به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array

    6 تمرین سکوت کردن جای حرف زدن نامناسب

    با سلام
    چطور میتونم سکوت رو تمرین کنم؟و مصداق شعر زیر رو داشته باشم:
    کم گوی و گزیده گوی چون در .... تا زاندک تو جهان شود پر

    چطور میتونم سخن گفتن های غیرضروری رو از زندگیم حذف کنم؟؟ سخن هایی که در ناخوداگاه میاد و میره بدون اینکه اصلا ضرورت داشته باشه بیانش.

    شامل:

    -افشای حقایقی در مورد خودت وقتی کسی نپرسیده!

    -ابراز کردن خود جایی که شنونده ای نداره!

    -اغراق کردن در توصیفی یا حالتی در حالیکه ضرورتی نداره.

    -پریدن وسط حرف کسی اتوماتیک وار!(چون اگه بخوای صبرکنی تا نوبتت بشه عمرا بهت وقت نمیرسه و این حرفا همینطوری صف کشیدن توی افکارت!)

    -سخن گفتن به قصد پاسخ کوبنده دادن به کسی از روی ناراحتی، اونم غیر مستقیم(گاهی فقط خودمون فکر میکنیم غیرمستقیمه )

  2. 4 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 16 خرداد 95), نیکیا (یکشنبه 09 تیر 98), هلیاجون (یکشنبه 16 خرداد 95), باغبان (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    جریمه نقدی
    با خودت قرار بذار هر بار که حرف نابجا زدی هزار تومن بذاری کنار
    هر ده روز یکبار با مبلغی که جمع شد برای مامانت یه هدیه بخر یا به نوشیدنی و یا غذا مهمونش کن
    شاید با دو سه تا هدیه ، دیگه یاد بگیری قبل از حرف زدن فکر کنی
    خوبه منم از امروز این تمرینو شروع کنم

  4. 3 کاربر از پست مفید nahid-111 تشکرکرده اند .

    Eram (یکشنبه 16 خرداد 95), نیکیا (یکشنبه 09 تیر 98), باغبان (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    برای حرف زدنتون یک بازه زمانی در نظر بگیرید و به مرور این بازه را بیشتر کنید.

    همان موقع آن حرفی که در ذهنتان است را به زبان نیاورید وبه خودتان به عنوان مثال 2 دقیقه زمان بدهید به خود بگویید هر موقع بخواهم می توانم حرفم را بزنم اما الان کمی صبر می کنم.

    خیلی اوقات در این فاصله زمانی به کل منصرف می شویم اینکه یا قضیه بی اهمیت می شود یا زمانش گذشته است.

    به مرور دستتان می آید که چه حرف هایی را باید همان موقع بزنید و کجاها باید تامل کنید.

  6. 5 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Eram (یکشنبه 16 خرداد 95), mohamad.reza164 (یکشنبه 16 خرداد 95), نیکیا (یکشنبه 09 تیر 98), هلیاجون (یکشنبه 16 خرداد 95), باغبان (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    ممنون از ناهید و بینهایت عزیز...

    یه جورایی حس میکنم با حرف زدن تخلیه روحی میشم! مخصوصا توی خونه هستم دوست دارم از چیزایی که منو ناراحت میکنه و ازش ناراحتم صحبت کنم،مخصوصا دوست دارم در مورد اشخاصی که در زندگی من هستند (مثل مادرشوهر و پدرشوهر)وبا اونا بیشتر اختلاف نظر دارم تو خونه پیش بابا و مامانم صحبت کنم!

    گاهی حرف هایی رو می زنم که ضرورت نداره.اکثر مسائلی که توی خونه اونا میگذره میام تعریفش میکنم چوم از بچگی این مدلی بودم.اما به تازگی فهمیدم حرف زدن های من و صحبت از دیگران هیچ فایده و سودی برای من نداره هیچ حال منو بدترم میکنه و بیشتر وابسته میشم که بازم بگم و اگه نگم انگار بار بزرگی توی ذهنم هست.

    انگار به گفتن و گفتن معتاد میشه آدم،با اینکه بعد گفتن بر تنش آدم افزوده میشه اما آدم دوست داره بگه.چون گفتن عیب دیگران(عیب از نظر من نه آنچه واقعا عیب باشه) یه جور قصد ناخودآگاه برای مجازات دیگران هم هست!!!دیگرانی که دست آدم بهشون نمیرسه.

