به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 22:44]
    تاریخ عضویت
    1395-3-30
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    128
    سطح
    2
    Points: 128, Level: 2
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حسرت هاو پشیمانی از گذشته سیاه

    سلام من یه دختر ۱۸ سالم که فرزند اخر خانوادم ۲ برادر و یک خواهر دارم که فقط من و برادر۲۷ سالم مجردیم.خوشگلم تغریبا،از نظر درسی سطح بالایی هستم و طبع گرمی دارم.خانواده خیلی معقولی دارم همه نیازهای مالی منو برطرف میکنند تا حالا کسی با من حتی با صدای بلند حرف نزده خانواده شوخی دارم اما از طرفی اختلاف سنی من با همه اعضای خانواده خیلی زیاده من اصلا از لحاظ عاطفی تامین نمیشم تا حدی که تا حالا هیج کدوم از اعضای خانواده منو بغل نگرفته نبوسیده به من نگفتن که دوسم دارن تاحالا با برادرم بیرون نرفتم تنهایی،خیلی وقته چون با خانوادم نمیتونم و دوستام هم زیاد نمیتونن بیان بیرون حتی سینما یا شهربازی نرفتم ینی چندساله،اگر مشکل داشتم خانوادم نفهمیده اصلا باهاشون راحت نیستم ینی تا حالا شده مشکلم رو به مربی باشگاه بگم ولی به خانوادم نگفتم حتی خواهرم این چیزا واسه من که یه دختر فوق احساسی ام خیلی سخته و خب توی این سن به هیج عنوان به من اجازه ازدواج هم نمیدن بچه تر که بودم بخاطر این موضوع رابطه با جنس مخالف داشتم از طرفی هم دوستای خوبی نداشتم بطوری که این روابط برای من عادی شده بود متاسفانه پسرا هم که می‌دیدند من واقعا بچه ام به بهانه دوس داشتن و عشق خیلی از من سواستفاده کردن منم برای تموم نشدن اون رابطه و تنهاتر نشدنم حاضر میشدم که رابطه ج ن س ی داشته باشم.حدود یک سال پیش بود که فهمیدم چقدر اشتباه کردم و چقدر بدبختم و خدا کمکم کرد که رابطه دوستی با پسر رو کاملا کنار بذارم و قسم به جون مامانم بخورم که دیگه سراغش نرم و خداروشکر هم نرفتم اما هنوزم فکر کردن به حسرتام به اینکه چقدر از نظر عاطفی نیازمندم و از طرفی پشیمانی از گذشته و فکر کردن به احمق بودنم و اینکه چجوری گول خوردم و شاید ایندمو خراب کردم داره دیوونم میکنه فکر اینکه من یه دختر خ ر ا ب م دست از سرم برنمیداره این روزا سعی میکنم با غرور کمبود محبتمو جبران کنم اما بازم آروم نمیگیرم اصلا هم نمیتونم درمورد گذشتمو کمبودام با کسی حتی دوستام صحبت کنم چون از تغییر طرز فکرشون نسبت به خودم میترسم من کنکور دارم این فکر اشفته هم داره داغونم میکنه همش عصبانی و بی حوصلم و حتی میترسم از پسرها.میترسم از افسرده شدن توروخدا کمکم کنی:-)

  2. کاربر روبرو از پست مفید sarah_tds.b تشکرکرده است .

    hamed-kr (یکشنبه 30 خرداد 95)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام خانم سارا
    ماه رمضان تون مبارک باشه

    و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا " به خداوند اعتماد کن که تنها خدا تو را یاور و نگهبان کافیست.

    شاید اگر به پست های من در سایت نگاه بندازین برداشت کلی تون این باشه که من یه آدم نسبتا مذهبی مقید باشم (پناه بر خدا ،ان شاءالله که خدا من رو بهتر از اون چیزی که بقیه در موردم میدونن قرار بده) ولی جداً به حال فعلی تون غبطه می خورم.
    خانم سارا یک سال دوری از چنین مشکلی خیلی توفیق میخواد و حتما خدا هم خیلی هواتون رو داشته.
    اصلا و ابدا هم نمیشه برچسب یه دختر خراب رو به شما زد ،خب واقعا سن تون کم بوده و تجربه کافی هم نداشتین و مطمئنا خدا هم این رو در نظر میگیره و از طرفی همه ما فزصت ها زیادی رو از دست دادیم و برامون حسزتش مونده ،ولی این حسرت می تونه پیش برنده باشه و می تونه واپس زننده باشه.
    اگر شما بخواید از حسرت هاتون درس بگیرین که دیگه کاری در حق و وجود با ارزش خودم نکنم که بعد بخوام افسوسش رو بخورم خب این پیش برنده هست ولی اگر قرار باشه فقط بخواید غم این موضوع رو بخورید مطمئنا درست نیست و خدا هم نمی پسنده.

