به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 96 [ 01:27]
    تاریخ عضویت
    1395-3-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    716
    سطح
    14
    Points: 716, Level: 14
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 29 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    كاش هيچ وقت فداكاري نمي كردم

    سلام به همه دوستان من پزشكم وتازه اين سايت و شناختم خيلي خوبه كه ميتوني درددل كني و كسي تو رو نشناسه من گناهم اولم اينه كه تو دوران نامزدي خيلي ساده بودم و همه دروغهايي كه ميگفت و باور كردم خودم ساده بودم و تاوانش هم دارم پس ميدم پاي همه چي همسرم وايسادم فقط با خيال اينكه من و دوست داره اما الان كه ده سال ميگذره تازه ميفهمم كاش فداكاري نمي كردم من درامدم خوبه ظاهر بدي هم ندارم بعد ده سال هنوز كسايي كه نميدونن متاهلم ازم خواستگاري ميكنن تو طبابت تا حدي موفق هستم اما همسرم روز به روز داره بدتر ميشه حتي كارم و كم كردم اما.....گاهي وقتها به خودم ميگم يه مرد چي از زندگي ميخواد من شغل خوب و درامد خوب دارم ظاهرم از نظر خيلي ها خوبه با اما واقعا نمي دونم دردش چيه!!!!!روز به روز داره بداخلاق تر و بي عاطفه تر ميشه روابطمون خيلي سرده

  2. کاربر روبرو از پست مفید اسرين٨٥ تشکرکرده است .

    هلیاجون (شنبه 15 خرداد 95)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام
    چندتا سوال ازتون دارم که میتونه توی بروز مشکلتون موثر باشه
    روابط جنسی شما چطوره٬ایا همسرتون تمایل به برقراری رابطه با شما دارن و احیانا نسبت به شما بی رغبت نیستن؟
    چون خیلی از سردی ها و بی انگیزگی توی زندگی مشترک ریشه در نارضایتی طرفین در روابط جنسی داره
    دوم اینکه ایا شما توجه کافی به همسرتون و نیازهاش دارید چون شما مدام به موقعیت شغلی و دلایل برتری خودتون اشاره کردید این احتمال وجود داره که شما دچار خودبرتربینی باشید و ناخواسته به اقتدار همسرتون لطمه زده باشید که باعث شده به مرور زمان ایشون رو نسبت به شما سرد کرده باشه و جایگاه خودشون رو به عنوان یه مرد متزلزل دیده باشن...
    این مورد بستگی به شخصیت و طرز فکر ایشونم داره
    اگر دارای شخصیتی سنتی و مرد سالارانه باشن صددرصد خودکفایی و استقلال شما به مزاجشون خوش نیومده و برای انتقام گیری نسبت به شما بی تفاوت و بی روح شده...
    بیشتر درباره خودتون و همسرتون و سبک زندگی و خصوصیاتتون بگید تا دوستان بهتر راهنمایی کنن...
    موفق باشید...

