به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 شهریور 95 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-16
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,724
    سطح
    31
    Points: 2,724, Level: 31
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 138 در 51 پست

    Rep Power
    26
    Array

    پیدا کردن اتفاقی مدارکی از گذشته ی همسرم وبهم ریختن من

    باسلام خدمت همه دوستای گل.
    احتمالا درجریان برنامه های من هستین.
    ب لطف خدا همه چی خیلی خوب پیش رفت.
    رابطه مون خیلی بهتر شد.
    منم قرار شد وسایل که لازمه رو بیارم تا سال دیگه خونه بخریم جهیزیه ام و کامل بیارم.
    راستش ی اتفاقی افتاد که حالم و خیلی خیلی خراب کرده.البته به همسرم منتقل نکردم و هی تو خودم ریختم ولی حالم واقعا خرابه
    من داشتم کمد همسرم و مرتب میکردم که ناخواسته مدارکی رو دیدم از زندگی گذشته اش.
    من اصلا دلم نمیخواد فک کنم همسرم قبلا طلاق داشته.و هیچ وقت بهش فکر نمیکنم.
    ولی بااین اتفاق این فکر اعصابم و خورد کرده.
    کپی شناسنانه همسر سابقش.
    و برگه هایی که مشاوره برای طلاق میرفته که همه ی اتفاقات و توش نوشته بود که خوندنش حالم و خراب کرد متاسفانه.
    چیزایی راجع به خریدایی که برا طرف کرده بود.عروسی مفصلی که براش گرفته بود و حالا دوساله منوحسرت مراسم و میکشم و زیر بار نمیره.از دوتا سرویس طلایی که براش خریده بود و مهریه سنگینش و خیلی چیزای دیگه.
    حس کردم ب خاطر همینه خیلی کارا رو برا من نکرد چون تجربه کرده بود.حتی خرید مبل و کلی وسیله خونه که حالا همش رو دوش منه و زیر بار هیچ کدوم نمیره
    برای اون طرف نوشته بود ک بهترین مبل رو خریده براش و بازم طرف ایراد گرفته.
    حالا الان ی دست مبل کهنه داره که رو اعصاب منه هرچی میگم بنداز دور زیر بار نمیره.میگه باشه تا خونه بخریم.
    من شرایطم الان خوبه همسرمم باهام خوبه و خیلی خوشحاله با من.اما این اتفاق ی جوری حالم و گرفته که همش حسرت میخورم چرا عاشق این ادم شدم که همه چی و تجربه کرده بود.
    ب من گفته بود هیچ تجربه ی جنسی نداشته اما تو نوشته هاش راجع ب شب زفاف بود ک اون شخص ممانعت کرده و نخواسته و....
    همسر من فقط 10 روز بعد عروسیش زندگی کرده بود با 4 ماه عقد.و این مساله بزرگی برام نبود.
    اما خوندن اون مطالب خیلی بهمم ریخت که اگه منم با خواستگارام ازدواج میکردم همه چیز نصیبم میشد...
    خیلی دلم گرفت.
    همش دارم با خودم مقابله میکنم که بااین افکار منفی زندگی ای رو که با چنگ و دندون نجات دادم و بهشتش کردم و خراب نکنم.
    میدونم گذشته اش ب من مربوط نیست.اما واقعا دست خودم نیست.
    هرچی تلاش میکنم فراموش کنم نمیشه.
    میدونم چقد دارم اشتباه میکنم اما دست خودم نیست.
    یه جور حسادت زنونه که چقد برا اون همه چی سنگ تموم گذاشته اما برای من انگار چشمش ترسیده و فقط وعده میده که به وقتش همه کار برات میکنم.
    اما کی رو نمیدونم که هنوز بعد دوسال عقد یه حلقه هم نخریده و شلوغ بودن سرشو بهونه میکنه
    میدونم بخاطر ناراحتیم دارم بیش از حد منفی بافی میکنم اما دست خودم نیست و میخوام هرچه سریعتر براین حس منفی غلبه کنم.
    از عصر خودم و مشغول کردم و کل خونه رو شستم و مرتب کردم.الان که همسرم اومد کلی خوشحال شد و تشکر کرد و قربون صدقه ام رفت حتی نزاشت شام درست کنم گف از بیرون میگم بیارنو....
    اما نمیتونم مثل همیشه خوشحال باشم ی چیزی از درون اذیتم میکنه یه حس منفی که باید هرچه زودتر از خودم دورش کنم.
    اگر کسی راهکاری داره ممنون میشم پاسخ بده

