خود درگیری ذهنی نسبت به قیافه و اندام خانمم

[جوادیان]

با سلام خدمت دوستان عزیزم.. کم و بیش از قضیه من مطلع هستین .. ولی برای یاداوری دوباره مختصرا

چن سطری براتون مینویسم.. بنده پارسال با خانومم ازدواج کردم و شب عقد از دیدن اندام خانومم بسیار

اشفته و مضطرب شده و دنیا برام تیره و تار شد بحدی که دگ امید زندگی کردن نداشتم.. بهر حال یک

سال گذشت و من هر طوری بود خودمو جمع و جور کردم و از اون حالت وحشتناک خودمو خلاص کردم به

کمک خداوند.. الان هم کاهی اضطراب میاد سراغم ولی زود ردش میکنم.. مواردی هم که از طرف خانمم

عذابم میداد به مرور برام عادی شده .. ولی چیزی که تا الان برام ثابت مونده عدم کشش و علاقه

عاشقانه سمت خانمم هستش .. هر وقت میخوام باهاش صمیمی بشم ندائی از درون بهم میگه

داری حماقت میکنی, داری خودتو گول میزنی, تو میتونی بهترشو پیدا کنی .. تو تا اخر عمرت هیچ

وقت عاشقش نخواهی شد و اخر سر هم جدا خواهی شد..

بعد با خودم میگم آخه بقیه دختر ها چه فرقی با این دارن.. کمی اروم میشم..ولی بعد که یه دختر زیبا

رو میبینم میگم اقا فرق داره واقعا فرق داره.. بعد حمله پانیک بهم دست میده و گریه ام میگیره..

به خودم میگم داری ناشکری میکنی..والله داری ناشکری میکنی نسبت به همچین دختری که واقعا

تو اخلاق و رفتار و مهربانی کم پیدا میشه .. نمیدونم واقعا چطوری از شر این افکار خلاص بشم..

جلسه سیزدهمه رفتم مشاور ..هر دفعه هم جلسه مفیدی میشه برام ..ولی چن روز بعد آش همانو کاسه همان..
نگاهمو نسبت به خانمها کم کردم ولی تو ذهنمم انواع و اقسام خانمها پرسه میزنن .. هر دختری میاد مغازه
دوست دارم باهاش رابطه دوستانه داشته باشم .. قبل ازدواج اینجوری نبودم.. حتی اگه دختری هم

چنین پیشنهادی بهم میداد ردش میکردم.. نمیدونم چمه .مشاورم گفته یه بار هیپنوتیزمت کنم و این

افکارو که برات ساخته شده پاکش کنم ..نمیدونم جواب خواهد داد یا نه.. برام دعا کنید

[جوادیان]

مرسی بابت نظراتتون

[فرشته مهربان]

با سلام

شما دچار وسواس فکری هستید و نیاز دارید با تهذیب نفس این مشکل را حل کنید ... چون لذت طلبی حتی بر عقل و منطق شما هم پیشی گرفته .... لذا نیاز به دوره ای تهذیب دارید .... به نظر من مرگ آگاهی خیلی می تواند کمک کننده باشد .... هرچقدر متمرکز بر داده های زندگی مادی و لذائذ آن در تصمیم گیری باشید کمتر موفق می شویدذ بر این مشکل فائق آیید .... اما اگر هر فکری و هرکاری که می خواهید انجام دهید بر ناپایداری زندگی دنیوی و هر آن امکان آمدن مرگ توجه کنید و تآثیر آن کار و آن رفتار و فکر را بر پس از مرگ بسنجید بیشتر می توانید این حالت نفس را مهار کنید
لینکهای مناسب در این زمینه :

عقل دوراندیش و پیش بینی مرگی که در آغوشم می گیرد!

[باغبان]

سلام




اگر بپرسیم از زندگی چی می خوایم ، شاید خیلی ها پاسخ دهند : کار خوب و مورد علاقه و پر درآمد – خانه ای بزرگ – همسری زیبا .....

