به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 40
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array

    کمک جهت آماده شدن برای کنار آمدن با ورشکستگی عن قریب و آینده پر اضطراب .

    خانمی 34 ساله هستم ودو فرزند دارم .
    چند سالی است دور از خانواده خودم و همسرم در شهر دیگری زندگی می کنیم .

    همسرم کار جدیدی را با سرمایه هنگفتی که همه وام بود بر خلاف نظر بنده شروع کردند . که البته طبق نظر مشاور بنده بنا به مصلحت روابط سعی در همراهی ایشان داشته ام.جوری که حتی یکی از وام ها به نام بنده می باشد وضامنین آن خانواده ام می باشند.

    حتی همین وام را هم مایل نبودم که بگیرم اما باز هم زیر نظر مشاور ناچار به همراهی شدم.

    همسرم واقعا تلاش خودش را انجام داده چه بی خوابی ها و کارهای شبانه روزی سخت و طاقت فرسایی که انجام نداد و من شاهد بودم گه از جان برای این کار مایه می گذاشت.

    اما خوب اشتباهاتی در داشت که هر چه دیگران مخصوصا پدرم و من به ایشون می گفتیم بدون هیچ تردیدی از حصول نتیجه نظریات وپیشنهادات ما را رد می کرد و خوب باز هم چاره ای جز همراهی و حمایت عاطفی از ایشان نداشتم.

    مدتی است چک ها پاس نمی شود وبرگه می خورند ، حقوق کارگرها همه عقب افتاده ، در آمد با هزینه ها به هیچ وجه همخوانی ندارد ، طلبکارها صبرشون تمام شده یکی پس از دیگری با وجود قایل بودن احترام زیاد برای همسرم در قبل ، حرمت شکنی می کنند .شاهد خورد شدن و ناامید شدن همسرم هستم وهیچ کاری از دستم بر نمی آید.

    قبض های آب ، برق ، گاز همه اخطاریه قطع آمده .
    از خورد شدن همسرم در مقابل خانواده ام واهمه دارم .چرا که محل کار جدید همسرم در شهر خانواده ام می باشد و همسرم با آنها در رفت و امد زیاد است ومی دانم پدرم از عملکرد همسرم ناراضی است.

    همسرم بیشتر ماه آنجا است و از ما دور است واین تنهایی ها هم بیشتر هر دوی ما را ناتوان ورنجور کرده است.

    هر روز آب شدن همسرم را می بینم و اینکه ساز نا امیدی را دایم می زند ، اینکه عن قریب به زندان می رود . کسی که برای خودش کسی بوده . می خوام با دید باز وارد این مرحله از زندگی پر از التهاب و اضطراب بشم.
    می دونم اینم یک مرحله از زندگی است و می گذرد ، می خوام شما دوستان یک چشم اندازی از چنین شرایطی به من بدهید که با کمترین آسیب آن را پشت سر بگذارم.نگران بچه هام، نگران آبروی همسرم هستم، نگران آبروی خانواده ام هستم ،نگران ضامنین و وامی که به نام من می باشد، نگران سلامتی همسرم ، نگران خرج و مخارج . نگران رابطه خودم با همسرم نکنه تحت تاثیر این مشکلات قرار بگیره . نکنه نتونم مدیریت کنم.

    اسم خانواده همسرم را فقط نیاورید که طی این سال ها آنها میزان برادری شان را ثابت کرده اند و هیچ بخاری از دیگشان بلند نمی شود.

    با تشکر از همراهی تک تک دوستان.
    ویرایش توسط بی نهایت : پنجشنبه 03 تیر 95 در ساعت 01:00

  2. 7 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 03 تیر 95), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 07 شهریور 95), نیکیا (پنجشنبه 03 تیر 95), باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95), دختر بیخیال (پنجشنبه 10 تیر 95), شمیم الزهرا (پنجشنبه 10 تیر 95), صبا_2009 (پنجشنبه 03 تیر 95)

  3. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    من و همسرم هر دو خیلی به همدیگر وابسته هستیم و من بیشتر . تما تلاش همسرم تا الان این بوده که من و بچه ها کمبودی را حس نکنیم و بهترین ها را برامون در سخت ترین شرایط تهیه کرده.