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام عزیزم
    این حس و حال کاملا طبیعیه و به خاطر حسادتی هست که تو وجود هانوماست سعی کن کنترلش کنی
    حتما همسرت میخواد یه جور که فکرشو نمیکنی سورپرایزت کنه
    تازه اون کار میکنه که زندگی بهتری واسه تو بسازه. فکر مراسم و این چیزام نباش که ارزش نداره. همین که با تو صادقه و تو با اون آرامش داری و وجودش برات دلگرمیه کلی ارزش داره
    فکر کن الان میتونی حساس بشی غر بزنی و اعصاب همسرتم خورد کنی و دعوا راه بیفته و دلخوری و یا میتونی حس های منفی رو از خودت دور کنی
    تمام مدارکو بریزی تو یه جعبه و بزاریش یه جای دور از دسترس و دیگم بهش فکر نکنی اگر اون زندگی درست بود به طلاق نمیرسید مهم عشقیه که الان بین شما وجود داره

  3. کاربر روبرو از پست مفید زانکو تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (یکشنبه 26 اردیبهشت 95)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 11:42]
    تاریخ عضویت
    1395-2-12
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    521
    سطح
    10
    Points: 521, Level: 10
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 29 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    من نصفه ی خالی لیوان رو حذف کردم

    ببین چقدر خوشبختی



    باسلام خدمت همه دوستای گل.
    ب لطف خدا همه چی خیلی خوب پیش رفت.رابطه مون خیلی بهتر شد.
    منم قرار شد وسایل که لازمه رو بیارم تا سال دیگه خونه بخریم جهیزیه ام و کامل بیارم.

    من اصلا دلم نمیخواد فک کنم همسرم قبلا طلاق داشته.و هیچ وقت بهش فکر نمیکنم.

    من شرایطم الان خوبه همسرمم باهام خوبه و خیلی خوشحاله با من.

    همسر من فقط 10 روز بعد عروسیش زندگی کرده بود با 4 ماه عقد.و این مساله بزرگی برام نبود.
    میدونم گذشته اش ب من مربوط نیست.

    از عصر خودم و مشغول کردم و کل خونه رو شستم و مرتب کردم.الان که همسرم اومد کلی خوشحال شد و تشکر کرد و قربون صدقه ام رفت حتی نزاشت شام درست کنم گف از بیرون میگم بیارنو....


    چقدر دوست داره

    اشغالهای مغزتو امشب بزار بیرون

  5. 2 کاربر از پست مفید اقرار تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (دوشنبه 27 اردیبهشت 95), بانوی آفتاب (یکشنبه 26 اردیبهشت 95)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    تو تاپیک های فبلت گفته بودی که همسرت یه ازدواج ناموفق داشته و یک ماه با هم زندگی کردن و حتی گفته بودی که قراره به اون خونه نقل مکان کنی

    الان برا چی ناراحت شدی ؟ همسرت که چیزی را از شما پنهان نکرده

    به هر حال مشخصه که وقتی ازدواج کرده و همسرش را خونه برده حتما مراسم گرفته و حتما یه خرج هایی کرده
    بهتر نیست از گذشته همسرت بیای بیرون و الان را درک کنی
    الان که شما دو تا هستید و همسرت پیشت هست دیگه از چی ناراحتی ؟
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  7. 2 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    بانوی آفتاب (یکشنبه 26 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (سه شنبه 28 اردیبهشت 95)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array
    سلام رها

    اول اينكه شما اشتباه كردي نشستي اين مدارك و جزئيات رو خوندي. قائدتا در طول رابطه همسرت با ان خانم خرج هايي شده، مراسم هايي بوده و ...
    اما مطمئن باش همسرت با او خوشبخت نبوده، براي همين هم الان شما را براي زندگي انتخاب كرده و شما در كنار او هستي.
    طلاق پروسه بسيار تخريبگري هست و تاثير بسيار بدي در روحيه و حتي انگيزه براي زندگي در دو فرد درگير در رابطه مي گذارد. و بنابراين ترميم صدمات وارد شده زمان مي خواهد.
    توصيه من به شما:
    ١- با همسرت صحبت كن (تنها در مورد لزوم نگهداري مدارك) و اگر موارد قانوني طلاق او تمام شده، همه اين مدارك را دور بريز. شما وارد يك زندگي جديد شده ايد پس لزومي ندارد هيچ اثري از زندگي گذشته او كه تلخ هم بوده باقي بماند.

