به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 45
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 دی 95 [ 14:19]
    تاریخ عضویت
    1395-2-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسر فرشته ام ، دیو شده... چه کنم؟

    کمکم کنید تا عشق از دست رفته ام رو برگردونم و زندگیمو نجات بدم.... با توکل بر خدا
    دوستای خوبم سلام، امیدوارم از راهنماییهای شما مهربونا استفاده کنم و از راهکارهاتون در جهت بهبود زندگیم بهره ببرم.دوست دارم تا همه تلاشم رو بکنم تا دوباره مهربونی و عشق همسرم رو برگردونم.امیدوارم که بتونم دل مهربون و لجبازش رو دوباره بدست بیارم.مطمئن هستم با تجربه هایی که شماها دارید(علی الخصوص مدیر همدردی، فرشته مهربان،بالهای صداقت و آقای sci) مشکلات رو به امید خدا حل کنیم.
    و ازتون میخام اگر اشکالی یا ضعفی در من یا رفتارهام میبینید لطفا بهم گوشزد کنید تا بتونم انشاالله اصلاحش کنم.
    من یک دختر 28 ساله، لیسانس حسابداری از شهید بهشتی و ارشد مدیریت دولتی از دانشگاه علامه ام و هم اکنون هم کارمند دولتی ام.
    (در خانواده هم اولین فرزند هستم و دو خواهر کوچکتر دارم) اهل شمالم و حدود 8 سال در خوابگاه دانشجویی تنها زندگی کردمو بسیار با مسئولیت و مستقل بار آمدم.
    همسرم 29 ساله،دانشجوی دکترای برق از دانشگاه خواجه نصیرند(تقریبا یکسال و نیم دیگه دفاع میکنند). و به شکل حق التدریس دانشگاه،انجام پروژه های برقی و تدریس خصوصی و... کار می کنند. محل سکونتشون تهران هست (در خانواده فرزند ششم از بین 7 فرزند) (4 دختر متاهل و 1برادر متاهل و 1برادر مجرد که آخرین فرزند هست)
    مسئله من در رابطه با ازدواجمه که به جاهای خوبی نرسیده، البته قبل ازدواجم به همه سی دی های« ازدواج موفق» دکتر شاهین فرهنگ گوش دادم و عمل کردم.و تقریبا انتخاب درستی هم داشتم(دقیقا طبق معیارهام).
    و ای کاش سی دی های « خانواده موفق » فرهنگ رو هم قبل زندگی مشترک گوش کرده بودم....(البته الان در حال گوش دادنشونم)
    نزدیک به 1 سال توی عقد بودیم و یک و نیم سال هست که زیر یک سقفیم. ما از روز اول عقد مشکلاتمون شروع شده تا همین الان،تنش توی زندگی ما زیاد بوده و هست.به جرات میتونم بگم اکثر این 2.5 سال هر روزش رو از دست هم دلخور بودیم واعتماد و حریم بینمون از بین رفته.
    نقطه ضعف های من : درکمال گرایی شدید، گیر دادن، انتقاد مداوم، پرخاشگری سر هر مسئله ایی که مطابق میلم نبود (البته در گذشته الان خیلی تغییر کردم)،لحن بد،عجول بودن،عدم صبر، وسواسی فکری( که 2 سال پیش تشخیص داده شد و تا الان دارم دارو مصرف میکنم) و در واقع نداشتن مهارت ارتباطی و هنر زن بودن.
    ایرادهای همسرم: هم شامل دهن بینی شدید مخصوصا از خانواده اش(هرچی پدر و مادر و خواهرش و یا حتی غریبه بهش بگن گوش میکنه )، عدم ثبات شخصیتی، دهن لقی(تمام مشکلات زندگی مون رو به خوانواده اش گزارش میداد ) و شدیدا تا 6 ماه اول بعد عقد شخصیت منفعلی بودن که بعد 6 ماه ایشون هم پرخاشگر شدن و دست بزن پیدا کردن ،ایشون هم فاقد مهارتهای ارتباطی بودن،و اصلا رفتارهای مردانه ندارن، اصلا مسئولیت زندگی رو نمیپذیرن،اصلا محبت کردن و ناز و نوازش هیچی، به شدت هم لجبازن و مقابله به مثل شدید دارن مثل طوطی،فقط هم دنبال این هستن که من پولامو خرج کنم و اون خرج زندگی نده یا کمتر بده، به شدت هم حساس و بهانه جو هستن، بسیار دیکتاتور و سلطه گر هم شدن،مدام دنبال یه آتو از من هستن که گیر بده،نزدیک هست به نفس کشیدنم گیر بده،خانوادش براش تو اولویت هستن،مثلا ما تئ خرج زندگی خودمون موندیم اونوقت همسرم 4 میلیون پول قرض میده به باباش،حتی به من میگه تو وظیفته توی خونه خرج کنی چون سرکار میری!!!


