به خاطرم اخلاقم به مرور زمان عاشقم شده اما ظاهرمو در ابتدا دوست نداشت!

[shabahang.]

به خاطر اخلاقم به مرور زمان عاشقم شده اما ظاهرمو در ابتدا دوست نداشت
سلام دوستای خوبم
برم سر اصل مطلب
هر دو 30 سالمونه و تحیلکرده از خانواده ها ی خوب. دو سال پیش با هم آشنا شدیم از اقوام خیلی دور هستن ولی تا قبلش ما همدیگرو ندیده بودیم.از طریق دو تا دوست مشترک خیلی اتفاقی آشنا شدیم البته 1ماه از طریق تلفن در ارتباط بودیم بعد از این 1 ماه اولین بار همدیگرو دیدیم((موقع امتحانای من بود)) این رابطه 9 ماه ادامه داشت 6 بار باز با هم بیرون رفتیم حرف زدیم نقاط مشترک زیادی داشتیم اما انگار همش یه چیزی این وسط بود که من نمیفهمیدم چیه! بعد از 9 ماه ایشون گفتن یه قراری بذاریم حرف بزنیم
من در یه شهر دیگه دانشجو بودم ایشون حتی با پرواز اومدن که زود برسن. من با خودم گفتم حتما مسأله مهمیه وقتی اومدن رفتیم سینما موزه نهارخوردیم کتاب خریدیم و ... روز خوبی گذروندیم موقع جدا شدن گفتم در چه موردی قرار بود صحبت کنیم ایشون گفتن حالا بعدا میگم مهم نیست چیز خاصی نیست! هر چی اصرار کردم نگفت.
تا اینکه دوستیه ما 1 ساله شد کم کم خانواده ها رو در جریان گذاشته بودیم. برای اولین بار گفت من عاشقت شدم بعد کلی تعریف کرد تو خیلی خوش اخلاقی مهربونی خیلی عاقلی با احساسی ازت ممنونم که توی زندگیم هستی و درک میکنی منو و تو باعث شدی اخلاقای بدم رو ترک کنم (خیلی زود عبصانی میشد) و ... آخرین جمله ش بعد از این همه تعریف و تمجید این بود :
من اولین بار که دیدمت ظاهرت اونی نبود که میخواستم من اونموقع ظاهر برام توی اولویت اول بود اما الان اینطور نیست اون موقع میخواستم تموم کنم باهات ولی نتونستم حتی سری قبل که دیدیم همو اومده بودم که بگم تموم کنیم ولی نتونستم خوبیاتو در نظر نگیرم !
گفتم چرا نتونستی چون امتحان داشتم نخواستی ضربه بخورم؟
گفت بله!
گفت ولی الان تورو با همه وجودم دوست دارم عاشقتم و اینکه این حرفارو بهت گفتم به خاطر احساس صمیمیتی هستش که با تو دارم.
من حتی بعد از این حرفا خواستم رابطه رو بهم بزنم اما محبت های اون نذاشت جنبه های مثبتش خیلی زیاده

رابطمون شده 2 ساله به خاطر اینکه درسم تموم شه صبر کردیم 2 ماه بعد درسم تموم میشه میاد خواستگاری همه خانواده ی من و اون در جریانن کامل. اما این وسط یه چیزی که منو عذاب میده اینه من میترسم با کسی زندگی کنم که ظاهرمو نپسندیده روزی نیست که به این فکر نکنم. اعتماد به نفسمو از دست دادم پیشش.حتی وقتی میبینمش از اینکه پیششم لذت نمیبرم چون همش فکر میکنم میگم چه فایده اینکه ظاهرمو نمیخواد :( همه اینارو گفتم بهش. اعتماد به نفسم دیگه برنمیگرده من ظاهرم بد نیست همیشه آراسته و مرتبم میرسم به خودم درسته شاید خیلی خوشگل نباشم اما زشت هم نیستم به قول اطرافیان و دوستان میگن قیافت به دل آدم خیلی میشینه با نمکی میترسم چه کنم ممکنه همچین آدمی بعد از ازدواج تغییر کنه باز ظاهر براش مهم بشه؟ درسته اخلاق مهمه اما واسه یه دختر اعتماد به نفسشم خیلی مهمه که من دیگه ندارم.
ببخشید طولانی شد