    ولی من دو چیز اساسی رو بهتون توصیه می کنم ،یکی مشاوره با یک مشاور متعهد(می تونین برای شروع توی بخش انجمن آزاد همین جا ثبت نام کنین تا بعد به یک مشاور حضوری خوب معرفی بشین )
    دوم این که گروه دوستان تون رو آرام آرام تغییر بدین ،چون دوست آدم به شدت بر روی آدم اثر میذاره .
    چه جوری؟
    با دختر های خوب و مذهبی مخصوصا اون هایی که روحیه بسیار مهربانی دارن،صبور هستن و زود بقیه رو قضاوت نمی کنن در کنار همین دوستان تون آرام آرام رابطه برقرار کنین ،بعد خودتون یواش یواش به سمت چنین آدم هایی گرایش پیدا می کنین چون سطح قابل قبولی از نیازهاتون برطرف میشه و حس می کنین کسی هست که بتونین باهاش حرف بزنین ،حرف هایی از جنس مهم ترین نیاز هاتون.

    به هر حال خواهش می کنم به این دو موضوع خیلی خوب توجه کنین .
    و بعد هم روحیه و بعد مذهبی و دوست داشتن خدا توی شما کاملا محسوس هست و بدونین این هم یک نیاز جدی برای شما هست نه یک موضوع در کنار موضوعات پراکنده زندگی ، شما نیاز دارین که خدا رو دوست داشته باشین و دین هم از همین احساس نیاز پنهان اما عمیق در آدم شکل میگیره ،دین یه دستور العمل هست برای حس نزدیکی به خدایی که ما فطرتا خیلی دوستش داریم ،مثل خیلی دستور العمل های دیگه دستورالعمل رانندگی ،آشپزی ،تست زدن و کنکور دادن و....

    و اما بخشی از یه کتاب رو براتون میذارم و در انتها لینک صفحه دانلودش رو هم براتون میذارم:

    («إنْ هُوَ إلاّ ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ»؛ اين قرآن كه ذكر براي عالمين است، همان قصه‌ي جان همه‌ي بشريت است، يعني تمام ابعاد اصيل بشريت را اين قرآن در بر مي‌گيرد. اي پيامبر بگو: من اين قرآن را براي شما آورده‌ام تا قلب و جان شما را با حقيقت مرتبط سازم و در نتيجه در راحتي کامل وارد شويد. و خداوند به حضرت مي‌فرمايد بگو: قصه‌ي خودم هم همين است، لذا در راستاي چنين روشي و چنين موضوعي، اصلاً به خودم فشار نمي‌آيد.
    به عنوان مثال در نظر بگيريد اگر الآن بخواهيد يک ساعت داشته ‌باشيد، به اندازه‌ي خريدن ساعت بايد به زحمت بيفتيد. هر چيزي را بخواهيد براي خودتان نگه‌داريد، به همان اندازه بايد زحمت بكشيد. اما يك چيزي است كه نزديك‌ترين و راحت‌ترين چيز است؛ و آن خدا است و لذا در عين آن که کامل‌ترين چيزها است، داشتن او هيچ سختي ندارد، چون پيش شما است و جان شما به راحتي مي‌تواند با او در تماس باشد، کافي است ما موانع مزاحم را از ميان برداريم.
    اگر بخواهيد نان داشته ‌باشيد، بايد تلاش كنيد و آن را تهيه کنيد، براي به‌دست‌آوردن گندم بايد سختي كشيد و آن را از دل زمين بيرون آورد، ولي براي به‌دست‌آوردن آب زحمت كم‌تري نياز است، از طرفي هم نياز ما به آب بيشتر از نان است، مي‌توان حدود سي روز نان نخورد و غذا نداشت ولي نمرد، ولي اگر هفت يا ‌هشت روز بي‌آب باشيد مي‌ميريد، در حالي كه آب به شما نزديك‌تر و لطيف‌تر است. هوا نسبت به نان و آب، به شما نزديك‌تر و براي شما مهم‌تر است و پنج يا ‌شش دقيقه بيشتر نمي‌توان بدون هوا ماند، يعني از يك طرف خيلي مهم است و از طرف ديگر خيلي لطيف و نزديك است. حالا خدا به ما از هوا نزديك‌تر و در ذات خود از آب لطيف‌تر است و بيش از نان و آب و هوا مورد نياز ما است، تمام وجود ما از اوست و تمام معني ما در ارتباط با او معني خواهد داشت. يك قاعده‌اي در اين عالم هست؛ كه هر چيزي از نظر مرتبه‌ي وجود، شديدتر است، لطيف‌تر و به ما نزديك‌تر است، و چون خداوند هستي مطلق است، هم از همه چيز لطيف‌تر است و هم از همه چيز به ما نزديك‌تر است. درست آن را كه آدم شديداً به او نياز دارد، از همه به او نزديک‌تر و قابل دسترس‌تر است.
    خدايي که غذاي جان ما است و اصيل‌ترين بُعد ما يعني قلب، از طريق او تغذيه مي‌شود و نقص‌اش برطرف مي‌گردد، به راحت‌ترين شکل در اختيار ما قرار مي‌گيرد. حالا همين قاعده را براي قرآن در نظر بگيريد، قرآن جلوه‌ي حضرت حق است و غذاي جان ماست؛ فرمود: «إنْ هُوَ إلا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ»؛ چيزي نيست مگر ذكر و غذاي جان بشريت. «ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ»؛ يعني اين قرآن حکايت از آن است كه ما به يادِ بشريت بوده‌ايم. خداوند مي‌فرمايد: «لَقَدْ اَنْزَلْنَا اِلَيْكُمْ كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ اَفَلاَ تَعْقلُون»کتابي را به سوي شما نازل کرديم که در آن به ياد شما بوديم «فيهِ ذِكْرُكُمْ»؛ ذكر و ياد شما در آن است، به ياد شما بوديم كه اين قرآن را خلق ‌كرديم، پس قصه‌ي جان و قلب شماست و مي‌توانيد از طريق آن قلب خود را رشد دهيد و ادب نمائيد تا با پروردگارتان مرتبط شويد.


