به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1395-3-21
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    137
    سطح
    2
    Points: 137, Level: 2
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    لطفا کمکم کنین. به من شک داره درحالیکه من واقعا کاری نکردم. آیا ادامه درسته؟

    سلام و وقت بخیر. طولانیه ولی لطفا لطفا راهنمایی کنید. من دختر 22 ساله هستم. اول اشتباهاتم که کاملا بهشون واقف و ازشون پشیمان هستم رو میگم:
    1-در چند سال اخیر زندگیم با چند مورد به قصد ازدواج ولی در غالب روابطی که نوعش بی شباهت به دوستی نبود آشنا شدم و خب وقتی دیدم مناسب نیستند پاسخ منفی دادم و تمام شد.
    2- در رشته و دانشگاهی تحصیل میکنم که روابط جنس مخالف توش خیلی آزاده. اما من بخاطر تربیتم و عقایدم قاطی این فضا نشده بودم و دوستانم هم غالبا از این دسته نبودند. تا اینکه سر فعالیتهای دانشگاهی یک آقایی بین ما وجود داشت که کلا خصوصیات مردانه نداشت و 100% دوستانش رو دختران شکل میداند و از طرفی خیلی آدم کارامدی بود و به نوعی آچار فرانسه بود! من هم به همین دلایل (به اشتباه) به خودم اجازه دادم که به ایشون به نسبت بقیه آقایون بیشتر نزدیک بشم (البته فقط من اینطوری نبودم و فکری که اکثر دخترها داشتند همین بود و همه مرز کمتری نسبت به ایشون قایل بودند)


    .من نزدیک یک سال بود که هم به دلیل عقاید مذهبیم که روز به روز شکل محکم تری به خودش گرفت و هم بخاطر سلامت روان خودم تصمیم داشتم تا چند سالی به هیچ عنوان سمت ازدواج و جنس مخالف نرم. به دلیل روابط اجتماعیم و شخصیتی که دارم (سرسنگین، با اعتماد به نفس و زنانه) همیشه کسانی بودند که به من تمایل داشته باشند اما من پاسخم منفی بود. تا اینکه آقایی 24 ساله بعد از چندماه که منو سر فعالیت های دانشگاهی میشناختند و از رفتارهاشونم معلوم بود علاقمندند، ابراز علاقه کردند و من قاطعانه جواب منفی دادم. چند ماه بعد دوباره جایی همدیگه رو دیدیم و سر صحبت ها کمی باز شد و من اینبار دیدم که این فرد به نظر میرسه واقعا معیارهای منو داشته باشه و تصمیم گرفتم بررسیش کنم. اما اینبار به مادرم و بعد سایر اعضای خانوادم خبر دادم و مادرم هم با ایشون صحبت کردند و در جریان کار ما هستند همیشه و اگه جایی باهاشون برم حتما با هماهنگی مادرمه. الان 4ماه میگذره و ما در چارچوب درحال شناخت هم هستیم.

    عمده مشکل ما سر بی اعتمادی ایشونه. ایشون وقتی منو دیده و علاقمند شده بودند اصلا فکر هم نمیکردند که من اون دو اشتباه بالا رو انجام داده باشم. وقتی که شروع به معرفی کردیم من هردوتا اشتباه رو بهشون گفتم (خودشون هم پرسیدند البته و براشون خیلی مهم بود). ایشون هم بخاطر علاقش به من به نظر میاد درحالیکه کنار نیومده بوده پذیرفته. حالا همیشه به من شک داره. میگه تو در هر زمینه ای اگه کوچکترین حرفی با جنس مخالف بزنی باید بیای به من بگی. وقتی هم بهش میگم، میگه فلانی برای چی مثلا سوالشو از تو یه نفر پرسیده؟ یا مثلا من ممکنه هر آدمی که از کنارم رد میشه یه لحظه نگاه کنم ببینم کیه. حالا اگه از شانس این آدم یه پسر باشه، ایشون به من میگه چشمت میچرخه. میگه از اینکه تمام مدتی که من دنبالت بودم و باهام سرد برخورد میکردی داشتی با همکلاسیات راحت حرف میزدی ناراحتم (خب با ایشون سرد برخورد میکردم چون دقیقا رفتارهای حاکی از توجهش به خودمو میدیدم اما چون پیشنهاد ازدواج مطرح نکرده بود تشخیص میدادم که باید بی محلی کنم). از اون طرف فکر میکنه من با افراد قبلی زندگیم مقایس میکنم ( ولی اینطور نیست. ایشون اصلا قابل قیاس با اونا نیستند). میگه همونطور که قبلا افرادیو از زندگیت حذف کردی الانم هر لحظه آماده ای منو خط بزنی. یا مثلا من چون رابطمون رسمی نیست هرجایی باهاش نمیرم یا خیلی مواظبم اشناها نبیننمون و اون اینو اینجوری تعبیر میکنه که من چون میخوام راحت از زندگیم خطش بزنم اینجوری برخورد میکنم.
    همه اینا درحالیه که من توی هرجایی که برم به عنوان یه دختر خیلی سرسنگین که برای آقایون خیلی مرز قائله معروفم! و همه میدونن و به این خصلت ها میشناسن منو. از وقتی هم با ایشون آشنا شدم چارچوبام سفت و سخت تر از قبل شده باز. خودشم برام به عنوان یه خواستگار ( نه شوهر!) خیلی خیلی فرد مهمیه و نمیتونم راحت کنارش بزارم.

