سلام
عنوان تاپیک گویای کاملی هست برای مشکلی که من دارم!
اول از همه یه توضیحی در مورد شرایطم بدم. من دختری 25 ساله و دارای مدرک لیسانس هستم و منتظر جواب های کنکور ارشد!
مادرم بسیار حساس هست روی خواستگار ها و کلا روی همه ی افراد!
کوچکترین عیبی اگه از کسی ببینه دیگه کلا اون شخص از چشمش میوفته . خلاصه برای خواستگارها باید اون فرد بدون هیییییچ عیب و ایرادی باشه. اگه نه مامانم کلی غصه میخوره و عذاب می کشه و انگار حالا دنیا به آخر رسیده.
البته بگم این اخلاقیات اکثرا به خاطر حرف و حدیث های مردم اللخصوص خاله ام و مادربزرگم هست که اونها می گند همه چیز و همه کس باید در بهترین شرایط باشه !!
حالا قصه این دفعه ما :
هفته پیش در مکانی طی برخورد کوتاهی که با آقایی داشتم ایشون از من(مخصوصا حجابم) خوشش اومده بود و همون موقع آمارم را پیدا کرده بود و بعد از اطلاع پدرم و دادن شماره تلفن و صحبت جداگانه پدرم با خود اون آقا دیشب برای خواستگاری به منزلمون اومدن.
این آقا از همه لحاظ از جمله(شغل، تحصیلات،ایمان، برخورد اجتماعی خوب ، خانواده) در حد خوبی هستند .سن30 سال. مدرک فوق لیسانس. استخدام شرکت دولتی خوب. خانواده خوب و متدین. فردی خیلی محترم با رفتار خوب اجتماعی.
وقتی برای صحبت دیشب رفته بودیم توی اتاق. حرفهایی که میزدن نشون میداد بسیار باهوش و پخته هستن و از این مردای بیخیال و سطحی نگر نیست.ریز بین و نکته سنج.
تنها مشکلی که هست ظاهرشون و اینکه خیلی لاغر هستن. حتی لاغرتر از من!
و مامان من به علاوه مادربزرگم که دیشب حضور داشتن ایشون را نپسندیدن و قطعا این نارضایتیشون را برای همه هم می گند و چه حرفها که ممکنه پشتم نباشه .حرفهای خاله زنکی.
برای من هم خب ظاهر مهم هست اما نه به حدی که بخوام به این خاطر به ایشون جواب رد بدم و درواقعا به خاطر این موضوع از خدا می ترسم. پیش خودم می گم یه آدم هیکلی هم با یه بیماری در عرض 1ماه میتونه لاغر بشه !
حالا من موندم چطوری با این صحبت های مامانم و مادربزرگم و بعدها فک و فامیل دورتر کنار بیام؟ متاسفانه تو فک و فامیل ما از ریز و درشت گرفته تا دور و نزدیک همه به خودشون اجازه میدن نظرشون را بدون مراعات اعلام کنند. من میترسم بعد ها به خاطر همین حرفها زده بشم و به مشکل بخورم. دخالتهای فامیل هامون توی زندگیمون تا الان کم نبوده! و من همیشه پیش خودم می گفتم اگه ازدواج کنم همه ی تلاشم را م کنم که این دخالتها را جلوش را بگیرم. اما نگرانم که نتونم!!
من از این هم میترسم که به ایشون جواب رد بدهم و خدا ازم راضی نباشه و بعدها موردی به این خوبی گیرم نیاد و پشیمون بشم.
لطفا بهم بگید چه کنم؟ چطوری به مامانم بفهمونم ظاهر اینقدرا هم مهم نیست. آخه مامانم عقیده داره خودش باید بپسنده و به دلش بشینه چون من بچم و نمی فهمم !!!! کلا مامانم خود رای هست !
علاقه مندی ها (Bookmarks)