    ادب خیال، عقل و قلب - لب المیزان

    دوتا توصیه رو هم فراموش نکنین.
    التماس دعا.

  4. 4 کاربر از پست مفید hamed-kr تشکرکرده اند .

    alireza198 (یکشنبه 30 خرداد 95), baitollah-abbaspour (سه شنبه 01 تیر 95), sarah_tds.b (یکشنبه 30 خرداد 95), نیکیا (یکشنبه 30 خرداد 95)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 22:44]
    تاریخ عضویت
    1395-3-30
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    128
    سطح
    2
    Points: 128, Level: 2
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم واقعا از hamed_kr عزیز که به سوالم توجه کرد ماه رمضان بر شما هم مبارک باشه واقعا حرف های شما حس خوبی بمن داد و حرفتون رو کاملا قبول دارم که خدا خیلی هوامو داشته در حقیقت اگه کمک خود خدا نبود من هنوز همون سارای قدیم بودم پارسال در شب های قدر بود که من داشتم با یکی از همون پسرها چت میکردم وقتی یکم فکر کردم که امشب شب قدره و من دارم توی همچین شبی کار به این کثیفی میکنم از خودم خجالت کشیدم اون شب کلی گریه کردم و به خدا امام علی و حضرت ابوالفضل که واقعا عاشقشونم التماس کردم که خودشون منو نجات بدن و پاک کنن بعد ماه رمضان من با یه پسری دوس شدم که وقتی میخواستم باهاش تموم کنم انقدر منو با تهدید و اینجور چیزا اذیت کرد که به خدا قول دادم و قسم به جون مامانم خوردم که اگه اون ادم منو ول کنه دیگه دنبال این چیزا نرم و بعد از چند روز اون پسر بیخیال من شد و بعدش من تا یه مدتی به معنای واقعی کلمه از جنس مذکر متنفر شدم(البته بلانسبت دوستان این سایت)و الان بی تفاوت همراه با یه مقدار ترس من میدونم که اون پسر رو خدا واسه من فرستاد تا اینجوری منو نجات بده و متوجه اشتباهم بکنه من الان اصلا با دوستای اون زمانم ارتباط ندارم و واقعا دوستان خوبی دارم اما خب اصلا جرات نمیکنم درباره این موضوعات باهاشون حرف بزنم و میترسم از اینکه نظرشون نسبت به من عوض بشه!
    از بقیه دوستان هم عاجزانه خواهش میکنم هر نظری دارن در مورد هر دو موضوع ینی خانوادم و حس عذاب وجدانم بدن من واقعا دارم اذیت میشم ممنون از همه

  6. کاربر روبرو از پست مفید sarah_tds.b تشکرکرده است .

    hamed-kr (دوشنبه 31 خرداد 95)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام
    اول از همه چیز می خواستم بگم که تاپیک تون رو رها نکنین ،واقعیتش فرصتم زیاد نیست ولی سعی رو می کنم اگر زنده باشم تاپیک تون رو پیگیری کنم (خدایی نکرده اصلاً منت نیست ها،عذر تقصیر منِ مقصر هست)،شاید دیر به دیر براتون پست بذارم ولی ان شاءالله سعی می کنم این کار رو انجام بدم.

    خب الهی شکر که الان دوستای خوبی دارین ،مطمئن باشین همین هم کمک خداست ولی یه گلایه ! البته نه از نوع این که ناراحت باشم ،نه ، ولی شما نیاز دارین که با کسی که مهارت لازم رو برای هدایت شما داره حرف بزنین و این ضرورت مشاوره رو که گفتم دوچندان می کنه ،پس باز هم می گم شما نیار دارین که حرف بزنین حالا اگر نمی تونین با دوستان تون صحبت کنین و ممکن هست این احتمال عقلایی هم وجود داشته باشه که مورد قضاوت نادرستی قرار بگیرین با یه مشاور متعهد و مجرب ضرورت داره که صحبت کنین .
    اصلا خیلی وقت ها توی همین تاپیک ها هایی بقیه اعضا میذارن ممکنه کسی چیزی رو به صاحب تاچیک پیشنهاد کنه که اصلا درست نیست و جزء آفات مشاوره هست که با توجه به تعدد بالای تاپیک ها مدیران تالار نمی تونن تمام موارد رو برسی کنن.

