به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 خرداد 95 [ 12:25]
    تاریخ عضویت
    1395-3-24
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 15.0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    برگزاری جشن عروسی

    سلام

    من انشاالله تا چند ماه دیگه جشن عقدم برگزار میشه که البته همه هزینه اون رو به جز هزینه لباسم رو پدرم به طور تمام و کمال پرداخت میکنه . فقط هزینه لباس و محضر بر عهده خانواده همسرم هست .
    و مثلا سال بعد جشن عروسی بر عهده خانواده همسرم.
    مشکل اینجاست که خانواده همسرم برای همه دخترها فقط یک جشن داشتند و اون هم با هزینه نصف نصف بین عروس و داماد . خیلی طول کشید تا به دو تا جشن راضی شدند . الان خیلی نگرانم که نکنه یهو جشن عروسی رو نگیرند. همسرم چند بار راجع به اینکه عروسی نگیریم بریم سفر با شوخی و خنده گفته ولی من واقعا نمیتونم حتی تصور کنم که قراره لباس عروس نپوشم مثلا اینکه همش میگن برای عقد هم لباس مجلسی سفید انتخاب کن یا اینکه سرویس طلا رو سر عقد بهت بدیم .
    من انقدر نگرانم که گفتم اصلا لباس سفید نمیپوشم یا تاج نمیذارم برای عقد ، حتی سرویس هم نمیخوام. ولی واقعا نمیدونم چطور باید رک این مساله حل بشه تا انقدر نکران نباشم .
    خانوادم صد در صد با اینکه عروسی برگزار نشه مخالفن چون به هر حال الان انقدر خرج کردند و جهاز هم میخوان بخرن میگن دلیل نداره خانواده داماد هیچ کاری نکنن.
    میشه راهنماییم کنید چیکار کنم که این موضوع قاطعانه حل بشه .
    مرسی .

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام عزیزم
    بهت تبریک میگم انشالله روز به روز درکنار همسرت خوشبختی و بیشتر و بیشتر حس کنی.

    چرا یک نوعروس از الان برای اتفاقی که نیوفتاده و تازه اصلا معلوم نیست میخواد بیوفته خودش و باید اینطوری نگران کنه؟
    عزیزم خودت داری میگی همسرتون با شوخی و خنده عنوان کردن نگفتن که نمیخواین بگیرند حتی اگر تو ذهنشون هم این قضیه باشه تا عملی بشه خیلی راه دارند بحث رضایت خانواده دوطرف هم مطرح میشه.
    تازه گلم، خودت که عروسی و همسرشون هستی راضی نیستی پس مطمعن باش همسرتون کاری نمیکنند که خلاف نظر شما باشه.

    یک همسر همیشه دوست داره کاری بکنه که همسرش ازش راضی باشه اونم در شروع زندگی، هیچوقت نمیاین یک زندگی ای که قراره یک عمر طول بکشه و با دلخوری و نارضایتی یکی از طرفین آغاز کنند.

    من خودم وقتی ازدواج کردم همسر من آخرین فرزند بودن و میدونستم برادر و خواهر قبلیشون کلی مراسم داشتن مثلا مراسم اصلاح و بله برون و نامزدی و ازدواج پاتخت و... چندین مراسم داشتند هرکدوم هم مفصل برگزار شده بود.

    همسر من فرزند آخرشون بودند خود همسرم تصمیم گرفته بود کل هزینه هاشو خودش بده، نه همسرم نه من از پدر و مادرشون که دیگه جای پدربزرگ و مادربزرگ من هستن انتظار نداشتیم هزینه ها و بدهند چون دیگه سنی ازشون گذشته و توان ندارند .
    من با اینکه دختر اول و فرزند اول و حتی نوه اول خانواده بودم خب پدر من آرزو داشتن و میخواستن برام جشن نامزدی بگیرن حتی بله برونم و عقدم بقدری خوب برگزار شد که همه فکر کردن نامزدیمه، همسرم باهام صحبت کردن نگفتن نامزدی نگیر، فقط وضعیت مالیشون و توضیح دادن و گفتن اگر بنا به گرفتن نامزدی باشه عروسیمون کمی عقب میوفته، ولی گذاشتن بازم خودم تصمیم بگیرم، بارها تکرار میکرد اگر دوست دارم خودم نامزدی بگیرم، بگیریم و مشکلی نیست .