    آخرین اتفاق تلخ زندگی ما:
    95/2/1 رفته بودیم مشاوره که بعد از برگشت از مشاوره روانشناسی سر یه موضوع الکی به شدت عصبانی وشروع به توهین و فحاشی کردن و حتی گفتن من ازت متنفر شدم تو این دو ساعت که پیش مشاور بودیم (جلوی مشاور ازش شکایت و گله کردم)
    بعد هم که اومدیم خونه کتک کاری کردن با لیوان سرامیکی زدن توی سرم و سرم کاملا خونی شد و بخیه زدن و بینی ام شکست وبدنم کبود شده بود که خودشون از ترس منو به بیمارستان بردن
    و فردای بعد از این اتفاق گفت بریم طلاق توافقی که من گفتم میخام برم اداره و در واقع رفتم پزشکی قانونی ، اون هم رفت دادگاه و دادخواست منع اشتغال منو داد و ما 95/2/12 وقت دادگاه داشتیم که من رفتم ولی ایشون نیامدن توی جلسه دادگاه.
    فردای بعد واقعه خانواده ام مشکوک شدن از روی حرف زدنم (چون لکنت گرفته بودم و صدام اصلا نرمال نبود) و اینکه زنگ زدن اداره دیدن من نیستم پدر و مادرم نگران شدن و آمدند تهران که با صحنه بدی مواجه شدن (در و دیوار خونی ، روفرشی خونی و ...)
    پدرم به برادر بزرگش زنگ زد که بیان باهم حرف بزنیم که خودش با پدر و برادر بزرگش آمدن و شوهرم از بدو ورود به منزل شروع به عربده کشی کرد و دست پیش رو گرفت پس نیوفته وانگار ما اونو زدیم و همش به اتفاقات تلخ گذشته برمیگشت ( شش ماه بعد عقد که شد مدام رو اعصاب من بود و انقد اذیت میکرد که بهم فشار وارد کنه و من برم برا جدایی اقدام کنم، سر دعوای شدیدی که توی منزل پدری من افتاد انقد فحش و حرفهای رکیک زد که منو به جنون رسوند توی همون دعوا زدم زیر گوشش...) منظورش این بود که اون موقع که دخترتون زد زیر گوشم چرا شما سکوت کردید و پدرم خیلی نرم باهاشون صحبت کرد ولی ایشون در کمال بی شرمی، نهایت بی احترامی رو به پدر و مادرم کرد و حتی گفت دفعه بعد بدتر میزنم....حتی به خانوادم گفت شارلاطان!!! کلا طرز حرف زدنش طوری بود که انگار دیگه هیچی براش مهم نیست....کاملا بیشرمانه و وقیحانه
    همسرم نه تنها پشیمان نبود هیچ معذرت خواهی ایی هم نکرد (البته این یازدهمین کتک کاری بین ما بود،که غیر از این مورد یکبار دیگه هم به بیمارستان کشیده شد، با مشت زد تو چشمم که زیر چشمم شکستگی اتفاق افتاد،یکبار دیگه هم با کمربند انقدر زد که کلا سیاه و کبود شدم که اون موقع هم پزشکی قانونی رفتم و شکایت کردم و بعدش اومد معذرت خواهی و منم شکایتم رو پس گرفتم!!
    و از همان روز 95/2/1 منزل رو ترک کرد و خانه پدرش رفت،یک هفته بعد از ماجرا برادرش تماس گرفت و خواست تا باهم حرف بزنیم که من گفتم آمادگی ندارم
    دوباره چند روز بعد برادرش به پدرم زنگ زد که برای این جمعه 17/2/95 بیان تهران که ما رو آشتی بدهند که پدرم با من مشورت کرد گفتم فعلا نه
    البته ما (من و همسرم) چون توی خوابگاه متاهلی زندگی میکنیم و مدت استفاده 1.5 سال بود و مهلتش تمام شده باید نقل مکان کنیم و خانه ای رهن کنیم، و از قضا که همسرم 30میلیون پول خودش (پول رهن) را در بانک اداره من و به حساب من گذاشت که برای رهن منزل وام بگیرم و حتی خودم قسط بدم.