از زندگی چی می خوایم ، یعنی اصلی ترین هدف در زندگیمون چیه !

اگر اصلی ترین هدف یه شخص موارد بالا باشه ، امکان داره با کوچک ترین مشکل در موارد بالا ، شادی واقعی زندگی خودش را از دست بده !

- مثلا در محیط کاری که دوست داشته مشکلی پیش بیاد - برای همسرش اتفاقی بیافته که مانند قبل جذاب نباشه و .....

ما می تونیم یه هدف اصلی والا داشته باشیم ، و اون هدف را در زندگی روزمره خودمان به جریان بیاندازیم ! در جریان بیاندازیم در تمام فعالیت روزانه زندگیمون .


مثلا اگر هدف اصلیمون محبت با تمام کائنات باشه ، می تونیم این هدف را در کارهای خودمان تکثیر کنیم !

در محیط کار دیگه حسد و غروری نداریم ، و دنبال جذب و انتقال انرژی خوب به دیگران هستیم – دیگه هدفمون میشه خدمت – دیگه میتونیم مثل یه آهن ربا باشیم .


در زندگی زناشویی هم همینه - اگر این کار را کنیم دیگه همسرمان را برای خودش دوست داریم ! نه اندام و چهره زیبایش !

چون گذشت زمان – اتفاقات زندگی - حوادث ،،، باعث میشه دیگه همسرمان نتونه با خیلی ها رقابت کنه !



یه برنامه تلوزیونی هم فکر کنم در این رابطه یه برنامه داشت :

یه دختری بعد ازدواج یه بیماری میگیره – از اون مرد می پرسند برات سخت نیود با این بیماری همسرت کنار بیای – چطوری تحمل کردی ؟

پاسخ جالب بود : من با دل همسرم – با قلبش ازدواج کردم – نه با ظواهر دنیوی چه بخوایم و نخوایم از بین میره !


فردی را می شناسم بعد از ازدواجش ، شوهرش سر یه اتفاقی نابینا میشه - ولی خانمش میشه عصای اون !
چند وقت پیش داشتم از یه جایی رد میشدم انها را دیدم – دست شوهرش و فرزندش گرفته بود و صاف و سر بالا تو خیابون راه میرفت !!

چون اون شخص با دل همسرش ازدواج کرده بود – نه با چشمایش !
چو اوشخص با باورها و اعتقادها اون ازدواج کرده بود – نه با زیبایهای دنیویش !


آقای جوادیان شما فرمودید همسر شما اخلاق خوبی داره – مهربونه – پر محبته و .....


.................................


خیلی از ماها نمی دونیم اصلی ترین هدف زنگیمون چیه – نمی دونم،،، شاید وقتش را نداریم فکر کنیم - شاید هنوز می گوییم فردا !
فرهنگ روزمره زندگی شاید ما را به فکر کردن در چیزها سوق ندهد
هزار جور سرگرمی شاید دیگه وقتی نذاره در این مورد فکر کنیم.

شبکه های ماهواره ای برا ی پوچ کردن فکر جوانان مسلمان - تبلیغ و نشون دادن دختران به ظاهر زیبا ی دروغی !!!!!!! که با هزار جور کلک و حقه به این نتیجه میرسنند ....
باعث میشه ذهن انسان چیزهای ببینه که در واقعیت جامعه این جور نباشه !!!


وقتی گل رُز های بیشمار ذهن را هرس کنیم و فقط به یکی برسیم - باعث میشه غدا و آب به یه گل رز برسه و اون گل رز بزرگ و خوشبو میشه !!

ولی چند گل رز داشته باشیم ، امکان داره به گل رزهای ، متفاوت و کوچک برسیم !

این یعنی تمرکز در زندگی زناشویی !



...............................

مردم روستایی همیشه آب ناسالمی داشتند– تلاش مردم این بود که روزانه آب را از ناخاالصی ها حفظ کنند – ولی شب که میشد دوباره آب آلوده بود و ناسالم !
تلاش مردم ، برای تمیز کردن رودخانه نزدیک روستا بود ! - ولی هیچ وقت فکر نکردن شاید سرچشمه ایراد داره !!



