به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array

    باهمسرم بحثمون شده قهر کرده منم خونه بابامم

    باهمسرم بحثمون شده قهر کرده منم خونه بابامم
    با همسرم بحثمون شده و ازش خبر ندارم
    سلام
    روز 5شنبه میخواستیم بیایم خونه پدرم نهار که قبلش همسرم تا 11.30 خواب بود و هرچی نازشو کشیدم و با مهربونی باهاش حرف زدم بیدار نشد
    منم یک روز قبل از پریودیم بود و در کل یه کم عصبی بودم خیلی خودمو کنترل کردم و چیزی نگفتم ولی یهو عصبانی شدم و هرچی از دهنم دراومد بهش گفتم که تو تنبلیو همش خوابی فقط میخوای من نازتو بکشم و شما همتون خانوادگی همینطوریدو کاش بمیرم و این زتدگی تموم شه و ازین حرفا
    خودم بعدش خیلی پشیمون شدم و میدونم که کارم کاملا اشتباه بود پس روی این حرفا سرزنشم نکنید
    البته که اون هم مقصر بود
    خلاصه همون موقع پاشد سریع لباس پوشیدیم اومدیم ولی تو راه حتی یک کلمه حرفم نزدیم بعدم منو پیاد کردو داخل نیومد مامانم که باهاش تماس گرفت هم جواب نداد فقط پیام دادم که مامانم میگه نهار میای گفت نه
    عصرش که خیلی پشیمون بودم از حرفام بهش پیام دادم ببین الکی الکی چه دعوای بدی داشتیم بیا همدیگه رو ببخشیم و جواب نداد جمعه هم زنگ زدم بازم جوال نداد

    البته قبل از دعوا هم قرار بود من تا جمعه خونه بابام بمونم ولی امروز دوشنبه هستو هنوز هیچ پیام و زنگی نزده
    کلا گوشیشو خاموش کرده مامانم زنگ زد به مامانش سربسته گفت که منو شوهرم بحثمون شده مامانش به من زنگ زد و توضیحات بیشتری بهش دادم

    فرداش زنگ زد به مامانم که من اصلا دلم نمیخواد دخترتون ناراحت باشه و ازین حرفا بعدم گفت پسرم امشب یا فردا میاد دنبالش
    که نیومد
    خانوادشم دیگه هیچ خبری نگرفتن
    خیلی عجیبه برام.. قبلا اگر مشکلی پیش میومد خانوادش خیلی بیقراری میکردن و خود همسرمم تا نهایت دوروز بیشتر تحمل نداشت ولی الان4 روز گذشته و خبری نیست
    من خیلی وقتا کوتاه اومدم ولی اینبار دیگه نمیخوام کوتاه بیام و میخوام یخورده ناز کنم خانوادمم همین نظرو دارن
    ولی ازونا هم خبری نیست

    چیکار کنم حالا؟
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام
    مشخصه که این طرز رفتارتون قبلا هم سابقه داشته
    چون شوهرتون دیگه تاب نیاورده
    واقعا برام جالب بود که ایشون هیچی نگفتن بهتون و کل کل نکردن و اگر اینکار رو میکردن با توجه به امادگی و تحریک پذیری شما بدتر میشد..
    پس باید فرد اینده نگر و صبوری باشه
    به هر حال بنظر میاد همسرتون میخاد اینبار شما رو متوجه اشتباهتون کنه و تاوان کم تحملی و پرخاشگریتون رو بدید
    مگه شما زندگی مشترکتون رو شروع نکردید؟
    پس چرا وقتی اون نیومد دنبالتون خودتون نرفتید خونتون؟
    بنظر من بهش زنگ بزنید و ازش بخاید بیاد دنبالتون
    الان فکر ناز و نازکشی رو نکنید
    چون این بجای ناز کردن کل و کل بازیه و غرورتون داره توی بد مسیری میندازدتون...
    بیش ازین نزارید کش پیدا کنه که بدتر میشه....
    ویرایش توسط amf66 : دوشنبه 27 اردیبهشت 95 در ساعت 23:25

  3. 4 کاربر از پست مفید amf66 تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), یه دوست (یکشنبه 02 خرداد 95), yasna1990 (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (سه شنبه 28 اردیبهشت 95)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-06
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    101

