برادرم و ازدواج با زن مطلقه سن بالا

[حیاط خلوت]

سلام
برادرم 28 سالشه و طرف 34 ساله و مطلقه (شدیدا هم تاکید داره که با همین می خوام ازدواج کنم)
خانواده ما خیلی ناراضی اند
برادرم تک پسره

و اما مشکل
1. داداشم پول توجیبیش رو از مامانم میگره یه مغازه داره که سرمایه اش مال مامانمه(مطمئنم جلو طرف بازی درآورده که پولداره)
2. با طرف طبق گفته خودش 3 ساله دوسته و روابط.....داشته(نمیدونم محرم بودن یا نه)
3.درست زمانی باهاش دوست شده که از دختری که 8 سال عاشقش بود جواب رد شنید (جالبه اونم از برادرم بزرگتر بود ولی مادرم چند بار رفت خواستگاری)
4.برادرم در برابر خانم های زیبا بی اختیاره

همه اینا رو من 3 روزه فهمیدم
قبلش برادرم برام یه اسطوره بود و در ظاهر اهل نمازو....مسجدش ترک نمیشد. هرچند از بعضی کاراش حدس زده بودم که با یکی هست و به مامانم هشدار دادم ولی فک نمیکردم با هم شمال و شیراز و....رفته باشند

نمیدونم چی بگم
مامانم خیلی پریشونه (پدرم 22 ساله فوت شدن) و به شدت مخالففففففففففف
کمک کنید منصرفش کنیم ؟

[Amina]

اولا اینکه ادبیات شما در مورد اون خانم محترمانه نیست. "زن مطلقه سن بالا" یا "طرف"؟! اون خانم هم انسان هستند و نباید این طوری در موردشون برخورد کنید.

توصیه من اینه که حرف هاتون و دلایلتون رو بدون عصبانیت به برادرتون بگید ولی رابطه تون رو به هیچ وجه قطع نکنید و همچنان رابطه ی مادر/فرزندی خواهر/برادری رو حفظ کنید. اگر با این خانم ازدواج کردند بهشون به عنوان همسر برادرتون و عضو جدید خانواده تون احترام بذارید و شمشیر رو از رو نبندید. به هر حال به زور که نمی تونید جلوی این ازدواج رو بگیرید و بهتره که خودتون رو خراب نکنید. در ضمن فراموش نکنید که اگر الان مخالفت می کنید به خاطر صلاح و مصلحت برادرتونه و با طرد کردنش یا احیانا اذیت کردن همسر آینده اش بهش هیچ کمکی نمی کنید.

با همه ی این احوالات مراقب باشید که مادرتون از سر دلسوزی خانه/ مغازه و غیره رو به نام برادرتون نکنه.

[حیاط خلوت]

شاید ادبیاتم درست نبوده

میدونین مشکل اینه که برادرم به خاطر پول رفته سمتش و اگه یه روزی خودش به پول برسه میترسم ولش کنه و بعد اون چی ؟(برادرم خیلی خوش گذرون و تنبل ،اصلا اهل کار نیست)

بپذیرید که اون خانم هم خیلی کار اشتباهی می کنه هر کسی باید دنبال یکی باشه که شرایطش مثل خودش باشه

متاسفانه به خاطر وضع مالی بدمون هممون به همجوره ازدواجی تن دادیم این برادر هم مثل ما باید بشه دیگه.

حداقل بگین چی کار کنیم تا نیت واقعی برادرم رو از این ازدواج بفهمیم من دیگه دارم دیوونه میشم

آخه یکی نیست به اون خانم بگه با چه عقلی داری تن به این کار میدی؟برادرم تا حالا 4 بار مغازه اش رو عوض کرده و هر روز یه ساز جدید میزنه اگه تو زندگی اینجوری بود چی؟

[حیاط خلوت]

خواهش میکنم راهکار بدین مادرم خیلی داغونه
نتونستم راضیش کنم حداقل بریم ببینیمش وبعد تصمیم بگیره
میگه خیلی اعصابم خرد میشه که وقت و بی وقت بهش زنگ می زنه
حرمت و حیا نداره

خیلی گیج و منک شدم
خانواده خیلی خوبی هستیم و هوای همو داریم نمیخوام با وجود این مشکل برادر و خواهرام نسبت به هم سرد بشن .
خواهرام میگن میرم صحبت می کنیم ولی اگه پشیمون بشه 4 سال دیگه چی؟
دلم می خواد با سر برم تو دیوار

مامان میگه یه مدت بزاریم زمان بگذره شاید درست شد.دست برداشت ولی اینقده مصر هست که بعید می دونم

[سمیراه]

سلام
دوست عزیز هرکسی مسئول زندگی خودش است شما می توانید راهنمایی اش کنید اما در نقش خواهر نمی توانید وادارش کنید
حتی اگر در نقش مادر یا پدر او هم بودید باز نمی توانستید وادارش کنید چون اگر خواسته اش این باشد در نهایت با ایشون ازدواج میکند
مادرتان درست میگویند فعلا اقدامی نکنید
چون تحقیقات برای اشخاصی که قبلا ازدواج کردند یکم پیچیده تر و زمان بر تر است
تنها کاری که می تونید انجام بدید این است که پیشنهاد بدید جند جلسه به مشاوره ازدواج مراجعه کنند
و تحقیقات لازم را از همسر سابق آن خانوم و علت جدایی شان را انجام بدید
شاید خانومی که شما سن بالا خطابش کردید از خیلی جهات مورد تایید شما باشد
به نظرم بجای دعوا و خودخوری تحقیقات را شروع کنید و دلایل جواب منفیتون رو به برادرتون نشان بدهید
در نهایت تصمیم گیرنده ایشونه
امیدوارم که تصمیم درستی بگیرند