  4. 9 کاربر از پست مفید amf66 تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (جمعه 07 خرداد 95), mozaxraf (چهارشنبه 19 خرداد 95), یه دوست (دوشنبه 03 خرداد 95), یاصاحب زمان ادرکنی (یکشنبه 02 خرداد 95), هلیاجون (شنبه 15 خرداد 95), اسرين٨٥ (یکشنبه 02 خرداد 95), بی نهایت (یکشنبه 02 خرداد 95), ستاره زیبا (دوشنبه 03 خرداد 95), شادی ظهوریان (دوشنبه 03 خرداد 95)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 96 [ 01:27]
    تاریخ عضویت
    1395-3-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    716
    سطح
    14
    Points: 716, Level: 14
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 29 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مجدد به همه در مورد سوال اول از هر نظر ما سرد شديم سوال دومم اينكه من واقعا ديگه نميدونم نيازهاي همسرم چيه كه براورده كنم در برابر همه كارهاش موافقت كردم و تا اونجايي كه بوده از دروغ هاي قبل از ازدواجش چشم پوشي كردم قبل از ازدواج به من گفت ترم اخر و بعد از درسش فوق امتحان ميده و بعد ميره سربازي وبعد هم كار اما بعد از دوماه از عقدمون من فهميدم كلي از لحاظ درس و دانشگاه عقب افتاده به زور و با هزار بدبختي و تشويق من بعد هشت سالي ليسانس گرفت بعد فوق كه ديگه خنده دار بود ازش بخوام سربازي هم ميگه نميرم بازم كنار اومدم شش سالي يه شركت زد درامدش خوب بود بعد اون هم واگذار كرد گفت به اندازه كافي دراوردم ديگه نميخوام كار زياد كنم قبل ازدواج درباره عقايد مذهبي كلي با هم حرف زديم اما همون بار اول كه نماز خوند فهميدم اصلا نماز خوندن باد نيستباز به روي خودم نياوردم حتي جلو من الكي ميگفت روزه ام اما نبود الان بعد ده سال تازه ميفهمم اعتقاد به هيچي نداره نمازم همون سال اول وقتهايي كه پيشش بودم ميخوند چون ما هر دومون دانشجو بوديم خانوادش تضمينركردن كه براي ما خونه رهن ميكنن و از نظر مالي حمايت ميكنن دو ماه بعد عقد فهميدم كه خبري نيست نه خونهاي رهن كردن نه از كمك مال خبري شد ما شش سالي عقدمون طول كشيد تا درس من تموم شد ازطرفي قبل ازدواج گفت تو عمرش فقط يه بار سيگار كشيده در حاليكه فهميدم كلا سيگاري بوده بازم چيزي نگفتم الان بيكار تو خونه سود پولشو خرج ميكنه،سربازي نميره،نميره سراغ مدرك دانشگاهي اش،فعلا هم دنبال كار نميره با همه اينها كنار اومدم اما يه مدت خيلي بداخلاق و بي عاطفه شده فقط به خاطر بچه ام دارم تحمل ميكنم

  6. کاربر روبرو از پست مفید اسرين٨٥ تشکرکرده است .

    هلیاجون (شنبه 15 خرداد 95)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    عجیبه واقعا
    شما چقدر منفعلانه عمل کردی. کار نمیکنه میخوره و میخوابه و بی مسئولیته و شما که بک فرد موفق با تحصیلات عالی هستی و شغل و درامد خوب هم داری،از موضع عجز و ناتوانی در اومدی?
    اگه ایشون تاپیک زده بود دنبال شما ناله میکرد منطقی بود. اما برعکس شده...
    عجیبه واقعا عجیبه

  8. 3 کاربر از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده اند .

    Ashab (سه شنبه 04 خرداد 95), هلیاجون (شنبه 15 خرداد 95), سمیراه (دوشنبه 03 خرداد 95)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 28 خرداد 95 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-06
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    2,554
    سطح
    30
    Points: 2,554, Level: 30
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    14

    تشکرشده 18 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    مشکلات شما از چه زمانی شروع شد؟ انتقادات شوهرتون از شما چیه؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید **روشنا** تشکرکرده است .

