به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 97 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,545
    سطح
    30
    Points: 2,545, Level: 30
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به خودم 5 ماه وقت دادم که فکرامو کنم برای ادامه یه جدایی

    سلا دوستان.من دو تاپیک دیگه داشتم که راهنمایی های خوبی گرفتم ولی هرچه قدر خودمو تغییر میدم همسرم تغییر نمیکنه.قرار تا چند ماه دیگه عروسی کنیم ولی خیلی مرددم .انگار بدتر میشه.بخدا خسته شدم.سر همه چی دعوا داریم. باور کنید انقدر فکرممشغوله اصلا نمیدونم چی منویسم. من واقعا نمیخوام زندگیم از هم بپاشه ولی با خودم میگم چند ماه اذیت شدن بهتر از اینکه تمام عمر زجر بکشم و خوشحال نباشم. بدترین اخلاق همسرم اینکه فکر میکنه حرفای من همش اشتباهه ولی حرفای خونوادش درسته.همش فکر میکنه من پولاشو به باد میدم.باور میکنید شاید ماهی 200 یا 300 برام خرج کنه.ولی همش گله میکنه.موقعی که باهم خوبیم خیلی خوبه ولی همون موقع اگه یه بحث کوچیک پیش بیاد همه دعواهای گذشته رو پیش میکشه و منو یه ادمی میبینه که نمیتونم پول جمع کنم و همش خرج میکنم.درحالی که اضلا اینطور نیست.من خودم سرکار میرم.ولی دروغ نباشه تا حلا براش خرج نکردم. اخه کارایی کرده که دلم نمیاد براش خرج کنم. اگه ازداج کنم درست میشه.؟. من خیلی تنهام.اینجا تنها جایی که میتونم حرفامو بزنم. نمیدونم چیکار کنم .حرفام خیلی پراکنده شد.از تنهایی بدم میاد.از اینکه یه توجهی از روم قطع شه . هیچ وقت نتونستم بهش تکیه کنم.با اینکه همیشه داداششو زنش رفتار خوبی ندارن ولی از من انتظار داره باهاشون خوب باشم.موقع دعوا همیشه به خونشون کشونده و مادرش حرفایی بهم زده که صرفا از ناراحتی فقط تو خودم ریختم.مثلا مادرش ماریض میشه میگه چرا فقط مادر من باید مریض شه.مثلا بهم میگه باید یه مقدار از مهریتو ببخشی.از لحاظ روحی داغون میشم که انقدر سکه مهرت کردم.مثلا اون روز بهش گفتم رفتیم زیر یه سقف پولی که بهت دادم تا خونه بخریم یه مقدار کوچیک از خونرو به نام من کن یه الم شنگه ای کرد که فرداش زنگ زده سرکارم میگه باید جداشیم.خیلی دارم عذاب میکشم.شوهری که حرفای تورو باور نداره فقط مادرشو دوست داره ( تو حرف میگه تورو دوست دارم) ولی من که میدونم جونش براش درمیره.فکر کنید حقوقی که میگیرم باید دودستی به اقا بدم.میگه تا زمانی که نرفتیم زیر سقف پولات بره خودت ولی بعدا باید باهم جمع کنیم.خیلی بی انگیزه شدم.لطفا راهنمایی کنید.

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 97 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,545
    سطح
    30
    Points: 2,545, Level: 30
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا چرا ما زن ها باید این همه سختی بکشیم اونم برای مردی که قدرنشناسه.میدونم با رفتن سر خونه خودمون فقط و فقط باید خودمو وقف همسرم کنم.میدونم باید با خودش فقط برم جایی.احساس شکست بدی میکنم.میدونید به تعریفاش ازم به اینکه مدام از ظاهرم تعریف میکنه و بهم محبت میکنه عادت کردم. باید چجوری رفتار کنم.مشاوره نمیاد.میگه من از اون بهتر میفهمم.مشکل دیگه ای که دارم تو دعواها فحش های خیلی بدی میده که از یادم نمیره.البته وقتی اروم شد منم از اون بدترشو میدم و بهش میگم اون فحش هایی که دادی و باید به خونوادت بدی که اونم میده. و من یکم اروم میشم.اصلا تمرکزمو از دست دادم انگار نه انگار عقدم و باید بخندم.

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام
    دوست من اولا خودتون رو با اعضا خونواده شوهرتون قیاس نکنید هرکس جایگاه خودشو داره
    مادر جای خود همسر جای خود هیچکدوم قرار نیست جای دیگری رو پر کنه پس همه محبت و وجود همسرتون رو انحصاری نخواهید اون حق داره به عزیزانش محبت کنه و در راس اونها مادرش و البته گنجینه احساسات هر مرد همسرشه
    دوما شما الان همسر همدیگه هستید
    توی همه چی شریک
    پس من و تو رو کنار بزارید و جیب من جیب تو نداشته باشید هر دو یه هدف دارید اونم ساختن اینده مشترک خوب....
    برای زندگیتون و محبتهاتون چرتکه نندازید و کنتور سر راه شاهراه زندگیتون نزارید تا میزان فداکاریتون رو بسنجید شما موظفید بدون توقع جبران فداکاری کنید اینطوری نتیجه دلخواهت رو خواهی گرفت
    لازم نیست مهریه تون رو کم کنید
    اصلا فکر طلاق رو هم نکنید چون مشکلی خاصی ندارید
    کودک لجباز درونتون رو کنترل کنید و بجای تلافی و دو دوتا کردن یکم بالغانه رفتار کنید
    فقط و فقط کسب تجربه و گذر زمان حلال مشکل شماست....
    فداکار باشید و البته فروتن
    مهربون باشید و البته بخشنده
    پر تلاش باشید و البته صبور
    موفق باشید....
    ویرایش توسط amf66 : یکشنبه 26 اردیبهشت 95 در ساعت 23:28

  4. کاربر روبرو از پست مفید amf66 تشکرکرده است .

