به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array

    دوست همسرم با گوشی همسرم به دوست دختر سابقش پیامک میده

    سلام
    یه راست میرم سر اصل مطلب
    یکی از همکارای همسرم که خیلی هم با همسرم صمیمه .مدت سه سال با یه دختری دوست بوده .یکی دو هفته پیش به خاطر مخالفت خانوادش تصمیم میگیره دختره رو ترک کنه و گوشیشو خاموش میکنه و خونه دیگه نمیره و به همکاراش تو محل کار که همسر من هم یکی از همکاراس میسپره که اگر دختره اومد پیگیری کرد بگید نیست و خبر نداریم
    همون روز اول دختره میره محل کارشون و پیش همسر من و سراغ دوست پسرشو میگیره و همسر من هم میگه خبری نداریم ما
    یکی دو روز از ماجرا که میگذره همکار همسرم برمیگرده محل کار و کل علت تصمیمش برای جدایی ازون دختر و.. رو میگه
    بعد هم به همسرم میگه نمیتونه بره خونشون چون دختره میاد سراغش و...
    دختره هم باز هر روز یکی دوبار زنگ میزده به همسر من که ببینه دوست پسرش برگشته یا نه که همسر من میگفته خبر ندارم
    دو شب پیش همون همکار همسرم با گوشی همسرم به دوست دختر سابقش اس ام اس میده و مینویسه که حمید اومد و ماشین گذاشت و رفت و حالش خیلی بد بود و.. و دختره هم هی میپرسه شما که بهش نگفتید من هنوز دنبالشم و...
    خلاصه خودشو همسر من جا میزنه و مثلا اطلاع رسانی میکنه از حال حمید
    شب همسرم بهم گفت همکارش این کارو کرده منم بهش گفتم دیگه به هیچ وجه گوشیتو نده !آخه من به اون گوشی اس ام اس میزنم .عکسامون هست ممکنه بره ببینه گفت نمیره .گفتم اون دختره شرایط روحی مناسبی الان نداره بعد هم فکر میکنه تویی که داری بهش اس اس اس میدی نه دوست پسرش, همین باعث دردسر میشه برات .گفت حواسم هست بعد که دید واقعا دلخورم گفت دیگه بهش گوشیو نمیدم مطمئن باش
    دوباره دیشب اومد و متوجه شدم گوشیشو بازم داده به همکارش و پسره بازم با خط همسرم به دوست دخترش اس ام اس داده بود که حمید حالش بده من نگرانشم و دخترi هم زده بود منم حالم بده و....
    دیگه اینارو دیدم به شدت عصبانی شدم بهش گفتم تو توان نه گفتن نداری! دلسوزی و محبتای بیجات کار دستمون میده و الان بهت میگم چون یک ماه بعدو میدونم چه اتفاقی میفته .این دختر که نمیدونه تو نیستی! گفت غر الکی نزن منم گفتم این قضیه رو یا تموم میکنی و دیگه گوشیتو به همکارت نمیدی یا زنگ میزنم و به دختره میگم
    اصلا این چه مسخره بازی ایه که پسره دختره رو ول کرده بعد برای جبران دلتنگیش با خط تو اس ام اس بازی میکنه باهاش !!
    دیگه هیچ جوابی هم نداد با حالت قهر رفت خوابید
    چون قبلا هم ازش چنین رفتارهایی دیدم میدونم که بازم نمیتونه نه بگه و باز هم اینکارو میکنه و اینبار دیگه از من پنهان میکنه و بهم نمیگه تا زمانی که به وضعیت بحران برسه
    نمیدونم چی کار کنم .این قضیه به نظر خودم اصلا موضوع عادی ای نیست ولی همسرم مرتب میگه من فقط یه لطف به رفیقم کردم و چرا انقدر ذهنت بد میبینه

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    سلام عزیزم .
    ولی من اگر جای شما بودم به یکبار تذکر دوستانه کفایت میکردم و دیگه اصلا پیگیری نمی کردم. همسرت فرزندت نیست که بخواهی باید و نباید و درست و غلط رو یادش بدی. بذار تجربه کنه و اگر مشکلی براش پیش اومد مسولیتش رو بپذیره. البته اونموقع هم نباید به رخش بکشی که ببین من گفتم نکن و یا از این حرفها