    از روزی که دعوا افتاد تا حالا 4 بار متذکر شده اگر میخای وام بگیر اگر نه که 30 میلیون پولمو بده،البته با واسطه برادرش.
    جالب اینجاست که به فکر 30 تومنش هست به فکر رابطه نیست.... به فکر بینی شکسته من نیست....
    میگه پول رو بده میخام خونه بگیرم، منم گفتم خونه بگیره بعدش من پولو میدم به صاحبخونه!!!
    آقای دکتر شاهین فرهنگ مرکز آتیه رو برای وسواس فکری ام به من پیشنهاد کردند، که رفتم، واسه 3 تا تست(اضطرای،توجه تمرکز و شخصیت) و یک نقشه مغزی، 500 هزارتومن شد که انجام دادم
    گفتند TMS انجام بدم وزوج درمانی رو هم با خانم دکتر عزیزی و همچنین روان درمانی با یک روانشناس دیگه....
    TMS رو هم مرددم که برم یا نه؟!!!
    آخه هزینه اش برای 20 جلسه ی نیم ساعته، 3 میلیون هست، اگر مطمئن باشم موثر هست میرم
    راستی تشخیص روانپزشک و روانشناس بالینی مرکز آتیه هم وسواس فکری هم دو قطبی بود
    البته دکتر شاهین فرهنگ ، خانم شفایی رو هم بهم معرفی کردند که فعلا یک جلسه رفتم.
    و همسرم سرانجام 95/2/16 دقیقا دو هفته بعد ماجرا آمدن منزل و توی راه پله یکی از همسایه بهشون گفتن که پلیس از کلانتری اومده تحقیقات محلی!
    بسیار بسیار شاکی بود که چرا شکایت کردی؟!!!
    گفت : من میرم علیه تو 3 تا شکایت میکنم که 1-خودت خودزنی کردی 2- 30میلیون پول منو دزدیدی3-تمکین نمیکنی مثلا باید بیای فلان جا زندگی کنی (آپارتمان کنار منزل پدرش که از روز اول من گفتم من اونجا زندگی نمیکنم و موافقت کردند. چون حاشیه تهران هست و به محل کارم خیلی دور میشه و هم اینکه نخاییم کنار خانواده همسرم باشیم که اختلافات بیشتر بشه)
    میگه نباید اسم من تو دادگاه بیاد و حکم بابت من صادر بشه و محکوم بشم چون برا هیات علمی شدن و یا کارمند دولتی سوء پیشینه میگیرن، که من فعلا گفتم باشه ،طبق مشورتی که با مشاور حقوقی داشتم من اگر شکایتم را تا اخر ادامه بدم حق طلاق رو میگیرم ولی اینطوری دستم به جایی بند نیست.
    بهش گفتم حق طلاق، حق کار و حق مسکن رو به من بده که شکایت رو ادامه ندم گفت اینکارو نمیکنم و گفت:چون اینها رو اهرم میکنی و منو تحت فشار قرار میدی!!!
    چون دیده من به هر قیمتی باهاش زندگی میکنم برای من کلی شرایط گذاشته و منو توی منگنه قرار داده:یه لیست بلند بالا شامل 50شرط برای من گذاشته که عملا معنیش اینه من باید برده اون باشم
    یکی از شرایطش اینه که یا نباید سرکار بری یا اینکه کل حقوقت رو باید بریزی توی کارت مشترکمون و خودش میگه من که فعلا بیکارم پولی ندارم که بریزم،ولی دروغ میگه،هم پس انداز از گذشته داره و هم اینکه دست و پا شکسته کار میکنه ولی حاضر به خرج کردن نیست میخاد فقط من خرج کنم
    منتظر جوابتونم،21 اردیبهشت 95
    سپاس بیکران از مهربونی هاتون