آقای جوادیان :

کمک کن سایبونی از ترانه ،،، برای خواب ابریشم ، بسازیم


نظرت چیه ؟

[sara 65]

سلام


شبکه های ماهواره ای برا ی پوچ کردن فکر جوانان مسلمان - تبلیغ و نشون دادن دختران به ظاهر زیبا ی دروغی !!!!!!! که با هزار جور کلک و حقه به این نتیجه میرسنند ....
باعث میشه ذهن انسان چیزهای ببینه که در واقعیت جامعه این جور نباشه !!!

با تشکر از شما آقای باغبان ولی آقای جوادیان این خانوم ها رو توی مغازشون میبینن نه توی ماهواره! حقیقت اینه که الان توی جامعه طیف وسیعی از خانوم ها دارن تمام وقت و انرژیشون رو روی ظاهر میذارن و متاسفانه از درون خالی و خالی تر میشن. بیاین حقیقت جامعه رو انکار نکنیم و تقصیرشو گردن این و اون نندازیم!

آقای جوادیان الان متاسفانه بین خود خانوم ها هم قیافه ها به خوشگل و زشت تقسیم میشه! عملا دختر معمولی نداریم! دیدم تو جمع خانوم ها راجع به یه خانوم دیگه صحبت میکنن و خیلی راحت میگن که طرف چقدر زشته! در حالی که شاید واقعا هیچ ایرادی نداشته باشه فقط هزار جور جراحی زیبایی نکرده و ساده ست!
نمیدونم دیگه به شما چی میشه گفت چند تا تاپیک داشتین و حتما همه ی حرف ها را بهتون گفتن و مشاوره های زیادی هم رفتین. فقط میگم من خودم دخترم با یه مجموعه از خوبی ها و بدی ها که دلیلی نمیبینم وقتی میرم بیرون یا جلوی دیگران همشو به نمایش بذارم! اره اگه لکی روی صورتم باشه اونو میپوشونم و کفش پاشنه بلند میپوشم و با دیگران خوشرو و خوش برخوردم اما خودم ضعف های خودمو میدونم و فقط جلوی کسی که دوسش داشتم هیچوقت سعی نکردم قایمشون کنم.
خواهشا اون چیزی که میبینین از دور رو باور نکنین!!!!

[آنیتا123]

سلام آقای جوادیان

شما در حال حاضر فقط روان درمانی میشین یا به روانپزشک هم مراجعه می کنین؟من شنیدم که برای درمان وسواس فکری دارو درمانی هم باید در کنار روان درمانی باشه.

و در کنارش هم فعالیت های مثبت مثل ورزش کردن میتونه مفید باشه.

من حدس میزنم مساله خیلی هم به اندام و ظاهر خانمتون ربط نداره . اگر این مساله هم وجود نداشت شاید موضوع دیگه ای ذهن شما رو به خودش مشغول می کرد.

به خودتون زمان بدین. همونطور که تا الان پیشرفت داشتین از این به بعد بهتر هم میشین.

جذابیت هاییکه یک زن میتونه برای یه مرد داشته باشه فقط به یه جور اندام خاص یا زیبایی مربوط نمیشه . ممکنه معصومیت و بی آلایش بودن یه زن برای یه مرد کشش

عاشقانه و حتی جنسی به وجود بیاره .من مردهایی رو میشناسم که خیلی اصرار دارن که خانمهاشون همیشه بدون آرایش باشه . چون خیلی چیزها رو در وجود

اون زن پیدا کردن که خیلی بیشتر از جذابیت های سطحی براشون کشش ایجاد کرده و اتفاقا همین چیزها موندگار هستن و برای حفظ یه زندگی لازمن.