    هسرم تکیه گاه من بوده ، سختی های زیادی را پشت سر گذاشتیم ، نمی تونم ببینم داره از داخل خورد می شه. جسم و روحش داره تحلیل می ره و هیچ کاری از دست من برنمی یاد و فقط دارم تماشا می کنم.

    حرمت مرد زندگی ام داره شکسته می شه و این من رو رنج می ده.

    همسرم خیلی تو خودش می ریزه اما همینی که برای من تعریف می کنه غیر قابل تحمله برای من.

    کنایه های مدام خانواده ام از روش زندگی ام وایراداتی که به همسرم می گیرند مزید بر علت شده. گرچه مادرم همیشه همسرم را دعا می کند که از این بحران دربیاید اما به هر حال ناراضی هستند و برای من خیلی دلسوزی می کنند و این دلسوزی ها مرا بیشتر رنج می دهد.

    از نظر خانواده ام با توجه به سابقه کاری که قبلا بنده داشته ام (10 سال در یکی از بهترین ارگان ها شاغل بودم اما به خاطر زندگی ام استعفا دادم و از آن شهر هجرت کردم ) همیشه مورد مواخذه قرار گرفتم که اشتباه کرده ام . وحتی هنوز درتلاشند من را قانع کنند بروم سر کار برخلاف میل خودم.

    هیچ شکی ندارم در ان زمان بهترین کار را انجام دادم . اما الان چه کسی من و بچه هایم را حمایت می کند؟

    از خانواده ام هیچ انتظاری ندارم چون می خواهم همسرم خودش با تبعات تصمیماتش روبه رو شود .

  4. 5 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 03 تیر 95), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 07 شهریور 95), نیکیا (پنجشنبه 03 تیر 95), باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95), دختر بیخیال (پنجشنبه 10 تیر 95)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 96 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1394-7-06
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    3,017
    سطح
    33
    Points: 3,017, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 127 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    بادرود.

    مسئله شما برای هرکسی پیش میآید. شما باید خیلی صبروحوصله به خرج بدهید و آمادگی هرچیزی را داشته باشید.
    شاید اگر از تجربه خودم بگویم ،کمکی باشد برای امیدوار شدنتان.

    همسر من هم مشکل همسرتان را داشت، اسم و رسمی در زمینه کاریش داشت ، اما بخاطر اشتباهش ، همه چیز را از دست داد .
    روزهایی بود که دریک شهرِ غریب ،تنها و بی پول، مجبور بود دریک مغازه کارگری کند تا بتواند لا اقل نان و پنیر بخرد، من بخاطر حفظ آبرو و غرورش،به کسی نگفته بودم حتی به خانواده ام ، و فقط قناعت شدید میکردیم. حتی پولِ بنزین هم نداشت که پیشِ من برگردد.
    چند ماه مجبور شد کارهایی انجام دهد که اصلا در حدِ شخصیتش نبودند. و من هم ایشان را همراهی میکردم و همش امیدواری میدادم.
    از تمامی خرجهایم زدم و هرچه پول دستم میآمد،میدادم.
    مجبور شد آپارتمانی را که برای آینده مان خریده بود، بفروشد.


