بد رفتار کردن یکی از اعضای خانواده از بچگی باهام

[dokhtare_hamdard]

سلام.
نمی دونم باید از کجا شروع کنم.
یکی از اعضای خانواده ام خیلی باهام خوب نیست و الان یک سال هست با من حرف نمیزنه اگه هم یه چی تو این سوال گفته یا فحش بوده یا مثل امروز من با شوق و ذوق رفتم کاری انجام دادم ببینم با واکنش بد مواجه شدمو نتونستم ساکت بمونم منم جواب دادم. و بقیه گفتن نمیخواستی این کارو کنی
آخه تا کی ساکت باشم. یه مهر نداره یه محبت از بچگی ازش ندیدم...
متاسفانه من استقلال مالی ندارم و ایشون خرج منو میده یعنی هر جا برای کار رفتن به در بسته خوردم.
و امروز هم مقداری احتیاج داشتم بازم بهم حرف زدن. نمیدونم چیکار کنم؟ لطفا بهم کمک کنید
به خاطر رفتارهای بدی که از بچگی باهام داشتن من یکی از خواستگار های خودم جواب مثبت دادم و اشتباه کردم با اینکه خودم دوست نداشتم جدا شم با تلاش ایشون و عوامل دیگه مهره طلاق تو شناسنامه ام ثبت شد .
متاسفانه الان دانشجو هستم هزینه ها هم بالاست خودم قادر به پرداخت نیستم نمیدونم چیکار کنم ایشون هم همیشه موقع پرداخت هزینه بد میکنه به من . نمیدونم انصراف بدم یا نه!
اگه استقلال مالی داشتم حتما از این خونه میرفتم
نشده یکاری برام انجام ندن و زخم زبون نزنن .
از زندگیم خسته شدم. خنده هام الکی خوشی هام الکی.


لطفا کمکم کنید...
از همه جا بریدم

[سوشیانت2]

مبهم بود.
اول بآید مشخص بشه این فرد چه نسبتی با شما داره.
پدر? مادر? خواهر? برادر?
و بعد توضیح بدید ریشه جنجالها مربوط به چه ماجرایی هست و از کجا اینطور کینه باقی مونده.

[dokhtare_hamdard]

پدرم هستن. کلا از اول علاقه ای به داشتن دختر نداشتن. خب دست من نیست که دختر به دنیا اومدم.
حتی تو بچگی یه عمل ساده داشتم نیومد تعهد نامه پزشکی رو امضا کنه . خب من اون موقع بچه بودم چه درکی از دنیا و آدماش داشتم
واسه همین اصلا بچگی خوبی نداشتم محبت ندیدم.
ایشون دهن بین هم هستن.
من هر حرفی تو خونه بزنم با بدرفتاری و بددهنی مواجه میشم. زبان دار بودن متهم میشم. در صورتی که اینجور نیست همه منو دختری آروم میدونن. ولی دیروز دیگه صبرم تموم شد منم جواب دادم اون کاری که میخواستم ببینم یک دقیقه هم وقت نمیگرفت. واسه همین تو خونه جلوش حرفی نمیزنم. همین خواستگاری که اومد. یک ازش پرسیدم بابا اینا چه جوری خانواده این؟ پسره چه جوریه اصلا نه گفت خوبه نه بد. حتی یه تحقیق هم نرفت انجام بده بعد عقد شد مخالف من و جلوی من شوهرم رو تمسخر میکرد.
واسه اینم دیگه امیدی به ازدواج ندارم. چون با رفتاری های این چنینی مواجه میشم. حتی همسر سابقم هم متوجه شده بود پدرم چه رفتاری با من داره.
الانم تصمیم گرفتم از چشمشون دور باشم. وقتی تو خونه هستن من تو اتاقم هستم.

[سها**]

سلام

متاسفم با مادر رابطه خوبی دارید ؟

شما به دلیل شرایطی که داشتید از جمله طلاق دچار استرس و ضربه روحی شدین

ممکن هست پدرتون از این مسئله ناراحت باشند یا اینکه براشون سخت هست که شمارا دراین وضعیت ببینند

بالاخره دلشون میسوزه دل گیر هستند

اگر امکانش هست دنبال کاری موقت یا پاره وقت باشید تا کمتر سخت بگذرد

می توانید برای پدر نامه بنویسید که به دلیل شرایطم روجیه ام حساس شدم پدر جان از اینکه من را درک میکنی سپاسگزارم

و نیازت را عنوان کنید از کلماتی استفاده کنید که از عمق احساس درونتان نشات بگیرد

نه از خشم و نفرتتان

حتی عنوان کنید که در انتخابتان دچار مشکل شدید به این دلیل که احساس میکردید حمایت عاطفی نداشتید منتها قبلش از خوبیهای پدر بگویید و تشکر کنید

خطاهای شناختی راهم مطالعه کنید

موفق باشید

[dokhtare_hamdard]

ممنونم سها جان.
با اعضای دیگه ی خانواده رفتارم خیلی خوبه و فقط این یک نفر هر چند ماه باعث اذیت من میشه.
و ربطی به طلاق هم نداره چون قبلش هم همینطور بوده.

من بعد طلاقم روحیه ام فقط یک ماه اول خوب نبود. ولی الان شرایط رو بپذیرفتم و روی خودم کار کردم ادامه تحصیل دادم و الان نسبت به قبل ازدواج و بعد طلاقم شرایطم خیلی بهتر است.
متاسفانه رفتار ایشون با من تغیر نمیکنه و من میخوام خودم رو تغیر بدم زندگی ام رو با رفتار ایشون خراب نکنم. چون کسی که 20 سال بایکی رفتاری رو داشته باشه دیگه تغیر نمیکنه.
خودم خیلی علاقه با ازدواج دارم. ولی میترسم کسی رو معرفی کنم و باعث اذیتم شه
تو دوران بچگی خیلی سختی کشیدم ولی الان اوضاعم بهتر شده.

[فکور]

سلام
به نظرم زیاد به رفتار ایشون فکر نکن که عذاب بکشی و در هر صورت احترام پدرت رو حفظ کن
در رابطه با دانشگاه رفتن و این چیزا فکر نمی کنم نیازی به انصراف باشه بالاخره والدین هزینه اش رو میدن

شاید بهتر باشه مادرت در این زمینه ها هزینه رو از پدرت بگیره که زیاد بین شما اصطکاک پیش نیاد

همین کاری که می کنی خوب هست
زیاد جلو چشمش نباش

ولی به خاطر ایشون نیازی نیست ازدواج هول هولکی بکنی
برای خودت هدف داشته باش و آینده رو ترسیم کن

سعی کن توی اون آینده استقلال مالی داشته باشی
اگر رشته تحصیلیت جوری هست که بازار کارش بد هست خوب شاید بهتر باشه دنبال کاری بری که مطمئن باشی شما رو یه جوری به درآمد میرسونه مثلا دنبال یادگیری خیاطی یا آرایشگری
خوب اگر این هزینه رو صرف اون کار بکنی شاید منطقی تر باشه کلا استقلال مال درست میتونه در تعدیل این احساس منفی به شما کمک بکنه ولی نه کاری که هیچ سر و تهی نداره مثلا اگر عجولانه بری توی کار فروشندگی چون هم درآمدش کم هست و هم ضمانت شغلی نداره به نظرم کار اشتباهی باشه

برای داشتن یه شغل مناسب در آینده برنامه داشته باش ازدواج هم به موقعش پیش اومد بررسی کن
موفق باشی