    تشکرشده 183 در 100 پست

    Rep Power
    33
    Array
    میدونی چرا همسرت نیومد دنبالت ، چون این رفتارت براش عادی شد دیگه.
    اگه برای شما عجیبه که چرا نیومدن دنبالت ، برای منم عجیبه که چطور تا الان برنگشتی خونه ، خیلی هم عجیبه ، این طرز رفتار برای یه خانوم خونه درست نیست ، تو این دوره و زمونه باید با چنگ و دندون کانون خانواده رو حفظ کرد ، همین کارارو میکنیم که مردها پامیشن میرن دنبال محبت بیرون از خونه میگردن دیگه

    بعد خیلی کار خوبی نیست که خانواده ها از دعواهاتون خبر دار میشن ، حتی در حد همون سر بسته.

    ببخشیدا ، دعوا رو راه میندازی ، حرفاتو میزنی و سبک میشی ، بعد انتظار ناز کشیدن هم داری.
    خب چی میشد یکم دیرتر پامیشد از خواب ، جای زمین و آسمون خدا که عوض نمیشد.

  5. 4 کاربر از پست مفید maral569 تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), یه دوست (یکشنبه 02 خرداد 95), yasna1990 (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (سه شنبه 28 اردیبهشت 95)

  6. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,081 در 7,003 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yasna1990 نمایش پست ها
    ف
    من خیلی وقتا کوتاه اومدم ولی اینبار دیگه نمیخوام کوتاه بیام و میخوام یخورده ناز کنم خانوادمم همین نظرو دارن
    چیکار کنم حالا؟
    با سلام
    حداقل اگر می خواهی کوتاه نیایی و ناز کنی، این کار را وقتی بکن که اشتباه نکرده ای و حق با شماست.
    اکنون شما با بد صحبت کردن و دعوا کردن با همسرتون کسی هستید که زمینه مشکل را به وجود آورده اید. این درست نیست که حالا منتظر باشید ایشون به معذرت خواهی شما بیایند.

    پس شما اکنون به خانه خودت برو و ارتباط با همسرت بگیر و معذرت خواهی هم بکن و قول عدم تکرار هم بدهید.

    با ادبیاتی که در این پست به کار برده اید، مشخص هست که اینگونه درگیری و بحث و هیجانی و عصبی شدن شما در زندگی پر تکرار هست (احتمالا)
    برای عدم تکرار این گونه مشکلات پیشنهاد می دهم مقالات ذیل را مطالعه و به کار بگیرید:
    مهارتهای گوش دادن و مهارتهای ارتباطی
    چگونه همسران مشکلات،اختلافات و درگیریهای بین خود را حل کنند؟ (1)
    چگونه زوجین درگیری ها و مشکلات خود را حل کنند(2) - منافع کودکانه ---- منافع بالغانه
    چگونه می توانم فردی صبور باشم!!!
    انرژی احساسی صلح آمیز
    بی ثباتی احساسی ارتباطات انسانی را تخریب می کند
    کنترل نفس (کنترل احساسات یا کنترل خویشتن)

    دقت کنید شما بر اساس این مقالات و به کارگیری آنها باید نحوه تعامل و شیوه تحمل خود را با همسرت و خودت سازگارانه تنظیم کنید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  7. 7 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    mercedes62 (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), skyzare (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), یه دوست (یکشنبه 02 خرداد 95), yasna1990 (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), سمیراه (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), شیدا. (سه شنبه 28 اردیبهشت 95)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    خیلی ممنونم اقای مدیر...
    بله ای کاش همان روز اول خودم رفته بودم خونه
    البته من پیام دادم و زنگ هم زدم که عذرخواهی کنم ولی جواب نداد
    بعد از یک هفته امد
    پدرومادرم خیلی ناراحت بودند چون از قبل هم اختلافاتی داشتیم آنها هم گفتند این بار اخر است که بحثتان می شود یا طلاق یا یک زندگی ارام روز قبل از امدن همسرم پدر و مادرش به تنهایی امدند و یک جوری صحبت کردند که انگار همسرم قصدش جدایی است و یک سری صحبت ها شد و یک سری ناراحتی هایی که من از خودشان قبلا داشتم و البته کوچک بود و همان موقع تمام شده بود رو بازگو کردند که دخترتان الکی حساس هست
    درواقع انها انتظار دارند هرچه بگویند من ناراحت نشوم و چون هزینه زندگیمان را می دهند من ساکت و ممنون باشم
    و با امدنشان نه تنها مشکلی حل نشد بلکه ناراحتی های جدید هم درست شد
    روز بعد که همسرم امد تاحدودی از عصبانی شدن ها وبرخی رفتارهای من گفت که پدرم هم بعضی جاها به او حق دادند و خودم پذیرفتم
    البته پدرم از ناراحتی های من هم گفتند و بعد دوتایی باهم صحبت کردیم که به او گفتم من این تغییرات را میخواهم اگر میتوانی انجام دهی که من به خانه می ایم اگر هم نمیتوانی که هیچ... حالا دوروز هست که منتظر خبرش هستم...

