ، برای همین همش حس میکنم طلاق برای خودش و خانوادش کاملا عادیه

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اسفند 95 [ 13:46]
    تاریخ عضویت
    1395-3-31
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    241
    سطح
    4
    Points: 241, Level: 4
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 26 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من میتونی زندگیت رو جمع و جور کنی. من این تجربه رو داشتم . والان فوق العاده از زندگیم راضی ام. شوهرم انقدر تغییر کرده و بامحبت شده که بدی های گذشته اش و به کل فراموش کردم. حدود یکسال مشاوره رفتم بدون شوهرم.

    البته همسرم از همون اول فوق العاده مهربون بود خیلی به من محبت میکرد.
    ولی دوستاش بدجوری اون رو درگیر خودشون کرده بودن. با هم میرفتن باغ و شب میموندن پیامک ها ی غیراخلاقی بهم میدادن..درمورد زن هایی که من نمیشناختم حرفایی میزدن..
    برای منی که خودم واقعا مقید بودم تحمل این همه رفیق باز بودن همسرم سخت بود. و اینکه اعتمادم رو از دست دادم. منم قصد جدایی داشتم.تازه توی ماه دوم عقد بودم که همه ی اینا رو متوجه شدم.

    هیچکسی جز خودم و خدا و مشاوره اینا رو نمیدونست. حتی شوهرمم خبر نداشت که من اینا رو فهمیدم.
    تا یه هفته ازش خواستم که خونمون نیاد .دلیلش رو میخواست و گفتم باید در مورد یه موضوعی تصمیم بگیرم و نیاز به تمرکز دارم. فهمیدم که ترسیده که نکنه من موضوع رو فهمیده باشم. اون موقع تازه پنج ماه بود که عقد کرده بودیم. بعد از یه هفته که اونم طاقتش تموم شده بود بهش گفتم شب بیاد خونمون . خلاصه با هرسختی بود شروع کردم باهاش حرف بزنم.(فقط با تاکید مشاور حواسم بود که جبهه نگیرم و با اقتدار و آرامش حرف بزنم )
    گفتم عزیزم اگه اینجا نشستم و میخوام باهات حرف بزنم فقط به احترام عشق خالصانه یی بود که توی قلبم به تو داشتم. من خیلی از اخلاق های تو رو تحسین میکنم ...مهربونیت. اینکه اهل هیت و نماز و روزه یی..اینکه انقدر خانواده دوستی و برای خانواده منم به همون اندازه احترام قائلی..اینکه دوست نداری یه لحظه غم توی چشمام ببینی..(خلاصه اولش کلی از ویژگی های مثبتش گفتم) ..
    بعد گفتم اما میخوام بدونم تو واقعا چرا میخواستی ازدواج کنی؟اینکه فقط یه زن داشته باشی ؟؟!!! که یه وقتا بیایی یکم ناز و نوازشش کنی و بعد بری سراغ دوستایی که میدونم ارزش تو رو ندارند. بهش گفتم من همه چیز رو درمورد تو و اون دخترهای مجازی و شاید واقعی میدونم و برام واقعا سخت بود قبول کردن اینکه توی ماه دوم عقد به من خیانت بشه. گفتم الان دوتا راه حل داریم.
    اولیش اینکه خیلی راحت جدا بشیم.شاید تو یه زندگی عاشقونه و آرام رو کنار من نمیخوای.پس جدا میشیم تا تو بتونی با کسی که براش خیانت مهم نباشه و این ارتباط های بیش از حد با دوستات براش اهمیتی نداشته باشه آشنا بشی و ازدواج کنی. شاید بتونی با چنین دختری آشنا بشی ولی اون موقع حتما این رو به خودت بفهمون که چنین دختری حتما خودش هم همین کاره است . و نباید با خیانت کردنش ناراحت بشی.
    گفتم من ترجیح میدم جدا بشیم ولی قبل از اون باید دوتا خانواده ها رو جمع کنیم تا برای همه بگم کی بود که تعهدش رو شکست و از همون اول همه چیز رو زیر پا گذاشت.
    (اینجا بود که شوهرم بغضش ترکید و گریه کرد)
    و یه جمله گفت: چطور میتونی فکر جدایی رو بکنی؟!
    گفتم من اصلا به این فکر نبودم. اتفاقا من دنبال یه زندگی آروم و صادقانه ام.ولی تو با رفتارهات و مخفی کاریهات این رو خواستی.
    بعد گفتم یه راه دیگه هم هست گرچه این یکی برای من خیلی سخت تره. که من همه چیز رو فراموش کنم و تو از الان کاری کنی که این اعتماد رو برگردونی.
    اولش گفت ارتباطم با اونا خواهر وبرادری بوده اما بعد که فهمید من همه چیز رو میدونم گفت اشتباه کردم .و همین جمله برای من کافی بود.
    بعد قول داد که از اون به بعد زندگیه آرومی رو برام درست میکنه.
    (حواست باشه اگه خیانت و رابطه یی هم دیدی با جزییات براش نگی و توی چند جلسه این موضوع رو کش ندی چون عادی میشه)
    بعد از اون شب مشاوره رفتن های من جدی شد و تغییر اساسی به زندگی دادم. محبت و لبخند و عشق ورزیدن واقعی رو تازه یاد گرفتم...توی ساعت کاریش کنجکاوی نمیکردم..بهترین موقع برای حرف های جدی رو میزاشتم قبل از سک س . چون تو اون لحظه ها خوب حرف گوش کن میشند!!
    مثلا یه شب قبل از سک س همینطور که توی بغلش بودم و با موهاش بازی میکردم خیلی نرم و آروم گفتم میایی با هم یه قانونی بزاریم .گفت چی؟ گفتم هیچ وقت از اینکه تو ناگهانی میری سر گوشیم یا من ناگهانی میرم سر گوشیت ناراحت نشیم.ما که قرار نیس از همدیگه چیزی قایم کنیم؟؟! یا مثلا قبلا که گوشی نبوده خیلی بهتر بوده...
    گفت باشه ولی گاهی دوستام پیام های بی ادبانه میدند و میترسم با خوندنشون ناراحت بشی..گفتم میدونم. ولی ناراحت نمیشم چون تو رو دیگه الان شناختم و میدونم هیچی توی دلت نیست.
    پشت سرش هم گفتم ممنونم که اینقدر خوبی و من رو به خودت حسابی مطمئن کردی..
    یه جورایی از فن خر کردن زیاد استفاده میکنم. اسم این فن خیلی جالب نیس!!!