    به عنوان یک دوست و همسر که بیشتر با روش تاییدی و جذبی حواس همسرت رو از کارهای نادرست پرت می کنی و به کارهای درستش تشویق می کنی نقش بازی کن نه به عنوان یک مادر.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  3. 5 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    Dr.Goebbels (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95), taraneh89 (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95), مهرااد (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (دوشنبه 13 اردیبهشت 95), شیدا. (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    دلجوجان مساله فقط تذکر نیست.مشکل اینه که اگر اتفاقی هم بیفته همسرم به من نمیگه
    من سه هفته اس که با کمک یه مشاور داشتم رو خودم کار میکردم .مثله یه رژیم غذایی بود و خودم هم آروم تر بودم ولی این اتفاق...
    همکار همسرم ماشین دوست دخترش دسته .و از موقعی که به هم زده نبرده ماشین دختره رو بده .دیشب به همسرم اصرار کرد که ببره ماشینو تحویل بده به دختره
    از اون طرف هم همسر من دو روز پیش به مادرشون سپرده بودن از شهرشون سوغاتی معروف شهرو بفرستن برای من
    دیشب به من زنگ زد گفت میبرم ماشین این دختره رو بدم بهش .تو راه بود که زنگ زد گفت تو اتوبان گم شدم و ببین کجا باید برم مسیرو پیدا نمیکنم .گوشیو قطع کردیم .من مسیرو پیدا کردم و زنگ زدم بهش رفتم پشت خطش
    قطع کردم.بعد باز زنگ زدم دیدم اشغاله .نمیدونستم پشت خط بری اشغال میزنه ؟
    چند بار گرفتم اشغال بود
    نگران بودم مسیرو پیدا نکرده باشه چون اون منطقه رو بلد نبود .خلاصه بعد چندین بار زنگ زدم و گرفت .تا گفتم سلام شروع کرد به فریاد زدن .تا حالا هیچ وقت با من اینجوری حرف نزده بود
    من سکوت کردم و حدود یه دقیقه فریاد میزذ سرم که میبینی پشت خطی برای چی بازم میگیری؟؟ گفتم یه بارشو پشت خط بودم گفت ده بار اومدی همه ی این ها هم با داد بود بعد گفت چیه حالا؟ گفتم هیچی خدافظ
    گفت قطع نکن چی کار داشتی؟ گفتم زنگ زدم آدرسو بگم بهت .بعد گفت خب بگو منم گفتم و قطع کردم
    بعد دیدم تو همون زمانی که من زنگ میزدم و اشغال بود بهم اس ام اس داد و فوق العاده با لحن بدی برام نوشته بود زنگ نزن
    رفت ماشینو به دختره تحویل داد
    بعد اومد سمت خونه .تو راه بهم زنگ زد گفت سوغاتی ای که مادرم فرستاده بود رو یه کمش رو خوردم ناراحت که نمیشی ؟گفتم نه چه حرفیه
    خلاصه اومد چند شاخه گل و یه اسپری هم خریده بود برام
    اواسط شب دختره اس ام اس داد به همسرم که میخوام خودمو بکشم و حلالم کنید و....... همسرمم براش زد که اینکارو نکنید صبر کنید الان خانومم زنگ میزنه بهتون
    من زنگ زدم و با دختره یه کم حرف زدم و طی حرفاش متوجه شدم که اون زمانی که من میرفتم پشت خط وهمسرم اونجوری سرم داد زد داشته با اون دختر حرف میزده و اون دختره گریه میکرده و همسرمم بهش میگفته آروم باش .بعد ازون سوغاتی هایی هم که مادرش برای من فرستاده بود خودش نخورده بوده تو یه ظرف برای دختره ریخته بوده و گذاشته بوده تو ماشین و گفته بوده دوست پسر دختره اینو گذاشته و....
    اصلا آب یخ ریختن رو سرم.چرا باید به من دروغ بگه؟
    شب یه متن نوشتم و توش نوشتم که واقعا دلم شکست وقتی این هارو فهمیدم و فهمیدم با وجود این همه راحتیمون هنوزم ازم مسائلیو مخفی میکنی
    بعدم نوشتم دختره که به من اونجوری گفت جند دقیقه ای پای تلفن خشکم زد .چون باورم نمیشد تو به خاطر سوم شخصی اونجوری با من حرف بزنی که تا حالا نزدی
    قضیه ی سوغاتی رو هم نوشتم و نوشتم هنوزم نمیفهمم این دروغات برای چیه؟
    آخرش هم نوشتم دیگه ابدا کشش ندارم و دیگه فکر کنم وقت رفتنمه
    هنوز هیچ جوابی بهم نداده.زنگ هم نزده .چون من صبحا زودتر بیدار میشم و میام .الان قاعدتا بیدار شده و دیده ولی هیچ جوابی نداده
    همسر من خود منو ماهی یک بار میبینه .تو محل کارش حضورش حدود هیجده ساعته ولی شبا هم نمیاد .تو یک ماه گذشته چندین بار قرار بود بیاد که هر بار میگفت خسته ام حال ندارم خوابم میاد و..
    در مقابل بغض دیروزمم به خاطر دلتنگی فقط گفت درست میشه همه چی و به خدا امشب میام و...بهش گفتم چه طور برای دوستات حال داری چه طور حال داری بری تا اون سر شهر برای کار دوست دختر دوستت ! ولی من که زنتم یک ماهه ندیدمت
    برای همین یه دیشبو اومد خونه !
    بهمم گفت ب دوستم گفتم حال ندارم یاد سوغاتی افتادم گفتم میام ولی همینم دروغ میگه که بعدا باز نگم چرا برای دوستات حال و وقت نداری و من ...
    دیروز هم که ابراز دلتنگی کردم گفت بدم میاد تو میگی بیا ! میخوام هر وقت دلم خواست بیام .و گفت هربار که بگی بیا نمیام تا وقتی خودم خواستم و من واقعا دیگه نمیدونستم چی بگم .........
    خسته ام