    وقتی وام عقب می افتد، بانک پشت سرهم اخطار میدهد، و بعد از چندماه تاخیر، جریمه میگیرد.
    واگر ضامن کارمند باشد، از حقوقش کاسته میشود.
    همه اینها بیشتر با اعصاب آدم بازی میکنند.
    تا آنجا که میتوانید، پول قرض نگیرید، چون اضطرابتان را برای پس دادنشان بیشتر میکند.
    با کسانی که چک داده اید، حرف بزنید و ازشان فرصت بگیرید

    از توجهتان به مسائل دیگر کم کنید
    به همسرتان بیشتر از پیش توجه کنید، چون بیشتر از پیش به شما احتیاج دارد ،با روشهایی که میدانید قویتان میکند، اعتماد بنفس خودرا بالا ببرید و
    اصلا خودتان را نبازید ، مشکلات مالی حل شدنی هستند، پول دوباره بدست میآید.
    مهم این است که درزمان بی پولی، محبت و صمیمیت و درک بیشتر شود.
    اگر همسرتان عصبی شد و پرخاش کرد، سعی کنید به دل نگیرید.درکش کنید.
    سرکوفت نزنید، حتما خودش پشیمان است و اگر اعتراف هم نکند، در دلش میکند.
    تمام تلاش خودرا بکنید امیدوارش کنید،اعتماد بنفسش را بالاببرید. حتی شده اغراق کنید.
    مثلا بگویید که خداروشکر که مشکل مالی است، و مشکل خدای نکرده بیماری نیست، و پول دوباره بدست میاید اما جان نه.
    این واقعیت را بپذیرید که این مشکل،برای همه پیش میآید، و در این دوران برای شما پیش آمده.

    با تجربه ای که من دارم، درزمان مشکلات مالی، قوت قلب، صبر و استقامت کمک میکند تا انسان خودرا نبازد ،این باعث میشود فکرش کار کند و شرایطش را بهبود ببخشد.

    خانواده چون درک نزدیک از مشکل شما ندارند، ناراحتتان میکنند.
    درمورد آنها هم با صبوری برخورد کنید.
    برآنها خرده نگیرید، فقط صبور باشید و به سرکوفت ها توجه نکنید.

    خیلی مواظب همسرتان باشید و از وی بخواهید تا خودرا خالی کند، تا خدای نکرده این غمهایش از جای دیگر بدنش بیرون نزند و مشکل جدیدی درست نشود.
    با حرف های عاشقانه تان میتوانید این را به او بگویید.

    امیدوارم مشکلتان بزودی حل شود.
    ویرایش توسط delkhaste : پنجشنبه 03 تیر 95 در ساعت 02:10

  6. 5 کاربر از پست مفید delkhaste تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 12 تیر 95), fahimeh.a (چهارشنبه 06 مرداد 95), mohamad.reza164 (پنجشنبه 03 تیر 95), nardil (جمعه 29 مرداد 95), باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array
    توی گوگل عبارت "دیو رمزی" رو جستجو کنید مقالات و مطالب مرتبط به دردبخوری رو میتونید پیدا کنید.