    ٢- سعي كن ملكه زندگي همسرت بشوي و خوشبختش كني، نه اينكه با واكاوي گذشته او كه البته يك رابطه شرعي و قانوني هم بوده زندگي را به كام هر دو تلخ كني. بگذار اگر در كنار ان خانم احساس بدبختي و انزجار داشته كه منجر به گذر از مسير پر اسيب طلاق يا بدبيني شده، در كنار تو جز احساس خوب تجربه نكند. به او محبت كن و مطمئن باش او كه از يك شرايط بد خارج شده قدر محبت تو را خوب مي فهمد، مطمئن باش با محبت اگر هم بدبيني باشد بر طرف ميشود و او به جايش برايت سنگ تمام ميگذارد.

    خوشبخت باشي
    كامران
    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد


  9. 2 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    saeeded (یکشنبه 26 اردیبهشت 95), بانوی آفتاب (یکشنبه 26 اردیبهشت 95)

  10. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    هر واقعه ای را با نوع نگرش میتوان به جایی رساند که تخریبگر باشه و یا برعکس ....

    خانمی چرا جهت مثبت آنچه دیدی را در نظر نگرفتی .... اینکه همسر شما چنین پتانسیلی داره که اگر همسرش را دوست داشته باشه هرکاری از دستش بر بیاد برایش انجام میده و کافیه همسرش هم فردی قدر شناس و قانع باشه در این صورت بیشتر و بیشتر او را دوست خواهد داشت .... از این مدارک و البته تجسس اشتباه ... می توانی بفهمی چرا با راهکارهای شما همسرت تا این حد تغییر کرد و رفتارش عاشقانه شده .... این یعنی همسرت ذاتش اینی هست که حالا به تو نشان میده و اون بد رفتاریها ناشی از تجربه تلخی بوده که از ازدواج قبلی اش داشته .... اگر زاویه دیدت را به این جهت مثبت هدایت کنی حس خوبی پدید میاد و عشق به همسرت پیدا می کنی نه دلخوری ....
    نکته دیگر اینکه عشق و محبت و رابطه با کیفیت بین زن و شوهر نباید وابسته با مادیات و رفتارهای مادی باشه .... یعنی شما تصور کنی اگر همسرت مثل آنچه برای همسر سابقش از نظر مادی انجام داده نشان داده دوستت داره و در غیر اینصورت تو را دوست نداره .... اینها تصورات اشتباهی هست .... روند رفتاری و ارتباطیت با همسرت از توقع مداریهای اینچنینی بیرون آور .... باور کن اگر قلب زن و شوهر از آن هم باشه و با هم در اتحاد و یگانگی روحی و فکری و عقیدتی و اخلاقی باشند عشق حیقی ای که حاصل آنست باعث میشه این چیزها رنگ ببازه و مثل معرف بر بوریا نشتن و با نان خشک ساختن هم پیش میاد چون آرامش و لذت و رشدی که حاصل از کنار هم بودن آنها با هم هست چنان عظیم و سرشار و عمیق است که نگاه مادی هرگز میدان جولان برای آسیب زدن به رابطه و علاقه فی مابین را نداره .... لطفاً لینکهای زیر را بخوان :

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208270

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208272

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208277

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208280

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208663

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post233887

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post245798

    همه اینها پستهای مختلفی در یک تاپیک هست لطفاً روی هرکدام کلیک کن و مطالعه فرما

    موقعیت خیلی خوبی داری .... یعنی چه ؟

    یعنی همسرت چون چشمش بخاطر رفتارهای همسر سابقش ترسیده .... وقتی ببینه تو چقدر خانمی و رفتارهای سنجیده و درستی داری و بهش عمیقاً علاقه داری و طبعت بلنده ، قوی هستی و در عین حال مطیعش ... شدیداً تو را دوست خواهد داشت چون ناخودآگاه مقایسه میکنه با آنچه قبلاً تجربه کرده و شیرینی لذت و آرامش ناشی از با تو بودن و با تو زندگی کردن برایش چشمگیر هست چون قبلاً مزه زندگیش تلخ بوده .... پس تو فرصت خیلی خوبی داری بر ای خوب بودن و درست رفتار کردن و زندگی ای شیرین ، نسبت به کسی که دختر خوبی هم هست ولی همسر اول یک مرد خوب می شود ، تو بهتر دیده می شوی .... خوبیهایت بیشتر به چشم همسرت میاد ... حال وقتی انتظار نداشته باشی دیده شوی و ازت تعریف بشه و .... اما چنین می بینی بیشتر تقویت می شوی و بیشتر شارژ می شوی با اینکه اگر چنین نباشد هم دست از خوب بودنت بر نمیداری اما لذت مضاعف می بری ....
    می بینی عزیزم میشه از این زوایه هم دید .... چرا وقتی میشه جنبه های مثبت وقایع را ببینیم فقط بچسبیم به جنبه های منفی .... مثبت اندیشی به نفع ماست و آرامش و صبر و قوت و استقامت به همراه می آورد و سختی ها را آسان می کند .... این در واقع ترجمان عملی "ان مع العسر یسرا " هست ( با هر سختی ای آسانی همراست )