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام رزتون بخیر

    زندگیت یه کمی حاله ابهام داره ببخشید دوستانه برات صحبت میکنم

    همسر من خود منو ماهی یک بار میبینه .تو محل کارش حضورش حدود هیجده ساعته ولی شبا هم نمیاد

    چرااااااا "؟ شما ازدواج کردی تنها باشی یا میخاستی از تنهایی در بیای و به ارامش وتکامل برسی ؟

    مواظب باش نمیخام تو دلتو خالی کنم ولی مردا وقی کم میارن دروغ میگن فکر میکنن طرفشون هیچی نمیفهمه

    همسرت میره سره کار تا زندگیشو تامین کنه نمیره که خابگاه دانشجویی ؟

    میخاسته دله اون خانم نشکنه بعدش دادزده چراااا تلفن میزدی ؟

    یا واقعا خیلی همسرت را قبول داری که حاضر نشدی از کارش سر در بیاری

    یا اینکه ساده ای که هنوووووز اقایون را نشناختی

    موفق باشین

  6. کاربر روبرو از پست مفید سها** تشکرکرده است .

    taraneh89 (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95)

  7. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط هلنا60 نمایش پست ها
    سلام رزتون بخیر

    زندگیت یه کمی حاله ابهام داره ببخشید دوستانه برات صحبت میکنم

    همسر من خود منو ماهی یک بار میبینه .تو محل کارش حضورش حدود هیجده ساعته ولی شبا هم نمیاد

    چرااااااا "؟ شما ازدواج کردی تنها باشی یا میخاستی از تنهایی در بیای و به ارامش وتکامل برسی ؟

    مواظب باش نمیخام تو دلتو خالی کنم ولی مردا وقی کم میارن دروغ میگن فکر میکنن طرفشون هیچی نمیفهمه