    خودم واقعا گیج شدم نمیدانم چه کاری بهتر است رفتن یا ماندن...
    من طبق راهنمایی مدیر پذیرفته بودم که زندگی من عادی است و داشتم روی خودم کار میکردم که این اتفاق افتاد
    ولی حالا بحث بالا گرفته امروز روز دهم است که خانه پدرم هستم خانواده ها در جریان مشکلات هستند و همه چیز اماده است برای اخرین تصمیم

    من همسرم را دوست دارم و مطمینم او هم مرا دوست دارد ولی خیلی مواقع احساس نمیکنم تکیه گاهم باشه و به اینده زندگیمان اطمینان ندارم
    او بی انگیزه و با پشتکار خیلی ضعیف است... هدف مشخص ندارد.. روی حرف هایش نمی شود حساب کرد امروز یک چیز میگوید و فردا چیز دیگر و باقی مسائلی که در تاپیک های گذشته ام گفتم
    می ترسم بشود 10 سال دیگر و من عصبی تر شده باشم و علاقه ام هم کمتر و او همچنان سرگردان و غیرقابل پیشبینی و زندگیمان بدون هیچ پیشرفتی و بچه هم داشته باشیم و انوقت بخواهم که جدا شوم

    کمکم کنید که دراین شرایط بحرانی بهترین تصمیم رو بگیرم
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....
    ویرایش توسط yasna1990 : شنبه 01 خرداد 95 در ساعت 10:26

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    با توجه به ویژگی های همسرم و زندگیم منتظر پیشنهاداتتون هستم...
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    من مطمئنم هیچ وقت طعم ارامش و خوشبختی رو احساس نمیکنم چون نه علاقه ای به این زندگی دارم و نه جرات طلاق.
    این رو اینجا نوشتم تا بمونه .. تا 5 سال 10سال 20 سال دیگه گله نکنم که چرا خوشبخت نیستم
    هرکسی یه سرنوشتی داره و سرنوشت من بدبختیه...
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    من برای خودم زندگی میکنم فقط عاجزانه از خدا میخوام کمکم کنه به گناه نیفتم
    شما هم خواهش میکنم برام دعا کنید
    سالم زندگی میکنم و منتظرمرگم میمونم اگر پاک باشم حتما توی اون دنیا طعم خوشبختی و زندگی شیرین را می چشم
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 05 آذر 95 [ 18:43]
    تاریخ عضویت
    1395-3-12
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    836
    سطح
    15
    Points: 836, Level: 15
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    153

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یثنای عزیز
    این چه حرفیه؟ وقتی شما خودت رو بدبخت بدانی و هی اینو تکرار کنی خب همین هم برات پیش میاد عزیزم. شما همان وقت که فهمیدی اشتباه کردی سریع از خونه پدر و مادرت برمیگشتی خونه خودت. وقتی جواب تلفنت را هم نداد باز برمیگشتی ...
    لازم نبود حتما نامه فدایت شوم برات بنویسه و یا شما به پاش بیفتی و معذرت خواهی کنی... بحث بین شما منشا کوچک و بی اهمیتی داشت و لازم نبود پای خانواده ها اصلا به میان کشیده بشه. مطمئن باش اینطور بحث ها و حتی بسیار بسیار بسیار شدیدترش برای خیلی از خانم ها و اقایون اتفاق میفته ولی با خویشتن داری و صبر و حوصله بین خودشون حل و فصل میکنن و قضیه بدون انکه اطرافیان زیادی متوجه بشن حل میشه. شما هم همان روز که ایشان برای ناهار نیامد به مادرت میگفتی همسرم سرش درد میکنه یا یک کاری بهانه میکردی و میگفتی برای ناهار نمیاد و فردای همان روز به خونت برمیگشتی.
    قضیه بعد از چند روز کم رنگتر میشد و اعصاب هر دو ارامتر میشد و و با همسرت بلاخره شروع به صحبت میکردی و اشتی میکردین.

