به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array

    با رفیق بازی های همسرم چه کنم؟

    با سلام خدمت همه دوستان همدردی
    دوستان من مدتیه ک با همسرم خوبیم و تقریبا هیچ مشکل حادی نداریم اما مشکلی ک جدیدا برام پیش اومده دوست همسرمه ک الان به مدت تقریبا 1 ماه هست ک خونمونه
    به بهانه پیدا کردن کار و موندن تو شهرمون از شهر خودشون اومده اینجا و به قول شوهرم کسی رو نداره و به ما پناه آورده منم اولش دلم براش سوخت و گفتم گناه داره اما متاسفانه احساس میکنم خیلی دوستش پررویه و این موندن خیلی موجب افسردگی من شده چون ک همسرم بیشتر وقتش رو با اون میگذرونه به بهومه پیدا کردن خونه و وسایل و یا پیدا کردن کار همش بیرونن در کل مشکلاتی ک من با موندن این آقا دارم اینا هستن
    1. چون بچه کوچیک دارم و خیلی سختمه باید هر روز آشپزی کنم ناهار و بعضی وقتا شام و ناهار پدرم در اومده و از اونجایی ک ما با خانواده همسرم توی خونه زندگی میکنیم یعنی تویخ یه اتاق در یک خونه .مادرشوهرمم پیر و مریصه ولی با این حالش بعضی وقتا آشپزی میکنه در کل بحثرمهمونداری و آشپزی خیلی برام سخت تر از قبل شده چون باید یه عالمه غدا درست کنم آخرشم خودم گشنه بمون و چوت بچه شیر میدم ضعف میکنم
    2.شوهرم از صبحرتا ظهر سرکاره وقتی میاد ناهارشو بیشتر وقتا با دوستش میخوره و بعدشم میخابه دوباره عصر با دوستش میرن دنبال کاراشون
    البته اینم بگم ک همسرم هر چند روز یبار هم برا من وقت میزاره و اگ خریدی یا دکتری داشته باشم من رو میبره ولی من در کل ناراضی ام چون احساس میکنم بیشتر وقتش رو با اونه و از بودن با دوستش بیشتر لذت میبره تا من
    دیشب خلاصه کاسه صبرم لبریر شد و دعوامون شد ازینکه به خاطر دوستش اینجور بینمون اوقات تلخی پیش اومده خیلی ناراحتم دیشب همش کابوس میدیم ک داریم طلاق میگبریم
    تو رو خدا راهنمابیم کنین من زیادی دارم حساسیت بخرج میدم و یا اینکه همسرم واقعا مقصره ؟چه واکنشی باید داشته باشم؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-06
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    101

    تشکرشده 183 در 100 پست

    Rep Power
    33
    Array
    حساسیت شما به جاست ولی برام سوال شده که یک ماه ایشون پیش شماست ، بعد از لحاظ پوشش مشکل ندارین؟ راحت هستین تو خونه؟
    آخه خیلی برام عجیبه که یه مرد غریبه رو آدم چطور میتونه یک ماه تو خونه تحمل کنه.
    راستی توجه کن کسی که یک ماه اومده خونتون ، دیگه مهمون حساب نمیشه ، هیچ لزومی نداره که غذای درست و حسابی درست کنی و خودتو به زحمت بنداری ، یعنی اخلاقا هیچ وظیفه ای نداری به نظرم.
    نمیدونم بچت چند سالشه ولی اگه میتونی به بهونه پارک ، بچه رو ببر بیرون و شام درست نکن.
    اینجوری وقتی نمیمونه برات که بخوای غذا درست کنی.
    اصلا میتونی از قبل هم به همسرت بگی که امشب نمیتونی شام درست کنی و خودش یه فکری کنه.
    نیازی به دعوا نیست ، خیلی آروم و منطقی از همسرت بپرس که دوستت تا کی میخواد اینجا بمونه ، بگو میخوام تکلیفمو بدونم.
    بگو قدم مهمون رو چشم ولی آخه تا چند وقت.
    حساسیتت رو بروز نده به هیچ وجه.
    بگو دلم برای روزهایی که مال من بودی و بهم توجه میکردی خیلی تنگ شده.
    یکم از در احساس وارد شو.
    همون قضیه آشپزی رو هم آروم بهش بگو ، تاکید کن که فقط به خاطر تو این کار و میکنم و اینا که جلو دوستت شرمنده نباشی ولی اینجوری چون کارم زیاد شده ، باعث شده کمتر به بچمون و مادرت توجه میکنم و . . . .
    والا آدم دلش هم به حال دوسته میسوزه ولی خیلی رو داره ماشالاه ، ایشالاه کاراش جور بشه و زودتر مستقل بشه.
    حالا ببین کجای حرفام بیشتر به واقعیت خودت نزدیکتر و بهش بگو.
    تاکید میکنم در کمال آرامش و یه وقتی که واقعا مناسب هست بگو.