    الان که عروسی کردم دستم خیلی باز تر شده.یه وقتا گوشیش رو تو خونه جا میزاره. انقدر توی خونه سرگرمی و برنامه داریم که اصلا برای دوستاش وقتی نداره. یا مثلا همونجا سرکار باهاشون قرار میزاره. با چندتا از دوستای بیخودش هم کلا قطع رابطه کرده. باید علایق شوهرت بیاد دستت. مثلا من شوهرم فیلم های معمایی خیلی دوست داره . من لپ تاپم رو پر از این فیلما کردم بعضی شبا میشینیم پای فیلم و یه جوری خودم رو نشون میدم که چقدر این فیلما باحالند . و کنار تو فیلم دیدن چقدر هیجان داره. در صورتی که واقعا از این فیلما متنفرم!!
    محبت کردن و غر نزدن و آرایش کردن و ترو تمیز بودنت و تعریف از قدرت شوهرت اینا باید برنامه ی هر روزت باشه. باید حرفاش برات مهم باشه توی جمع ازش تعریف کنی.باید هر روز به هرنحوی که شده بهش بگی که چقدر خوشحالی اون شوهرته و بهش افتخار کنی. واقعا باید اینا رو انجام بدی و لذت ببری و هیچ وقت حتی اگه گاهی جواب نگرفتی خسته نشی. مطمئن باش نتیجه میده. مرد تشنه ی محبته. راهش رو بدست بیار.
    حرفاام زیاد شد ولی تجربیات بدی نیست.

  6. 4 کاربر از پست مفید sahele.aramesh تشکرکرده اند .

    dooo (شنبه 12 تیر 95), نیکیا (یکشنبه 13 تیر 95), بارن (شنبه 12 تیر 95), شادی ظهوریان (شنبه 12 تیر 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 تیر 94, 18:47
  2. سرد شدن نسبت به همسر بدلیل مشکلات زیاد
    توسط سناریا در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 94, 18:34
  3. از اینکه خیلی زیاد عاشق شوهرمم خسته شدم چون مشکلات زیادی برام ایجاد کرده
    توسط مهشید93 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 دی 93, 15:23
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 خرداد 93, 10:55
  5. استرس شدید -تنبلی زیاد -بی حوصلگی زیاد باعث شده همه اش بخورم
    توسط پونه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 دی 92, 23:06

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.