  8. کاربر روبرو از پست مفید saeeded تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    دوران خیلی سختیه ! به نظر من حتی برای یه خانم خیلی سخت تر از یه مرده
    چون مرد وسط بحرانه و ما خانم ها از دور بدون اینکه کاری از دستمون بربیاد باید همه ی حس های بد رو کنترل کنیم وقدم به قدم کنارشون باشیم
    همسر من مدتیه تو این دورانه و واقعا به من سخت گذشته. مایی که همدیگرو بی نهایت دوست داشتیم یکبار تا مرز طلاق رفتیم و...هم چنان هم مشکلات ادامه داره
    باید بپذیری که روابط عاطفی تون , ارتباط زناشویی تون , صبر و حوصله ی همسرت احتمالا دچار تغییرات زیادی میشه
    به هیچ وجه گیر نده ! مثلا اینکه دو ساعت کجا بودی ازت خبری نبود و... اون یه کوه فکر و خیال تو سرشه که دیگه جایی برای جواب پس دادن به تو نمیمونه
    وقتی کنارته به هیچ عنوان از کارش و مشکلات کاری و مالیش نگو! بذار یه موضوع دیگه رو خودش بگه .مثلا از فیلم حرف بزن
    من و شوهرم وقتی تو اوج بحرانه پای تلفن از فیلم میگیم .از دوستامون میگیم و من به هیچ وجه از کارش نمیپرسم .حتی ازینکه مشکلات مالی رو میخواد چی کار کنه و....
    تو مسائل بین خانوادت و همسرت اصلا وارد نشو .به خانوادت بگو همسرت تحت فشاره و اوضاع زندگی کمی بحرانیه و به شوهرت ابدا سرزنش نکنن و غر نزنن اگر احیانا حرفی م پیش اومد تو دخالت نکن
    کلانتر بازی درنیار .ننداز خودتو جلو که حالا که تو پول نداری من پول میدم, من سرکار میرم و.... که قرض ها رو بدم و....
    پیشنهاد کارو بده ولی نه برای پرداخت قرض های همسرت بیشتر برای روحیه خودت و...
    اگه یه موقعی هم ازت پول خواست بهش قرض بده ولی خب خودت ابدا گیر نده و خودتو ننداز وسط
    بذار باهات راحت حرف بزنه ! هیچ غری نزن !هیچی ! خیلی وقت ها بگو میدونی چه قدر سختی میکشه و قدر دانشی ودوستش داری و کنارش هستی .
    خیلی دلخوریا ممکنه برات پیش بیاد , شاید از بی توجیها , شاید از بی خبری های طولانی و.... سعی کن به خودت مسلط باشیو روی کنترل احساست کار کن .باید خیلی قوی بشی .خیلی
    نهایت حرفم که سعی کن منبع آرامشش باشی .کسی که بعد از همه ی گرفتاریا از هم کلامی باهاش چیزی جر آرامش نصیبش نمیشه
    دوران فوق العاده سختیه .امیدوارم بتونی محکم جلو بری

  10. 7 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 06 مرداد 95), mohamad.reza164 (پنجشنبه 03 تیر 95), nardil (جمعه 29 مرداد 95), Shadi2 (پنجشنبه 10 تیر 95), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 07 شهریور 95), نیکیا (جمعه 04 تیر 95), باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام خانوم

    از اینکه بانوی قدرتمندی مثل شما رو در تالار میبینم واقعا خوشحالم. از اینکه اینقدر بالغانه به زندگی نگاه میکنید، شگفت زده شدم.
    ------
    مردها درسته که از دور زمخت به نظر میرسن و گاها برای بزرگنمایی این سختی از سیبیل های مردانه و امثال هم بهره برده میشه.
    ولی همیشه، حمایت های عاطفی هست که هیچ کتاب موفقیتی درباره مردان موفق نمینویسد. صرفا گفته میشه، پشت سر هر مرد موفقی ، یک زنه قوی وجود داره.
    ولی نمیگن که اون زنها چه کار کرده اند!!!!!!!!!


    یادمه وقتی نوزده سالم بود، استارت یک کار خیلی سنگین رو به نسبه سنم زدم، در ادامه مسیر با شکست براورد پروژه مواجه شدم. ولی من که مغرور بودم و مشاورهیچ شخصی رو پذیرا نبودم، به مادرم چرایی شکست پروژه رو گفتم. در جواب مادرم با دو کلمه انگیرشی و در عین حال عاطفی، قدرتی مضاعف به من بخشید که تا لحظاتی قبل یک شکست خورده بیش نبودم.

    حمایت های خودتون رو به هیچ عنوان قطع نکنید . سعی کنید بهش اعتماد به نفس بدهید.
    کمی رو خودتون کار کنید. چون احتمالا قرار هست در اینده ، اندکی عزت نفس شما از بین بره.

    --------
    اگر مجددا امکانش رو دارین، سر کار بروید. کمی هم شما بنزین این ماشینی که داره به سمت قله میره رو تامین کنید.