    منم خودم دیدم وقتی نامزدی میشه مثه عروسی، و تکراری میشه منم گفتم نامزدی نمیخوام خودم با پدر و مادرم صحبت کردم و خواستم هزینه ای که برای نامزدی درنظر گرفتن و جای دیگه ای خرج کنند ما نامزدی نمیخوایم ولی چون خودمو میشناختم میدونستم عروسی دوست دارم، به همسرم گفتم من عروسی گرفتن و لباس عروس پوشیدن و دوست دارم، مثلا فلان فامیلمون هزینه عروسیشون و رفتن مسافرت ولی من عقیده دارم مسافرت و دیر یا زود در طول زندگی هم میشه رفت بالاخره همیشه که آدم وضع مالیش به یک شکل نیست پیشرفت میکنه، ولی عروسی یک شبه و من دوست دارم برگزار بشه، حتی میدونم و مطمعنم خانواده همسرمم مخالف عدم برگزاریش هستن ولی همسرم بهم اطمینان دادن هرجور خودم تصمیم بگیرم انجام میشه و رضایت من براش مهمه حتی بهم گفتن اگر دوست داری نامزدی هم بگیریم که من چون تصمیمم و گرفته بودم گفتم نه نامزدی نگیریم، چون سر عقدم هم سفره داشتم هم دست گل هم آتلیه رفته بودیم گفتم همونا کافیه میشه نامزدی، جالبه بدونی من تازه سفره عقدمو خودم درست کردم اتفاقا قشنگم شده بود دو تا عروس سفره امو میخواستن.

    عزیزم هزینه های عروسی و نامزدی و.... خیلی زیاده، هیچی هیچیم هزینه نکنن کلی باید کادو سر عقد و گل و.... بخرن، من تازه فهمیدم پسرا چقدر طفلکیا هزینه میکنند تازه فقط اینا نیست سر هر عید و مناسبتی کادو میخرن برای عروس خیلی هزینه هاشون زیاده، برای همین گاهی باید همسرمونو درک کنیم خصوصا تو این اوضاع اقتصادی داغون، اگر بنظرت همسرتون واقعا توان گرفتن دو مجلس و ندارن خب از خانواده اتون بخواین یک مجلس کنند، اگرم از نظر خودت بعدها واست حسرت میشه پس به همسرت از نگرانیت بگو که دوست داری این مراسمات باشه ولی بنظرم تو هزینه ها کمی بیشتر مراعاتشونم بکن.

    چون مردا دوست دارند همسرشون و را همیشه راضی نگه دارند و خواسته هاشون و همه برآورده کنند برای همین گاهی خیلی به خودشون سختی میدهند حالا این وسط اگر ماهم نتونیم درکشون کنیم فرض کن چقدر عذاب میکشند.

    من خودم چون دیدم سر عقدم خیلی کادوها تکراری میشه با اینکه اونا میخواستن بخرند خودم و خانواده ام ترجیح دادیم نخریم ولی بطور مستقیم نگفتیم گاهی بهانه میاوردیم میگفتیم مثلا الان وقت نیست نمیرفتیم خرید بعد کم کم از مراسم گذشت حتی بازم یادآوردی میکردن باز من خودم بهانه مختلف میاوردم نمیرفتم چون میدونستم همسرم میخواد همه جی خوب برگزار بشه ولی خب منم باید به عنوان همسرش درک میکردم چرا باید دو دفعه برام خریدکنه یک دفعه و به موقعش کافیه آخه میدونستم سر عروسای قبلیشون همه اینکارا و مراسمات و خریدا و چندین بار به نحو احسنت و عالی انجام دادن ولی من چون از وضعیت همسرم خبر داشتم خواستم فقط یک بار هزنیه بشه بهتره.