    هلیاجون (شنبه 15 خرداد 95)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 96 [ 01:27]
    تاریخ عضویت
    1395-3-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    716
    سطح
    14
    Points: 716, Level: 14
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 29 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بيشتر از زمان تولد دخترم واينكه مجبور شديم به خاطر كار من به شهر من بريم انتقاد خاصي و نگفته واقعا خودمم نمي دونم چه انتظاري داره ولي شايد به خاطر اينكه از خانواده اش دوره چون احساس ميكنم خانواده اش از اينكه پسرشون به شهر ديگه اي رفته ناراحتن و درباره اين موضوع احتمالا همسرم از لحاظ روحي تحت فشار قرار ميدن و دليل ديگه ناراحتي هم كه خودم حدس ميزنم اينه كه من به خاطر اينكه همه اموالش به اسم خانواده اش شده و بارها از اونها خواهش كردم كه تكليف و مشخص كنن اما اينكار و نكردن حدود يك سال كه با پدر و مادرش در تماس نيستم اما با بقيه خانواده اش رفت و امد دارم چون يكبار از خود همسرم شنيدم كه گفت اگه اموالم به اسم خودم باشه از كجا معلوم كه تو نري و مهريه ات و طلب نكني اين موضوع خيلي من و ناراحت كرد چون اين حرف خود همسرم نيست واقعا همه مردها بايد اموالشون به اسم خانواده شون باشه كه نكنه يه زماني همسرشون مهريه اش و بخواد؟؟؟اين خيلي توهين و بي احترامي به يه زن ،از طرفي من بارها به همسرم گفتم اگر خداي نكرده اتفاقي براي تو بيفته هيچي از دارايي هات به بچه ات نمي رسه (چون من تجربه دارم پدر خودم قبل پدر بزرگم فوت شد و هيچي از ارث پدر بزرگ و اموالي از پدرم كه به اسم اونها بود به ما نرسيد و همه رو عموها بردن)اما همسرم ميگه خانواده من اينطوري نيستن سهم بچه ام رو ميدن اما خانواده اي كه حاضرن اموال پسرشون به اسم اونها باشه با اينكه ميدونن بين پسرشون و زنش ناراحتي پيش مياد ايا بعد پسرشون حق زن و بچه اش و ميدن؟؟من خانواده اش رو ميشناسم سالهاي دانشجويي يك ريال به ما كمك نكردن چطور ميشه اموالشو برگردونن؟از طرفي من ديگه قيد اموالشو زدم با پدر و مادرش ارتباط ام و قطع كردم كه ديكه بحثي پيش نياد گفتم ديگه من و بچه ام هيچي نميخوايم فقط اعصابم اروم باشه به همسرم گفتم من خودم درامدم بد نيست برا بچه ام پس انداز ميكنم

  12. کاربر روبرو از پست مفید اسرين٨٥ تشکرکرده است .

    هلیاجون (شنبه 15 خرداد 95)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 96 [ 01:27]
    تاریخ عضویت
    1395-3-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    716
    سطح
    14
    Points: 716, Level: 14
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 29 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    يه نكته كه يادم رفت بگم اينكه من هيچ وقت مهريه ام نخواستم چرا بايد خانواده همسرم از اين موضوع همسر من و بترسونن ايا واقعا بي احترامي به من نيست؟از طرفي من خودم درامدم خوبه و نيازي به مهريه ندارم چرا بايد همچين فكري بكنن؟وقتي اوايل ازدواج من پس انداز مختصرم و خرج تحصيل همسرم كردم كه حداقل تو تحصيل شكست نخوره ايا اين حق منه كه اينطوري با من برخورد بشه ؟؟خود همسرم ميدونه كه پول براي من مهم نيست من همه خرجهاي خودم و بچه ام و ميدم بارها شده همسرم براي من كادو گرفته من خودم حساب كردم مثلا يه بار جواهر گرفت من خودم پولشو دادم در حاليكه واقعا نياز نداشتم اما گفتم مهم اينه كه به فكرم بوده و از اين جواهر خوشش اومده كه من بندازم از طرفي خانوادش خودشون و تو سالهاي اول ازدواج به من نشون دادن يه بار كه پدرش پنجاه هزار به شوهرم داده بود جلو من بهش گفت پول و چه كار كردي همسرم ميخواست با اون پول كه ده سال پيش پول يه ميف ميشد براي من كيف بخره اما خدا شاهده من نزاشتم همسرم به اون پول دست بزنه حتي ما تا اصفهان رفتيم من دست به اون پول نزدم و مادر خودم حدرد دو ميليون پول تو حساب من ريخته بود من كلا از اون پول خودم خرج ميكردم و يه بار هم با مادر همسرم همون سال اول رفتيم خريد نه هزار تومان خيلي ناقابل پول خريد من شد و خواهر شوهرم حدود پانزده تومان مادر شوهرم چند بار به فروشنده گفت جدا حساب كنيد كه من پول خودم و بدم در حاليكه من كلي پول تو كيفم بود پول و به خواهر شوهرم دادم گفتم بده به مادرت كلي غرور من شكست من تو خانواده اي بزرگ شده بودن كه مادرم كل درامد و خرج خوراك و پوشاك و تحصيل ما ميكرد براي هيچي تا اونجا كه از دستش برمي اومد نه نمي گفت اين حركات از طرف خانواده اش واقعا تحقير ميشدم مادر من پول تو حساب من ريخته بود من به پول اونها نياز نداشتم اما هنوزم كه اموال چند صد ميليوني همسرم به اسم اونهاس و خودم درامد ميليوني دارم اون رفتارها و تحقيرهاشون يادم نميره و الانم همسرم و ميترسونن كه اموالش و مصادره كردن اين توهين بزرگي به يك زن

  14. کاربر روبرو از پست مفید اسرين٨٥ تشکرکرده است .