    حالا اشتباهات ایشون: 1.من یه بار با اجازه خودش برای شناخت نوع روابطش پیامای چندماه اخیرشو به دختر همکلاسیش دیدم. چیز غیراخلاقی و نامتعارفی نبود. ولی واقعا یک دهم اون راحتی با جنس مخالف رو من ندارم و نداشتم. فوق فوقش اینه که بخوایم این پیاما رو با همون رابطه من با آقای همکلاسیم برابر بدونیم. 2. ایشونم قبلا با یه خانم یه رابطه کمرنگ تلفنی داشته. باز به قصد ازدواج (بعد از شنیدن جواب منفی اولیه من) . حالا بعد آشنا شدنش با من این خانم هراز چندگاهی باز پیام میداده یا زنگ میزده و آقا هم پاسخ میداده. هرچند پاسخهای سرد و جزیی. و وقتی من مطلع شدم توجیهش این بود که نمیخواسته این خانم شکست عاطفی سنگینی بخوره. اما بهش هم گفته که دیگه نامزد داره و ایشون نباید تماس بگیره. (درحالی این کارو میکرده که به من همیشه شک داشت و میگفت شما حالا که با من در ارتباطی به هیچ عنوان حق نداری با کسی هیچگونه تماسی یا چت و... داشته باشی)

    یه مشکلم که وجود داره اینه که مرزایی که میخواد من در روابطم داشته باشم از مال خودش کمرنگ تره. میگه شما زنی. هرکاری کردی باید فوری به من گزارش و توضیح بدی. نباید اصلا با هیچ جنس مخالفی به هیچ دلیلی کاری داشته باشی. اما من مردم. خودم اگه تشخیص بدم چیزی شما رو ناراحت میکنه میام بهت میگم. ممکنم هست که در جریان کارهام توی پر.ژه ای چیزی با خانم ها هم کلام بشم. درحالیکه این اصلا برای من پذیرفته شده نیست. من میگم رابطه با جنس مخالف هر حد و مرزی که داشته باشه باید برای دوتامون یکسان باشه. بد میگم؟ ( اون تعبیرش از این حرفم اینه که میخوام خودم آزاد باشم!! )
    حالا ممکنه فکر کنید که ایشون میخواد من در پستو باشم و حضور اجتماعی نداشته باشم. اما نکته جالب اینجاست که ایشون اصرار شدید دارن برای اشتغال من، ادامه تحصیلم، فالیت اجتماعیم و...!


    حالا من واقعا نمیدونم باید چه تصمیمی بگیرم. آیا این رفتار ایشون طبیعیه؟ آیا ایشون بددل حساب میشن؟ لازم به ذکره که خودش هم بخاط شک هایی که بهم داره برای انتخاب من تردید داره و به همین دلیلم خواستگاریو به تعویق میندازه.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array
    سلام
    جناب آقای مخاطب شما پختگی لازم برای تشکیل زندگی مشترک ندارن... آینده روشنی تو این ازدواج متصور نیست و بهترین کار اینه که کابوس پسره رو تبدیل به حقیقت کنی برای هردوی شما بهتره.
    نترس این مورد اولین و آخرین کیس ازدواج نیست. فقط به تجربیات و شناخت شما از مرد ها کمک میکنه .