    -------
    یه نکته هم بگم.
    در بازی شطرنج، وقتی دو نفر در حال بازی هستن، اینقدر درگیر و متمرکز بر بازی میشن که گاها از ساده ترین و موفقیت امیز ترین حرکات غافل میشوند. به طور موازی این شخص سومی که از بیرون به بازی نگاه میکنه، به راحتی او حرکات ساده به ذهنش خطور میکنه.


    اگر به فعل و انفعالات پروژه همسرتون اشراف دارین، شخص سوم کارش بشید و راهکار های رهایی بخش ارایه بدهید.
    اگر شخص سوم نمی تونید باشید، از تجارب دیگران بهره ببرید.

    شکست، اغازگر یک پیروزیه. امیدوار به اینده باشید.
    -------
    پ.ن:
    نمیدونم زمینه کاری همسرتون چیه، ولی متاسفانه در چند ماه گذشته شرکت ها و واحد های صنفی زیادی رو دیدم که تو موج سراشیبی افتادن. رکودی که حاکم شده، دامن گیر خیلی از صنایع شده.
    ولی با مطالعه بازار ( منظور از بازار ، شرایط اینده هست ، نه شرایط فعلی) متوجه میشیم که شرایط خوبی در انتظار هست . بحث این ادعا مفصله و در این تاپیک نمیگنجه. اندکی صبر، پیروزی نزدیک است.

    خانوم خیلی قوی باشید. مثل یک بانوی اهنین.


  12. 7 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 06 مرداد 95), nardil (جمعه 29 مرداد 95), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 07 شهریور 95), باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95), سرشار (شنبه 05 تیر 95), شمیم الزهرا (پنجشنبه 10 تیر 95), صبا_2009 (جمعه 04 تیر 95)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام بر بی نهایت عزیز
    امیدوارم مشکلتون به نحو دیگه ای حل بشه و کار به ورشکستگی و خدای نکرده زندان نرسه

    راستش در مورد مسائل مالی من نظرم یه جورایی با دیدگاه این تالار متناقض هست
    اینکه در حالی که همسر شما در شهر شما مشغول به کار هستند خوب چرا شما در شهر دیگری ساکن هستید رو نمیدونم به چه علت هست با درایتی که از شما سراغ دارم حتما یه دلیل منطقی در این مورد وجود داشته
    اگر درست یادم بیاد در اون تاپیکی که قبل از استعفا از کارت زده بودی من ازت می خواستم راهی پیدا کنی که بتونی کارت رو ادامه بدی
    خوب به هر حال شما صلاح دونستی و از کار بیرون آمدی که البته هنوزم من شخصا بهت توصیه می کنم اگر میتونی برگرد سر کارت

    راستش من به همراهی محض حتی در صورتی که می دونی طرف مقابلت داره اشتباه می کنه اعتقاد ندارم
    به نظرم دو نفر که شریک زندگی هم هستن هر دو باید فکر کنن و موضوعات مالی باید با تفاهم و همفکری انجام بشه

    همسر خودم چند وقت پیش روی یک پیشنهاد کاری فکر می کرد که من مخالف بودم و کاملا برام روشن بود که پایان خوشی نداره، بهش گفتم هر موقع خواستی این کارو بکنی بدون که دیگه از نظر اقتصادی راه من و تو جدا شده ، هر سهمی من و بچه هام از زندگی با شما داریم جدا کن و با سهم خودت برو اون کارو شروع کن و اگر به مشکلی هم برخوردی به هیچ وجه روی این مبالغ یا روی حقوق من حساب نکن
    چون این کار داره بدون رضایت من انجام میشه و هیچ دلیلی برای همراهی نمی بینم

    خوب البته بعد یه مدت با دیدن مشکلاتی که در شروع اون کار وجود داشت و با عدم همراهی من، کلا منصرف شد و زندگی ما به حالت عادی برگشت
    بماند که بعدا اون شخص پیشنهاد دهنده کلاه بردار از آب در اومد و در حالی که حدود یک میلیارد از افراد دیگه به اشکال مختلف و با وعده های مختلف گرفته بود فرار کرد و الان هم متواری هست
    و همسرم همیشه خدا رو شکر می کنه که به دنبال اون وامها و تاسیس اون بنگاه اقتصادی نرفت