    بعد جالبه دوست ندارم بحث و گفتگو تموم بشه! شاید این نشون میده من نیاز دارم از درون خالی بشم اما راهشو بلد نیستم.گاهی به نوشتن روی می آرم که خیلی عالیه و جواب گرفتم اما نمی دونم واقعا چطوری سکوت کنم و ازین کارم لذت ببرم!

    با تشکر

  8. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    باغبان (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 21:24]
    تاریخ عضویت
    1395-2-26
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,308
    سطح
    20
    Points: 1,308, Level: 20
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 24 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    ممنون از ناهید و بینهایت عزیز...

    یه جورایی حس میکنم با حرف زدن تخلیه روحی میشم! مخصوصا توی خونه هستم دوست دارم از چیزایی که منو ناراحت میکنه و ازش ناراحتم صحبت کنم،مخصوصا دوست دارم در مورد اشخاصی که در زندگی من هستند (مثل مادرشوهر و پدرشوهر)وبا اونا بیشتر اختلاف نظر دارم تو خونه پیش بابا و مامانم صحبت کنم!

    گاهی حرف هایی رو می زنم که ضرورت نداره.اکثر مسائلی که توی خونه اونا میگذره میام تعریفش میکنم چوم از بچگی این مدلی بودم.اما به تازگی فهمیدم حرف زدن های من و صحبت از دیگران هیچ فایده و سودی برای من نداره هیچ حال منو بدترم میکنه و بیشتر وابسته میشم که بازم بگم و اگه نگم انگار بار بزرگی توی ذهنم هست.

    انگار به گفتن و گفتن معتاد میشه آدم،با اینکه بعد گفتن بر تنش آدم افزوده میشه اما آدم دوست داره بگه.چون گفتن عیب دیگران(عیب از نظر من نه آنچه واقعا عیب باشه) یه جور قصد ناخودآگاه برای مجازات دیگران هم هست!!!دیگرانی که دست آدم بهشون نمیرسه.

    بعد جالبه دوست ندارم بحث و گفتگو تموم بشه! شاید این نشون میده من نیاز دارم از درون خالی بشم اما راهشو بلد نیستم.گاهی به نوشتن روی می آرم که خیلی عالیه و جواب گرفتم اما نمی دونم واقعا چطوری سکوت کنم و ازین کارم لذت ببرم!

    با تشکر


    شما میتونین بجای حرف زدن بنویسید :) ! کاری که خودم تقریبا سه ساله دارم انجامش میدم ... هر فکری دارین بنویسین ... هر کاری که توی روزمره انجام میدین رو توی یه دفترچه بنویسین ... حالا اسم دفترچتون یا خاطراته یا دل نوشته و ... فرقی نداره ...

    نوشتن بی شک آرومتون میکنه ... اینجوری هم همه حرفاتون رو زدین ... هم احساساتو افکارتون کنترل میشه ... هم میبینید که خیلی نیاز نیس توی جمع یا هرجایی راجع به هر مسئله ای حرف زد ...

    نوشتن تاثیر بزرگی روی سلامتی بدنی و روحیتون داره ... بعد از مدتی نحوه حرف زدنتونم کم کم تغییر میکنه و پخته تر میشه و میفهمین چه حرفی رو زدنش بجاس و ...

    نمیدونم الان صورت مسئله رو پاک کردم یا نه :))) ولی خب منم خیییلیییی به حرف زدن علاقه داشتم و دارم و انقد حرف واسه زدن دارم که بیشتر وقتا تند تندم حرف میزنم که توی یه بازه زمانی کوتاه خیلی چیزا رو بگم ولی خب همونجوری که گفتین خوب نیس زیاد حرف زدن و نابجا حرف زدن ...

    من وقتی هرررررر چی توی ذهنمه و اتفاق افتاده مینویسم اگه بحثی پیش بیاد میدونم باید دقیقا چجوری حرف بزنم راجع بهش چون همه چی یبار از قبل نوشته شده فقط یه سری تیکه هاشو تو ذهنم پاک میکنم و بعد میگمش :) ...