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خىلى متاسف شدم براتون شوهرى که عادت کرده به دست بزن خىلى سخت مىشه ترکش داد. راجع به بىمارىتون اىن بىمارى از اول با شما بوده ىا بر اثر استرس ناشى از دعوا اىنگونه شدىد؟ تى ام اس هم خوبه فقط ممکن بعد از مدتى دوباره عود کنه همون دارو بهترىن راه حلش بعد از دو تا پنج سال دارو قطع مىشه فقط باىد خودتون روان درمانى کنىد

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 دی 95 [ 14:19]
    تاریخ عضویت
    1395-2-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط omid12 نمایش پست ها
    سلام خىلى متاسف شدم براتون شوهرى که عادت کرده به دست بزن خىلى سخت مىشه ترکش داد. راجع به بىمارىتون اىن بىمارى از اول با شما بوده ىا بر اثر استرس ناشى از دعوا اىنگونه شدىد؟ تى ام اس هم خوبه فقط ممکن بعد از مدتى دوباره عود کنه همون دارو بهترىن راه حلش بعد از دو تا پنج سال دارو قطع مىشه فقط باىد خودتون روان درمانى کنىد
    این بیماری از دوره نوجوانی بوده

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خیلی متاسفم
    ویژگیهایی خوب خودت و همسرت رو کامل بنویس
    ایا هنوز دوستش داری تو خوشیها چطورین؟؟؟
    اون خصوصیاتی که از خودت گفتی بسیار خطرناک برای یه زندگی بود
    به نظر من اگه میخای ادامه بدی بهتره فقط و فقط یه مدت رو خودت کار کنی
    من خیلی اعتقاد ندارم که طرف چون وسواس فکری داره و دو قطبیه نمیشه کاریش کرد و فقط با دارو خوب میشه
    اعتقاد دارم انسان وقتی به خودش میاد یعنی توانایی باسازی داره
    یعنی شما که خصوصیات بد خودت رو فهمیدی توانایی باسازیش رو داری البته دارو هم مصرف کن
    راستش رو بگم باعث این دیو خودتی پس اگه خودت رو تغییر بدی دیو هم تغییر خاهد کرد
    دست از شکایت و شکایت کشی یه مدت بردار بذار یکم ارامش تو زندگیت بیاد تا هردو درست عمل کنین تو این مدت تو سایت مطالعه کن و حتما حتما حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد دکتر و اقتدار مرد دکتر رو دانلود کن زندگیت زیر رو میشه ایشالله
    ایشون شما رو دوست داره هم تو دادگاه حاصر نشده هم مثلا برا خودش شرط گذاشته ایشون هدفش برگشت شماست اما چون غرورش تحقییر شده میخاد بازورگویی خودش ثابت کنه
    یه کلمه طلایی تو زندگی هست برای یه مرد خیلی مهمه و اون کلمه چشم هست معجزه میکنه
    گاهی مردا خودشونم میدونن غیر منطقی دارن حرف میزنن اما اون لحظه اگه زن بگه چشم هرچی تو بگی دو دقیقه بعد میگن باشه هرچی تو میخای
    اون از تحربه میگم و از سخن روانشناسان
    درمورد خرج کردن همسرت هم مگه شما از ابتدا در مورد تقسیم مخارج حرف نزدی؟
    اگه نه اشتباه بزرگی کردی
    اما فعلا بذار شرایط اروم بشه شما از در دوستی وارد شو بگو عزیزم پول من تو نداره من پس انداز میکنم یه خونه بخریم ولیازونجاکه شما بابای خونه ای مرد منی خرید با شما
    بایداز محبت وارد بشیاون سخنرانیها یادت نره بسیار کمک کننده هست
    ویرایش توسط ستاره زیبا : سه شنبه 21 اردیبهشت 95 در ساعت 16:23

  5. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    مدیرهمدردی (سه شنبه 21 اردیبهشت 95)