    گاهی نباید مسائل این چنینی و بحث های کوچک را جدی گرفت و به آنها شاخ و برگ داد چون همین ها ریشه زندگی را نابود میکنند!

    به هرحال گذشته و متاسفانه شما کمی بی تجربه عمل کردی. الان هم دیر نشده خودت بدون اینکه توقع استقبال با شکوه و معذرت خواهی و ... از همسرت داشته باشی برگرد و با ارامش زندگیتون کنید.
    لازم نیست حتما راجع به این موضوع فعلا و در شرایط حاضر صحبت کنی...
    بیخیال و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده برو خونه اشپزی کن و ...اگر هم ایشون خواست سر صحبت در مورد دعوای اون روز رو باز کنه قبول نکن و خیلی محترمانه و ملایم بگو لطفا بگذار برای بعد و یک فرصت مناسبتر!
    بهتره وقتی برگشتی یه متی رو روابطتون کار کنی تا به صمیمیت و ارامش بیشتر برسی تا تحریک پذیری هردوتون از بین رفته باشه و بعد اگر مناسب دیدی در موردش بعدها صحبت کنید.
    پیروز و شاد باشید

  13. 3 کاربر از پست مفید آبی آسمونی تشکرکرده اند .

    mercedes62 (چهارشنبه 19 خرداد 95), yasna1990 (سه شنبه 18 خرداد 95), ستاره زیبا (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 خرداد 96 [ 18:05]
    تاریخ عضویت
    1395-3-09
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,600
    سطح
    22
    Points: 1,600, Level: 22
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 62 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست خوبم منم مساله من هم یه جورایی شبیه شماست همسر من هم رفتاراش بعد از سیزده سال برام به عنوان یه مرد عادی نشده.....ایشون توقعشون از من اطاعت کامله...
    بعد از مساله ای که بوجود اومد ....من نشستم یه لیست از تمام ویژگی هاش رو نوشتم مثبت و منفی
    دیدم مسائل مثبتش پایه های اصلی زندگی رو تشکیل میده مثل باخداست(یعنی از خدای خودش میترسه یه جورایی یعنی تقوا البته نه به معنای کامل کلمه ی) پرتلاشه--مرد چشم چران هرزه نیست اصلا تلوزیون نگاه نمیکنه چه برسه به فیلم....ویه سری خصوصیات دیگه حالا منفی هاش مغروره...دمدمی مزاجه....یهچیزای دیگه
    سبک سنگین کردم دیدم خب خودم هم مطلق نیستم میتونم با کسب یه سری مهارتها جریان زندگی ام رو بدست بگیرم.....ما نیومدیم زندگی کنیم همینجوری زندگی وازدواج باید مارو تو مسیر تکامل هدایت کنه هر روز برای من شروع درسی جدیده
    نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم.....ببین این به این معنی نیست که تو زندگی من همه چس اکی هست نه....اما من باید از خودم راضی باشم....وبقیه اش رو بسپارم به خدا....البته من هم تازه ابتدای راه هستم وقطعا به تذکر رو راهنمایی نیاز دارم
    حالا بشین یه لیست از خودت وهمسرت تهیه کن....مشاور هم یادت نره....شاد باشی

  15. 4 کاربر از پست مفید دنیای یاسی تشکرکرده اند .

    mohanad28 (چهارشنبه 19 خرداد 95), yasna1990 (چهارشنبه 19 خرداد 95), ستاره زیبا (چهارشنبه 19 خرداد 95), شیدا. (چهارشنبه 19 خرداد 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.