یه سوال.بالاخره همسرتون متوجه این افکار شما شدن؟

[toojih2]

سلام. هر چند اندام هم در جاذبه جنسی موثره ولی معمولا یک مرد اگه از زنی خوشش بیاد بهر دلیلی که باشه اونرو جذاب هم می بینه. شما از اول از خانمت خوشت نمی اومد؟ اگر اینطوره که شما مشکات فقط اندام خانمت نیست. مشکلات دیگه ای از قبل داشتی که همچین تصمیمی گرفتی. اگر هم از اول ازش خوشت اومده و حالا اندامش برات مشکل ساز شده کمی غیرطبیعی هست چون به نظرم یک مرد معمولا در شرایط عادی این طوری نیست
بهرحال به نظر من لذت جسمی از وجود زن یک نیاز برای هر مرده و تا تجربه اش نکنی صحبت کردن از لذت معنوی و لذت بردن از اخلاقیات و اینجور چیزها فقط در تصور یک زن امکان پذیره. شما برای رسیدن به ارامش نیاز به زنی داری که جسمش برات لذت بخش باشه البته اگر یک مرد سالم باشی

[mohamad.reza164]

سلام دوست من

حال و احوال چه طوره؟

----------

دوست من در شش ماه گذشته، خيلي به فكر تاپيك شما مي افتادم.

تاپيك شما غير مستقيم خيلي به من كمك كرده. از اين بابت از شما دوست خوب بسيار سپاسگذارم.

---------------------

در ابتدا مي خواستم به شما بگويم، مشكل از مغازه شما است. بعد كه كمي بيشتر فكر كردم، به اين نتيجه رسيدم، مشكل از ذهن ماست.

اگر ما ( مذكر ها) به اين قضيه واقف بشيم كه حجاب براي ما مردان ميباشد، خيلي از مشكلات ما حل ميشود.

اگر بتوانيم حجابي براي چشمان خود در نظر بگيريم، ديگر اهميتي پيدا نميكند بانوان محترم با چه ظاهري در مقابل ما ظاهر شوند. حال اين حجاب چشم چگونه براي ما مردان بوجود مي آيد؟
قطعا براي هر شخصي منحصر به فرد مي باشد كه خود شما مي بايست نسبت به اين نوع حجاب اقدام نمايي.

حال اگر ما نسبت به انتخاب همسر آينده خود و ملاك هاي ايشان، به بلوغ فكري رسيده باشيم، قطعا قياس هايي كه در ذهن ما براي همسرمان انجام ميگرد، با تجسم هاي ذهن ما خواهد بود كه از فيلتر هاي بسياري گذشته است.

-----------


به نظر شما انسان ماندن در جنگل و غار و بيابان راحت تر است يا در مركز فساد ؟

قطعا در جنگل كه فقط خود شما حضور داريد راحت تر است.

از طرفي كدام شخص كار باارزشي انجام داده است؟ شخصي كه در جنگل انسان مانده يا در مركز فساد؟

قطعا شخصي كه در مركز فساد زندگي كرده است.

نتيجه اينكه خود شما بهترين كمك كننده به افكار و اعمالت هستي.
----------------------


اين دو تا مقاله مدير خيلي خوبه:

http://www.hamdardi.net/thread-33663.html#post332783


http://www.hamdardi.net/thread-18646.html

[anisa]

مطمئنین فقط به خاطر اندامشه ؟؟

شما حتما باید از چیزایی که باعث تحریک ذهنتون میشه دوری کنین ...

[جوادیان]