    ولی اگر شما به هر صورت گذشت کردی و همراهی کردی به هر حال الان هم بدون اعتراض یا غر زدن بهتره ادامه بدی ولی این دفعه حتما نظر بده سعی کن راهکار برای خروج از چالشها پیدا کنی
    یه قانونی هست که فکر می کنم اگر بشه برای شخص اعلام ورشکستگی کرد اون وقت دیگه لازم نیست به خاطر چکها زندان بره فقط یه فرصتی میدن تا اموال منقول و غیر منقول رو بفروشه و طلب افراد رو بده
    دقیقا نمیدونم قانونش به چه شکل هست ولی حتما پیگیر باش ببین به دردت میخوره
    به نظرم همراهی عاطفی کافی نیست راهکار و همراهی فکری خیلی حیاتیه
    ایشون الان بعد از این شکست حتما به این نتیجه رسیدن که نباید فقط با فکر خودشون راه برن و باید از همفکری شما هم استفاده کنن
    پس به دنبال ارائه راهکار باش نمیشه که آدم بشینه دست روی دست بذاره و فقط همراهی بکنه

    به نظرم به خاطر بچه هات هم که شده اگر میتونی برو سر کار که حداقل مدتی که همسرت گرفتار هست از نظر مالی به اونا فشار نیاد
    یادمه اون موقع ها که دیگه سر کار نرفتی یکی از دلایلت بچه کوچکت بود، الان که دیگه خدا رو شکر بچت هم بزرگتر شده و احتمالا بشه مهد کودک بره

    البته می دونم که طبق دیدگاه این تالار زن باید مدیریت اقتصادی رو به مرد بده و همراهیش کنه ولی در هر صورت این نظرات من بود

    امیدوارم خیلی زود همه مشکلاتت حل بشه و همه چیز به حالت نرمال برگرده
    موفق باشی
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  14. 6 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 06 مرداد 95), kaspian (سه شنبه 08 تیر 95), nardil (جمعه 29 مرداد 95), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 07 شهریور 95), باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95), صبا_2009 (سه شنبه 08 تیر 95)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام خانم بی نهایت گرامی

    طاعات و عبادات قبول حق
    امیدوارم به حق این روزهای عزیز هرچه زودتر روزهای ناخوشی و سختی جاشو به روزهای خوشی و شادی بدهد.

    من حرف خاصی ندارم برای گفتن، جز دعا کردن براتون که انشالله سختی ها و به بهترین شکل ممکن بتونین پشت سر بذارید، شب های قدر خیلی بفکرتون بودم، امیدوارم خداوند صبر و تحمل زیاد به شما و همسرتون بدهند.

    بنظرم با اینکه همسرتون به حرف شما و خانواده اتون گوش ندادن، نباید وقتی در این بحران هستند سرزنشون کنید حتی به خانواده اتون هم بسپرید که بهیچ عنوان به روشون نیارن یا از این قبیل حرف هایی : * که ما که گفتیم، دیدی آخرش این شد و.... * نه خودتون نه خانواده اتون به همسرتون نزنید چون الان کاریه که شده سرزنش به جای حمایت عاطفی بیشتر باعث ضعیف شدن روحیه اشون میشه، شما به عنوان همسرشون بهتره بهشون آرامش و هدیه بدهید و بهشون امید بدید که همه چی دوباره مثله روز اولش میشه و میتونید با کمک و هم فکر همدیگه دوباره زندگیتون و بسازید و همه چی حتی از روز اول هم بهتر پیش ببرید.