    کار دیگه ای که به شخصه انجام میدم اینه : با خودم حرف میزنم ... نه توی دلم ... میگن آدم گاهی وقتا اونقدر تنها میشه که تبدیل میشه به دو نفر ... من با خودم جوری که فقط خودم بشنوم حرف میزنم ... زیاااااااااااد ... بعضی وقتا انقد از حرف زدن خشته میشم که دیگه حال حرف زدن با بقیه رو ندارم :) !

    امیدوارم تونسته باشم کمکتون کنم :)

  10. 4 کاربر از پست مفید hamed.FEA تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 17 خرداد 95), mohamad.reza164 (یکشنبه 16 خرداد 95), هلیاجون (یکشنبه 16 خرداد 95), باغبان (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 خرداد 95 [ 22:04]
    تاریخ عضویت
    1394-6-11
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    751
    سطح
    14
    Points: 751, Level: 14
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 9 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    فکر کنم خیلیامون این مشکل رو تو زندگی داریم و یا حداقل تجربه اش کردیم !
    من خودم آدم کم حرفی هستم ولی مشکلم اینه که به قول شما جایی که نباید – حرف میزنم و بعد هم پشیمونی و پریشونی !
    این تاپیک خیلی دوست داشتنیه سعی میکنم دنبالش کنم .
    دوستان پیشنهادهای جالبی دادند امیدوارم هرکس میتونه تو این بحث شرکت کنه .

  12. 3 کاربر از پست مفید 321 تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 17 خرداد 95), نیکیا (شنبه 22 خرداد 95), باغبان (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام دوستان

    hamed.FEA گرامی ،ممنون از پیشنهادت.آره با شما موافقم .من خودم هم همین کارو انجام میدم اما گاهی از روی تنبلی نمیرم سراغش. آخه میدونی همیشه فکر نکرده عمل کردن راحت ترین گزینه هست!!
    ولی همین الانش که حداقل هفته ای 2 ، 3 بار می نویسم اما می دونم به بیشتر از اینها نیاز به نوشتن دارم. اما نوشتن داریم تا نوشتن!!!

    منظورم اینه که نوشتن باید یه الگویی باشه که آدمو به تدریج به حل مساله برسونه نه صرفا اینکه افکار منفی رو بنویسیم.(این نظر منه که باید رویکرد نوشتن مناسب رو بلد باشیم.من از

    یک مشاور خوب و همچنین با مطالعه یه کتاب اینو یاد گرفتم) یعنی کم پیش میاد که بنویسم و تخلیه هیجانی و روحی نشم .اما خب نمیشه گاهی ... گاهی هر یه ساعت افکار منفی میاد سراغم به اقتضای شرایطی که توشم و من حوصله ندارم هی برم بنویسم!
    البته این هم اشتباههه چون هر نتیجه ای می خوایم باید براش تلاش کنیم...

    روانشناسی به من می گفت اولش شاید سخت باشه که هی بنویسی اما بعد یه مدت که این کارو انجام بدی دیگه ذهنت به صورت اتوماتیک با سرعت بیشتری مسائلت رو حل میکنه و باهاش روبرو میشه.

    321 گرامی،ممنون از همراهیت .بله این مساله شایعی هست و معمولا هم جدی گرفته نمیشه چون انگار با خوی ما عجین شده!

    اتفاقا یکی از دلایلی که این تاپیک رو باز کردم اینه که در ذهنم این مساله رو از بی اهمیتی درش بیارم! با نوشتن و تایپ کردن در واقع آدم احساس سبکی میکنه و راه حل های شما

    دوستان هم توی شرایط مختلف به من یادآوری میشه،درنتیجه گزینه های زیادی برای انجام دارم .

    شاید افکار منفی که در ذهنم میاد و میره دلیلی باشه بر نیاز به حرف زدن شاید درمورد این افکار منفی هم تاپیکی باز کنم.