    موفق باشی





  11. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    نیکیا (یکشنبه 26 اردیبهشت 95), بانوی آفتاب (یکشنبه 26 اردیبهشت 95), زمستان (یکشنبه 26 اردیبهشت 95), زانکو (یکشنبه 26 اردیبهشت 95)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    گفتنی ها رو اساتید گفتند
    فقط یک نکته به ذهن من رسید که گفتنش خالی از لطف نیست؛

    شوهر شما بعد از خرجهای بسیار بخاطر نداشتن دل خوش و آرامش از همسر قبلیش جدا شده.
    امروز فهمیده راه خوشبختی با ولخرجی و ریخت و پاش میسر نمیشه. امروز همین که با تو دل خوش و آرامش داره براش به تمام ثروتهای دنیا می ارزه.

    پس چرا ناراحتی?

    زندگی قبلیش: خرید انواع زیور الات و ولخرجیها
    نتیجه: نداشتن آرامش و جدایی

    زندگی فعلیش: جدا شدن از زر و زیور و تجملات و قانع بودن به عشق و آرامش با تو

    شاد باش خانم که خیلی خوشبختی

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 شهریور 95 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-16
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,724
    سطح
    31
    Points: 2,724, Level: 31
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 138 در 51 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام به همه و خیلی خیلی ممنون از پاسخ های درست و منطقی و دلگرم کننده تون.
    امروز صبح که پیام ها رو خوتدم حالم خیلی بهتر شد
    امیدوارم هرچه زودتر بتونم براین افکار منفی غلبه کنم و الکی زندگی خودم و همسرم رو تلخ نکنم.
    فکر میکنم یه کم زیادی حساس شدم.
    چون فقر اهن شدید دارم و قرص میخورم چندوقته قرصم تموم شده فک میکنم تاثیر اون هم باشه که فشار و خستگی زیاد کم تحملم کرده.
    ولی بیشتر فکر میکنم حس حسادتم بود تواین قضیه که باید بیشتر روی خودم کار کنم تا حسادتم از بین بره.
    چون واقعا حسودی کردم به اون شخص که همسرم براش مراسم مفصل گرفته و...واین خیلی بده و جز رذیلت های اخلاقیه...
    ولی همونطور که دوستان گفتن همسرم الان واقعا منو دوست داره و مدام ابراز علاقه و خوشحالی و رضایت میکنه.
    شاید کارهای مادی که برای اون کرده رو برای من نمیکنه اما قطعا از لحاظ احساسی و عاطفی داره منو تامین میکنه.
    امیدوارم با خوندن چندباره ی نظر دوستان و پست هایی که فرشته مهربان معرفی کردن خیلی سریع از این حالت بیرون بیام و برگردم به قبل.
    بازم ممنون

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 96 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1395-1-10
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 45 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جريانت خوندم نتونستم چيزي نگم
    ببين خانمي صبر داشته باش
    بزار همچي كم كم پيش بره ميدونم خيلي سخته حسادت زنانه نميزاره ولي فقط به خوبيهاي شوهرت فكركن وتحمل كن
    منم مثل تو باكسي ازدواج كردم كه تجربه عقد ناموفق داشته وقتي شناسامه اش ديدم واسم من زير اسم زنش بود خواستم ازحسادت بترك حس كردم زن دوم شدم مثل هوو
    هرچي زودتر منتظرم كه اسمش ازشناسامه شوهرم پاك بشه
    توهمچين مواقعي من به خوبيهاي شوهرم نگاه ميكنم اونو باكساي ديگه مقايسه ميكنم كه چقدر درحقم بدي كردن ولي اون بوده كه من چقدر خواسته باهاش بهترين احساس دارم بعضي وقتها ازدوريش اشكم ميگيره وهمچي برام سخت ميشه به خاطرات خوبممون فكرميكنم ميرم سراغ عكسهاي عقدمون فيلم عقدمون كه چقدر اون لحظات ماباهم خوب بوديم وخوش گذرونديم چيزي كه شايد خيليا نداشته باشن هرچندالان مشكلاتمون بعضي وقتها حالمون ميگيره دستمون تنگ ميشه بقدري كه شايد نتونيم بريم بيرون يه شام ساده بخوريم يا پول كرايه بديم ولي توهمچين لحظاتي كه ناراحت ميشم وحرص ميخورم ميرم سراغ عكسامون وياد خاطرات خوب ميفتم واونو باكساي ديگه مقايسه ميكنم كه چقدر اونابدبودن ولي اون داره باخوبيهاش لحظات ناخوش گذشته ام رو برام جبران ميكنه
    توهم همين كاروبكن بشين خاطره بنويس ازخاطرات خوبتون ببين چطور قند تودلت اب ميشه