    همسرت میره سره کار تا زندگیشو تامین کنه نمیره که خابگاه دانشجویی ؟

    میخاسته دله اون خانم نشکنه بعدش دادزده چراااا تلفن میزدی ؟

    یا واقعا خیلی همسرت را قبول داری که حاضر نشدی از کارش سر در بیاری

    یا اینکه ساده ای که هنوووووز اقایون را نشناختی

    موفق باشین
    سلام عزیزم
    همسر من حدود چهار ماهه یه ورشکستی بزرگ مالی پیدا کرده و مجبوره ساعت ها کار کنه تا اوضاعمون بدتر نشه اینکه تا دیر وقت کار میکنه و همیشه استرس چک های باقی مونده و... رو داره اصلا برام عجیب نیست چون در جریان ورشکستگیش هستم ومیدونم با تمام توان داره میجنگه که زندگیمون به هم نخوره
    در مورد دیشب هم بهم صبح زنگ زد
    لیست لاگ های تماس دیروز برام فرستاد و گفت زمانی که من میرفتم پشت خط .پشت خطش دوستش بودم که داشته بهش آدرس میداده مسیرو پیدا کنه .گفت دوست دختر دوستش حدود نیم ساعت بعد ازین تماس و فریادش سر من به همسرم زنگ زده و همسرم هر چه قدر رد تماس میداده دختره باز زنگ میزده و نهایتا همسرم چون گم شده بوده و باید زنگ میزده آدرس میپرسیده و دختره هم ول نمیکرده و هی زنگ میزده جواب میده تماسشو و دختره هی گریه میکنه میگه نیاید من ماشینو نمیخوام وهمسرمم میگه من کاری به مساله ندارم مامورم ماشینو تحویلتون بدم و آروم باشید و... بعد میبینه دختره بازم ول نمیکنه برای ول کنه میگه خانمم مرتب میاد پشت خط ببخشید من جواب خانممو باید بدم و با این بهونه از دست دختره خلاص میشه
    همسرم موقع تحویل ماشین به دختره هم زنگ زد به من گفت پشت خط باش مکالمه مون رو بشنو که نگرانی بیخود برات پیش نیاد
    برای سوغات هم گفت دنبال ظرف بودم سوغاتی رو بریزم توش چون خودم چند تا دونه ازشو خورده بودم و خوب نبود قیافه بسته اش .به همون همکارش که دوست دختر داره گفته برو دنبال ظرف .اون هم میره یه ظرف میاره و همسرم داشته سوغاتیو میذاره تو ظرف که همکارش میگه این ظرف برای دوست دختر من و همسرمم دیگه تو رودربایستی میمونه و قبول میکنه
    اینارو که گفت واقعا شرمنده شدم بابت این همه فکر و خیال الکی .من داشتم با تکنیک های مشاورم خوب میشدم نگران زندگیمم که خرابش نکنم .میخوام دوباره تکنیک های مشاورمو شروع کنم .برام خیلی دعا کنید تازه زندگیم داشت خوب میشد باز با توهمام و منفی بافیام همه چیو داشتم خراب میکردم و خداروشکر همسرم بازم حواسش بهم بود
    برام دعا کنید بچه ها .دعا کنید باز تکنیک هارو ادامه بدم

  8. کاربر روبرو از پست مفید taraneh89 تشکرکرده است .

    مهرااد (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام ترانه جان خوب هستید؟


    من قبلا همه تاپیکهای شما را خوانده بودم و ناز نکات کاربردی زیادی که در تک تک آنها وجود داشتند استفاده کردم.

    با مقدار زیادی تاخیر ازدواجتان را تبریک عرض می کنم.


    ترانه ای که من می شناختم انقدر تلخی و شیرینی زندگی را دیده و تاب آورده که مطمین باشیم سر این مساله خیلی خسته نشود و خیلی دل زده نشود اما چه شده که به اینجا رسیده ؟


    ترانه ی نازنین بعنوان یک خانم درک می کنم "تنهایی " شما را و تلخی موقعیتی که در آن هستید

    اما فراموش نکنیم

    زندگی همیشه کامل نیست

    همسرمان همیشه بی عیب نیست

    و در بروز مشکل حتی اگر یک طرف بخاطر عدم تجربه و دوراندیشی خوب عمل نمیکند ما اوضاع را بدتر نکنیم.

    شاید الان سوگواری و غصه و ناراحتی و غمزدگی بنظر خیلی کمک کننده باشد اما الان وقت این کارها نیست. این موارد بشدت توان روحی شما را خواهند گرفت و این می شود که کم می آورید.


    شاید دختری که مهارت ندارد بشدت غمگین بشود و در پی جبران براید و شدیدا ابراز گلایه کند و شوهرش را در لاک دفاعی خود بیشتر فرو ببرد.