    هلیاجون (شنبه 15 خرداد 95)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    من نمی فهمم چرا شما باید خرج خودت و دخترت رو بدی و چرا شما باید پول هدیه ای که همسرت برات خریده رو بدی؟؟؟؟؟
    شما به طور کل مرد بودن همسرتون رو با اینکارها زیر سوال بردی. و شاید هم ایشون به همین حالت عادت کردن و دیگه چه لزومی داره اموالشون رو از خانوادشون بگیرن یا حتی برن سر کار وقتی خانمی دارن که با مهارت تمام دلیل و انگیزه کار کردن رو برای همسرشون از بین بردن.

    ببخشید کمی تند نوشتم ولی تند نوشتم چون کارهای شما شاید ظاهرش زیبا باشه اما خیلی زندگی خراب کن بوده.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  16. 4 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 15 خرداد 95), هلیاجون (شنبه 15 خرداد 95), بارن (سه شنبه 11 خرداد 95), ستاره زیبا (یکشنبه 16 خرداد 95)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 96 [ 01:27]
    تاریخ عضویت
    1395-3-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    716
    سطح
    14
    Points: 716, Level: 14
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 29 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من اصلا ناراحت نشدم كه تند نوشتين شما ميپرسين چرا خرج خودم و دخترم و ميدم پس چه كار كنم؟درحاليكه خودم درامد دارم سر خرجي دعوا و اعصاب خوردي راه بندازم فكر ميكنيد جوابش چيه؟؟؟؟بارها گفتم ميگه من همين و دارم و بيشتر از اين در توانم نيست كل پولهاش سرمايه كرده به اسم خانواده اش محتصري پول تو بانك كه ميگه من براي خرجي همين و دارم واين در توانم هست چقد من بحث كنم؟؟؟؟از طرفي پيش يكي از اشناها رفته بود جواهر برداشته بود خوب پولشو يه مدت نداد البته دوست خودش بود من يا بايد پسش ميدادم يا پولشو ميدادم براي اينكه زشت بود پول طلا فروش و ندم از طرفي اشنا بود پس دادن جواهر هم زشت بود چرا من مرد بودنش رو زير سوال بردم؟؟؟من تا پاي طلاق هم رفتم سال قبل گفت كه همه اموالش و به اسم خودش ميكنه حتي گفت كه كار تو شهري كه من هستم شروع ميكنه گفت كه سراغ مدركش ميره فقط گفت سربازي ديگه از سنش گذشته من گفتم اشكال نداره اما الان يك سال هيچ كدوم عملي نكرده؟؟؟چه كار كنم دوباره كار و بكشونم به قهر و دعوا؟؟؟؟؟دفعه قبل خيلي خاطره بدي دارم ديگه نميخوام به اون روزها برگردم از طرفي دخترم خيلي برام مهمه نميخوام تو خونه اي كه دعواس بزرگ شه

  18. 2 کاربر از پست مفید اسرين٨٥ تشکرکرده اند .

    هلیاجون (شنبه 15 خرداد 95), بارن (جمعه 21 خرداد 95)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 96 [ 01:27]
    تاریخ عضویت
    1395-3-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    716
    سطح
    14
    Points: 716, Level: 14
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 29 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من در حال حاضر حس بدي به همه مردها دارم البته به اقايون برنخوره من صرفا حس دروني خودم و ميگم چون از همون اول خيلي دروغ شنيدم واقعا در جواب دروغ ادمها بايد چه واكنشي داشت؟من همه راهها رو امتحان كردم .اون اولها همه ميگفتن كه همسرم دوسم داره واين باز يه مرهمي بود به همه دردها البته نه براي دروغ ها اما الان كه بي احساس و عاطفه شده هيچ اميدي ندارم

  20. کاربر روبرو از پست مفید اسرين٨٥ تشکرکرده است .

    هلیاجون (شنبه 15 خرداد 95)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.