سلام و تشکر از دوستان که بازم به من لطف داشتنو اومدن به کمکم.. فرشته مهربان پس ذهنم همیشه میگم که این دنیا ارزش این چیزهارو نداره و چن صباحی اینجا مهمونیم.. و خودمم زیاد به اینجا دلبستگی ندارم.. ولی وقتی دختر زیبائی رو میبینم اضطراب میگیرم که وای خدای من, من چیکار دارم میکنم ..من چرا پیش این (خانمم) دارم زندگی میکنم.. من چرا اینو انتخاب کردم.. من دارم راه اشتباهی رو میرم.. من بدبخت شدم و این حرفا.. اینم بگم بهترین لباسهارو برا خانمم خریدم و تنش کردم و انصافا هم بسیار با نمک شده و دوس داشتنی.. فقط قد کوتاهش کارو خراب میکنه برام.. و هم اون تصویری که از خانمم تو ذهنم شکل گرفته مثله اینکه با میخ کوبیدن تو ذهنم.. هر کاری میکنم این شمایل خانممو جای اون قرار بدم نمیشه.. گاهی وقتا خانممو گرد میبینم و بسیار چاق..ولی تا پیشش میرم میبینم بابا اصلا هم اینطوری نیست..و این دیدن هنوز هم بعد یکسال برام تکرار میشه..
اقای باغبان عزیز من این حرف شمارو که فرموده بودین به گل رز خودت برس و بارها انجام دادم نتایج خوبی هم داشت و تا حدودی مهر خانمم به دلم نشسته ..ولی گل رز های دگ همشون برام پررنگتر و زیباتر هستند.. واقعا چرا همه دخترا برا من زیبا میان..
یه وقتائی دختری رو میبینم و برام عادیه..اما کم کم که تو صورتش خیره میشم میبینم یواش یواش همون صورت معمولی داره تو ذهنم زیباتر میشه ..واقعا هم معمولیه ها ولی برام زیباتر میشه.. یعنی چی واقعا؟؟
خانم سارا طبق فرمایش شما که میگین خانمها تو مراسم میگن فلان خانم چقد زشته ,اینو عرض کنم که خانم من یه خصوصیت بدی که دارن همینه.. یعنی بسیار از خودشون تعریف میکنن و بسیار هم به ادمهای دگ ایراد میگیرن که من چن بار جدی تذکر دادم که خیلی گناه داره اینجوری راجع به مردم حرف میزنی و بعضی وقتا احساس میکنم داره تاوانشو پس میده که من نمیتونم دوسش داشته باشم..
خانم انیتا فعلا روان درمانی میشم و چون از دارو خوشم نمیاد سمتش نرفتم و میخوام به مرور زمان درمان بشه..اما اگه واقعا برا وسواس فکری من دارو باشه حتما استفاده میکنم..اما نمیدونم دارو بتونه دید منو عوض کنه یا نه.
خانمم و اصلا نذاشتم بفهمه ..بفهمه هم چه فایده داره..کارو بدتر میکنه..

توجیح عزیز من از اول عاشق خانمم نبودم ..ولی طبق ملاکهائی که داشتم رفتم خواستگاریشون.. توضیحاتو تو تاپیکهای قبلیم نوشتم..این حس بعدا برام ایجاد شد.. اصلا به فکر این نبودم برم خواستگاری دختر شاه پریون.. برعکس از دخترهای بسیار خوش اندام و زیبا فراری بودم..چون حس خوبی در موردشون نداشتم حالا چه درست چه غلط نمیخوام به کسی توهین کرده باشم..
محمد رضای عزیز کمی تا قسمتی هم مشکل از مغازه مم هستش.. مشاور گفت فاصلا تو از خانمها هنگام فروش به اندازه یه میزه که خیلی فاصله نزدیکیه.. و تورو نسبت به خانمها راحت تر کرده .. خودت نمیدونی ولی تو ناخود اگاهت اثر گذاشته.. و هم صحبت باهاشون راجبه جنس و خرید..

بله خانم انیسا بیشتر بخاطر اندامشون و قد کوتاهشونه..

- - - Updated - - -

یه روز که از خواب بیدار شدم خانممو یکم بزرگتر از حد الان و معمولیش دیدم که کنارم خوابیده و بکل همه اضطراب و درگیریهای ذهنیم خوابید ولی بعد که بیدار شد و رفت ..دیدم قد و قواره اش همونه .. و دوباره شروع شد..

واقعا چقد مضحکه این حرفا ..اگه کسی قبلا این حرفارو برا خود من میگفت بهش میخندیدم..ولی الان خودم نمیتونم ازش خلاص بشم.. لعنت به این وسواس فکری ..