    تقریبا این کاریه که خیلیها انجام می دهند و تقریبا میشه گفت آسانترین کار و البته با ضرر ترین راه حل ممکن هم هست.


    همسر شما افق دید شما را ندارد و وقتی از دید خودش "در حال کمک به یک دوست" هست و از دید شما متهم می شود " به دوست نداشتن شماو بی سیاستی و درک نکردن شما و ..." برای اثبات خودش بیشتر غرق می شود . طبیعی است که کمتر درد و دل کند

    چون یکجورایی از دید همسرش به بی کفایتی متهم می شود .


    این یک وضعیت عادی نیست خیلی هم غیر عادی نیست! شاید همراهی شما بعنوان یک دوست با همسر در این تجربه و البته دادن راه حلهای زیرکانه بدون متهم کردن نه تنها شوهرت را به جبهه مقابل هول نمی داد بلکه از شما یک همراه و دوست مورد اطمینان در باورش می ساخت.

    و کم کم به این نتیجه می رسید که من بعد از توصیه های شما بسادگی عبور نکند.


    قرار نیست همه وضعیهتای زندگی عادی باشند و قرار نیست در وضعیتهای غیر عادی سریعا به این نتیجه برسیم که وقت رفتن است.

    تشدید این رفتارها و تکانه های هیجانی از جانب شما ایشان را مصمم میکند که به این نتیجه برسد که از جانب شما درک نمی شود. به او اطمینان ندارید و ...

    خوشبخت ترین همسران دنیا بدون مشکل ترین ها نیستند. بلکه کسانی هستند که با مشکلات مدبرانه تر برخورد میکنند

    این باید تبدیل به یک باور درونی در شما بشود .

    انقدر که حتی اگر کاربران محترمی مثل دوستی که فرمودند :مو
    اظب باش نمیخام تو دلتو خالی کنم ولی مردا وقی کم میارن دروغ میگن فکر میکنن طرفشون هیچی نمیفهمه

    در دل شما آب از از آب تکان نخورد چرا که همین چند کلمه چندین خطای شناختی دارد !!!

    البته خستگی شما از تنهاییها مزید بر علت می شود و تبدیل به توقعات غول پیکر که امیدوارم برای آن هم چاره یا بیندیشید

    بدرود

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  10. 4 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    taraneh89 (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95), آرامش خیال (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95), اثر راشومون (شنبه 11 اردیبهشت 95), شیدا. (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95)

  11. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    ترانه جان

    با سین جیم کردنش و پیامهایی که نوشتی بهتر نمی شه
    فقط ممکنه دروغ بگه که شما را از دست نده
    اصل و ذاتش که به این راحتی عوض نمی شه.
    اون ذات همسر شماست که نمی تونه مهربون نباشه و نمی تونه "نه" بگه و نمی تونه فداکاری بیش از حد نکنه.
    اینو باید آروم آروم و با همراهی عوض کنی. نه با امر و نهی


    ترانه جان
    همسری که اینقدر به شما متعهد هست و نگران شما
    یه جواهره که باید قدرش را بدونی

    فقط باید یه کم از این محبتهای بیش از حد و نزدیک شدن به زندگی خصوصی آدمها دور بشه
    آدمهای زیادی مهربون و فداکار گاهی اوقات ناخواسته گرفتار می شن
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 08 اردیبهشت 95 در ساعت 17:58

  12. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    alireza198 (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95), maral569 (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95), monir11 (دوشنبه 13 اردیبهشت 95), taraneh89 (شنبه 11 اردیبهشت 95)

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    خدا رو شکر که اینبار به خیر گذشت. دقیقا به خاطر همین ذهن خوانی های منفی و نادرست هست که توصیه میشه تجسس نکنید و دهن خوانی نکنید و ..... شاید اگر صبورتر بودیم و فرصت می دادیم و سر فرصت با مهربانی و همدلی ابهامات خودمون رو رفع می کردیم زندگیمون شیرینتر می شد. البته هنوز تازه اول راهی عزیزم. ولی اینم یک تجربه خوب بود برات.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  14. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    monir11 (دوشنبه 13 اردیبهشت 95), taraneh89 (شنبه 11 اردیبهشت 95)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 00:57]
    تاریخ عضویت
    1395-1-27
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    154
    سطح
    3
    Points: 154, Level: 3
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسفانهشما خیلی یک موضوع رو بزرگ میکنید. خب یک لحظه عصبانی شدند و داد زدند. شما هم باید درک کنید! البته که اشتباهه ولی اون لحظه ناراحت بودند.