  3. 3 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (شنبه 02 مرداد 95), paniz93 (جمعه 21 خرداد 95), sara 65 (جمعه 21 خرداد 95)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 خرداد 95 [ 21:58]
    تاریخ عضویت
    1394-11-20
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    475
    سطح
    9
    Points: 475, Level: 9
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 35.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 9 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خشت اول را گر کج بنهی تا ثریا رود دیوار کج
    این قصه‎ی خیلی از زندگی‎هاست.

  5. 4 کاربر از پست مفید raha69 تشکرکرده اند .

    bitabi man (جمعه 28 خرداد 95), fahimeh.a (شنبه 02 مرداد 95), paniz93 (جمعه 21 خرداد 95), sara 65 (جمعه 21 خرداد 95)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    چرا بهش گفتین؟چرا ذهنش رو مشکوک کردین؟چه هدفی داشتین؟

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1393-7-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    5,105
    سطح
    45
    Points: 5,105, Level: 45
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,451

    تشکرشده 105 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من فقط یه چیزی میتونم بگم. اینم اینه که همه ی این تعصبات و شک و تردیدهای ایشون راجع به شما به اون به اصطلاح دو اشتباهی که شما مرتکب شدید و برای این آقا تعریف کردین برنمیگرده. بخش زیادیش مربوط میشه به خود این آقا ، خط فکری و ویژگی های شخصیتی ایشون.
    شاید حتی در صورتی که این موارد در مورد شما وجود نداشت و اشتباهی هم نکرده بودین ایشون همین بدبینی و کنترل کردن و ... رو داشت.
    من تا حدود زیادی فکر میکنم ایشون مشکل داره.

  8. کاربر روبرو از پست مفید maryam240 تشکرکرده است .

    fahimeh.a (شنبه 02 مرداد 95)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    دوست عزیز نه تنها اون آقا شکاک و بددل هست، که خود شما هم شکاک هستی. چون دقیقا رفتارهای زننده و نابهنجار آقا (مثل این که شما حق نداری با هیچ مردی هیچ حرفی بزنی! و هرکار میکنی مثل یک برده بیای و گزارش بدی!) این رفتارهای زننده رو خود شما هم ظاهرا داری چون این طور که پیداست شما هم بدتون نمیاد آقا بهتون گزارش بدن و با هیچ زنی حرف نزنن.

    در کل به همون اندازه که اون آقا مناسب ازدواج نیست، خود شما هم با این سبک طرز فکر هنوز مناسب ازدواج نیستید و بآید صبر کنید تا پخته تر بشید.

  10. کاربر روبرو از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده است .

    fahimeh.a (شنبه 02 مرداد 95)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آذر 96 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1395-3-08
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,279
    سطح
    19
    Points: 1,279, Level: 19
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بزرگترین اشتباه زندگیت بوده که اصلا بهش گفتی . به هیچ وجه لازم نبود بهش بگی یه اشتباهی بوده تموم شده رفته.
    خیلی رک بهتون بگم با حساسیتی که ایشون داره ازدواجتون به صلاح نیست چون مطمئن باش از یک روز بعد ازدواجتون دردسرهات شروع میشه هر روز بازخواست که طرف کی بوده چیکار کردی چیکار نکردی . سرکوفت ها شروع میشه دائما تهدید . باید مدام بترسی و جلوش کم بیاری . کم کم اعتماد بنفستو ازت میگیره و خیلی چیزهای دیگه که من از نزدیک شاهدش بودم در مورد یکی از صمیمی ترین دوستام.
    ممکنهیه پسری براش مهم نبوده باشه این چیزها ولی انطور که معلومه طرف شما خیلی حساسه. اینطور که معلومه به خیال سرسنگین بودن شما و عدم رابطه ی قبلی با هیچ پسری از شما خوشش اومده. ولی الان دیگه ارزش شما براش تموم شده س. از الان که داره اینطوری شما رو کنترل میکنه. بعد ازدواج هزار برابر بدتر میشه. بهتره آسون از این مسئله نگذرید و احساسی برخورد نکنید.

  12. کاربر روبرو از پست مفید shadan1990 تشکرکرده است .

    fahimeh.a (شنبه 02 مرداد 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.