    حالا یه سئوال واقعا ببخشین ولی معذوریت مالی برای مراجعه به مشاوره یا ثبت نام در همین جا برای مشاوره گرفتن دارین؟(ببخشین این یه سئوالم رو حتما جواب بدین ،خب شاید پدر و مادر شما هم ضرورت هزینه کردن برای چنین چیزی رو نمیدونن و چنین هزینه ای رو پرداخت نکنن)

    راستی معلم دینی تون یا معلم پرورشی خوبی توی مدرسه تون هست که بتونین از اون استفاده کنین؟

    بذارید یه مثال از اعضای همین سایت بزنم ، یه دختر خانم مشهور و خیلی خوبی توی سایت داریم اسم کاربری شون خانم مصباح الهدی هست . ایشون توی سایت به متخصص بودن در امر خواستگاری مشهور هستن پیشِ قدیمی تر ها ،ولی خود ایشون با تمام مهارت هاشون چند سال پشت در بسته ازدواج به خاطر نه کمی خواستگار بلکه نوع تعامل پدرشون با خواستگار ها مونده بودن تا بعد یه سری بحث ها قانع شدن که باید مشاوره بگیرن و بعد مشاوره و به کار بستن دستور العمل ها و البته توکل و توسل بهمن ماه سال پیش ازدواج کردن.

    میخوام ضرورت این بحث براتون جا بیفته.

    و اما در مورد عذاب وجدان ؛
    خب این هم باز موضوعی هست که توسط یه مشاور بهتر می تونه ریشه یابی بشه و با ریشه یابی بهتر مشکل به حل شد خیلی نزدیک تر میشه.
    نمی دونم شاید خدایی نکرده مشکلی ماندگار جسمی از روابط قبلی دارین که اضطراب شما رو زیاد می کنه ،
    شاید هم نه بعضی وقت ها ذهن و روان آدم دچار یه سری مشکل هست بعد یه دستاویز پیدا میشه هی مشکل رو آدم روی اون پرده مینداره و بزرگ نمایی می کنه در حالی که مشکل چیز دیگه است.

    در مورد خانواده هم به قول خودتون خانواده معقولی دارین و حالا فارق از موضوع تأمین نیاز های مالی همین که خانواده ی آرامی دارین خودش نشونه های خوبی هست که این مشکل شما با عدم رابطه برقرار کردن تون با خانواده می تونه بخشی به خودتون برگرده و بخشی هم به عدم دقت و مهارت خانواده که باز هم ریشه یابی اون بهتر هست توسط یه مشاور صورت بگیره که چقدر مشکل از شماست و جقدر از خانواده و راهکار حل مشکل کجاست.

    به سئوالم در مورد مشاوره لطفا جواب بدین تا من هم بهتر بتونم موقعیت شما رو بفهمم.

    در پناه خدا باشید و امیدوارم تا همیشه عاشق حضرت علی و حضرت ابوالفضل بمونید.
    ویرایش توسط hamed-kr : دوشنبه 31 خرداد 95 در ساعت 06:46 دلیل: اشتباهات نگارشی

  8. کاربر روبرو از پست مفید hamed-kr تشکرکرده است .

    sarah_tds.b (دوشنبه 31 خرداد 95)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 22:44]
    تاریخ عضویت
    1395-3-30
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    128
    سطح
    2
    Points: 128, Level: 2
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اولا که از hamed_kr عزیز معذرت میخوام بابت اینکه من دیر جوابتون رو دادم همونطوری که گفتم درگیر کنکورم.نه خداروشکر مشکلی واسه پرداخت هزینه های مشاوره ندارم حتی اگر خانوادم هم بقول شما واسه این چیزا هزینه نکنن من اونقدر مستقل بزرگ شدم که همیشه یه مقدار پس انداز داشته باشم تا واسه این چیزا منت دیگران رو نپذیرم اما همونطوری که میدونید برای من به عنوان یه دختر خیلی سخته که بعضی چیزارو رو در رو با مشاور در میون بذارم و این سایت اونقدر قوانین سفت و سخت داره که من ترسیدم تمام مشکلم رو اینجا بگم و تاپیکم حذف بشه و خب شما از همه چی خبر ندارین اما توی یکی دیگه از سایت ها مشاوره آنلاین رو انجام دادم و ایشون تشخیص دادن که بهتره من و یه نفر دیگه که به هیچ عنوان همو نمیشناسیم و تغریبا مشکل مشابه هم داریم همه حرفامون و چیزایی که حتی به مشاور نمیتونیم بگیم رو در غالب چند فایل صوتی بهم بگیم تا هم سبک بشیم و هیچ رازی اذیتمون نکنه هم حس بدمون نسبت بهم از بین بره.با انجام این کار و صد البته حرفای امیدبخش شما و اون خانوم مشاور این ۱_۲ روز واقعا حس بهتری دارم و به خیلی چیزا فکر نکردم.بازم ممنون که پیگیر تاپیک من بودین و بمن روحیه دادین امیدوارم بتونم جبران کنم فقط میشه یه خواهش دیگه داشته باشم?تا ۲_۳ روز دیگه مشخص میشه که من یه مشکل جسمی که توی حرفاتون شما هم اشاره کرده بودین رو دارم یا نه دعا کنید که اتفاقی نیافتاده باشه همین خانوم مشاور به من اطمینان دادن که مشکلی نیست اما جواب قطعی رو چند روز دیگه بهم میدن خیلی میترسم دعا کنید توروخدا

