سلام دوستان.. امیدوارم ما رو راهنمایی کنید..
راستش من یه زندایی دارم که همیشه متاسفانه با خوانواده مادریم مشکل داره...
در مقابل محبت های مادرم هیچ محبتی نشون نمیده ....
اما قضیه چیه:
یکی از فامیل ها ما و خالم و زندایی را به مهمانی دعوت میکنه ... مادرم با زندایم تماس میگیره که اطلاع بده دعوت شده ایشون گوشی رو بر نمیداره. (خونه نبوده)
مامانم به خالم میگه که به زندایی اطلاع بده ایشون دایی ام را میبینه و اطلاع میده ولی دایی بنده فراموش میکنه که به همسرش بگه....
حالا چند روز بعد مادرم زنگ میزنه برای مهمونی زندایی رو خونه خودمون دعوت کنه که ایشون بحث رو میکشه به اون روز و مگه چرا به من نگفتین... مادرم میگه زنگ زدم نبودی و به خواهرم گفته ... داد و بیداد میکنه و حرف های رکیک میزنه...
اینکه من تحصیل کرده هستم... من خونه دار نیستم( منظورش از این حرف اینه که مادرم خونه دار است و تحصیلات دانشگاهی نداره) اینکه چرا دوست ندارین من بیام(اصلا این طور نیست)
مادرم بهش میگه اشتباه فکر میکنی ... اینطوری نیست.....
البته این زندایی بعد از 14 یا 15 سال زندگی تازگی ها در مراسم ها شرکت میکنه قبلا اصلا شرکت نمیکرد... مادرم اینو بهش میگه..
خلاصه ایشون به مهمونی ما هم نمیان... و خودشون پشت تلفن گفتن یه هفتس با شوهرشون قهرن...
این اولین بهانه جویی ایشون نیست...
ولی تا به حال با مادرم این طور بد حرف نزده بودن...
از طرفی یادتون باشه گفتم با یکی از اقوام ما که ما باهاش قهریم خیلی گرم گرفته و ایشون هم بیشتر زندایی را اتشی میکنن...
دیروز مادرم با برادرش صحبت میکرد و برادرش خیلی از اوضاع ناراحت بود....
دایی من تحصیل کرده است و شغلش هم خوبه...
ایشون معلم هستن و هر وقت دعوا میشه میگه من روزی صد تا دانش اموز رو راه میندازم.. من بیسواد نیستم.. من از خونواده خوبی هستم... من الم من بلم..
مادرم ناراحته از ناراحتی برادرش...
تصمیم داره بره خونه داییم و با زنداییم صحبت کنه ...یعنی نصیحتش کنه که حیف زندگی نیست که به خاطر یه مسئله کوچیک دعوا راه میندازه و......
حالا ما نمیدونیم مادرم بره یا نه... خودشم شک داره بره دعوا شدت نگیره یا اروم میشه....
ایا بره ؟؟؟نره؟؟؟؟... کادو براش بگیره؟؟؟؟
چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)