    گاهی همسرتو درک کن مطمعن باش اونم معنی این درکتو میفهمه و قدرتو بیشتر میدونه
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  3. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    ناشناس 110 (چهارشنبه 26 خرداد 95), ستاره زیبا (سه شنبه 25 خرداد 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 خرداد 95 [ 12:25]
    تاریخ عضویت
    1395-3-24
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 15.0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم واقعا ازت ممنونم وقت گذاشتی و جوابم رو دادی . جمله هات واقعا آرومم کرد متاسفانه توی این مرحله سخت زندگی هر نگرانی که میره یکی دیگه جاشو سریع میگیره این اخلاق باعث شده اصلا نتونستم با خیال راحت و بی خیالی لذت ببرم از این روزا . امیدوارم بتونم زودتر این اخلاق رو ترک کنم .
    بله واقعا درست میگین شما چون در واقع الان هر پولی از ایشون بره انگار از جیب من رفته ، من حتی حاضر شدم عروسیم شهر دیکه ای باشه چون براشون هزینه ها کمتر میشد . اما نمیدونم هدیه های فامیل رو سر همین عقد اصلیم بگیرم یا منتقل کنم به عقد سوری توی جشن عروسی ؟
    اگه الان هدیه ها رو بگیرم خرج عروسی میشه با اینکه خیلی دنبال تجملات نیستم همه چیز ساده و آبرومند باشه کافیه ، اما اگه الان کادو نگیرم ممکنه اطمینان بیشتری باشه که عروسی گرفته میشه ؟

    البته من خیلی در تصمیم به داشتن دو تا مراسم دخیل نیستم مشکل چشم و هم چشمی فامیل هم هست ، اینکه همه دخترا دو تا جشن داشتن اگر من نداشته باشم انگار برای خانوادم بد میشه ، یه جوری انگار دخترشونو دادن جشن هم خودشون گرفتن. متاسفانه این چیزا دست و پای آدم رو میبنده .
    ویرایش توسط ناشناس 110 : دوشنبه 24 خرداد 95 در ساعت 13:38

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    آفرین عزیزم، هر هزینه ای میشه، انگار داره از جیب خودتو پول زندگی خودت هم هزینه میشه،پول همسر و من نداره، با ازدواج دو من ما تشکیل شده، دقیقا حرفی که پدر من به من اوایل ازدواجم بهم زدند .

    قضیه چشم هم چشمی هم باید خودتون تموم کنین هر کارم بکنی بازم حرف توش هست، من خودم چشم هم چشمی فامیلی سر مهریه ام پیش اومد مسایلی که داشت مانع ازدواجمون میشد، حتی الانم که ما ازدواج کردیم بازم حرفا و بحثاش و واکنشاش هست ولی خب اینا همیشه هست عزیزم باید بی توجه باشی تا کم کم به مرور زمان از بین بره.

    اگر قرار باشه بخاطر حرف دیگران زندگی و جهت زندگیمونو تغییر بدیم که همش میشه بخاطر دیگران زندگی کردن هیچوقت معنی خوش زندگی و نمیفهمیم.

    من چون نوه ارشد خانواده مادریم بودم فامیل روم حساس بودن حتی الان بعد چند ماه بازم دایی بزرگم با من و خانواده ام سر سنگینند چون مهریه بالا انتخاب نکردیم و مهریه مد نظر عرف خانوادگیمون نبوده!
    یا مثلا عمه ام کلی دلخور شدند چرا مهریه مثه بقیه دختر عمه هام نیست یا مثلا حتما مراسم نامزدی باید بگیریم .

    اما چون معیارهای انتخاب من و خانوادم فرق داشت و برپایه پول و چشم هم چشمی نبود، نه من نه پدرم به این حرفا گوش ندادیم و کار خودمونو کردیم الانم کم کم آتیشا خوابیده و مطمعنم بعد گذشت زمان بیشتری همه فراموش میکنند.

    این حرفا اصلا مهم نیست مهم خودت و همسرت و خوشبختیتون و آرامشتون هست، فقط به خودت و آرامشتون فکر کن بقیه حرفا، حاشیه زندگیه نه اصل زندگی بخاطر حاشیه ها نباید اصل زندگی و فراموش کنی.

    بنظرم درخصوص نگرانیت هم کافیه باهاشون صحبت کنی همین، بهشون بگو دوست داری عروسی بگیری همین، بگو خب همیشه میشه مسافرت رفت ولی عروسی یک شبه و دوست داری بگیری فقط کافیه نظرتو به همسرت بگی و حرفاشو نو گوش کنی، شاید فکرت درخصوص همسرت اشتباه باشه.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 24 خرداد 95 در ساعت 14:15

  6. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    ناشناس 110 (چهارشنبه 26 خرداد 95), ستاره زیبا (سه شنبه 25 خرداد 95)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    به به مبارک باشه عروس خانم

    به نظرم یک دندگی و یکلامی شما و چشم و هم چشمی از فامیل داره این روزای خیلی قشنگ و به یاد ماندنی تاریخ زندگیت را تلخ میکنه و نمیذاره که شور نشاط مزدوج شدن را احساس کنی

    حالا به خواست اقا داماد یه مراسم بگیری مگه چی میشه ؟
    حرف داماد و خانوادش کاملا منطقی هست این همه تشریفات و تجملات برا چی ؟ پدرت تو فشار هزینه عقد و جهاز و همیطور خانواده همسرت و شما رو دنده یک کلامی و داری تخته گاز میری
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    در عجبم!
    واقعا در عجبم!
    هیچ جوره نمیتونم این جمله کلیشه ای و نچسبِ "آرزو دارم خودمو تو لباس عروس ببینم" رو درک کنم.

