با سلام
دوستان من قبلا در مورد مشكلاتم پيام گذاشته ام.
مشكلي كه الان ديگه خيلي تحملش سخت شده رفتار سرد و بي احساس همسرم هست
پدرشوهرم سرطان گرفته و درگير دوا درمان هست حدود يه سال هست
در اين مدت همسرم ده روز ده روز به من محل نميذاره. از صبح تا شب تنهام اصلا انگار من وجود ندارم
تا حالا مجبور بودم هرشب به خونه مادرشوهرم برم. ديگه خسته شدم و نرفتم. ولي خودش همچنان هر شب اونجاس. تمام اداره و زندگيشو تعطيل كرده
من ديگه به خونه اونا نميرم. بدتر شده بيشتر ازهم دور شديم
پدرشوهرم دوتا پسر ديگه هم داره ولي اون دو تا يك روز هم دانشگاه و كارشونو تعطيل نكردن
ببشتر شوهرم بخاطر مادرش ميره خونشون و به ظاهر ميگه به خاطر پدرشه
آخه تا كي من به اينصورت ادامه بدم
اصلا شوهرم احساس مي كنم منو مزاحم مي دونه
قبلا درمورد عصبي بودن و پرخاشگريش گفتم
تو رو خدا بهم بگين چه كار كنم؟
از خداشه كه من قهر كنم برم خونه بابام
من از طلاق ميترسم ولي الان اصلا زندگي مشتركي ندارم
من خيلي به خونوادش احترام ميذارم ولي همسرم حاضر نيست يك روز عادي داشته باشيم و هيچ وقت مستقيم نگفتم كه چرا هرشب اونجا باشيم. غيرمستقيم نشون داده بودم ولي اون بدتر به سمت خونوادش رفت و تمام زندگيش مادرشه با وجود اينكه باباش مريضه
خواهشا كمكم كنين
پيش مشاور رفتم فقط به داستانم گوش داد و از آخر قرص آرام بخش نوشت حتي يه راهنماييرفتاري نكرد
خواهشا كمكم كنين