  16. کاربر روبرو از پست مفید Dr.Goebbels تشکرکرده است .

    taraneh89 (شنبه 11 اردیبهشت 95)

  17. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    مهراد ممنونم بابت تبریک عزیزم
    دقیقا همینه .خودش هم یکی دوباره بهم گفته دوست دارم مثله رفیق باشیم .رفیق مرتب امرو نهی نمیکنه .اگر ببینه دوستش داره اشتباه هم میکنه کنارش میمونه .سهم تذکر خودشو انجام میده ولی دید دوستش گوش نمیده توبیخش نمیکنه و.....
    دقیقا یکی از مشکلات ما هم اوایل همین بود که هر کاری که میخواست انجام بده من نمیذاشتم .مثله مادرا هی میگفتم نه و... که به مرور زمان و کلی رو خودم کار کردن موفق شدم این قضیه رو کنار بذارم ولی بازم سر دوستش خراب کردم امروز هم باز وقت مشاوره دارم .که بازم برنگردم به عقب و ادامه بدم
    برام دعا کنید
    شیدا جان
    همسرم تو این مدت هم خیلی با اخلاقام کنار اومده با غر غر کردنام و.... همیشه خودشو مقصر میدونه به خاطر شرایطمون و مرتب میگه حق دارم غر بزنم از دلتنگی گریه کنم و... ولی مجبوره و واقعا چاره ای نداریم جز صبر تا تموم شدن این اوضاع بحرانی
    دقیقا هم همینیه که نوشتی .بیش از حد مهربونه .برای همه دل میسوزونه
    تو مدتی که ازدواج کردیم و تو روال تغییرات من گفت منم سعی میکنم دلسوزی بیجامو کم کنم و تا یه حد مناسبی هم کنترل کرده .مثلا در مورد همون دوستش که گوضیشو میگرفت . پنج شنبه باز دوستش اومده بود گوشیشو بگیره و هر چی اصرار کرده بود همسرم گفته بودمحاله .بعد هم به من زنگ زد گفت حمید هر چی اصرار کرده من گوشیمو ندادم و خواهشا تو یه خبری از دوست دخترش بگیر بهش بگم که من خودم خبر گرفتم
    برامون دعا کن
    دلجوی عزیزم
    دقیقا بدترین کار همین تجسسه اینو مشاورمم بارها بهم گفته که با تجسس نه تنها چیزی بهتر نمیشه که بدترم میشه .مدت ها بود دیگه گیر الکی نداده بودم تا ماجرای دوستش
    بله تجریه ی خیلی خوبی بود برام
    ممنون
    dr Gobbeles
    خب همسرم تا حالا حتی تو بدترین شرایط و اوضاع هم پیش نیومده بود سر من داد بزنه .اصلا اهل داد و فریاد نیست به هیچ وجه برای همین خیلی جا خوردم
    البته روز بعدش تقریبا هر دو ساعت یه بار زنگ میزد و میگفت هر بار یاد رفتار زشتم میفتم اعصابم خورد میشه و دلم میخواد باز زنگ بزنم و عذر خواهی کنم و تشکر که انقدر صبوری با همه ی شرایط بد داری کنار میای

  18. کاربر روبرو از پست مفید taraneh89 تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 11 اردیبهشت 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من ازدواج را دوست دارم اما کجا پیداش کنم؟
    توسط خادم رضا در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مرداد 97, 13:15
  2. از کجا دوست و همسر پیدا کنم؟
    توسط Mehdi1234 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 20 اردیبهشت 96, 10:45
  3. دوست شوهرم به من پیام عاشقانه میده
    توسط mahnaz28 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 73
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 بهمن 92, 02:20
  4. چگونه دوست صمیمی پیدا کنم؟
    توسط faezeh در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 آذر 86, 18:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.