  10. کاربر روبرو از پست مفید sarah_tds.b تشکرکرده است .

    hamed-kr (چهارشنبه 02 تیر 95)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    به نام خدا
    سلام
    خواهش می کنم .
    می دونم که درگیر درس تون هستین ، ولی دوست داشتم در پاسخ منتظر جواب تون بمونم تا با هم تعامل داشته باشیم .
    یه چیز دیگه هم این که اگر من اشکلات نگارشی توی تایپم هست به خاطر تایپ نسبتا ضعیفم هست که سعی می کنم نباشه و چون کنکوری هستین و توی این دوتا تاپیک یه کلمه رو دوبار اشتباه نوشتین یه تصحیح کوچیک بکنم ؛
    تقریباً درسته و نه تغریباً

    خب الهی شکر که آرام تر هستین ،امسال ان شاء الله تمام تلاش تون رو بکنید که خوب تر باشین(خوب تر شدن که مهم هست وگرنه هیچ کسی کامل نیست) و حالا چون در مرحله ای از زندگی تون هستین که تحصیل سهم به سزایی توی اون داره بدون اضطراب تمام تلاش تون رو برای درس خوندن بکنید که تلاش تون رو اول از همه کرده باشین بعد نتیجه رو به خدا بسپارین ،خود استمرار تلاش یه پیروزی بزرگ هست حتی اگر به ظاهر موفق نشین.

    باز هم خیلی خوب هست که با یه مشاور صحبت کردین ،مسیر خوب شدن سخت هست و نیاز به کمک داره ،راستی شما اگر یه مریضی جسمی خدایی نکرده بگیرین و فقط اگر یه دکتر برین و نتیجه نگیرین دیگه دکتر دیگه ای نمیرین؟ همون موقع دیگه نا امید می شین؟ مشکلات زندگی روحی روانی هم چنین چیزی رو طلب می کنه ،خواهش می کنم با جدیت مثل الآن در کنار درس تون پیگیر باشین و راه درستی رو که توش پا گذاشتین رو رها نکنین.

    یه معذرت جدی هم میخوام که به اون موضوع اشاره کردم ،ببخشید اگر شأن تون رو رعایت نکرده باشم ،ان شاء الله که در اون مورد هم مشکلی نیست.

    پیرو اون چیزی هم که گفتین یکی از دختر خانم های خیلی خوب سایت هستن که شاید بتونن به شما در این مورد کمک کنن و توی یه تاپیکی که دنبال می کنن یه پیام گذاشتم شاید ببینن و به این تاپیک هم سر بزنن.

    اسم شون خانم عشق آفرین هست که می تونید تجربه شون رو توی پست 6 به بعد این تاپیک شون بخونین (http://www.hamdardi.net/thread-35255.html) و امیدوارم خدایی نکرده دعوت شون به کمک توی این تاپیک موجب یادآوری و کوچیک ترین تکدر خاطر از جانب ایشون نشده باشه ، من از ایشون هم پیشاپیش عذر خواهی می کنم و می گم که نیت من کمک به مراجع هست ،باز هم عذر خواهی می کنم.

    آقای باغبان هم خیلی نحوه برخورد جالبی دارن که کمک کننده هست و امیدوارم که ایشون هم به تاپیک تون سر بزنن البته هنوز برای ایشون پیامی نذاشتم

    نکته مهم در شما مثل خانم عشق آفرین امید به خوب شدن و تسلیم نشدن در برابر عیوب و گاها گناهانی هست که همه ما حالا نه شاید با این عمق یا به همین شکل گریبانگیرش هستیم و خیلی از ما خوب شدن رو و به خدا پناه بردن رو از سر نا امیدی به خدای بینهایت مهربون (و البته حسابگر) فراموش می کنیم که خودش یکی از بزرگ ترین گناهان هست.

    وَلَا تَيْئَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ (87) (سورة يوسف)(از رحمت خدا ناامید نباشید که همانا هیچ کس از رحمت خدا نا امید نیست مگر قوم کافران)


    به تاپیک تون سر می زنم و یه سری نکات دیگه هم هست که آرام آرام با هم پیگیری می کنیم.

    موفق باشین.