[جوادیان]

سلام.. ایشون اگه عاشقتون شده بود و دگ ظاهرتون واسش مهم نبوده دگ چرا اومده بهتون گفته رو درک نمیکنم.. یا هنوز مردده که اینجوری گفته و یا خواسته شما تغییراتی تو ظاهرتون بدین و یا اینکه ساده لوحانه ذهن شما رو خراب کرده..
توصیه ام به شما اینه تا قبل عقد مطمئن بشین که با ظاهرتون مشکلی نداره ..چون بعدا شرایط برا هر دو تاتون سخت خواهد شد.. ساده از این قضیه رد نشین..

[shabahang.]

آقای جوادیان ممنونم

ایشون وقتی این قضیه رو عنوان کردن گفتن من هیچ وقت فکر نمیکردم این موضوع که الان دیگه برام حل شده انقدر روی شما تاثیر بذاره و فکر میکردم ما علاوه بر رابطه ای که توش هستیم در درجه اول با هم دوستیم و راحتیم و اون حرف رو از روی تحسین گفتم که زفتار های تو و اخلاق خوبت منو تغییر داد و اگه میدونستم اینطور میشه هیچ وقت نمیگفتم و بارها عذر خواهی کردن و خیلی بیشتر محبت میکنن و گفتن جبران میکنن.
اما واقعیت اینه هیچ تضمینی نیست وقتی عقد کردیم ایشون دوباره مثل قبل فکر نکنن و هر روز این فکر بیشتر عذابم میده

[tanin_eshgh]

سلام
ازچه چيزشما خوشش نيومده بود؟والان اونارو چطورميبينه؟
ظاهر شما به چه صورته؟ چاقي؟لاغري؟ سبزه؟ صورتت خوشكل نيستت؟موهات وزه؟ قدت كوتاهي؟قدبلندي؟
خودت به ظاهر وتيپت چندميدي؟
ايا اون عيبهايي كه داري قابل برطرف هستن؟ميتوني باارايش يا يك ترفند بپوشوني؟
ازش بپرس اون عيبها چقدر واسش مهمه؟ميتونه كنار بياد؟
من يه دوستي داشتم چاق بود يكم سبزه بود ولي صورت بانمكي داشت وميتونست باارايش خيلي زيبا بشه ولي متاسفانه ازناحيه لگن وبين پاها خيلي پوست تيره داشت به يه شخصي علاقه داشت وباهم دوست بودن وقتي ديدش ازچاقيش خوشش نيومد وخواست رابطه رو به هم بزنه ولي دختره با كلي ترفند تونست نظر پسر رو جذب كنه وقتي عقد كردن وپسره بدنش ديد هاج واج موند وخيلي ازش كناره گرفت بد شد باهاش واصلا خواست خراب كنه ولي دختره بازم با كلي ترفنند نزاشت شوهرش جلوش ازخانماي سفيد ولاغر تعريف ميكرد خلاصه دختره بالجاجت خودش وخودخواهيش هم خودش بدبخت كرد وهم شوهرش...كاري كرد كه باداشتن دوتاعيب كه ميتونه برطرف كنه شوهرش بقيه خوبيهاش وزيباييهاش نبينه
ميتوني بيشتر ازظاهرت بگي؟

[shabahang.]

قدم کوتاه نیست 170 هستم
یکم لاغرم گفت لاغر دوست ندارم. با طرز لباش پوشیدن مشکلی ندارن و میپسندن همیشه میگن خیلی خوش سلیقه ای
دوست داره همیشه برم ورزش مثلا چند تا ورزش با هم من اصلا به خاطر کارم نمیتونم مدام وقتمو با ورزش پر کنم
صورتمم خوبه. ایشون مثلا دوست دارن اندامم مثل فلان بازیگر باشه البته الان میگن این موضوع حل شده براشون ولی خب من باور نمیکنم
به ظاهرمم 17 میدم

[sara 65]