    من 27 سالمه. سال گذشته یه مورد نسبتا مناسب برای ازدواج پیش اومد. بهش گفتم از اونجایی که به شدت مخالف چشم و هم چشمی و رسومات خاله زنکی و غلط هستم، عروسی نمیگیرم اما تمام مبلغی که قراره خرج عروسی بشه رو دو دستی تقدیمت میکنم میتونیم یه ماه عسل رویایی بریم یا هرطور که تو دوست داری خرجش کنیم اما عروسی در هیچ شرایطی نمیگیرم.
    دختر خانم با این که منو دوست داشت و اصلا خودش غیرمستقیم چراغ سبز داده بود برای خواستگاری کردن، اما تا این جمله رو شنید گفت حتی اگه میلیاردها تونن خرج ماه و عسل و ساختن زندگی کنی، اما در صورتی که عروسی نگیری باهات ازدواج نمیکنم جشن عروسی و ملحقاتش (پاتختی و اتلیه عکاسی و...) برای من مهمه! گفتم یعنی انقدر مهمه که بخاطرش منو رد کنی! سکوت کرد و منم جلسه خواستگاری رو کنسل کردم.

    تاپیک شما رو که خوندم یآد اون دختر خانم به ظاهر عاشق افتادم که بخاطر مراسم خاله زنکی و رسومات مزخرف، قید کسی رو که ادعا میکرد دوسش داره، زد!

    واقعا نمیتونم این طرز فکر وحشتناک و عجیب شما خانومها در مورد مراسم عروسی رو درک کنم!

  9. کاربر روبرو از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (چهارشنبه 26 خرداد 95)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 12 اردیبهشت 96 [ 10:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-11
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,041
    سطح
    27
    Points: 2,041, Level: 27
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 37 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    " این جمله کلیشه ای و نچسبِ "آرزو دارم خودمو تو لباس عروس ببینم" رو درک کنم."

    اگه نمیتونید درک کنید لطفا توهین هم نکنید !

  11. کاربر روبرو از پست مفید Ellie2014 تشکرکرده است .

    بارن (چهارشنبه 26 خرداد 95)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1394-12-24
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,794
    سطح
    32
    Points: 2,794, Level: 32
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 180 در 88 پست

    Rep Power
    31
    Array
    عزیزم به نظرم شوهرت کاملا حق داره و بدان که من عروسی مفصل داشتم با 400 نفر مهمان و تا 6 ماه بعدش اعصاب و روانم به حالت عادی برنگشت.جشن عقدمون هم خیلی صمیمی تر بود و هم کم حاشیه تر و هر دو نفرمون خیلی ازش لذت بردیم انقدر که نمی خواستیم اصلا عروسی بگیریم ولی خب متاسفانه خانواده شوهرم موافقت نکردن و ما فرصت خرید یک ماشین و یک خانه را از دست دادیم.شاید ماشین دست دوم و خانه 40 متری ولی همون خانه 40 متری سال بعدش قیمتش چنان سر به فلک کشید که اگر خریده بودیم کلی سود کرده بودیم.خیلی از آن فامیل ها را من فقط همان شب دیدم و حتی اسمشان را نمی دانم.حتی شوهرم هم بعدها که فیلم را دید یک سری از مهمان ها را نمیشناخت و بعدا معلوم شد پسر پسر فلانی بودند یا دختر عموی زن داداش بهمان کس.از من بشنو،لباس و تاج حسابی بگیر و آتلیه برو و سرمایه ات را حفظ کن که بعد با اون سرمایه اولیه و کادوهای عقدت میتونی خونه بخری.اگر هم نخواین توی خونه بشینید اجاره میدید و کمک میشه به زندگیتون و آینده خودتون و بچه هاتون.عروسی مفصل فقط و فقط باعث کدورت میشه چون دو فرهنگ کاملا مختلف برای 5-6 ساعت باید با هم کنار بیان و توی ایران این قضیه تقریبا ناممکنه.

