من یکسال دوران عقد ونامزدیم طول کشید ویک ماهه که عروسی کردم از دو هفته بعد از عروسیمون همسرم توی خودش بود سوال کردم چی شده توضیح داد که مقداری پول قرض کرده برای مخارج عروسی .
من تعجب کردم چون با حساب کتابی که کردم با کادوهای عروسی ووام،نباید کم بیاره .خلاصه منم همدردی کردم وگفتم خودم وخونوادم واقعا پولی نداریم وگرنه دریغ نمی کردم وپیشنهاد کردم با پدرش مطرح کنه .من شدیدا شکم به موضوع جهیزیه خواهر شوهرم بود وبا تحقیقات غیر مستقیمی که داشتم متوجه شدم که فشار از طرف خواهر ایشون هست چون ایشون هم عقد هستند وقراره عروسی کنند با اینکه اصلا دلم نمی خواد اینو بگم ولی متاسفانه متوجه شدم که ایشون رقابت شدیدی با من وجاریم دارن لازم به ذکر است ما مراسم عروسی داشتیم ولی ایشون از اول شوهرشون بهشون گفتن که اهل خرج مخارج الکی نیستن چون خونه پدریشون رو آپارتمان سازی کردن .موضوع پول بعد از پیشنهاد مشورت با پدرشوهرم ،مسکوت شد تا اینکه همسرم دوباره چند روزه ناراحت هست که طرف طلبکار ،داره بهش فشار میاره واین حرفا ودست آخر به من گفت به من اعتماد کن وسرویس طلات رو بفروش من گفتم آخه رواست عروس یکماهه طلاش رو بفروشه. گفت خوب نیم ستی که پدرت سر عروسی بهت دادن بفروش .خوب من دلم نمی خواد یادگاری پدرمو بفروشم .از طرفی من کارمندم وخونه ای که زندگی میکنیم هم مال منه .ایشون توی دوران عقد نه عیدی برای من گرفتن نه شب چله ای در حالیکه پدرشون زنگ زدن وبه پدرم وعده دادن که ما با تاخیر شب چله ای میاریم ودر نهایت هم هیچی .
من نمی دونم چه کنم دلم از دست شوهرم گرفته چرا به من دروغ میگه آخه چرا ؟
چطور دلش راضی میشه سرویس طلای زنش رو به خاطر جهیزیه خواهرش بفروشه ؟
آخه بی انصاف حداقل راست وحسینی بگو همه چیزو ؟ خیلی دلم پره از دروغاش
یک ماهه عروسی کردیم ایشون هروز باید به خونشون سر بزنن وگویا تمام اتفاقات زندگی رو براشون تعریف میکنن این رو هم از توی حرفاشون فهمیدم .
ولی بخدا دلم نمی خواد شخصیتش رو زیر سوال ببرم وچیزهایی که میفهمم رو بروش بیارم
شما بگین من چه کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)