    یاصاحب زمان ادرکنی (یکشنبه 26 اردیبهشت 95)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 97 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,545
    سطح
    30
    Points: 2,545, Level: 30
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون اقای amf66
    خاطرتون هست که چقدر عید حالم بد بود از نبود همسرم.تو تاپیک قبلیم توضیح دادم. ولی واقعا می خوام زندگیمو بسازم. تازگیا حس میکنم همه چیه همسرم پوله. راز دار نیست. سریع کنترل خودشو از دست میده.من میخوام فقط منو دوست داشته باشه.حرف من براش اهمیت داشته باشه. اضلا نمیتونه ناراحتیشو پنهون کنه.یه چیزی ناراحتش کنه سریع زنگ میزنه بهم تو اینطوری هستی تو اون طوری هستی. بعد که باهم حرف میزنیم میگه نباید اون کارو میکردم.چجوری به همسرم بفهمونم که پولامو خودم میخوام جمع کنم ولی تا حرفشو میارم دعوامون میشه.البته خودم میدونم اولش همش تقصیر من بود.اون روز باهم دعوامون شد.دیدم رفته حموم .ازش خبری نشد بعد دیدم تو حموم افتاده داره از حال میره.دعوا که میکنیم بدنش بی حس میشه قلبش تند میزنه جوری که به خوش اسیب میزنه.دوسم داره.همش محبت میکنه.مسافرت میریم همش.رابطه جنسیمونم خیلی خوبه.فقط کاری که ازش گفتم خیلی ناراحتم میکنه.حرفایی که تو دعوا میزنیم یادم نمیره این میشه دلیل دعوای بعدی.

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام

    همه مردا همینن میخان که خانم به مادر و خانوادشون احترام بزاره قانون زندگی اینه

    شما همسری خوبی دارین که این قدر به فکر شماست حتی در روابط شما هم مواظب هست

    میخاد دلخوری پیش نیاد این حسن خوبیست کمتر کسی به این موضوع دقت میکنه

    شما اول راهی تجربه ندارین نکنه فکر میکنی طلاق بگیری خوشبخت میشی یه نفر میاد که میگه حق باتوست هرچی تو بگی

    اگه خوشبختی میخای باید کاری کنی که همسرت بفهمه که شما برا ارزشاش اهمیت قائلی برا صحبتش

    عزیزم اقتدارشو حفظ کن شما به خانوادش محبت میکنی بخاطر همسرت نه برا کسی دیگه

    از همه مهمتر به دلیل خوشبختی و شاد بودن خودت پس یه طرفه به قاضی نرو

    لطفا کلید مرد اقتدار مرد وروابط دکتر حبشی دانلود کن با دقت گوش کن موفق میشی

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 97 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,545
    سطح
    30
    Points: 2,545, Level: 30
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از نظر دوستان.
    ولی نمیدونم چرا دلم قرص نمیشه به این زندگی.همسرم مدام اصرار داره زود عروسی بگیریم ولی من همش میندازم عقب.اصلا ذوق و شوق هیچی ندارم.دنیای من و همسرم متفاوته مخصوصا از لحاظ اقتصادی. میترسم این همه جهیزیه بگیرم ببرم عروسی بگیریم اما بی فایده شه.چرا خوشحال نیستم پس من؟ شوهرم میگه داری ناشکری میکنی.ولی نمیدونه تو دل من چه خبره
    چرا همسرم همیشه خونوادشو به من ترجیح داده.چرا با اینکه مدام از من تعریف میکنه چرا نمیتونم روش اثر بزارم؟؟ چرا از من حرف شنوی نداره؟ولی حرفای خانوادشو جاریمو با کمال میل گوش میکنه. مگه نه اینکه مردا عقلشون تو چشمشونه.؟پس چرا با اینکه من دختر زیبایی هستم )اینو هزار بار خودش گفته و خونوادشو فامیلاشون .پس چرا نمیتونم روش اثر بزارم؟
    چرا هر چی میگه باید گوش کنم درحالی که از ته دل ناراحتم.کاش میتونستم بزارشم کنار.ولی همین که یکم دیرتر به من زنگ میزنه حالم بدجور بهم میریزه. یه چیزی میخوام دلمو قرص کنه به این زندگی.مثلا به اجبار میگه باید بریم خونه برادرم.با اینکه میدونه سری پیش زن برادرش محلمون نکرد ولی خیلی دلش میخواد رابطمون باهاشون خوب بشه.طوری که زن برادرش بهم میگفت که شوهرم بهش گفته من از مادر شوهرم خوشم نمیاد.به نظرتون ایا طبیعیه؟ احساس میکنم همش پشت سر من پیش خنوادش حرف میزنه.هزاربار سر این مساءل دعوا کردیم که اخرش با دادهای وحشتناک شوهرم و فحش های بدش تموم شده.مگه نه اینکه ادم باید اول دل زنشو به دست بیاره.بخدا یاد عروسی که میخوام لباس عروس بپوشم دلم میگیره.نمیدونم اخر این زندگی چی میشه.
    مدیر همدردی عزیز تو وضعیت بدی هستم .لطفا کمکم کنید.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.