  12. کاربر روبرو از پست مفید hamed-kr تشکرکرده است .

    sarah_tds.b (پنجشنبه 03 تیر 95)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 22:44]
    تاریخ عضویت
    1395-3-30
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    128
    سطح
    2
    Points: 128, Level: 2
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من واقعا ممنونم که شما اینقدر پیگیر مشکل من هستین و منو تنها نمیذارین و همچنین میخواستم بگم من اصلا از بیان اون موضوع ناراحت نشدم چون مطمئنا درک اینکه هدف شما فقط کمک به منه اصلا کار سختی نیست فقط یه چیزی که هست اینه که اون مشکل جسمی که من گفتم هیج ربطی به رابطه های سابق من نداره یه مشکلیه که ممکنه من با ناآگاهی وقتی سنم کمتر بوده برای خودم بوجود اورده باشم و خب زندگی ایندمو(خدایی نکرده)خراب کرده باشم
    در مورد اون سوالتون در مورد اینکه مشکلمو با دبیرام در میون بذارم هم معذرت میخوام واقعا فراموش کردم جواب بدم دبیرهای دینی من با اینکه مطمئنا ادم قابل اعتمادی هستند و بیشتر میتونن به من کمک کنن اما خب شخصیتی ندارند که من بتونم باهاشون خیلی راحت و صمیمی باشم دبیر های دیگه ای هم دارم که واقعا دوسشون دارم و خداروشکر رابطه اونها هم با من خیلی خوبه اما خب با اینکه من تقریبا از بچه های شلوغ کلاسم و همیشه دبیرام مجبورم میکنن که تنها بشینم تا حرف نزنم و یا بیشتر اوقات با وساطت دبیرا دفتر قبول میکنه اجازه بده من برم سر کلاستقریبا درسام خوبه و همیشه شاگرد اول دوم کلاسم و بقول بچه ها خرخون بخاطر همین دبیرام روی من یه حساب دیگه ای باز میکنند به هیچ عنوان نمیخوام طرز فکرشون نسبت بمن عوض بشه
    همچنین ممنون از دعوتتون از اون خانم به کمک کردن به من امیدوارم ایشون هم مثل شما بمن لطف کنن و راهنماییم کنن و پیشاپیش ازشون تشکر میکنم.
    در مورد"تقریبا"هم مطمئنین?من یه عمره دارم اون‌جوری مینویسمش البته من املام داغونه و هیج ربطی هم به تایپم نداره
    ممنون از دعای خیرتون و بازم عاجزانه ازتون خواهش میکنم واسم دعا کنین اون اتفاق نیافتاده باشه منم مثل همه دخترا کلی خیالبافی واسه آیندم دارم نمیخوام از همین الان همه رو بر باد رفته ببینم

  14. کاربر روبرو از پست مفید sarah_tds.b تشکرکرده است .

    hamed-kr (پنجشنبه 03 تیر 95)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    بسم الله الرحمن الرحیم
    ایام شهادت حضرت علی (ع) رو بهتون تسلیت می گم.

    در مورد تقریباً که کاملا مطمئن هستم ،می تونید به این لینک از فرهنگ دهخدا سر بزنید :

    (نتایج جستجو | تقریبا)

    ببخشید اگر در چند روز آینده نتونم پست جدی براتون بذارم ولی به فکرش هستم ،و البته اگر اون موضوع که گفتین تکلیفش روشن شد که ان شاء الله دلم روشنه که مشکلی نیست بیاین یه پست بذارین من خوشحال میشم بفهمم خیال تون آسوده شده ،شما هم می تونین نذر کنین که یه جعبه خرما از یه مغازه بخرین و به مغازه دار بدین تا مردم باهاش افطار کنن.

    براتون ان شاء الله میخوام یکی دو مورد مهم رو بنویسم ولی نیاز به تمرکز فکر و وقت آزادتری دارم ،ممنون که صبوری می کنین ولی فعلا ً سرتیتر موضوع رو می نویسم:

    -آیا به صرف این که ما در بُعدی از زندگی احساس نیاز (حتی شدید) می کنیم می توانیم بگوییم توانایی و مهارت های لازم برای رفع اون نیاز رو داریم و به شناخت همه ابعاد یا مهمترین اونها برای راه حل رسیدیم؟

    -موضوع دوم هم موضوع هدف گذاری در زندگی هست.

    راستی یه مثال میخواستم حین بحث آینده برنم که از یه موضوع فیزیکی هست که اگر رشته تون ریاضی یا تجربی باشه کفایت می کنه.

    بازهم ممنون که برای روح خودتون ارزش قائل هستین و پیگیری می کنین .

    حضرت علی(ع) می فرمایند:

    اِنَّهُ لَيسَ لاَنفُسِكُم ثَمَنٌ اِلاّ الجَنَّةُ فَلا تَبيعوها اِلاّ بِها ؛ براى جان هاى شما بهايى جز بهشت نيست، پس آنها را جز به بهشت مفروشيد.

    التماس دعا.

  16. کاربر روبرو از پست مفید hamed-kr تشکرکرده است .

    sarah_tds.b (شنبه 05 تیر 95)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام عزیز دلم.
    ضمن تشکر از آقای حامد، من کوچکتر از اونم که بتونم شما رو راهنمایی کنم. اما اگر کمکی ازم بر بیاد و تجربه ام واستون مفید باشه دریغ نمیکنم.