  13. کاربر روبرو از پست مفید kaspian تشکرکرده است .

    ناشناس 110 (چهارشنبه 26 خرداد 95)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 خرداد 95 [ 12:25]
    تاریخ عضویت
    1395-3-24
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 15.0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سوشیانت2 نمایش پست ها
    در عجبم!
    واقعا در عجبم!
    هیچ جوره نمیتونم این جمله کلیشه ای و نچسبِ "آرزو دارم خودمو تو لباس عروس ببینم" رو درک کنم.

    من 27 سالمه. سال گذشته یه مورد نسبتا مناسب برای ازدواج پیش اومد. بهش گفتم از اونجایی که به شدت مخالف چشم و هم چشمی و رسومات خاله زنکی و غلط هستم، عروسی نمیگیرم اما تمام مبلغی که قراره خرج عروسی بشه رو دو دستی تقدیمت میکنم میتونیم یه ماه عسل رویایی بریم یا هرطور که تو دوست داری خرجش کنیم اما عروسی در هیچ شرایطی نمیگیرم.
    دختر خانم با این که منو دوست داشت و اصلا خودش غیرمستقیم چراغ سبز داده بود برای خواستگاری کردن، اما تا این جمله رو شنید گفت حتی اگه میلیاردها تونن خرج ماه و عسل و ساختن زندگی کنی، اما در صورتی که عروسی نگیری باهات ازدواج نمیکنم جشن عروسی و ملحقاتش (پاتختی و اتلیه عکاسی و...) برای من مهمه! گفتم یعنی انقدر مهمه که بخاطرش منو رد کنی! سکوت کرد و منم جلسه خواستگاری رو کنسل کردم.

    تاپیک شما رو که خوندم یآد اون دختر خانم به ظاهر عاشق افتادم که بخاطر مراسم خاله زنکی و رسومات مزخرف، قید کسی رو که ادعا میکرد دوسش داره، زد!

    واقعا نمیتونم این طرز فکر وحشتناک و عجیب شما خانومها در مورد مراسم عروسی رو درک کنم!
    سلام
    ازدواج به معنی تفاهم هست نه تشابه . جمله ای که اگه بهش دقت کنیم میبینیم که قرار نیست نظرات دو نفر دقیقا مثل هم باشه مهم اینه که هر کس نظرش رو میگه و با یکم انعطاف از هر دو به نظر مشترکی میرسن که لبخند رو روی لب هر دو نفر بیاره .
    همسر منم عاشق مسافرته اما وقتی میبینه که من و هر دختری دوست داره لباس عروس و تاج داشته باشه میگه یکم پول برای سفر نگه میداریم و عروسی ساده میگیریم . اینجوری هم من به آرزوم میرسم هم اون خوشحاله چون منو خوشحال کرده و خودش هم نظرش تأمین شده . شما هم به نظرم در انتخابهای بعدی باید کمی منعطف باشی . لباس عروس چیز عجیبی نیست اگه هر دختری آرزوشو داشته باشه . یه حس زنونه و قشنگه . مهم اینه دو طرف همدیگرو درک کنن و با هم زندگی بسازن نه صورت مساله رو پاک کنن چون حرفشون اجرا نشده .
    انشاالله که برای همه خیر و صلاح و خوشبختی پیش بیاد .

  15. 2 کاربر از پست مفید ناشناس 110 تشکرکرده اند .

