به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    گنهکاری در محراب




    سر به محراب تو ساید شرمگین مردی گنه آلود
    ای خدا بشنو نوای بنده ای آلوده دامان را
    غمگسارا! سینه ام از غم گرانبارست

    مهربانا! خلوتم از گریه لبریزست
    ای خدا! تنها تو می بینی بجانم اشک پنهان را

    پاک یزدانا!
    با همه آلوده دامانی-
    روح من پاکست و ذوق بندگی دارم

    گرزیانمندم بعمری ازگنهکاری
    در کفم سرمایه شرمندگی دارم

    ***
    ای چراغ شام تار بینوایان!
    در کویر تیرگیها رهنوردی پیر و رنجورم
    دیده ام هر جا که میچرخد نشان از کورسوئی نیست
    سینه مالان میخزم بر خار و خارا سنگ این وادی-
    میزنم فریاد،اما ضجه ام را بازگوئی نیست.

    ***

    ایزدا!پاک آفرینا!بی همانندا!

    جان پاکم سوی تو پر میکشد چون مرغ دست آموز
    آنکه می پیچد بپای جان من ابلیس نادانیست
    راز پوشا! من سیه روئی پشیمانم
    هر سر موی سیاهم آیه شام سیه روئیست
    رشته موی سپیدم پرتو صبح پشیمانیست

    ***

    زندگی بخشا!
    هر زمان از مرگ یاد آرم ـ
    بند بند استخوانم می کشد فریاد از وحشت
    ز آنکه جز آلودگی ره توشهای در عمق جانم نیست
    وای اگر با این تهیدستی بدرگاه تو روی آرم
    گر تهیدست و گنهکارم،پشیمانم
    جز زبان اشک خجلت ،ترجمانم نیست.

    ***

    روز و شب دست دعا بر آسمان دارم-
    تا بباری بر کویر جان من بارای رحمت را
    من تو رامیخواهم ازتو ای همه خوبی!
    عشق خود رادردلم بیدار کن نه شوق جنت را

    ***

    ای خدای کهکشانها!
    تا ببینم در سکوتی سرد و سنگین آسمانت را-
    نیمه شبها دیده میدوزم به اخترهای نورانی
    تادیار کهکشانها میپرم با بال اندیشه-
    لیک من میمانم و اندیشه و اقلیم حیرانی

    ***

    در درون جان من باغی ز توحید است،اما حیف-
    گلبنانش از غبار معصیت ها سخت پژمرده است
    وز سموم بس گنه، این باغ، افسرده است
    تا بشوید گرد را از چهره این باغ-
    بر سرم گسترده کن ای مهربان! ابر هدایت را
    تا یخشکد بوستان جان من در آتش غفلت-
    برمگیر از پهندشت خاطرم چتر عنایت را

    ***

    کردگارا!
    گفتگوی با تو عطر آگین کند موج نفسها را
    آنچه خرم میکند گلزار دل را،گفتگو با تست
    نیمه شبها دوست میدارم بدرگاهت نیایش را
    ندبه من میدواند بررخم باران اشک شرم-
    تا بدین باران شکوفاتر کند باغ ستایش را

    ***

    ای سخن را زندگی از تو!
    من بجام شعر خود ریزم شراب واژه ها را،گرم-
    تا ببخشم مستی پاکی بجان بندگان تو
    بی نیازا! شرمگین مردی تهی دستم
    آنچه دارم در خور تقدیم،شعر واشک خود بر آستان تو؟

    ***

    سر به محراب تو ساید شرمگین مردی گنه آلود
    ای خدا! بشنو نوای بندهای آلوده دامان را
    غمگسارا! سینه ام از غم گرانبارست
    مهربانا! خلوتم ازگریه لبریزست
    ای خدا! تنها تو می بینی بجانم اشک پنهان را

    وقت خشم و وقت شهوت مرد کو
    طالب مردی چنینم کو به کو
    ویرایش توسط غریب آشنا : چهارشنبه 22 اردیبهشت 95 در ساعت 10:45

  2. 2 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    Hadi99g (پنجشنبه 23 اردیبهشت 95), فرشته مهربان (پنجشنبه 23 اردیبهشت 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.