    - - - Updated - - -

    لطفا این پالس های منفی رو هم از خودت دور کن که شوهرت از با اون بودن بیشتر لذت میبره.
    ببخشید ، خیلی خیلی معذرت میخوام ، هرچقدر هم با اون لذت ببره ، لذتی رو که رو تخت با تو میبره رو با هیچکس نمیتونه.
    از اون راه هم میتونی وارد بشی

  3. 3 کاربر از پست مفید maral569 تشکرکرده اند .

    masamasa (دوشنبه 27 اردیبهشت 95), بابک 1369 (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), شادی ظهوریان (دوشنبه 27 اردیبهشت 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maral569 نمایش پست ها
    حساسیت شما به جاست ولی برام سوال شده که یک ماه ایشون پیش شماست ، بعد از لحاظ پوشش مشکل ندارین؟ راحت هستین تو خونه؟
    آخه خیلی برام عجیبه که یه مرد غریبه رو آدم چطور میتونه یک ماه تو خونه تحمل کنه.
    راستی توجه کن کسی که یک ماه اومده خونتون ، دیگه مهمون حساب نمیشه ، هیچ لزومی نداره که غذای درست و حسابی درست کنی و خودتو به زحمت بنداری ، یعنی اخلاقا هیچ وظیفه ای نداری به نظرم.
    نمیدونم بچت چند سالشه ولی اگه میتونی به بهونه پارک ، بچه رو ببر بیرون و شام درست نکن.
    اینجوری وقتی نمیمونه برات که بخوای غذا درست کنی.
    اصلا میتونی از قبل هم به همسرت بگی که امشب نمیتونی شام درست کنی و خودش یه فکری کنه.
    نیازی به دعوا نیست ، خیلی آروم و منطقی از همسرت بپرس که دوستت تا کی میخواد اینجا بمونه ، بگو میخوام تکلیفمو بدونم.
    بگو قدم مهمون رو چشم ولی آخه تا چند وقت.
    حساسیتت رو بروز نده به هیچ وجه.
    بگو دلم برای روزهایی که مال من بودی و بهم توجه میکردی خیلی تنگ شده.
    یکم از در احساس وارد شو.
    همون قضیه آشپزی رو هم آروم بهش بگو ، تاکید کن که فقط به خاطر تو این کار و میکنم و اینا که جلو دوستت شرمنده نباشی ولی اینجوری چون کارم زیاد شده ، باعث شده کمتر به بچمون و مادرت توجه میکنم و . . . .
    والا آدم دلش هم به حال دوسته میسوزه ولی خیلی رو داره ماشالاه ، ایشالاه کاراش جور بشه و زودتر مستقل بشه.
    حالا ببین کجای حرفام بیشتر به واقعیت خودت نزدیکتر و بهش بگو.
    تاکید میکنم در کمال آرامش و یه وقتی که واقعا مناسب هست بگو.

