با سلام. دختر خانمی هستم 27 ساله.7ماه است که عقد هستم.همسرم برادری دارد که چندین سال پیش ازدواج کرده و فرزند دارد. جاری بنده خانم مقیدی نیست و پیش همسرم بدون حجابه و قبل از نامزدیمون با همسرم دست میداده و ...
جریان از جایی شروع شد که متوجه شدم هر از گاهی به همسرم از طریق شبکه های اجتماعی پیام میفرسته به بهانه های مختلف. مثلا کلیپ بچه شو میفرسته یا سوالای معمولی میپرسه . توی اینستا و ... هم جز فالور های همسرمه و ... من ناراحت شدم و از همسرم خواستم از اینستاش بلاکش کنه و قبول کردو بهم قول داد که توی تلگرام و ... هم بلاکش کنه منم باور کردم. چندی پیش دوباره دیدم داره کلیپ بچه ی برادرشو میبینه تو گوشیش و اولش گفت برادرم فرستاده ببین چقدر شیرینه این بچه . منم متوجه شدم که باز جاری پیام بازیشو شروع کرده .خیلی ناراحت شدم که همسرم زیر قولش زده و توی همه جا بلاکش نکرده با اینکه میدونه من چقدر حساسم روی این موضوع. من خودم دختر مقیدی هستم.تا به حال اسم برادر همسرم رو بدون پیشوند اقا صدا نزدم و کاملا همه چیز رو رعایت میکنم اما جاری اسم کوچیک همسرم رو صدا میزنه.یه بار تو ماشین نشسته بودم کنار همسرم ،خانم جاری با کمال پررویی اسم کوچیک شوهرم رو صدا زد و گفت بیا پیش من بشین چرا اونجا نشستی.با اینکه شوهرم کفت نه پیش زنم میخوام بشینم و نرفت اما تا تمام مدت اون روز بغض داشتم. من دختر خجالتی و کمرویی هستم و هیچی به جاری نگفتم و حتی به خانواده خودم و شوهرم. اما توی دلم موند.
من دختر تحصیل کرده ای هستم و تحصیلات تکمیلی دارم و شاغل هستم .میخوام بدونین که از لحاظ اجتماعی چیزی کم ندارم و میتونم خودم پاسخ جاری رو بدم .اما کلا ادم ارومی هستم و به همه احترام میذارم حتی جاری که اینکارارو انجام میده هیچ عکس العملس نشون نمیدم و انگار نه انگار .
چند روز پیش همکارم که دختر مجردی هست در مورد اینجور زن ها داشت صحبت میکرد.منم چون با هیچکی حتی خانوادم در مورد جاریم تاحالا حرف نزده بودم جریان رو بهش گفتم . خیلی ناراحت شد و گفت تو دختر سر به زیری هستی و اون داره سو استفاده میکنه و یه لقب زشت به جاری من داد که اینجا بیان نمیکنم .
دیروز دوباره دیدم کلیپ بچه ی برادرش رو داره با خوشحالی نگاه میکنه .متوجه شدم دوباره جاری پیام بازیشو شروع کرده با همسرم . یاد کلیپی افتادم که بطور اتفاقی توی کامپیوتر همسرم دیدم که جاری داشت میرقصید و همسرمو کشید وسط و همسرمم رقصید . یاد روزی افتادم که جاری جلوی ما گفت بچه ام نمیذاره شوهرم رو تخت من بخوابه و شوهرش شبا روی مبل تنهایی میخوابه و اون با بچش دوتایی توی اتاق . یاد خیلی چیزایی که واقعا از حوصله ی اینجا خارجه ...
یاد حرفای همکارم افتادم و به همسرم گفتم مگه قول نداده بودی بلاکش کنی وقتی من اینهمه ناراحت میشم و اون لقب رو که همکارم گفته بود رو گفتم که زن برادرت اینه .
همسرم انقدر عصبانی شد و با من دعوا کرد. خیلی ...
بعدم حرف همکارمو پیش کشید که دختر بدیه و چرا من باهاش میگردم که این حرفارو یادم داده و از این حرفا که اگه با همکارت به هم نزنی نه من نه تو .در صورتی که هرکی بود همین فکرو راجع به جاری من میکرد و همسن لقب رو میداد بهش.
همسر من همیشه از جاری تعریف میکنه که اون دختر خوبیه
من به همسرم گفتم اگه دقیقا من اسم کوچیک برادرت رو صدا بزنم و وقتی پیش زنش نشسته بگم بیا پیش من بشین چرا اونجا نشستی یا بهش پیامک بدم به بهونه های مختلف چکار میکنی ؟ با عصبانیت گفت میزنم تو دهنت اگه از اینکارا کنی .اما وقتی جاری من این کارارو میکنی میگه اون وختر خوبیه و تو داری واسه خودت دشمن درست میکنی تو ذهنت
خواهش میکنم راهنمایی کنید ایا به مادر همسرم بگم این جریانو ؟ یا به خواهر شوهرام ؟ و از اونا کمک بخوام ؟چیکار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)