    میتونید فکر کنید شما هم مانند زوج هایی هستید که همه چی و از صفر بدون داشتن کمک مالی از خانواده ها شروع میکنند، لحظات عاشقونه برای خودتون بسازید و سعی کنید گاهی به ذهن خودتون و همسرتون استراحت بدید و خودتون از قرض ها و مشکلات مالی دور نگه دارید و تا تجدید روحیه کنید و دوباره از نو شروع کنید.

    من یادمه بچه بودم که پدر و مادرم به علت کلاه برداری که ازشون شد ورشکست شدن، هردو کارمند بودن و با کمک همدیگه از صفردوباره مثله روزهای اول شروع کردن زندگیشون و ساختن این باعث شد عشق بینشون بیشتر و بیشترم بشه و بفهمن تو روزهای سختی تنها کسانی که کنارشون هستند فقط و فقط خودشونند.
    یک کار جالبی هم که پدرم کردن بصورت خانوادگی همگی رفتیم مسافرت من خیلی کوچیک بودم ولی خوب یادمه بابام خیلی تلاش کردن به ما خیلی خوش بگذره من که نمیدونستم چی شده ولی بعد ها مادرم گفتن اون مسافرت و رفتیم تا یکمی روحیه اموم شارژ بشه و بتونیم دوباره از اول شروع کنیم، و فکر مشکلات مالی و از خودمون دور کنیم.


    راستی خانم بی نهایت عزیز خیلی ممنون از اینکه من و یادتون بود و ازدواجم و تبریک گفتین،اصلا فکر نمیکردم کسی من و اینجا یادش باشه، یکجورایی سورپرایز شدم، ببخشید من به علت اینکه عضو مشترکین نیستم نتونستم در همون تاپیک ازتون تشکر کنم.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  16. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95)

  17. #9
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    به نام خدا
    سلام

    ممنون از تک تک دوستانی که با نظراتشون قصد کمک به بنده را داشتند.

    همسرم شرایط سختی دارن، امروز اولین حکم جلبشون اومد ، اما فعلا این یکی به خیر گذشت.

    در این گیر و دار یکی از اشرار فاسد فراری منطقه ، به علت اینکه همسرم توانسته در مدت زمان کم جایگاه موجهی در بین مردم برای خودش درست کند و حسادت و بدگویی های برخی افراد حسود ومریض ، با اسلحه کمری و قمه بارها نزدیک محل کار همسرم به عربده کشی پرداخته ، خدا رو شکر اون موقع ها همسرم اونجا نبوده.

    با اینکه خیلی از افراد مورد ضرب چاقو این شرور قرار گرفتند اما هیچ شاکی خصوصی ندارد.

    در این شرایط متوجه شدیم ، کوچولویی توی راه داریم .

    سرزنش های خانوادم و حتی احتمالی شما دوستان حتی اگه به زبان هم نیارید ، اینکه چقدر ما بی فکر عمل کردیم عامل دیگری بر نا آرامی های من است.

    من گرچه تمام تلاشم رو در تربیت بچه هام تا الان داشته ام و می دونم خیلی نقطه ضعف ها داشتم ومی بینم پدران ومادرانی رو که چقدر قوی عمل می کنند و از امکانات برای بچه هاشون چطور به نحو احسنت استفاده می کنند گرچه احتمال می دهم بگویید خیلی احساسی و هیجانی عمل کردم اما من بچه به تعداد زیاد دوست دارم که البته ان شا الله دختر به تعداد بیشتر ونمی تونم تصور کنم پیری خودم رو با دوتا پسر .

    خدا پسرای من وپسرای همه رو حفظ کنه اما من دلم برای یه دختر ضعف می ره.

    من احتیاج به کمک دارم . اما نمی دونم چه کمکی ؟!!!

    شاید نمونه های عینی از دوستانی که چنین شرایطی رو پشت سر گذاشتند و باعث ایجا امید ونیرو در من بشه.

    من آرامش می خوام که بتونم به همسرم هم آرامش بدم.

    اینکه از این همه نگرانی واسترس و آینده نگری در بیام.