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    عزیزم واقعا ناراحت شدم وقتی تاپیکت رو خوندم
    شرایط بدی پیدا کرده زندگی شما واین اصلا خوب نیست اما یه چیزی که خیلی روشنه اینه که شما دو نفر هنوز همو دوس دارین و این زندگی درست شدنی هست و نا امید نشو و عزمتو جزم کن واسه از نو ساختنش.
    الانو نمیدونم دقیقا باید چیکار کنی ولی اینو بدون تو مواجه با همسرت بهترین کار صبر هست یعنی نباید زود عصبانی بشی نباید فکر انتقام باشی میدونم خیلی سخته واسه منم سخته اما شدنیه نباید غر بزنی خانوم خانوما
    من شنیدم میگن مردا مثل بچه هستن و میشه تربیتشون کرد فقط زن باید بلد باشه
    سعی کن با سیاست باشی و عصبانیتت رو کنترل کنی خانم raha-ashegh تاپیکشو بخون خیلی به دردت میخوره
    مشکلش مشابه شما بوده تقریبا و تونسته حلش کنه

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 دی 95 [ 14:19]
    تاریخ عضویت
    1395-2-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی «ستاره زیبای »مهربوم
    منونم از اینکه وقت گذاشتی و بهم راهکار دادی [IMG]file:///C:/Users/safari-e/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.gif[/IMG]
    ویژگی های خوب همسرم: بسیار شخصیت مودب و تو دل برویی دارن (طوری که هر کی اولین بار میبینتش به دل میشینه)، منعطف (البته قبلا نه الان) ، بسیار پر تلاش و با پشتکار، روحیه کمک کردن، فوق العاده باهوش و زبل، آروم (برعکس من)، درونگرا (برعکس من برونگرام)،
    بسیار بسیار با شخصیت و محترم، صبور، بسیار مهربون و خصلت های خوب دیگه که الان حضور ذهن ندارم
    ویژگی های خوب خودم: مودب،مصر برای رسیدن به خواسته ها و اهداف، پر انرژی،پر هیجان، پر تلاش و با پشتکار، مهربان(زیادی )، دقیق، منظم و مرتب، مدیریت و رهبری، بسیار با مسئولیت و ... یادم نمیاد
    بله از ته دلم دوستش دارم ، جفتمون عاشق هم شدیم و با وجود مخالفت خانواده ها البته اوایلش بعدا راضی شدن، ازدواج کردیم
    دارم روی رفتارهای درست کار میکنم و میخام ویژگی های اشتباه رو در خودم ریشه کن کنم
    البته از 16 اردیبهشت تا حالا ارتباطمون الحمدلله خوب بوده.
    موافقم باید خیلی روی خودم کار کنم ، تمرین کنم و عملی کنم .
    قبول دارم که با ندونم کاریهام ، از فرشته زندگیم ، دیو درست کردم.
    مدام هم دارم توی همدردی مقاله های مرتبط با زندگیمو میخونم
    سخنرانی دکتر حبشی رو هم قبلا دانلود کردم و این روزا در حال گوش دادنشونم.
    همسرم بیشتر ازین میترسه که من شکایتم رو ادامه بدم که مطمئنا محکوم میشه و براش سوء پیشینه میشه و برای هیات علمی و استخدام اداره دولتی براش مشکل ساز میشه و هم اینکه طلاق یک برچسب و وجه بدی براش هست.
    همین قسمت یه سوال دارم: آیا برای اینکه خیالم راحت بشه از آینده شرط بذارم براش که من به شرطی از شکایتم صرفنظر میکنم که حق کار، حق طلاق و حق مسکن رو بهم بده، درسته این کار؟ اگر نه چی درسته؟ با توجه به اینکه خودش برا من کلی شرط و شروط گذاشته و منو کرده تو قفس ، شرط هاش طوری هست که عملا باید مطیع محض و برده ایشون باشم، در واقع داره کولی میگیره
    در این رابطه چه کنم؟
    جدیدا از وازه های :«چشم و هرچی تو بگی» استفاده میکنم تا حالا تا حدی موثر بوده
    در مورد خرج کردن : ما به محض اینکه عقد کردیم همسرم با سهمیه نخبگان دکترا قبول شد و مردد بود که بخونه یا نه، چون متاهل شده بود و باید سرکار میرفت و دکترا خوندن اونم رشته برق اونم دانشگاه دولتی بسیار سهته و نمیشه تمام وقت سرکار رفت . بهم گفت نمیخام دکترا بخونم چون زندگی خرج داره ولی من بهش گفتم بخون ، مردم خودشون رو میکشن دکترا قبول بشن حالا که سهمیه استعداد درخشان داری و این نعمت با پای خودش اومده سراغت حیفه و بخون...
    نمیخاستم به خاطر ازدواج از پیشرفت جا بمونه ....
    گفتم من هم شاغلم و با هم زندگی مون رو می سازیم (ولی منظورم این نبود که کل خرج زندگی رو میدم منظورم این بود که من هم کمک میکنم)
    برای خرج ، ما یک حساب مشترک داریم که اول ماه هر دو حقوق هامون رو بهش واریز میکنیم (البته اون غالبا وسط ماه میریزه) ولی همسرم زرنگ یازی در میاره ...یا کم میریزه یا دیر میریزه یا پول حساب مشترک تموم بشه خیلی راحت میگه ندارم ، میگه یه مقدار پس انداز دارم برای ماههای بعد هست.میگه چون دارم رو تز ام کار میکنم نمیتونم کار کنم و درآمدی داشته باشم ( البته داره فشرده کار میکنه که زود بتونه از رساله اش دفاع کنه)