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 مهر 95 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1394-10-19
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    761
    سطح
    14
    Points: 761, Level: 14
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    اول ازتون تشکر میکنم بخاطر پاسخ بسیار خوب و منطقی که در مورد مادر شوهر تو تاپیک قبلی داشتین.باید عرض کنم که رابطم با مادر شوهر گرامی خیلی بهتر شده مشکل ما تو رابطمون سردی خیلیییییی زیادی بود که بین من وایشون حاکم بود و همسرم هم همیشه از این موضوع گله داشت خودمم دوس داشتم رابطه گرمی باهاش داشته باشم ولی بخاطر اختلاف شخصیتی شدیدی که من و مادرشوهر داریم امکانش نبود تا اینکه تاپیک شمارو خوندم و سعی کردم حداقل خودم کار درست رو انجام بدم و به وظایفم بعنوان یک عروس بیشترعمل بکنم و در مقابل کارایی که میکنم انتظاری نداشته باشم.
    نتیجه ای هم که گرفتم این بوده که اعصابم خیلی آرومه وقتی خونه مادرشوهر هستم راحت هستم و استرس ندارم ایشون هم مهربون تر شده و کلأ بهتر زبون همو می فهمیم و مهمتر از همه اینکه شوهر گرامی هم از وضعیت بوجود اومده خیلی راضیه و آرامش داره.اینم بگم که سعی میکنم همزمان قانون دوری و دوستی رو هم رعایت بکنم.و با توجه به اینکه خودم دارم بچه بزرگ میکنم به این موضوع پی بردم که هر چقدر هم که مثلأ من و مادرشوهر اختلاف داشته باشیم باز ایشونه که برا همسرم زحمت کشیده تا به اینجا رسوندتش و بعدشم تحویل بنده داده پس من هم وظیفم هست که یه سری کارا براش بکنم هرچند ایشون به خون من تشنه باشه.


    ولی در مورد همسر باید بگم زیاد موفق نبودم چونکه متأسفانه آدم حساس و کم تحملی هستم وزیاد نتونستم در مقابل کاراش و حرفاش مطیع باشم ولی دارم رو خودم کار میکنم .البته می دونم که این موارد رو باید تو تاپیک قبلی میگفتم ولی شرمنده که وقت نمیشد.
    ولی در مورد مشکل شما باید بگم که شما با این تغییری که تو زندگی همسرت ایجاد کردی یه امتیاز خیلی خوب بدست آوردی اونم امکان مقایسه شدن هستش مطمئن باش که همسرت زندگی الأنش رو با گذشتش مقایسه میکنه و خیلی خوشحاله که همسر فهمیده ای مثل شما داره و این مقاومت مالی ایشون هم طبیعیه و به مرور زمان حل میشه.شما فقط باید نشون بدی که معیارهای مادی برا شما زیاد مهم نیست که البته تا حالام همین کارو کردی.
    در مورد انگشتر هم بنده پیشنهاد میکنم اگر ایشون هم انگشتر عقد نداره شما خودت اقدام بکن و براش بگیر و مثلأ بهش بگو دیدن این انگشتر تو دستت برام یه حس تعلق خاطری داره و وقتی دستت باشه حس میکنم قلبأ پیش توهستم.
    و اینم بگم با احتمال 90 درصد حدس میزنم رشته دبیرستانت ریاضی بوده چون خیلی دقیق هستی .
    امیدوارم همیشه خوشبخت و خوشحال باشی
    ویرایش توسط زمستان : یکشنبه 26 اردیبهشت 95 در ساعت 21:08


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست طلاق دادم ولی مادر شوهرم پیش همه دروغ میگه وآبرومو پیش همه میبره چکار کنم؟
    توسط یاصاحب زمان ادرکنی در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 آذر 95, 11:16
  2. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 بهمن 93, 00:46
  3. قبول کردن پیشنهاد خوابیدن پیش هم در دوران نامزدی بدون هیچ محرمیتی !!!
    توسط tanhaei در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: یکشنبه 31 شهریور 92, 06:04
  4. پیامدهای روابط افراطی دختر و پسر پیش از ازدواج؟
    توسط keyvan در انجمن ارتباط دختر و پسر(عشق)
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 بهمن 87, 19:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.