    اول اینکه پشیمانی و عذاب وجدان دو تا معقوله متفاوتن. به عنوان مثال:

    پشیمانی بر گرفته از درکه، عذاب وجدان برخاسته از عقیده.
    پشیمانی منجر به عملگرایی و بیزاری از فعل گذشته میشه، عذاب وجدان وسواس فکریست و حتی خودش میتونه عاملی تنش زا برای تکرار باشه.
    پشیمانی جبران رو به دنبال داره، عذاب وجدان خسران رو. از جمله در وقت، در سلامت فکر، در اعتماد بنفس و ...
    پشیمانی یاد آور کلیاتی از فعل ناصحیحه که صرفا حس بیزاری و عبرت رو برمی انگیزه و فقط در مواقع موارد لزوم به خاطر میاد، عذاب وجدان مرورگر جزئیات یک عمله و حسی از لذت یا نفرت رو در ذهن القا میکنه.

    اما فرق واژه ی بیزاری و نفرت:
    بیزاری امری هست که برای انسان معنا یافته، اما نفرت حسیه که انسان صرفا نتیجه گرفته، تفاوتشون اینه که بیزاری پرهیز و احتیاط منطقی میاره، اما نفرت واکنش غیر عقلایی مانند عصبیت و حال بد. مادامی که نفرتی هست، کینه ای هست، یعنی اون موضوع برای شخص حل نشده و به مرحله معنا گرفتن و پذیرش دادن نرسیده. تفاوتشم در عمل اینه که وقتی از کاری بیزاری خودت نمیخوای که بهش نزدیک بشی، ولی وقتی ازش متنفری مجبوری خودت رو در برابر اون عمل کنترل کنی، هرچند ازش خشمگینی.

    و موضوع شما:
    ببین گلم، وجدان در اصل چیز بسیار خوبیه، وجدان حقیقتا یعنی فطرت بیدار، وجدان یعنی هوشیاری و آگاهی. اما آنچه که ما بهش میگیم عذاب وجدان بیشتر یه وسواس فکریه و فاقد هوشیاری و آگاهی. وگرنه وجدان انسان رو عذاب نمیکنه، بر عکس از عذاب رهایی میده و انسان رو هدایت به اعمالی میکنه که موجب آرامشه، نه پریشانی. ولی اصطلاح عذاب وجدانی که ما به طور عامیانه ازش استفاده میکنیم ذره ذره عزت نفسمون رو له میکنه، افسرده مون میکنه، برامون در توانایی هامون تردید و شبهه ایجاد میکنه، نسبت به خودمون و خدا و همه بدبینمون میکنه و ....

    نتیجه این عذاب وجدان چیه؟
    یه حس تنفر، یه تصمیم احساسی و حساب نشده ، یه عمل عجولانه و یه نتیجه عکس و شکست مجدد که نفرت رو بیشتر میکنه و این سیکل ادامه داره...

    پس شما لحظاتی پشیمان شدین نتیجه اش رو هم گرفتین، تغییری در رفتار و عملکرد شما به وجود آمد، اما از یه جایی به بعد که دیگه تغییری رخ نداده و افکاری شما رو آزار میدن، این دیگه جزء پشیمانی نیست، این وسواس فکری یا همون عذاب وجدانه که چیز مفیدی نیست، خدا هم بهش راضی نیست و باید از شرش خلاص شی. این یک عامل بازدارنده حرکت مثبته.

    اما چرا آدم به عذاب وجدان میگیره؟
    چون میخواد نا خودآگاه عملش رو توجیه و رفتارش رو پاک کنه، چون خلاف عقیده انجام داده، یه مرثیه سرایی واسه خودش راه میندازه، تا در خلال اون خودش رو ببخشه. گاهی پشتش یک وسوسه است، شخص فکر میکنه عذاب وجدان داره و پشتش یک لذت رو جستجو میکنه، مرور خاطره ای که فکر میکنه ازش متنفره، اما داره ازش هیجان میگیره، گاهی به خاطر وابستگیه، شخص با ایجاد حس ترحم نسبت به خودش سعی میکنه به خودش توجه کنه و وابستگیش رو به توجه دیگران از بین ببره، گاهی ترس از شروع و رها شدن از شرایط قبلیه، آدم با عذاب وجدان خودش رو در شرایط قبل نگه میداره تا از مسئولیت شروعی که رو دوشش هست شانه خالی کنه، گاهی ندونم کاری و بی هدفیه و ....

    اما چاره کار:
    1. اگر فعل اشتباهی انجام دادین ، فقط با فعل نیک میتونید جبران کنید . عمل رو با عمل میشه جبران کرد نه با فکر کردن. همانطور که فکر اشتباه رو بایستی با فکر صحیح جبران کرد. پس اولین پیشنهاد بنده به شما اینه که به کار مثبت و کار خیر بپردازید. مثلا نذر کنید نزد خداوند که من این مدت این کار نیک رو یا این تعداد کار نیک رو انجام میدم یا فلان کار رو جهت جبران انجام میدم. تو هم بر من ببخش که کریم و مهربانی.

    2. با عذاب وجدان و وسواس فکریتون مقابله کنید و در مقابل اعتماد به نفس و عزت نفستون رو افزایش بدین.