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 دی 95 [ 14:19]
    تاریخ عضویت
    1395-2-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زانکو نمایش پست ها
    عزیزم واقعا ناراحت شدم وقتی تاپیکت رو خوندم
    شرایط بدی پیدا کرده زندگی شما واین اصلا خوب نیست اما یه چیزی که خیلی روشنه اینه که شما دو نفر هنوز همو دوس دارین و این زندگی درست شدنی هست و نا امید نشو و عزمتو جزم کن واسه از نو ساختنش.
    الانو نمیدونم دقیقا باید چیکار کنی ولی اینو بدون تو مواجه با همسرت بهترین کار صبر هست یعنی نباید زود عصبانی بشی نباید فکر انتقام باشی میدونم خیلی سخته واسه منم سخته اما شدنیه نباید غر بزنی خانوم خانوما
    من شنیدم میگن مردا مثل بچه هستن و میشه تربیتشون کرد فقط زن باید بلد باشه
    سعی کن با سیاست باشی و عصبانیتت رو کنترل کنی خانم raha-ashegh تاپیکشو بخون خیلی به دردت میخوره
    مشکلش مشابه شما بوده تقریبا و تونسته حلش کنه
    فدای مهربونیت «زانکوی» عزیز
    خیلی لطف کردی که زمان گذاشتی و پیشنهادای خوب دادی
    بله دارم رو صبور شدنم کار میکنم ، خیلی سخته واقعا، بعضی وقتها یادم میره، چون وسواس فکری دارم خیلی از رفتارهای من ناخواسته و بدون فکر قبلی هست .
    باید یک راه اساسی پیدا کنم تا وسواس فکریم ریشه کن بشه، وقتی اون ریشه کن بشه همه چی ناخودآگاه درست میشه ...
    خیلی باید خودمو کنترل کنم ، مدیریت کنم ، فکر شده عمل کنم
    گاهی از دستم در میره ولی تا متوجه بشم زودی جمعش میکنم
    من چون کمال گرایی شدید دارم هر کاری که درست انجام نشه واکنش بد نشون میدم که با تمرین الان خیلی بهترم
    من کلیات رو خوب میدونم و خوب میتونم اجرا کنم فقط تو تصمیم گیری برای جزئیات نمیدونم باید چکار کنم!!!