    Shadi2 (چهارشنبه 26 خرداد 95), دختر بیخیال (یکشنبه 06 تیر 95)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 خرداد 95 [ 12:25]
    تاریخ عضویت
    1395-3-24
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 15.0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط kaspian نمایش پست ها
    عزیزم به نظرم شوهرت کاملا حق داره و بدان که من عروسی مفصل داشتم با 400 نفر مهمان و تا 6 ماه بعدش اعصاب و روانم به حالت عادی برنگشت.جشن عقدمون هم خیلی صمیمی تر بود و هم کم حاشیه تر و هر دو نفرمون خیلی ازش لذت بردیم انقدر که نمی خواستیم اصلا عروسی بگیریم ولی خب متاسفانه خانواده شوهرم موافقت نکردن و ما فرصت خرید یک ماشین و یک خانه را از دست دادیم.شاید ماشین دست دوم و خانه 40 متری ولی همون خانه 40 متری سال بعدش قیمتش چنان سر به فلک کشید که اگر خریده بودیم کلی سود کرده بودیم.خیلی از آن فامیل ها را من فقط همان شب دیدم و حتی اسمشان را نمی دانم.حتی شوهرم هم بعدها که فیلم را دید یک سری از مهمان ها را نمیشناخت و بعدا معلوم شد پسر پسر فلانی بودند یا دختر عموی زن داداش بهمان کس.از من بشنو،لباس و تاج حسابی بگیر و آتلیه برو و سرمایه ات را حفظ کن که بعد با اون سرمایه اولیه و کادوهای عقدت میتونی خونه بخری.اگر هم نخواین توی خونه بشینید اجاره میدید و کمک میشه به زندگیتون و آینده خودتون و بچه هاتون.عروسی مفصل فقط و فقط باعث کدورت میشه چون دو فرهنگ کاملا مختلف برای 5-6 ساعت باید با هم کنار بیان و توی ایران این قضیه تقریبا ناممکنه.
    سلام عزیزم . راستش رو بخواین با خوندن نظراتتون یکم از دنیای رویایی خارج شدم و منطقی تر دارم فکر میکنم .
    خدا رو شاکرم که پدرم در کنارمه و برای جشن عقد از هیچ هزینه ای دریغ نکرده خودمم یکم پول پس انداز کردم و میخوام کمی از خرجای عقد رو به عهده بگیرم . مشکل اینجاست که ما ماشاالله خیلی فامیل داریم یعنی خیلی اگر 250 تا مهمون برای عقد داشته باشیم 200 نفر خودمون و 50 نفر فامیل همسرم . شما میگید چشم و هم چشمی بده ولی واقعا یه سری چیزا شئونات خانوادگیه اینکه ما برای جشن خیلی از اقوام شرکت کردیم و ادب حکم میکنه دعوتشون کنیم . با این فرض که برای عروسی واقعا 200 نفر که نمیشه خانواده عروس دعوت کنه اصلا درست نیست .
    دارم منطقی تر فکر میکنم برای عقد واقعا فشار مالی به همسرم نمیارم هر چی که در توان بود نه لباس گرون پول آرایشگاه آتلیه سفره عقد همرو خودم میدم . امیدوارم خانواده همسرم هم با من همراهی کنند و عروسی رو فاکتور نگیرند.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین2010 نمایش پست ها
    به به مبارک باشه عروس خانم

    به نظرم یک دندگی و یکلامی شما و چشم و هم چشمی از فامیل داره این روزای خیلی قشنگ و به یاد ماندنی تاریخ زندگیت را تلخ میکنه و نمیذاره که شور نشاط مزدوج شدن را احساس کنی

    حالا به خواست اقا داماد یه مراسم بگیری مگه چی میشه ؟
    حرف داماد و خانوادش کاملا منطقی هست این همه تشریفات و تجملات برا چی ؟ پدرت تو فشار هزینه عقد و جهاز و همیطور خانواده همسرت و شما رو دنده یک کلامی و داری تخته گاز میری
    سلام عزیزم
    شاید لحن نوشتارم طوری بوده که برداشت یکدندگی از حرفام داشتید ولی واقعا اینطور نیست ، دوست ندارم حرف حرف من باشه اگر وارد جزئیات بشم که به نظرم لازم نیست در خیلی موارد کوتاه اومدم و خدا رو شکر خیلی هم راضی هستم . حتی عروسی در شهر دیگه تا به حال توی اقوام سابقه نداشته اما اصلا اصلا برای من مهم نیست ولی اینکه اگر ما جشن عقد میگیریم خونواده همسرم هم جشن عروسی بگیرند برای من و خانوادم مهمه . بدون تجملات و ساده. همین

  17. کاربر روبرو از پست مفید ناشناس 110 تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (یکشنبه 06 تیر 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات برگزاری مراسم عروسی
    توسط melalceremony در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 95, 13:43
  2. سه ماهه عروسی کردیم و احساسم به شوهرم سرد شده.فقط تظاهر میکنم حالم خوبه
    توسط nasmas در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 اردیبهشت 95, 20:11
  3. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  4. اختلاف با همسر درمورد محل زندگی بعد عروسی
    توسط بهار67 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 92, 10:29
  5. مشکلات عروسی
    توسط bita65 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 دی 92, 17:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.