    خیلی نگران همسرم و سلامتیش هستم. نگران بچه ها و تو راهیمون. نگران دید دیگران که نگاه عاقل اندر سفیه به من بکنند.

  18. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95), شمیم الزهرا (پنجشنبه 10 تیر 95)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام بی نهایت عزیزم
    تا به حال همیهش از نظرات شما در تالار استفاده کردم و اینبار هم به قصد راهنمایی پستی نمیذارم چراکه خیلی پختگی و اطلاعاتم از شما کمتر هست اما به قصد ابراز همدردی به عنوان یک دوست پست میذارم

    اول از همه مادر شدنتون رو تبریک میگم و از صمیم قلب براتون آرزوی خوشبختی و رفع همه مشکلات دارم

    ببینین اینکه نباید بچه دار میشدین و این حرفها همش بیهودست و افسوس گذشته خوردن سودی نداره، مهم اینه اکنون خداوند این نعمتو برای شما خواستن و باید شکرگزارش باشین و در این راستا حفظ آرامش از مهمترین وظایف شما در قبال این نعمت الهی هست. سعی کنین از افرادی که براتون تنش زا هستن دوری کنین.
    با توضیح شرایط از خانوادتون بخواین که کمک عاطفی و روحی براتون باشن. شارژرهای روحی خودتون رو پیدا کنین و مرتب استفاده کنین. در منزل صوت قرآن رو زیاد پخش کنین.

    شرایط خیلی خاصی دارین اینکه گفتین با مثال کمک حالتون باشیم. یکی از دوستان نزدیک پدرم و دوست خانوادگی ما که کارخانه یکی از مواد غذایی رو داشتن، طی یک سفر کاری که از ایران رفته بودن، شرکاشون با سو استفاده از چک های سفید امضا ایشون کلاهبرداری عظیمی کردن و ایوشن وقتی از سفر بازگشتن متوجه این شدند ولی نتونستن اثبات کنن این سو استفاده رو و بی اطلاعای خودشون از چک هارو و برای همین به زندان افتادن، تمام داراییشونو فروختن و فقط همسرشون از اونچه که به نام خودش بود یک خونه خیلی نقلی در جای پایینی از شهر خرید تا بی سرپناه نباشن (وضع مالی خیلی عالی داشتن)

    خلاصه شاید ده سالی طول کشید تا با همت اقا و واقعا پشتوانی قوی خانم تونستن از بحران دربیان و تازه یک زندگی خیلی پایین رو شروع کنن اما جالبیش این بود خودشون رو نباختن حتی مجبور شدن از تهران به اطراف تهران چندسالی نقل مکان کنن هم به دلیل هزینه ها و هم اینکه خیلی مزاحمت براشون از طرف طلبکاران پیش میومد اما خداروشکر الان دیگه با روحیه قوی که داشتن بحرانو گذروندن اما بلاخره هیچوقت شاید به اون وسع مالی گذشته نرسند.

    من با توجه به تجربه ایشون کارهای اقتصادی اون خانم خیلی تو زندگیشون نقش داشت، من از زندگی شما بی اطلاعام اما اگر بتونین در این زمینه کاری کنین خیلی مهمه چون الان شوهر شما در وضعی نیستن که بتونن درست فکر کنن. شاید پولی یکجا سرمایه گذاری کنین که بعدا سودی بهتون بده یا هرکاری که اندکی پول براتون نگه داره در این برحه خیلی مهمه.

    ولی در کل اینکه شما همیشه و در همه سختی ها کنار همسرتون هستین و با عشق فرزندانتون رو بزرگ میکنین خودش مهمترین کار شماست و فکر نکنین که کم کاری رو انجام میدین و همسرتون ناخودآگاه با این حضور شما حمایت میشن و بهتر میتونن این بحرانو سپری کنن...

    کاری جز دعا از دست من برنمیاد ان شاالله که هرچه زودتر مشکلاتتون حل بشه

  20. 2 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 10 تیر 95), باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.