  9. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 دی 95 [ 14:19]
    تاریخ عضویت
    1395-2-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام عزیزم خیلی متاسفم
    ویژگیهایی خوب خودت و همسرت رو کامل بنویس
    ایا هنوز دوستش داری تو خوشیها چطورین؟؟؟
    اون خصوصیاتی که از خودت گفتی بسیار خطرناک برای یه زندگی بود
    به نظر من اگه میخای ادامه بدی بهتره فقط و فقط یه مدت رو خودت کار کنی
    من خیلی اعتقاد ندارم که طرف چون وسواس فکری داره و دو قطبیه نمیشه کاریش کرد و فقط با دارو خوب میشه
    اعتقاد دارم انسان وقتی به خودش میاد یعنی توانایی باسازی داره
    یعنی شما که خصوصیات بد خودت رو فهمیدی توانایی باسازیش رو داری البته دارو هم مصرف کن
    راستش رو بگم باعث این دیو خودتی پس اگه خودت رو تغییر بدی دیو هم تغییر خاهد کرد
    دست از شکایت و شکایت کشی یه مدت بردار بذار یکم ارامش تو زندگیت بیاد تا هردو درست عمل کنین تو این مدت تو سایت مطالعه کن و حتما حتما حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد دکتر و اقتدار مرد دکتر رو دانلود کن زندگیت زیر رو میشه ایشالله
    ایشون شما رو دوست داره هم تو دادگاه حاصر نشده هم مثلا برا خودش شرط گذاشته ایشون هدفش برگشت شماست اما چون غرورش تحقییر شده میخاد بازورگویی خودش ثابت کنه
    یه کلمه طلایی تو زندگی هست برای یه مرد خیلی مهمه و اون کلمه چشم هست معجزه میکنه
    گاهی مردا خودشونم میدونن غیر منطقی دارن حرف میزنن اما اون لحظه اگه زن بگه چشم هرچی تو بگی دو دقیقه بعد میگن باشه هرچی تو میخای
    اون از تحربه میگم و از سخن روانشناسان
    درمورد خرج کردن همسرت هم مگه شما از ابتدا در مورد تقسیم مخارج حرف نزدی؟
    اگه نه اشتباه بزرگی کردی
    اما فعلا بذار شرایط اروم بشه شما از در دوستی وارد شو بگو عزیزم پول من تو نداره من پس انداز میکنم یه خونه بخریم ولیازونجاکه شما بابای خونه ای مرد منی خرید با شما
    بایداز محبت وارد بشیاون سخنرانیها یادت نره بسیار کمک کننده هست

    ببینید ما از همون اول عقد روی خرج و مخارج با هم اختلاف داشتیم حتی من اوایل این پیشنهاد رو داده بودم که بعد عروسی من پس انداز میکنم تو خرج کن که قبول نکرد و گقت عه خیلی زرنگی میخای آخرش بگی این پول منه و خونه رو به نام خودت بزنی !!!
    سرانجام به این نتیجه رسیدیم که هر چی خریدیم توی زندگی به نام هردومون باشه چون هر دو شاغلیم
    و با این توافق گفتیم دو حساب باز کنیم یکی حساب جاری مشترک یکی حساب پس انداز مشترک
    که حساب جاری مشترک رو برای خرج روزانه باز کردیم ولی پس انداز رو هنوز نه
    چون حقوق من بخشی بابت قسط جهیزیه ، بخشی برای خرج خونه و بخشی برای خرج خودم ( لباس ،کفش و کیف ، لوازم آرایش و...) هست و دیگه چیزی تهش نمیمونه که پس انداز بشه کرد
    حالا جالبه تو دعواهای اخیر میگفت که توی زندگی هر چی خریدیم هر کی به نسبت پولی که گذاشته سهم میبره !!!
    گفتم پس من دیگه خرج ندم دیگه و میخام پس انداز کنم گفت اگر خرج ندی منم خرج نمیکنم!!! و اینکه میخام هر روز تخم مرغ بخورم!!!
    جالبه میگه سرکار نرو چون پول میاری تو خونه منت میذاری در صورتی که منت نمیذارم و جالب تر اینکه به من میگه وظیفه توئه خرج خونه بدی چون سرکار میری
    چیزایی که دوست دارم اعم از خوردنی، پوشیدنی، وسایل خونه نمیذاره بخرم با اینکه پول خودمه ، میگه زندگی خرج داره چیزهای غیر ضروری لازم نیست بخریم
    نمیدونم در مقابل این رفتارهاش رفتار درست چیه؟
    جدیدا سکوت میکنم نه موافق نه مخالف تا از شماها مشورت بگیرم تا راه درست رو پیدا کنم

  10. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مىشه بفرماىىد وسواس فکرى چى هست و نقرىبا چه حسى مىکنىد شاىد شما عدم تمرکز دارىد اگر عدم تمرکز ورزش ىوگا عالىه سعى مىشه چاکراهاى انرژى باز بشه و به ىک ارامش نسبى دست پىدا کنىد رژىم غذاىى که معمولا همراه اىن ورزش خام گىاه خوارى که عالىه تمام مواد معدنى رو جبران مىکنه