    - - - Updated - - -

    لطفا این پالس های منفی رو هم از خودت دور کن که شوهرت از با اون بودن بیشتر لذت میبره.
    ببخشید ، خیلی خیلی معذرت میخوام ، هرچقدر هم با اون لذت ببره ، لذتی رو که رو تخت با تو میبره رو با هیچکس نمیتونه.
    از اون راه هم میتونی وارد بشی
    ممنون دوستان از وقتی ک گذاشتین و جواب دادید را ستش من تو خونه با حجاب کامل میگردم یعنی لباس کاملا پوشیده و حتی بعضی وقتها چادر و یا مانتو شلوار البته به خاطر دوست شوهرم نیست چون که تو خونه برادرشوهرم و پدرشوهرم هم باهامون زندگی میکنن و من فقط تو اتاق خودم آزادم دوست شوهرمم توی التاق پذیرایی هستش ک من اصلا اون رو نمیبینم
    راستش چون در روزهای عادت ماهیانه بسر میبرم دیگ طاثتم طاق شد . دیشب خیلی کج خلقی کردم . شوهرمو اذیت کردم و نذاشتم بخابه اونم بلند شد و موهامو کشید و چندتا فحش آبدار . رفت پیش دوستش خابید امروزم اصلا تو اتاق نیومد و امشبم با هم رفتن بیرون دنبال وسایل برای آقا
    اینم بگم ک دوستش خونه پیدا کرده و قرار داد بسته و تا چند روز دیگ میره ولی میدونم ک مشکلم با رفتنش ک حل نمیش بازم با هم خاهند بود ب بهانه های مختلف خونه ای هم ک گرفته خیلی ازمون دور نیست دیگ خسته شدم

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    حس نمیکنی یکم سخت گرفتی?
    هرکسی توی زندگیش گاهی احتیاج به یه دوست خوب داره.

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    به نظرم خیلی مظلومی
    زندگی با اقوام همسر و تنهاییییییییییییییییییییی یی

    و یه مقدار به همسرت وابسته شدی

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 فروردین 98 [ 13:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-29
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    3,392
    سطح
    36
    Points: 3,392, Level: 36
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 108
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    142

    تشکرشده 43 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نام خدا
    سلام خانومی
    امیدوارم زندگی تون هر روز رو به خوش بختی بره.
    ببین خانومی پدرشوهر که به آدم محرمه ولی وقتی فکر کردم دیدم خیلی دل داری همش توی خونه با حجاب کامل بگردی. مادر منم شرایط شما رو داشتن و 15 سال اول زندگی شون رو توی یه خونه با خانواده شوهر زندگی میکردن و ... واین دائم در حجاب بودن روی سلامت موی خانوما اثر میذاره . شاید از نظر دوستان خیلی مهم نباشه اما همین موضوع بعد برای خودت و در نظر شوهرت مهم میشه.
    در مورد اینکه میگی مهمونتون خیلی با شوهرت میره بیرون. خب الان که هنوز نرفته خونه خودش هر روز بیرون رفتن کمی قابل قبوله. باید دید وقتی بره خونه خودش بازم همین وضع برقراره یا نه.
    اگر اینطور بود، این موضوع دو جنبه داره. یا شوهرت بیش از حد رفیق بازه یا شما نمیتونی به خودت دلگرمش کنی و باید در خودت تغییر ایجاد کنی. شاید لازمه با شوهرت بیشتر رفیق بشی و باهاش همراهی کنی.
    یه موضوع دیگه اینکه خب خودتون نمیخواهید مستقل بشید؟
    البته ما شرایط شما رو نمیدونیم. ولی اگر دیدی به دلیل نزدیکی خونه داره رفیق بازی زیاد میشه بهش مستقیم نگو که لج کنه. بلکه بهش بگو خونه رو مستقل کنه. و میتونین یه خونه دور از خونه اون آقا تهیه کنین. منظورم اینه غیر مستقیم بهش بگی. اینطوری هم آسایش شما در خونه مستقل بیشتره . هم بیشتر فرصت داری به دور از حجاب برای شوهرت خودت را آراسته کنی. اگر با عوض کردن خونه بار کاری شوهرت بیشتر میشه و رفیق بازی کمتر. بازم بهتره چون وقت صرف کار بشه منطقی تره تا دوست بازی بیش از حد. البته باید اینم در نظر داشته باشی اینکه مردا با دوستاشون به اندازه رفت و آمد داشته باشن قابل قبوله.
    به این موضوع هم دقت کن شاید اگر شما هم گاهی وقتا برای خودت سرگرمی مستقل داشته باشی خوب باشه. مثلا با دوستت رفت و آمد کنی یا بری باشگاه. یا سراغ کار هنری. البته بازم به اندازه نه خارج از حدش.

  8. کاربر روبرو از پست مفید شادی ظهوریان تشکرکرده است .

    Shadi2 (جمعه 21 خرداد 95)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سوشیانت2 نمایش پست ها
    حس نمیکنی یکم سخت گرفتی?
    هرکسی توی زندگیش گاهی احتیاج به یه دوست خوب داره.
    چرا خودم ک فکر میکنم میبینم خیلی حساسم آره واقعن آدم نیاز ب دوست خوب داره ولی من چی؟منم نیاز ب یه دوست دارم واقعن چنین خلآ بزرگی رو تو زندگیم دارم اما توی این قفس افسرده شدم تنها دوستم شوهرم بود ک اونم ......