    3. مگر شما یکباره تمام اشتباهات عمرتون رو مرتکب شدین که حالا بخواین یکباره از بین ببرید؟ رفتار صحیح هم آروم آروم در زندگی ما نهادینه میشه. اشتباهه که بخواین یکباره پرفکت باشید. پله پله. اول آگاهی، بعد شناخت نقاط ضعف و قوت خودتون، سپس برنامه ریزی در حد توان و منابع در دسترس (به قول جناب مدیر همدردی) و بعد گام بردارید.

    4. مورد بعد اینکه ممکنه کمالگرا باشید (با توجبه به شباهت صحبت هاتون به بنده و اینکه مدیر همدردی برای من چنین تشخیصی دادن) من در این زمینه خودم ضعف دارم و نمیتونم چیزی بگم. مقالات کمالگرایی سایت رو مطالعه بفرمایید.

    عذر میخوام چیزی واسه راهنمایی تون ندارم. فقط خواستم طی تجربه شما رو به آنچه که دریافتم نسبت به حالتون که مشابه خودم بوده آگاهی بدم و این نتایج من بوده. من خودم هم هنوز ضعف دارم و کار میکنم. به این معنی نیست که صحبت های من حتما درسته. بیشتر تحقیق کنید. موفق باشید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  18. 2 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    hamed-kr (دوشنبه 07 تیر 95), sarah_tds.b (شنبه 05 تیر 95)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 22:44]
    تاریخ عضویت
    1395-3-30
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    128
    سطح
    2
    Points: 128, Level: 2
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بازم ممنون از عشق افرین عزیز و اقای hamed_kr خوشحال میشم اگه هروقت که تونستین به این تاپیک سر بزنید و هر نکته ای که احساس کردین نیاز دارم رو بهم بگین در ضمن در این شب ها حتما منو هم دعا کنید چون بنا به تجربه ای که گفتم واقعا بهم ثابت شده این شب ها حتما دعا مستجاب میشه من هم گرچه اونقدر گناهکارم که خجالت می‌کشم پیش خدا دعا کنم ولی خب خداروشکر مشهدیم و شاید بخاطر امام رضا خدا بازم دعامو مستجاب کرد چند روز پیش حرم بودم واسه همه دعا کردم
    در مورد اون مثال تون هم من ۲ سال قبل رو ریاضی و سال قبل رو تجربی خوندم فکر میکنم بتونم متوجه بشم
    در مورد اون موضوع هم با اینکه خیلی ادم مذهبی نیستم ولی این چند وقته اینقدر لطف و محبت از خدا دیدم که واقعا فهمیدم هیج کار خدا بی حکمت نیس شاید میخواد ببینه حالا که من قسم خوردم تا زمان ازدواجم هیج رابطه ای با هیج پسری نداشته باشم حتی به بهانه خواهر برادری و این حرفا اگر قرار باشه هیج وقت ازدواج نکنم هم سر حرفم میمونم یا نه?ولی بازم تصمیم گرفتم بعد از شب های قدر برم دکتر تا شاید سرنوشتم در این مورد بهتر رقم خورد
    خانم عشق افرین شما گفتین که من باید اول از این عذاب وجدان خلاص بشم اما نگفتین چجوری?
    برداشت من از اون قسمت از حرفاتونم که در مورد دلایل عذاب وجدان گفته بودین این بود که من ماجرای خانوادم رو گفتم تافقط خودم رو تبرئه کنم.درست متوجه شدم?من خودمم گاهی اوقات همچنین فکری میکنم ولی بعد میبینم که من حتی الان که با پسری رابطه ندارم هم این کمبود محبت رو در خودم احساس میکنم با کوچکترین محبت وابسته میشم به کسی.شاید باورتون نشه من امسال یه دبیری داشتم که خب یه کوچولو رفتارشون با من بهتر از بقیه بود من اونقدر بهشون وابسته شده بودم که روز آخر وقتی فهمیدم شاید سال دیگه نبینمشون عین یه بچه کلاس اولی گریه کردم و خب فقط همون دفعه نبود و این موضوع با ادمای دیگه خیلی برام تکرار شده
    در مورد اون موضوع هم که عذاب وجدان اعتماد بنفس رو کم میکنه هم تقریبا این اتفاق واسه من افتاده و من در تلاشم از هر راهی شده جلوی اونو بگیرم
    در مورده کمال گرایی هم من چند تا از مقاله های سایت رو مطالعه کردم ممنون که به این موضوع اشاره کردین چیزی بود که من تا حالا در مورد خودم بهش فکر نکرده بودم اما به این نتیجه رسیدم که در خیلی موارد تجربه هایی داشتم که نشون دهنده این موضوعه اما شاید خیلی شدتش زیاد نباشه اما خب به راه حل مناسبی برای حل این موضوع نرسیدم
    واقعا از صمیم قلب امیدوارم که مشکل شما هم حل بشه دوست عزیز و همچنین بازم منتظر نظرات مفیدتون هستم

  20. 2 کاربر از پست مفید sarah_tds.b تشکرکرده اند .

    hamed-kr (دوشنبه 07 تیر 95), عشق آفرین (یکشنبه 06 تیر 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منفی بافی های مادرم به اوج رسیده و من به شدت ضعیف و آسیب پذیر شدم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:28
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.