  11. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    الهام* (یکشنبه 26 اردیبهشت 95)

  12. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خداروشکر که خوبین
    ببین من اینطور متوجه شدم که شما ابتدا با ندونم کاری روی همسرت رو باز کردی و ایشون دیگه ادم بی زبون سابق نیست اما یه فرق داره با مردایی که از اول پرخاشگر بودن و اون اینکه تو حالت عادی باز میشه همون بره اروم درسته؟؟؟؟
    اگه اینطور هست شما خیلی راحت میتونی زندگیت رو تاییر بدی
    اول اول واقعا رو خودت کار کن مردا چندتا چیز میخان توزندگی فراهم کنی حله
    1احترام
    2بعنوان یه مرد قبولشون داشته باشی (بهشون اقتدار بدی تاییدشون کنیکلا قبولشون داشته باشی)
    3ارامش میخان تو خونه(زنشون غرغرو نباشه بددهن اصلا زنشون شاد و بامزه و پرانرژی باشه خوب استقبالش کنه چه اومدن چه رفتن)
    4ارتباط خوب جنسی(که از صمیمیت ناشی بشه)
    اینها رو ایجاد کن همیشه وقتی باهم خوشین کارهایی که دوست داری برات بکنه رو بگو وهمیشه خودش رو با خودش مقایسه کن مثلا بگو من عاشق اون ارامش گذشتت هستم
    یا برای اینکه چیزای خوبش بیشتر بشه هرگز بهش کارهای بدش به رخش نکش اما یه کار خوبی کرد حتی کوچیک اینقدر بزرگش کن تا تتکرارش کنه و همیشه از خوبیاش بگو تا بیشترش کنه اگه ازش دلخوری داشتی تو خوشیا بگو من ازت توقع نداشتم فلان کاررو کنی اصلا در شان تو نیست
    یادت باشه با تشویق تغییرش بدی
    در مورد کار و پول:یه وقت که باهم خوب بودین خیلی با ارامش بگو عزیزم اگه تو نخای من سرکار نمیرم اما میدونم تو چون میدونی من به کارم علاقه دارم دوست داری برم ازت واقعا ممنونم
    بگو اصلا پول من و تو نداره چه فرقی میکنه داریم باهم زندگی میکنیم من میدونم فعلا مجبوری کمتر کار کنی ولی ازونجا که میشناسمت ادم با مسئولیتی هستی که وقتی درست تموم بشه بیشتر کار میکنی و نمیذاری اب تو دلم تکون بخوره
    من پولم میدم به تو هرجور صلاح میدونی خرج کن مطمینم چون خوب از پسش برمیای خیلی تو آسایش خاهم بود تو مرد منی یه مرد با مسولیت و با لیاقت که خودش هواسش به خونه و کم وکسریهاش هست خداروشکر خیالم راحته
    بعد سعی کن ازش با سیاست بخاهی که خودش برا خونه خرید کنه همیشه بهش کلمه دست و دلباز رو تلقین کن و اینکه هرچی میخام برام فراهم میکنی نمیذاری کمبودی داشته باشم و.... اینا باعث میشه همون که ارزوش داشتی بشه
    اما شما مقداری از پولت رو حتما بدون اینکه بهش بگی پس انداز کن شاید تو خیابون چیزی خوشت اومد بخری
    باید نرم عمل کنی فعلا اینا یادم اومد
    تا میتونی رو خودت کار کن اخلاقت و.....
    شک نکن اگه ایشون به جز شما دهن بینه یا دهن لقه تنها علتش اینکه به شما اعتماد نداره چون دایم تحقییرش کردی دایم باهاش دعوا کردی سین جینش کردی باهاش پا نبودی
    باهاش مثل یه رفیق باش تا فقط و فقط با تو درد دل کنه

  13. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    الهام* (یکشنبه 26 اردیبهشت 95)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شوهرم میگه منو با این زندگیو نمیخواد
    توسط پروانه 71 در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: شنبه 12 اردیبهشت 94, 10:34
  2. نمی دونم دارم با یک فرشته زندگی می کنم یا یه دیو
    توسط poopak111 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 21 تیر 93, 16:00
  3. بیو گرافی
    توسط sara_star در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: شنبه 16 آذر 87, 19:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.