سلام شباهنگ عزیز
چه اشتباه بزرگی کرده این آقا! وقتی این موضوع رو بهت گفت دقیقا چه واکنشی نشون دادی؟ چقدر راجع به این موضوع با هم حرف زدین؟ ناراحتیت رو خیلی نشون دادی و بهش اصرار کردی مشکلتو دقیقا بگه؟؟
ببین من برخلاف یکی از دوستان خیلی موافق نیستم که ازش بپرسی ایرادات چیه؟ اولا اینکه تا همینجا هم اعتماد به نفست رو ازدست دادی و من میفهمم این قضیه میتونه چقدر برای یه خانوم سنگین باشه که کسی که دوسش داری بیاد تو روت بگه فلان ایراد و داری
دوم اینکه وقتی هی بپرسی و روی این قضیه مانور بدی اون دوباره میگرده دنبال چیزایی که خوشش نمیومده و روشون زووم میکنه و ممکنه چیزایی که تو این مدت کاملا براش عادی و کمرنگ شده بود، دوباره به چشمش بیاد.

مهم تر از جذب یک ظاهر خیلی زیبا شدن، به دل نشستن دو طرف برای همدیگه ست و این دو تا با هم خیلی فرق دارن. به دل نشستن هم ظاهره و هم رفتار و اخلاق و ... و کلا اینکه کنار یکی یه حس خوب داشته باشی. حسی که وقتی اون روز اون آقا اومد پیشت تا شما رو ببینه تجربه کرد و شما به دلش نشستی و این رابطه رو ادامه داده. تاپیک های زیادی میبینی تو تالار که آقایون مشکلات ظاهری دارن با خانومشون و اتفاقا من و خیلی از دخترای مجرد دیگه رو نگران کرده، ولی وقتی میخونی میبینی بیشتر بحث به دل ننشستن بوده و اینکه کنار طرف احساس بد و خفگی دارن و .... احتمال خیلی کمی داره که وقتی این حس رو الان دیگه اصلا نداره و در حالی که مجبور نبوده تصمیم به ازدواج گرفته، بخواد بعد عقد همچین حس هایی براش پیش بیاد و تازه برسه به مرحله ای که مثلا آقای جوادیان داشتن. این موضوع یکی از مزیت های داشتن روابط قبل از ازدواج نسبت به ازدواج سنتیه.

من اگه خودم جات بودم حتما مدتی روابطمو قطع میکردم. اینجوری این فرصت رو به طرف مقابلت میدی که دقیقا بفهمه چه حسی بهت داره و چقدر براش ارزشمندی و هم خودت ببینی چقدر برای برگردوندنت تلاش میکنه و براش ارزش داری. اینجوری این فکر سراغت نمیاد که نکنه به زور مونده یا نکنه به زور داره منو تحمل میکنه و .... دلیل جدایی رو هم به هیچ وجه این نگو که چون تو از ظاهر من خوشت نمیومد یا تو اون حرف رو به من زدی! حتما غرور خودت رو حفظ کن و بگو یکم در مورد رابطمون دچار شک شدم. یه جوری صحبت کن احتمالشو بده ممکنه داره از دستت میده و فکرشو به کار بندازه. نه اینکه مطمئن باشه رفتی و به زودی بر میگردی

[زانکو]

سلام دوست عزیز
درسته که احتمال اینکه بعد عقد هم این آقا این حس رو داشته باشن کمه اما اینم در نظر بگیرین که بیشتر اقایونی که حس دلزدگی از همسرشون رو داشتن وقتی بوده که اون خانوم رو بدون حجاب دیدن. پس به این قضیه هم فکر کنید.
در ضمن لاغری اصلا بد نیست و این لاغری که از نظر این آقا بد بوده از نظر خیلی آقایون خیلیم خوبه
پس اعتماد به نفستون رو از دست ندین

[بی نهایت]

با سلام

دو سال زمان برای شناخت آن هم بدون حداقل اقدام رسمی(خواستگاری) زمانی است بسیار طولانی.

البته این نمونه آشنایی ها آسیب های شناختی زیادی دارد گرچه می گویید خانواده ها در جریانن. اما شکل رابطتون بیشتر شبیه دوستی بوده.

در چنین مرحله ای آن هم با چنین اعترافی از ایشون ، ادامه ارتباط ریسک بالایی دارد.