  14. 2 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 22 خرداد 95), باغبان (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 21:24]
    تاریخ عضویت
    1395-2-26
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,308
    سطح
    20
    Points: 1,308, Level: 20
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 24 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    سلام دوستان

    hamed.FEA گرامی ،ممنون از پیشنهادت.آره با شما موافقم .من خودم هم همین کارو انجام میدم اما گاهی از روی تنبلی نمیرم سراغش. آخه میدونی همیشه فکر نکرده عمل کردن راحت ترین گزینه هست!!
    ولی همین الانش که حداقل هفته ای 2 ، 3 بار می نویسم اما می دونم به بیشتر از اینها نیاز به نوشتن دارم. اما نوشتن داریم تا نوشتن!!!

    منظورم اینه که نوشتن باید یه الگویی باشه که آدمو به تدریج به حل مساله برسونه نه صرفا اینکه افکار منفی رو بنویسیم.(این نظر منه که باید رویکرد نوشتن مناسب رو بلد باشیم.من از

    یک مشاور خوب و همچنین با مطالعه یه کتاب اینو یاد گرفتم) یعنی کم پیش میاد که بنویسم و تخلیه هیجانی و روحی نشم .اما خب نمیشه گاهی ... گاهی هر یه ساعت افکار منفی میاد سراغم به اقتضای شرایطی که توشم و من حوصله ندارم هی برم بنویسم!
    البته این هم اشتباههه چون هر نتیجه ای می خوایم باید براش تلاش کنیم...

    روانشناسی به من می گفت اولش شاید سخت باشه که هی بنویسی اما بعد یه مدت که این کارو انجام بدی دیگه ذهنت به صورت اتوماتیک با سرعت بیشتری مسائلت رو حل میکنه و باهاش روبرو میشه.

    میفهمم حرفاتو . منم خیلی مواقع افکار منفی میان سراغمو توی نوشته هام کاملا مشخص میشه . اما خب با داشتن دو شخصیت متفاوت توی نوشتن تا حد زیادی میشه کنترل کرد که فقط افکار منفیتو ننویسی .

    من یه شخصیت دارم که بنا به شرایط موجود و چیزای مسخره ای که تو زندگیم اتفاق میفته شرو میکنه همش غر میزنه و میگه چه زندگیه مضحکی و چه دنیای پتیاره ای ! اما اون یکی شخصیتم یخورده موضوعو از بیرون نگاه میکنه ... افکار منفی هست ولی میشه کنترلشون کرد وقتی افکار مثبتت رو هم با اون یکی شخصیتت بنویسی ...

    بیشتر دل نوشته های من مکالمه بین شخصیتای ذهنمه که هی سر موضوعات مختلف کشمکش دارن :) !

    آخر حرفام یا نتیجه گیری میکنم یا اگه حالم خیلی بد باشه میزارم واسه چن ساعت بعد که حالم بهتر شد اونوقت نتیجه درست تری راجع به ذهنیتم میگیرم .

    همیشه شخصیت مثبت ذهنم اینو بهم یادآوری میکنه که "رویداد های زندگیت حاصل اندیشه های توست. زندگی دقیقا همانگنه است که تصویرش میکنی. "

    من خیلی وقتا دوس داشتم و دارم که یه نفر باشه که بفهمه منو . بتونم از ته دلم باهاش حرف بزنم . کسی که سرزنشم نکنه واسه کارام . کمکم کنه . نگه تو میتونی بگه ما میتونیم . کسی که هر وقت بخام باهاش حرف بزنم و راجع به احساسم باهاش حرف بزنم ولی خب وقتی همچین آدمی پیدا نمیشه و با بقیه حرف زدن واسم جز خستگی و درک نشدن چیزی نداره سعی میکنم یا توی خلوت با خودم حرف بزنم یا بعضی وقتا با خدا . باهاش درد و دل میکنم .

    نمیگم با بقیه ارتباط ندارم نه ... من با خیلیا در ارتباطم ولی خب زیاد باهاهشون حرف نمیزنم . یا حداقل راجع به خیلی چیزا باهاشون حرف نمیزنم. کمتر کسی از نزدیکام احساساتو افکارمو فهمیده .

    قبلا مهم نبود کسی منو میفهمه یا نه فقط حرف میزدم . راجع به هر چی ولی حالا نه . هر چی بزرگتر میشم بیشتر نیاز پیدا میکنم که فقط با آدمایی حرف بزنم که منو بفهمن . کسایی که بشه بجز حرفای فوتبالی و آب و هوا راجع به عقاید و افکارم باهاشون حرف زد .

