سلام به همگی
تورو خدا کمکم کنید
خلاصه بگم دو هفته پیش شوهرم با مادرش برای مراسم خاکسپاری یکی از بستگانش به راه دور رفتند ونه خودش نه مادرش به من نگفتن که تو هم بیا.دو سه روز بعد اومدند.من ناخواسته شلواری که پوشیده بود را برای شستن برداشتم که جیبهاشو خالی کنم که یه قبض رستوران تو جیبش دیدم همین که گفتم رفتین رستوران عصبی شدوداد وبیراه راه انداخت که نه این مال من نیست مال کس دیگه است منم گفتم خوب چرا دروغ میگی و یه سری حرفای دیگه.هر چی از اسناد و مدارک و یکسری وسیله بود برداشت وبا عصبانیت گفت تو دادگاه میبینمت.من نمی گم مقصر نیستم ولی این چند روز هم هر چی تماس میگیرم جواب نمیده ولی با پیام ازش معذرت خواهی کردم اما دریغ از یک کلمه جواب.فقط یک روز که تماس گرفتم یه لحظه وصل کرد که صدای خانمی میومد که نوبت برای دادگاه میداد از اون موقع تا حالا خیلی داغونم. از طلاق میترسم آخه من یه دختر ۷ساله هم دارم بیشتر از همه برای اون ناراحتم تا حالا هم به خاطردخترم اخلاق بدش ودست بزنشو تحمل کردم طوری که دخترم دوست نداره که بابااش خونه باشه.حالا بعد این قضایا به خاطر زندگیم رفتم خونه پدر شوهرم که ببینم چرا نمیاد سر خونه زندگیش ولی اصلا یک کلام حرف نمیزنه میگه برو با بزرگترت بیا و راست یا دروغ میگه با قانون طرفی.خیلی میترسم به نظرتان من دیگه چیکار کنم.