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام دوستان عزیز همدری خیلی دلم گرفته و افسرده خستم تو رو خدا به من بگین چکار کنم دیگه طاقتم ازین رفتارهای همسرم سر رفته
    بالاخره اون دوستشون که قبلا راجع بهش گفته بودم خونه پیدا کردن و رفتن سر خونه زندگیشون ولی کار هنوز پیدا نکردن و همونجور ک پیش بینی کرده بودم همچنان روابطشون ادامه داره و همسرم تقریبا هر روز میره بش سر میزنه البته این هم بگم اینطور نیس ک همش من تنها باشم یا منو نبره بیرون بلکه هر کاری داشته باشم انجام میده خرید داشته باشم انجام میده تمام و کمال تفریح با هر کسی ک دوس داشته باشم میریم اما نمیدونم چرا ازین پیش دوستش رفتناش چرا انقد عصبی و ناراحت میشم تو رو خدا راهنماییم کنید؟

  11. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم اگه دوستش ادم مشکل داری نیست جای ترس نداره
    همسرت که به شما میرسه بذار یکم هم برا خودش باشه اتفاقا اگه در این زمینه حساسیت کم کنی خودش کمرنگ میکنه رفت امدهاش رو
    کلا ادم از چیزی منع کنی بیشتر حریص میشه

  12. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array

    Talking

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام عزیزم اگه دوستش ادم مشکل داری نیست جای ترس نداره
    همسرت که به شما میرسه بذار یکم هم برا خودش باشه اتفاقا اگه در این زمینه حساسیت کم کنی خودش کمرنگ میکنه رفت امدهاش رو
    کلا ادم از چیزی منع کنی بیشتر حریص میشه
    مرسی ستاره جان از وقتی که گذاشتی نه دوستش ادم مورد داری نیست اتفاقن خیلی پسر خوبیه و کل خانواده همسرم اون رو میشناسن چون سالهای خیلی زیادیه ک با همسرم دوسته و حتی خانوادگی هم همدیگرو میشناسن
    اما مشکل من اینه که همش احساس میکنم همسرم دوست داره بره اونجا و یا به هر بهونه ای شده فرار کنه بره سمتش و اینکه هوای منم داره به این دلیله که میترسه ناراحت بشم ولی دلش اونجاست حتی یبار گفت که بعصی شبا دوس داره بره اونجا بخابه حتی بخاطر این قضیه یه بحث طولانی بینمون شکل گرفت آخرشم تسلیم شدم و اجازه دادم یه شب دیگه بره اونجا بخابه ولی خب خیلی تو دلم ناراحت بودم ولی اصلا بروش نیاوردم
    با مهربونی بهش گفتم باشه اشکال نداره من 2 سال اول زندگیمون تو رو تنها گداشتم حالا تو یه شب میخای تنهام بزاری عیبی نداره وقتی هم برگشت اصلا بروش نیوردم و باهاش بد برخورد نکردم ولی ته دلم ناراحت بودم حالا نمیدونم اگ یبار دیگه این پیشنهاد رو داد چکار کنم ؟ناراحت بشم؟نشم؟بروش بیارم یا نه؟

    در ضمن این رو هم بگم که وقتی دخترخاله و دخترعمه و دخترای همسن و سال فامیل بیان خونه مادرم اینا همسرم اجازه میده من شب برم اونجا بخابم و خوش باشم حتی اجازه داد من دیدار اقوام به شهر دیگه برم و روحیه ام عوص شه اما حالا ک توبت خودشه چطوری تو ذوقش بزنم؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رابطه ی مسموم مجازی با نامزدم
    توسط afraa در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 مرداد 94, 21:42
  2. لجبازی
    توسط miganus در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 فروردین 90, 13:14
  3. لجبازی
    توسط miganus در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 14 فروردین 90, 18:16
  4. دوست مجازی ! احساس مجازی !
    توسط lord.hamed در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 41
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 دی 87, 16:54
  5. عشق یک طرفه و بازی با احساساتم
    توسط hasty در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 بهمن 86, 12:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.