سلام دوستان امیدوارم که حال همتون عالی باشه
اول بابت راهنمایی هااتون ممنونم اومدم که براتون بگم چیکار کردم
هفته پیش یکشنبه پدرشوهر، مادرشوهر و خواهر شوهرم رفتن شهرستان دیروزم برگشتن
ما موندیم و دوتا از برادر شوهرام . صبح تا شب که سرکار بودیم شب می رفتم غذا درست میکردم و میخوردیم برادرشوهرام خیلی غرغرو ان خیلی ایراد میگیرن
اما این یه هفته هر چی درست کردم حسابی خوردن، این سری سعی کردم زیاد به شوهرم غر نزنم (اخه برادرشوهرام خیلی شلخته ان هر چی میخوردن و می ریختن دیگه جمع کردن نبود حتی لحاف تشکشونم جمع نمیکردن) همش میگفتم اشکالی نداره مرگ نیس که جمع میکنم
همسرم دیر می اومد خونه میدونستم رفته مغازه پیش داداشاش اما باز کاری نداشتم باهاش (قبلانا گیر میدادم که چرا رفتی، چرا دیر کردی و چرا چرا چرا )
تا اینکه دیروز وقتی مادرشوهراینا داشتن می اومدن دوبار زنگ زدم که کجایین شام درست کنم یا نه ؟ اونم گفت نه
که من به کارم ادامه دادم و ماکارونی درست کردم اومدن خوردن برادرشوهر هم خوردنی میگه کتاب اشپزیت چیه میری بالا یاد میگیری میای اینجا درست میکنی
خلاصه رفتیم بالا خونمون دیگه هیچ حرفی نزدم از حرفا و کارایی که پایین اتفاق افتاده بود. هیچی شوهرم هم چیزی نگفت


دوستان به نظرتون باید کاری میکردم که نکردم یا برعکس
لطفا کمکم کنید تا بتونم درست رفتار کنم و معقول