    امیدوارم اینجور افراد خوب توی زندگی همه باشن چون نبودشون یخورده کارو برای آدم سخت میکنه مخصوصا اگه آدم احساسی ای مث من باشین . :)

    روزتون خوش

  16. 2 کاربر از پست مفید hamed.FEA تشکرکرده اند .

    Eram (سه شنبه 18 خرداد 95), باغبان (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  17. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام

    ممنون از نظرات خوب شما دوستای خوبم...

    الان چندروزه که دارم روی خودم کار میکنم و قبل حرف کمی مکث و فکر میکنم...موضوعی از ذهنم می گذره و میگم این گفتنش چه دلیلی داره!؟

    مثلا موقعی که با مادرشوهرم دیروز داشتیم توی آشپزخونه افطاری درست می کردیم من هم بخشی از کارا رو قبول کردم تا به مادرشوهرم کمک کنم...

    این وسط با هم گفتگوی خوبی هم داشتیم اما هروقت سکوتی حاکم میشد همش احساس می کردم الان باید سوالی بپرسم؟!! یا از غذاها بگم!! یا از غذایی که درس کرد تعریف کنم!!!

    همش حس می کردم حرفی باید زده بشه....و می دونید این جور وقتا ذهن برای ایجاد کردن گفتگو دست به کار میشه نه به سبب نیاز و ضرورت بلکه برای فرار از سکوت...

    می خوام بدونم چرا نمی تونم در سکوت از این همکاری لذت ببرم و نیازی نبینم که سکوت رو بشکنم؟(مگر ضرورت پیش بیاد)

    چرا سکوت برام تشویش خاطر میاره و ذهن منو آشفته میکنه تا هرچه زودتر مکالمه ای ترتیب بدم؟ واضحه در این شرایط کیفیت مکالمه و حرفام پایین میاد!

  18. 2 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    نیکیا (یکشنبه 09 تیر 98), باغبان (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  19. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام


    خانم Eram ، واقعیتش حتما دلیلی داشته که خداوند به ما دو تا گوش داده با یه دهان !

    یعنی باید بیشتر گوش بدیم تا حرف بزنیم - علتش هم اینکه گوش کردن باعث میشه بیشتر یاد بگیریم !


    گوش دادن خودش یه احترامه به طرف مقابله - چون داریم بهش میگیم برات ارزش و احترام قائل هستم

    مردم دوست دارنند حرف بزنند - از خودشان تعریف کنند و...... اگر ما مثلا اجازه بدیم فردی حرف های خودش را بزند - و حرف اون را قطع نکنیم و ارتباط چشمی را حفظ کنیم ( مثلا طرف داره حرف میزنه -نگیم آه عجب پرنده ای اونجاست )

    اونها می فهمند شما حتما فردی باهوش ! و زیرکی هستید .


    پس به نظرم یادمان باشه سکوت خودش نشانه ی یه هوش هست ! و باعث میشه مردم اون فرد را مورد ستایش قرار دهند .


    .................................

    "" همش حس می کردم حرفی باید زده بشه ""


    می تونم بپرسم چرا شما همچنین حسی دارید ؟

    انتظار تایید کسی را می کشید !
    یا دوست دارید مورد توجه دیگران باشید؟ !!!!

    .................................................. .......

    "" سخن گفتن به قصد پاسخ کوبنده دادن به کسی از روی ناراحتی، اونم غیر مستقیم ""


    خانم ارم ، اگر یه بچه 3 ساله ، سر شما داد بزند و هزار چیز هم به شما بگه ، شما چی کار می کنید ؟

    نکنه میرید جوابش را می دید ؟




  20. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 20 خرداد 95), mohamad.reza164 (چهارشنبه 19 خرداد 95), آرامش خیال (شنبه 22 خرداد 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. ماموریت این دو فرشته چه بود .... ؟؟؟؟؟؟ هاروت و ماروت
    توسط parsa1400 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 06:46
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. تفاوت سنی 8 سال، آیا از یک نسلیم؟
    توسط jodiabot در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 05 فروردین 90, 23:53
  5. تشخیص تفاوت میان عشق و شهوت !!!
    توسط erfan25 در انجمن عشق
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 16 آبان 88, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.